انتشار پوستر برگزاری کارگاه مهارتهای ارتباطی خانواده چندهمسری، بار دیگر این موضوع جنجالی را بر سر زبانها انداخته و این بار هر کسی با هر تریبونی که دارد به آن میتازد. در این میان کارشناسان میگویند گرچه چند همسری در اسلام مباح است، اما لزوما به معنی صحیح بودن آن برای جامعه امروز نیست.
شبکه اجتهاد: چند روزی است که در پی برنامه «بدون توقف» صداوسیما با موضوع چندهمسری و نیز انتشار پوستر تبلیغاتی کارگاه مهارتهای ارتباطی خانوادههای چندهمسری در تهران، این مسئله به بحثی داغ در شبکههای مجازی تبدیل شده است.
موافقان چندهمسری مهمترین استدلالی که برای ترویج این امر بیان میدارند آن است که با توجه به آمار بالای زنان و دخترانی که در سنین تجرد قطعی به سر میبرند و نیز با توجه به آنکه نیازهای جسمی و روانی این زنان باید ارضا و پاسخ داده شود و از آنجا که به علت پایینتر بودن آمار تجرد قطعی در مردان، تنها راه برای پاسخدهی به نیازهای این دسته از زنان، ازدواج مردان متأهل با آنها میباشد، بنابراین منع از چندهمسری مساوی است با محروم کردن خیل عظیمی از زنان جامعه از ارضای نیازهای طبیعی جسمی و روانی. محروم کردن انسانها از ارضای نیازهایشان هم که ظلم در حق آنها محسوب میشود.
این استدلال اگر چه در جای خود مطلبی صحیح است اما یک حلقه مفقوده دارد که بدون در نظرگرفتن آن، این استدلال ناتمام میماند و آن در نظر نگرفتن نقش و عکسالعمل همسران اول مردانی است که اقدام به ازدواج مجدد مینمایند. به اعتقاد نگارنده چندهمسری در زمینه و زمانه معاصر تفاوتی بنیادین با چندهمسری در اعصار گذشته پیدا کرده است که همین مسئله باعث تفاوت حکم فقهی و اخلاقی آن نسبت به زمان گذشته میگردد.
در قرون گذشته به علت جنگهای بسیار داخلی و خارجی و کشته شدن مردان در این جنگها جمعیت زنان بهصورت فزایندهتری از مردان بیشتر بوده است، در کنار این عامل زنان در منزل مسئولیتهای متعدد سنگینی بر عهده داشتد که وظیفه همسری و خانهداری را برای آنها به کاری طاقتفرسا مبدل میساخت، از آنجا که در آن دوران فرزندان به خصوص پسران به مثابه بازوان اقتصادی برای خانواده محسوب میشدند، کثرت فرزندان امری مطلوب بود.
از دیگر سو به علت بهداشت پایین و وجود بیماریهای مختلف و عدم مهار آنها، بیشتر کودکان در سنین نوزادی از دنیا میرفتند به گونهای که یک زن برای داشتن مثلاً پنج فرزند لازم بود که به طور معمول ده فرزند به دنیا آورد تا در طول زمان حداقل پنج نفر از آنان باقی بمانند، علاوه بر این مسئولیت نگهداری و مراقبت از کودکان و نیز سایر وظایف درون منزل از آشپزی و نظافت و شستشو و … بر عهده زنان بود، با توجه به نبود امکانات و تکنولوژیهای امروزین میتوان تصور نمود که مجموع این وظایف در کنار بارداری و فرزندآوریهای تقریباً هر ساله، چه رنج سنگین و طاقتفرسایی را بر زنان وارد میساخته است.
مجموع این عوامل باعث میشد که به گفته «ویل دورانت» در کتاب تاریخ تمدن، زنان از ازدواج مجدد شوهران خود استقبال میکردند و حتی گاه خود اقدام به پیدا کردن همسر دیگری برای شوهر خود میکردند، چرا که آمدن همسر دوم و سوم مساوی بود با سبکتر شدن وظایف همسر اول، همچنین نیازی به بارداریها و فرزندآوریهای هرساله برای فزونی بخشیدن به تعداد فرزندان نبود، چرا که این امر در میان چند همسر تقسیم میشد و هم آنکه این همسران در سایر کارها و شئونات منزل کمک کار یکدیگر بودند.
در مجموع اگر چه ازدواج مجدد شوهران از جنبهٔ حس تملّک (و یا بگوییم حسادت زنانه) برای زنان امری تلخ و سخت بود اما از آنجایی که همسران دیگر بارهای سنگینی را از دوش همسر اول بر میداشتند و مزیتهایی را با خود به ارمغان میآوردند، مجموعهٔ این مزیتها باعث ایجاد یک توازن نسبی میان سختیها و راحتیهای هوو داشتن برای زنان میشد.
اما در زمانه معاصر نه از فرزندآوریهای زیاد و متعدد خبری هست و نه خانهداری کاری طاقت فرسا محسوب میشود، چرا که تکنولوژیهای نوین همچون هووهای قرون گذشته دستیار زنان شدهاند. به همین جهت در زمانهٔ معاصر داشتن هوو برای همسران اول، جز رنج روحی و فرسایش روانی چیز دیگری به ارمغان نمیآورد، و از آنجا که باز به گفته ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه، زن امروزی یک پدیده نوپدید در تاریخ بشری است و هیچ نظیری در میان زنان تاریخ بشری ندارد و افکار و احساسات او از زنان دیروزی متمایز شده است، مشاهده میکنیم که در اکثر مناطق کشور زنان اول در صورت ازدواج مجدد شوهران خود یا اقدام به طلاق مینمایند و یا آنکه روابط آنها با شوهرانشان تیره و تار میشود.
حال میتوان پرسید آیا به لحاظ اخلاقی مجازیم که برای برآورده ساختن نیازهای غریزی و روحی یک زن، آرامش روانی یک زن دیگر را از او سلب کنیم؟ و با توجه به آنکه در اسلام نهاد ازدواج و خانواده مقدسترین نهاد قلمداد شده آیا میتوان بهمنظور کمک به رفع نیازهای طبیعی بخشی از زنان، روابط خانوادگی بخشی دیگر از زنان را تخریب و نابود نمود؟
آیا تجرد مذموم است؟
در این میان اما حجتالاسلام دکتر مهراب صادقنیا استاد دانشگاه ادیان و مذاهب در گفتگو با ایرناپلاس میگوید: به گمان من تبلیغ چندهمسری و تلاش برای این که گفته شود چند همسری مشکل تجرد دختران را حل میکند دست کم دو پیش فرض دارد که نمیتوان با آن موافق بود. پیش فرض اول این است، اینها گمان میکنند که تجرد امر مذمومی است و برای جامعه مشکلاتی ایجاد میکند و انسان مجرد بیش از انسان متاهل شانس انجام بزههای اجتماعی و جرائم اجتماعی را دارد. در حالی که در این زمینه هیچ مطالعهای انجام نشده و هیچ مطالعهای تایید نمیکند که مجردها مجرمترند. همچنین هیچ مطالعهای تایید نمیکند بیشتر کسانی که خارج از روابط زناشویی و خانواده رابطه جنسی دارند، مجردها هستند و ما هیچ آماری در این زمینه نداریم.
صادقنیا ادامه میدهد: متاسفانه این ذهنیت در جامعه ما شایع است که تجرد یک محرومیت نسبی برای انسان است و دختران مجرد نسبت دختران متاهل از محرومیت بیشتری برخوردار هستند و همین باعث شده جامعه نوعی خشونت نمادین نسبت به آنها روا دارد که من این ذهنیت را نمیتوانم قبول کنم. درست است که ازدواج در شرع ما سنت پیامبر است و بهتر است که جوانان متاهل شوند، ولی این به این معنا نیست که تجرد بستر یا زمینه مفاسد را پدید را میآورد، هیچ آماری در این زمینه نیست.
مجردها فاسدتر از متاهلها هستند؟
صادقنیا میافزاید: پیش فرض دوم این است که گفته میشود چندهمسری و تعدد زوجات مشکل تجرد دختران را حل میکند. نمیدانم آیا مطالعهای در اینباره شده است؟ به گمانم هیچ مطالعهای در این زمینه نشده است. از کجا معلوم تعدد زوجات این موضوع را حل کند؟ چه بسا مشکلات را افزایش دهد. لذا نمیتوانم با این مسئله چندان موافق باشم.
نکته دیگری که صادقنیا به آن اشاره میکند این است که عملی ممکن است از نظر شرعی و قانونی روا و مباح باشد، اما این باعث نمیشود طرح آن در جامعه لزوما امر درستی باشد. به نظر میآید جار زدن هر امر مباحی در جامعه خیلی درست نباشد. به اعتقاد وی برای طرح یک مسئله در جامعه ولو مباح، نیاز به یک سری مطالعات جامعه شناختی داریم. برخی از دانشآموختگان حوزه اجازه ندارند به صرف مباح بودن یک عمل آن را بدون مطالعات لازم در جامعه فریاد بزنند. صدا و سیما این اجازه را ندارد که بدون مطالعه جامعه شناختی عمیق، درباره چند همسری یا صیغه حرف بزند. اینها مفاهیمی هستند که باری از ترس و انزجار در جامعه امروز ایجاد میکنند و بیانشان ساده نیست.
صادقنیا میافزاید: به نظر من طرح مسئله تعدد زوجات و چندهمسری باعث ایجاد یک هراس اخلاقی بین خانوادهها میشود. در چنین شرایطی هیچ زنی به مرد خود اعتماد نخواهد نداشت. هیچ زنی احساس نخواهد کرد که مردش با او صادق است. زنان در ذهن خود میگویند درودیوار شهر تعدد زوجات را تبلیغ میکنند، میگویند اجازه همسر شرط نیست و یک فضیلت است. در چنین شرایطی هر زنی به همسر خود مشکوک میشود.
منحرف کردن ذهن مردم به مسائل بیارزش
به گفته وی این هراس اخلاقی بنیان خانوادهها را سست میکند. به همین دلیل طرح مسئله تعدد زوجات نه تنها سودی ندارد بلکه باعث سست شدن بنیان خانوادهها میشود که این نکته مهمی است. ما ازدواج را تشکیل خانواده میدانیم. نباید ازدواج را زمینه تجویز رابطه جنسی دانست. ازدواج یعنی تشکیل خانواده. وقتی سخن از تعدد زوجات میشود باید تعریف جدیدی از خانواده ارائه داد مثلا خانواده تو در تو یا خانواده متضلع که جامعه ما آن را نمیپذیرد. درست است با تعدد زوجات یک دختر مجرد متاهل میشود اما یک خانواده از هم فرو میپاشد و از نظر جامعهشناسی فروپاشی خانواده بسیار آسیبزاتر از تجرد دختران است.
اما نکته آخری که استاد دانشگاه ادیان و مذاهب به آن اشاره میکند این است که جامعه ما هزاران مشکل بینالمللی، اجتماعی و اقتصادی دارد و نباید به خاطر مطرح کردن چنین موضوعاتی ذهنیت جامعه معطوف مسائل بیارزش شود، ذهن جامعه ما باید به سمت مشکلات اصلی برود نه این که هر بار پرونده جدیدی پیش روی جامعه باز شود که نه تنها سودی ندارد بلکه اضطراب جدیدی را ایجاد میکند که چندان شایسته وضعیت فعلی جامعه ما نیست. / وسائل
این یادداشت پر از اطلاعات غیر مستند نسبت به وضعیت جوامع گذشته است. برای اثبات اینکه قدیم هم هوو داشتن برای زنان مطلوب (ولو نسبی) نبوده ملاحظهی روایات مربوطه کفایت میکنه. تنها تفاوت اینه که قدیم زنان از تسلط کمتری بر شوهرانشون برخوردار بودند.
استبعادات آقای صادق نیا نسبت به اقربیت مجردین به بزه هم که مقطوع البطلانه. دست کم شخص مجرد زمینهی گناه (به نحو اقتضا) براش فراهم تره ولو این گناه حائز تبعات اجتماعی هم نباشه. برای این مطلب هم ملاحظهی تاکیدات فراوان شریعت بر امر ازدواج و تحذیر از تجرد و روایاتی که در ذم عزوبت وارد شده کفایت میکنه و انکار آقای صادق نیا بسیار عجیبه. شاید بهتر باشه به عنوان یک شخص مدعی روحانیت و نمایندگی دین اولا سخنگوی دین باشند نه توهمات دیگران.