قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / همه مطالب / چند خط درباره «روحانی محبوب مردمی» حجت‌الاسلام اصلانی
چند خط درباره «روحانی محبوب مردمی» حجت‌الاسلام اصلانی

یادداشت؛

چند خط درباره «روحانی محبوب مردمی» حجت‌الاسلام اصلانی

شبکه اجتهاد: حجت‌الاسلم محمد اصلانی، ایثارگر بود و همراه برادرانش جبهه را درک کرده بود دو برادرش در جبهه شهید شدند و یک برادر او جانباز اعصاب و روان بود. این شهید از ده سال پیش در حیاط منزلش یک اتاق برای برادر ساخته و پرستار برادر خود نیز بود.

شهید بود و همچون شهدا زندگی کرد و همواره آرزوی شهادت داشت. در دعاهای مسجد و در تعقیبات و خلوات. سال گذشته هنگام زیارت مزار حاج قاسم به همسرش گفته بود: «دعا کن شهید بشوم.»

به رسالت طلبگی باور داشت و در سربازیش برای امام عصر صادق وخالص بود؛ حاصل صداقت او این شد که فرزندان او هم راه پدر را ادامه دادند و با قبول همه شرایط سخت طلبگی طلبه شدند. همسران دو دختر ایشان نیز طلبه هستند.

ساده زندگی می‌کرد. در زادگاه خود کشاورزی می‌کرد و از این راه هم درآمدی داشت، به یکی از اقوام گفته بود اگر بخواهم می‌توانم خودروی گران قیمت بخرم اما به خودم اجازه این کار را نمیدهم. مردم از طلبه انتظار ساده زبستی دارند. بیش از سی سال نه منزلش و نه سبک زندگیش عوض نشد. ظواهر دنیا و مادیات درنظرش کوچک بود.

سی سال امام جماعت مسجد امام زمان محله سیدی مشهد بود. نه امام مسجد که امام و امید محله بود؛ همه محل ایشان را می‌شناختند؛ پیر و جوان، مذهبی و غیرمذهبی و فقیر و غنی همه شهادت می‌دهند که او اخلاق خوبی داشت، بسیار اهل مزاح بود، با همه مردم راحت و بی‌تکلف بود.

با وجود مسئولیت منطقه در امور مساجد و ارتباطات گسترده با همه مسولان شهری و استانی، اما هیچگاه رفتار او با مردم عوض نشد. این چنین بود که مردم با شنیدن خبر شهادتش در مسجد و مقابل منزل او جمع شدند و اشک می‌ریختند.

جوانها برایش مهم بودند و برای آن‌ها وقت می‌گذاشت. یکی از جوان‌ها می‌گفت: «ما کلی عکس از حاج آقا تو گوشی و سیستم داریم؛ توی مسجد، توی اردوی جهادی، توی ورزش و … در همه عکس‌ها حاج آقا مثل خودمان و کنار ما نشسته و لبخند هم مهمان همیشه‌گی لب‌هایشان هست.»

جوانی می‌گفت: «چندوقت قبل من را درحرم دیدند و خانواده‌شان را فرستادند زیارت وخودشان بیست دقیقه نشستند و با من حرف زدند و جویای مشکلات شخصی من شدند. با آنهمه کار و مشغله باز هم هر وقت مرا می‌دیدند از مشکلم می‌پرسیدند. روز سه‌شنبه به لطف خدا و با دعای ایشان مشکلم حل شده بود. خوشحال بودم و می‌خواستم خبر خوش را شب در مسجد به ایشان بگویم که خبر شهادتشان قلبم را شکست.»

جهادی بود. نوروز امسال که حجم زوار زیاد و شرایط اسکان زائرها در ‎مشهد نامناسب بود، تمام وقت به آب و آتش زد و از دورهمی و تفریح و آسایش خود و خانواده‌اش زد تا زائرهای ‎حرم امام رضا(ع) در هوای سرد مجبور نباشند گوشه خیابانها‌ و در ماشین استراحت کنند.

سه‌شنبه شب در مسجد محل، سفره افطاری برای نیازمندان پهن کرده بود. همسرش در حال تدارک افطاری بود که خبر شهادت حاجی را به او دادند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky