اختصاصی شبکه اجتهاد: فاضل محترم جناب آقای صالح رحمتی پیرامون «نظریۀ اضطرار» حاشیهای بر فرمایش استاد عندلیب همدانی با عنوان «اضطرار در عصر اقتدار اسلام!» مکتوب کرده است که از سه جهت سزاوار بررسی میباشد.
جهت اول؛ نکات روششناختی
۱. روش صحیح نقد اقتضا میکرد در ابتدا تبیین صریح و دقیقی از مسلک اضطرار صورت میگرفت، سپس با رعایت انصاف علمی بهنقد پرداخته میشد. لکن نگارنده بدون توجه به نوشتارها و درس گفتارهای استاد در این زمینه (بالغ بر ۳۰۰ جلسه درسی در ضمن دو دوره خارج اصول انسداد)، ضمن بیان پارهای از مکتوبات ایشان با برداشتی ناصواب، بهنقد این نظریه پرداخته است.
۲. در نقد دیدگاههای علمی ضرورت دارد فارغ از تمام اختلاف نظرها، اصول اخلاقی مراعات گردد. نگارندۀ بدون در نظر گرفتن جایگاه علمی استاد عندلیب همدانی و سابقۀ چند دهسالۀ ایشان در تدریس و تألیف، با ادبیاتی نهچندان محترمانه این اصول را نادیده گرفته است. شاید اگر نگارندۀ محترم به سابقۀ چندین ساله ایشان در تدریس خارج مسائل مستحدثه، فقه بینالملل، فقه همزیستی و … اطلاع میداشت، بهراحتی ایشان را متهم به عدم اطلاع از قوانین بینالملل، مباحث تقیه و … نمیکرد.(۱)
جهت دوم: تبیین مختصر از مسلک اضطرار
همه بزرگان شیعه با هر مسلک و مرام علمی که دارند بر یک مطلب متفقند و آن اینکه در زمان غیبت باب علم (قطع و یقین) نسبت به اغلب فروع و جزئیات احکام مسدود است و اگر در بعضی از کتب سخن از انفتاح باب علم به میان آمده، باید توجیه داشت که مراد از علم، قطع و یقین نیست؛ بلکه مقصود علم عرفی و به تعبیر دیگر اطمینان است.
معمولاً در یک تقسیمبندی علمای شیعه بر دو گروه تقسیم شدهاند؛ انفتاحی و انسدادی. انفتاحی به کسی میگویند که در عین اعتراف به انسداد باب علم، باب «علمی» را مفتوح میداند؛ یعنی معتقد است دلیل قطعی بر حجیت بعضی از ظنون مثل خبر واحد (= ظن خاص) وجود دارد؛ لذا در اغلب فقه به مشکل جدی برخورد نمیکنیم و در موارد شک نیز به اصول عملیه مراجعه میکنیم، در حالی که انسدادی میگوید دلیل قطعی بر حجیت ظنی خاص نداریم و بهعبارتدیگر چیزی به نام ظن خاص نداریم؛ از همینرو انسدادیون با توجه به مقدماتی به حجیت «ظن مطلق» میرسند؛ یعنی اگرچه مثل خبر واحد بهطور خاص دلیلی برحجیت آن نیست ولی با توجه به عدم امکان احتیاط، عدم امکان اجرای برائت در این موارد و قبح ترجیح مرجوح (= شک و وهم) بر راجح (= ظن)، نوبت به عمل بر طبق ظنون از جمله خبر واحد میرسد.
به عقیدۀ استاد عندلیب همدانی این تقسیمبندی جامع نیست و میتوان از سخنان شیخ أعظم (قدس سره) مسلک دیگری تحت عنوان اضطرار مطرح کرد.
اگرچه نام مسلک اضطرار در فرمایش شیخ انصاری نیامده؛ ولی چون ایشان نسبت به مهمترین مقدمه انسداد یعنی مقدمه اول (انسداد باب علم و ظن خاص نسبت به معظم احکام) موضع انتقادی نمیگیرد بلکه به نحوی در ادامه تایید هم میکند و از طرفی تأمّلانی در مقدمات دیگر دارد، مشخص میشود شیخ أعظم نه انفتاحی اصطلاحی است و نه انسدادی با تعریف معروفش، بلکه مجموع سخنان ایشان در فقه و اصول نشانگر سبک ویژهای است که استاد نام آن را اضطرار نهادند.
تقریر از مسلک اضطرار متوقف بر دو مقدمه اساسی است که مختصراً به آنها اشاره میشود:
مقدمه اول: فرق بین دین نازل و دین موجود (مقصود از دین نازل همه آن مطالبی است که از طرف خداوند نازل شده و در قلب مقدس نبوی (صلوات الله و سلامه علیه) موجود بوده و بعد از آن حضرت هم ائمه (علیهمالسلام) یکی پس از دیگری به تمام رموز و حقائق آنها دسترسی داشتند و در زمان ما آن دین نازل در قلب مقدس امام عصر (ارواحنافداه) است. منظور از دین موجود هم آن چیزی است که در مجموعه تراث موجود شیعه از ابتدا تاکنون بیان شده است و نیز استنباطات و برداشتهایی که بعداً انجام میشود.)
مقدمه دوم: مکلف بودن انسان: در قرائت شیعی از دین، وجود معصوم مکمل و متمم قانون دینی است و اگر صحبت از بینقص بودن دین و کافی و کامل بودن آن هست، مراد برداشتهای گوناگون مجتهدان و صاحبنظران نیست؛ بلکه منظور همان دین نازل است که در قلب معصوم بوده و کمال و تمام دین نیز باوجود معصوم معنا میشود. آنچه میتواند عامل تفاوت دین موجود با دین نازل باشد عبارت است از:
الف. عدم دسترسی به تجسم دین نازل (امام عصر ارواحنا فداه) در زمان ما.
ب. عدم امکان تبیین همه حقایق دینی در زمان یازده امام پیشین علیهمالسلام (با توجه به غصب خلافت و ایجاد مشکلهای بسیار سخت و فراوان و وجود جوّ رعب و وحشت پس از شهادت خاتمالانبیاء (صلیالله علیه و آله وسلم) تا زمان امام حسن عسکری (علیهالسلام) این عامل روشن است و محتاج شرح و بسط نیست. البته اگرچه دشمنان نگذاشتند آن بزرگواران همه دین را تبیین کنند اما آنها با مجاهدت فراوان بسیاری از واقعیتهای دینی را تبیین فرمودند.)
ج. از بین رفتن بخشهای زیادی از تراث روایی و کمبودهای اساسی در آن (در مورد عامل سوم شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که روایات بسیار زیادی از روات مشهور الآن در دست ما نیست، بهتصریح نجاشی و … برخی از روات سی هزار روایت داشتهاند که اکثر آنها اکنون نیست، کتابهای روایی بوده که الآن مفقود است تا آنجا که شیخ اعظم میفرماید آنچه از دست ما رفته بیش از مجموع روایاتی است که اینک در اختیار ماست.)
بهعنوان نمونه در مورد متن روایات چند نکته مهم وجود دارد:
. کیفیت نقل توسط راوی از امام
. وجود وسائط در نقل
اما کیفیت نقل: راویان حدیث بر فرض ثبوت وثاقتشان از حیث دقت در نقل و ضابط بودن در روایتگری و نیز شیوه نقل در یک رتبه نیستند و این مطلب قطعاً در میزان اعتماد به روایات آنها مؤثر است.
شیوههای نقل روایت:
* نقل به عین الفاظ امام
* نقل به ترجمه
* نقل به معنی
* نقل به مضمون
دقیقترین نوع نقل، نقل به عین الفاظ امام است، ولی این نوع روایتگری در مورد همۀ روات ثقه مشاهده نمیشود و بین ضابط و غیرضابط قطعاً تفاوت است؛ و نیز چهبسا بتوان بین روایات کوتاه و روایات طولانی فرق گذاشت چنانکه ممکن است بگوییم دقت در نقل عین عبارت در ادعیه و خطب بیشتر از روایات دیگر بوده است.
در نظریه اضطرار به دنبال این هستم:
اولاً؛ فقیه در عصر غیبت نباید با داشتن سرمایههای روایی و … موجود در استنباط بهگونهای عمل کند که گویا احادیث معتبره را خود از زبان امام شنیده و حکم الهی را بر طبق آن بیان میکند، بلکه باید اذعان کنیم که نواقص فراوان است و تمام کاوشهای فقهی و حتی غیر فقهی ما، اضطراری است. به فرمایش شیخ اعظم از باب اکل میته و از روی ناچاری است.
ثانیاً؛ به دنبال اثبات کمبود در سرمایههای قانونی موجود، اجرای دستورها و احکام الهی نیز در زمان غیبت اضطراری است؛ یعنی نباید خود را موظف به اجرای تمام احکام دین بدانیم، بلکه چون اضطرار در اجراء هست و باب بابِ تزاحم است، نباید اصرار به اجرای احکامی داشت که اجرای آنها در جامعه با واکنشهایی مواجه بشود که ضرر و فساد آن بیش از فوائد و مصالح اجرای احکام باشد.
راهکار فقیه در دوران غیبت و عصر اضطرار
با توجه به مقدماتی که عرض شد به فرمایش شیخ اعظم، فقیه درصدد رسیدن به علم عرفی باید باشد (نه ظن خاص انفتاحی و نه ظن مطلق انسدادی) منتهی مهم این است که رسیدن به همین اطمینان در زمان غیبت باوجود معضلاتی که گفته شد، غیر از حصول اطمینان در غیر شرائط ویژه و اضطراری است، در اینجا بحث تراکم ظنون و تجمیع قرائن مطرح میشود.
در پایان لازم است اشاره شود در مسلک اضطرار کار فقیه دشوارتر خواهد بود؛ چراکه او باید علاوه بر استفاده کامل از تراث موجود، در مواردی پا فراتر گذاشته و از دانشهای بشری نیز استفاده نماید.
جهت سوم؛ نکات رهیافتی
با توجه به تبیینی که از مسلک اضطرار شد، معلوم میشود اشکالات نگارندۀ محترم به این مسلک، ناشی از عدم درک صحیح و در نتیجه تبیین ناصواب از آن بوده است:
اما اینکه فرمودند “استنباط اضطراری، معنای محصل و روشنی ندارد”
۱- مسلک اضطرار ابتکار استاد عندلیب نبوده و در کلام بزرگانی همچون شیخ انصاری مسبوق به سابقه است.
۲- استنباط اگرچه یک عملیات ذهنی و ادراکی است؛ ولی ابزار و منابعی دارد که عدم دسترسی به آنها مجتهد را دچار اضطرار میکند. رجوع به خبر واحد و رجوع به اصول عملیه نیز گواه این مطلب است.
۳- اضطرار در استنباط لازمهاش تعطیلی فقه و فقاهت و انفعال در دین نیست؛ بلکه به معنای دقت و تلاش مضاعف و درک صحیح از جوّ حاکم بر استنباط است؛ چراکه عدم توجّه به این مطلب و تمسک بیجا به اصول عملیه، عواقبی را در پی خواهد داشت که نهتنها به رشد جامعه ایمانی کمک نمیکند؛ بلکه جامعه را به پرتگاه عسر و حرج یا اباحهگری سوق میدهد.
اما نکات ایشان در باب “اضطرار در اجرای احکام”:
۱. اضطرار در اجرای احکام هرگز به معنای تعطیلی فقه و شریعت و یا حتی منفعل بودن آن در حوزه اجتماع نیست؛ بلکه مراد در نظر گرفتن شرایط موجود در زمینه اجرای احکام الهی است که این نهتنها تهدیدی بر جامعۀ ایمانی نبوده بلکه عامل رشد و بالندگی آن خواهد بود. همانگونه که نزول تدریجی آیات الهی در زمان پیامبر و در نظر گرفتن شرایط جامعۀ عصر و مصر نبی (صلیالله علیه و آله) سبب پیشبرد اهداف اسلام گردید.
۲. پذیرش مسلک اضطرار به معنای تسلیم شدن و پذیرش کامل قوانین بینالملل نیست و هرگز استاد محترم که خود چندین دوره قاعدۀ نفی سبیل را تدریس نموده، چنین برداشتی را تأیید نمیکند. بلکه مراد، بهرهبرداری از یافتههای بشری در راستای تعمیق فقاهت و فهم از نصوص دینی است که البته دامنۀ آن نیز در امور عقلائی است نه تعبدیات و معارف برتر از عقل و عقلاء. علاوه اینکه مراجعه و استفاده از نظرات آنان، در سایۀ عرضه به محکمات شریعت و مسلمات دین صورت میگیرد.
علاوه اینکه جناب استاد هرگز ادعای احاطه به جمیع قوانین بینالملل و تخصص در آن امور را ندارد. لازم نیست در هنگام بحث از فقه التعامل در تمام جزئیات و خصوصیات قوانین بینالملل متخصص بود. بلکه کانون محوری بحث اضطرار در اجرای احکام در عصر غیبت، متمرکز است بر:
* تعامّل حداکثری
* دوری کردن از تقابلها تا حد امکان، ضمن تأکید بر افتراق دیدگاههای دینی و فرهنگ دینی
* برائت جستن از هر آنچه منافی اعتقادات اصیل شیعی همچون توحید باشد.
بنابراین پذیرش مسلک اضطرار نهتنها عامل نفی اقتدار اسلام و انقلاب اسلامی در برابر جبهۀ کفر نیست؛ بلکه عامل رشد و پیشبرد اهداف انقلاب و فقه شیعی در عرصه بینالملل خواهد بود. (گواه این مطلب این است که از نگارنده محترم بخواهیم برخی از فتاوای علمای سلف که در محیط حکومت اسلامی صادر نشده را بهجامعۀ جهانی عرضه کند تا متوجه مسلک اضطرار و کارآمدی آن گردد.)
۳. اندیشۀ حاصل از دوران مدرنیته و دوران پست مدرن مطلقاً منکَر نیست؛ بلکه از جهات عدیدهای برای یک عالم و فقیه ضرورت دارد بدان توجه نماید؛ مثل توجه به منشأ، عوامل و آثار آن و توجه به اینکه چرا کلیسا در مدرنیته آسیب دید و تحت تأثیرات سوء آن قرار گرفت؟
به فرمایش قرآن کریم «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ مِنْ قَبْل» [روم: ۴۲]
در پایان ضرورت دارد به چند نکته توجه شود:
۱) بدیهی است ما مخطئه هستیم و هرگز مسلک اضطرار بدین معنا نیست که در استنباط احکام شرعیه مکلف به عالم واقع باشیم. به دیگر بیان ما مکلف به اقامۀ حجت هستیم نه مکلف به رسیدن به عین واقع. بنابر مسلک اضطرار با توجه به مشکلاتی که در عصر غیبت برای تراث رخ داده و موجب فرق بین دین موجود و دین نازل شده، مشکل در اقامۀ حجتی است که اطمینانآور باشد و اگر صحبت از تجمیع قرائن و شواهد میشود به همین خاطر است. چراکه با تراث موجود رسیدن به حجت اطمینان آور بسیار دشوار است.
۲) وقتی سخن از اضطرار در استنباط به میان میآید با دو دسته از احکام روبرو هستیم:
الف: احکام و دستوراتی که فرازمانی و فرامکانی است؛ در هر حالی باید انجام شود و لو در عصر اضطرار. «لن یجعل الله علی الکافرین سبیلا» لسانی فرازمان و فرامکانی دارد؛ اما باید دید “سبیل” چیست؟ مطابق دیدگاه استاد (بر پایۀ آیات کریمۀ قرآن) تعامّلی که در عصر غیبت باید به حداکثر برسد، مصداق “سبیل” نیست.
ب: احکام و دستوراتی که مطابق دیدگاه برخی از فقهاء بنابر ادلۀ خاصه مختص به عصر حضور است. عدهای از فقهاء در مورد نماز جمعه، برخی در مورد اجرای حدود و اکثر فقهاء در مورد جهاد ابتدایی این دیدگاه را دارند که این احکام مختص به عصر حضور هستند. این نظریات وقتی در قالب مسلک اضطرار قرار گیرد، بهتر قابل درک است. بله ممکن است برخی در ادلۀ خاصه مناقشاتی داشته باشند ولی مناقشه در آن ادلۀ خاص یک بحث است و اینکه این نظریه با مسلک اضطرار هماهنگ باشد، بحث دیگری است.
۳) یکی از نکات حائز اهمیت در مسلک اضطرار، توجّه به قاعدۀ تزاحم و تقدیم اهم بر مهم یا فاسد بر افسد است. این نکته در اضطرار در اجرا باید مدّ نظر قرار گیرد.
در پایان نویسندۀ این سطور این نقد را بر خود میپذیرد که حقّ استاد را بهجا نیاورده و نظریات و ابتکارات ایشان را بهصورت منظم و در قالب کتاب و مقالات تخصصی ارائه نکرده است که اگر چنین میکرد چنین برداشتها و نقدهایی از فرمایش استاد رخ نمیداد.
—————————
۱- بهعنوان نمونه درس گفتارهای استاد عندلیب پیرامون مباحث فقهی، اصولی و کلامی تقیه نیز بالغ بر ۳۰۰ جلسه است.