قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / اختیارات قضایی حکومت نبوی/ محمد عابدی
اختیارات قضایی حکومت نبوی/ محمد عابدی

یادداشت؛

اختیارات قضایی حکومت نبوی/ محمد عابدی

شبکه اجتهاد: تامین عدالت به‌ویژه در حوزه قضایی از مهم‌ترین رسالت‌های پیامبران الهی است و چون رسیدن به آن بدون حاکمیت ممکن نیست، تامین عدالت جزو اهداف نظام سیاسی الهی قرا می‌گیرد و رهبری نظام در این حوزه برخوردار از اختیارات و وظایفی می‌شود.

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیز»؛ به‌راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند».

پیامبر اکرم(ص) علاوه بر وظیفه ابلاغ (رسالت و قانون) و اجرای شریعت (رئیس قوه مجریه)، شان قضاوت هم داشت. او افرادی را برای ازدواج و طلاق، ثبت اسناد و املاک، نظارت برخرید و فروش در بازار معین یا در برخی مناطق قاضی نصب می‌کرد. در مورد آیات قضاوت می‌توان گفت این آیات چند دسته هستند.

یک. برخی از انحصار قضاوت در خداوند سخن می‌گویند؛

«إِنْ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ؛ فرمان جز به دست خدا نیست، که حق را بیان می کند، و او بهترین داوران است». عبارت (ان الحکم الا لله) به قرینه (داوری درخصومت) بیشتر به مسئله داوری ناظر است. طبق این دست آیات عنصر قضاوت اولاً و بالذات در اختیار، شأن و حق خداست.

دو. برخی از تعابیری چون (ما انزل الله) استفاده می‌کنند: «و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده‌اند، آنان خود کافران … ظالمان … فاسقان‌اند». آیات نشان می‌دهند خدا قانونگذاری درباره قضاوت را در قرآن انجام داده و مسایل مربوط به قضاوت و ملاک‌های حق و باطل را نشان داده است، پس حق و باطل بودن هر ادعایی باید با مراجعه به قرآن (متن معیار) بررسی شود.

سه. در آیاتی از قضاوت رهبران الهی یاد می‌شود، که در برخی رسول(ص) کنار کتاب مطرح شده تا نشان دهد مجری قانون قضایی الهی است و البته کارشناسی، تشخیص و تطبیق‌ها را هم بر عهده دارد، مانند: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً؛ ما این کتاب را به‌حق بر تو نازل کردیم، تا میان مردم به آنچه خدا به تو آموخته، داوری کنی».

آیه جایگاه رهبری در قضا را نشان می‌دهد، محدوده آن را عدالت و منبع آن را قرآن و ویژگی حاکم اسلامی را داوری طبق حق می‌داند؛ همان‌گونه که محور حاکمیت، حق است؛ برخلاف حکومت جاهلی. چون اداره امور قضایی با اصول کلی وحی ممکن نیست؛ شرح و تبیین، متعلق به رسول و ارائه حاکمیت الهی است. همچنین امور حکومتی و قضایی بر عهده رسول خدا(ص) است. آیه ۶۵ نساء به مسلمانان سفارش می‌کند به داوری پیامبر اکرم(ص) گردن نهند و کمترین ناراحتی نه تنها در ظاهر که در باطن نداشته باشند و گویای ولایت قضایی او است.

چهار. در آیاتی سخن از نسبت دادن حکم به عموم است، مانند: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ؛ خدا به شما فرمان می‌دهد که سپرده‌ها را به صاحبان آنها رد کنید؛ و چون میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید». در این موارد گرچه لفظ در ظاهر عام (امر همه مردم به ادای امانت) است اما در مصداق خاص (امر ولی و حاکم جامعه) است، لذا به حیثیت ولایت ناظر است؛ نه شخص و افراد.

پنج. گاهی به شخص خاصی نسبت داده نشده است، مثلاً در برخی آیات مسائلی مطرح شده که نیاز به حکومت و قضاوت را می‌رساند ولی بیان نشده به چه کسی مراجعه شود: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالًا مِنَ اللَّهِ؛ و مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند، دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید».

در این موارد اجرای قوانین تنها با وجود حاکمیت مقدور است و حاکمیت بر اساس توحید، حق خداست، لذا قضاوت حق او و افراد ماذون از طرف خدا خواهد بود وگرنه اجرای حق توسط صاحبان حق، در موارد زیادی به اخلال در نظام و تعدی از حدود منجر می‌شود؛ حتی در ذیل آیه ۱۷۸ بقره و ۱۳۳ اسراء برخی با طرح بحث فوق، بحث را به ولایت فقیه هم می‌کشانند و معتقدند اجازه ولی امر (ولی فقیه) در انجام قصاص لازم است تا با اثبات ادعا نزد حاکم، حاکم امر را صادر کند.

حدود الهی و تعزیرات هم از اختیارهای پیامبر(ص) است که ذیل اختیارات قضایی می‌توان از آن سخن گفت. هم چنین باید از شان حل اختلافات و جلوگیری از تعدی به حقوق افراد و امر به معروف و نهی از منکر نام برد که از اهداف رسالت پیامبران الهی است. مسئله حل اختلافات و تفرقه برای پیامبران بسیار مهم بود تا آن جا که حضرت هارون(ع) در مقابل مواخذه توسط حضرت موسی(ع) به آن تمسک جست: «ای پسر مادرم، نه ریش مرا بگیر و نه سرم را، من ترسیدم بگویی: میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سخنم را مراعات نکردی».

سیره عملی رسول خدا(ص) نیز برخورد شدید با عوامل تفرقه بود که ماجرای مسجد ضرار از نمونه‌های مهم این مبارزه است. در مورد امر به معروف و نهی از منکر نیز پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من امر بالمعروف و نهى عن المنکر فهو خلیفه اللَّه فى ارضه و خلیفه رسول اللَّه و خلیفه کتابه؛ کسى که امر بمعروف و نهى از منکر کند جانشین خداوند در زمین، و جانشین پیامبر و کتاب او است».

از این حدیث استفاده مى‌‏شود این فریضه قبل از هر چیز یک برنامه الهى است و بعثت پیامبران و نزول کتب آسمانى همه جزء این برنامه است.

نویسنده: حجت‌الاسلام والمسلمین محمد عابدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics