قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / تقابل کلینی و ابن‌قبه؛نگاهی بستر‌شناسانه/مصطفی قناعتگر
حاشیه‌هایی به اهمیت متن!/ سجاد علی‌بیگی

یادداشت؛

تقابل کلینی و ابن‌قبه؛نگاهی بستر‌شناسانه/مصطفی قناعتگر

اختصاصی شبکه اجتهاد: محمد بن یعقوب کلینی رازی و محمد بن عبدالرحمن بن قبه رازی، هر دو از بزرگان امامیه در نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هستند. با وجود هم‌عصریِ کلینی و ابن قِبَه/ابن قُبَّه، گزارشی که نوع تعامل آن دو با یکدیگر را بازگو کند وجود ندارد. در این یادداشت پیرو مجموعه‌ای از قرائن تاریخی در جایگاه بستر سخنان کلینی، ابن قبه و شریف مرتضی، این گمانه را مطرح خواهم کرد:

یکی از عوامل تالیف الکافی توسط کلینی، مقابله با تفکر ابن قبه بوده است. گرچه بحث‌هایی که به تاریخ مرتبط است، کثیرا ما را به قطع نمی‌رساند؛ اما می‌تواند گمانه‌هایی قوی برای ذهن دانشیان و راه‌گشاهایی برای تحقیقات آینده‌گان باشد.

ری در عصر کلینی و ابن قبه، کانون تلاقی مذاهب و مکاتب گوناگون بوده؛ نظر به حضور پررنگ خوارج در کنار معتزله، خوارج، زیدیه و اندکی امامیه، تصویری متکثر از مردمان آن سامان را ارائه می‌دهد. اینکه کلینی در دیباچه‌ی الکافی به تاثیرپذیری جامعه‌ی امامیه‌ی ری از مذاهب فاسده اشاره می‌کند، با این بافت مذهبی در آن دوره همخوانی دارد.

هم کلینی و هم ابن قبه، به نوعی در دفاع از مذهب امامیه تلاش کرده‌اند؛ یکی در گفتمانی کلامی و دیگری در گفتمانی حدیثی. تاثیر فعالیت‌های ابن قبه را می‌توان چند دهه بعد در مکتب کلامی بغداد (مفید، مرتضی، طوسی) دید. تاثیر الکافی کلینی نیز بر استحکام معارف اخلاقی، اعتقادی و فقهی امامیه بر عام و خاص پوشیده نیست.

اما در میدانی دیگر، می‌توان این دو بزرگ را رهبر دو جریان مختلف و در مقابل یکدیگر دانست. ابن قبه در آثاری که از او برجای مانده، جایگاهی محوری به شکل کلی برای عقل با تعریف معتزلی و به طور ویژه برای اجماع قائل است. او اخبار آحاد را حجت نمی‌داند و نشر آن را عاملی شبهه‌آفرین و تفرقه‌افکن برمی‌شمارد. در برابر این تفکر، همشهری وی کلینی را می‌بینیم که به تصریح خود در مقدمه الکافی برای نجات شیعیان از سیلاب جریان‌های فاسد به تدوین جامع حدیثی روی می‌آورد. نفس تدوین الکافی، نشان‌دهنده‌ی اختلاف منهج کلینی به عنوان یک محدث با ابن قبه به عنوان یک متکلّم است.

ابن قبه، در زمره‌ی معتزلیانِ شیعه‌شده است و تنها کانونِ کلامِ شیعی در شرق بلاد اسلامی (ری) را رهبری می‎‌کند. پررنگ بودن اعتزال در منهج کلامی وی به اندازه‌ای است که برخی محققین وی را تنها در مبحث امامت خاصه شیعی می‌دانند و در سایر حوزه‌های معارف، یک متکلم معتزلی تمام‌عیار به شمارش می‌آورند. شاید بتوان دلیل بخشی از شکوائیه‌ی کلینی از اوضاع نابسامان دینی در میان شیعیان و خارج‌شدنشان از مسیر علم و ورود در مسیر دین‌داری جاهلانه را همین جریان کلامی غیر‌حدیثی به زعامت ابن قبه دانست.

در این‌جا به صد سال بعد از کلینی و ابن قبه می‌رویم تا این تقابل را در خامه‌ی شریف مرتضی پیگیری کنیم.

شریف مرتضی در مساله پنجم از «جوابات المسائل الرّسّیّه الأولی»، نکاتی را پیرامون رجوع به کتاب الکافی بیان کرده است. توجه به داده‌های وی به عنوان یک متکلّم امامی که در آثارش فراوان از ابن قبه نقل و تمجید می‌کند، می‌تواند بخشی از شواهد ادعای این یادداشت را شکل دهد.

از وی پرسیده‌اند که آیا برای عالم و عامی جایز است به جهت آشنایی و عمل به احکام فقهی به مصنّفاتی مانند المقنعه (شیخ مفید) و رساله‌ی ابن بابویه (المقنع) یا کتب روایی مانند الکافی کلینی یا کتاب اصل مانند «اصل حلبی» مراجعه کنند؟ اگر جایز است، وجه جواز چیست؟ با وجود اینکه حتی برخی فقیهان که خبر واحد را حجت می‌دانند این مراجعه را جایز نمی‌دانند! و اگر این رجوع جایز نیست، اساسا قدماء چرا چنین کتبی نوشته‌اند؟ مکتوباتی که نفعی در آن نیست!

شریف مرتضی پاسخ می‌دهد که این رجوع به کتب مصنّف و کتب روایی (مانند کافی کلینی که در سوال سائل بود) جایز نیست. او رجوع به مفتی را جایز می‌داند و رجوع مستقیم به روایات را نهی می‌کند. سپس در تایید این سخن، بزرگان شیعه را قائل به همین قول می‌داند:

«و ما زال علماء الطائفه و متکلموهم ینکرون على عوامهم العمل بما یجدونه فی الکتب من غیر حجه مشافهه»

سید مرتضی می‌نویسد عالمان و متکلمان شیعه، پیوسته رجوع مستقیم به این کتب را ناپسند و غیر علمی می‌دانسته‌اند. در انتها نیز کسانی را که به نام عالم، عوام الناس را توصیه به روایت‌خوانی به قصد عمل می‌کنند از جرگه‌ی دانشمندان حقیقی خارج می‌داند.

گرچه سید از آن دانشمندان و متکلمان پیشینیِ راستین نامی نبرده، اما می‌توان به گمان قوی گفت که ابن قبه را به عنوان بزرگ متکلمان شیعه در ذهن داشته است. اساسا مرتضی کمتر نام دیگران را می‌آورد. از طرفی این نظر سید، به وضوح مقابل نظر کلینی است. کلینی روایت می‌نویسد برای اینکه مردم بخوانند. انگیزه کلینی برای نوشتن الکافی، شکایت سائل از انحراف مردم عادی از خط اصیل دین است؛ خطی که با نوشتن الکافی ترسیم می‌کند. گرچه کلینی نیز به نوعی فقاهت کرده و روایات متعارض را تا حد زیادی بررسی و یکی از اطراف تعارض را حذف و طرف دیگر را گزینش کرده و آورده (این را بخصوص از تهذیب و استبصار درمی‌یابیم در بیان متعارضات روایی، دسته‌هایی از روایات را می‌آورد که کلینی به جهت تخییر دسته‌ی مقابل حذف کرده)، اما این را به جهت رهایی عوام از پیچش و سردرگمی انجام داده و از آنجا به بعد محدودیتی برای خواندن همگان قائل نیست.

در مطالعات حدیثی-تاریخی، این نوع تلاقی‌ها را باید جدی‌تر گرفت. «تقابل کلینی و ابن قبه؛ نگاهی بستر‌شناسانه»، نمونه‌ای متواضعانه از این مطالعات است.

۳ دیدگاه

  1. بسیار سست و بدون قرینه. درست است که تاریخ غالبا ما را به قطع نمی رساند ولی این نمی تواند مستمسکی باشد برای طرح هر فرضیه بی دلیل و بدون قرینه

    • قطعا کسانی که تاریخ و حدیث رو به شکل تخصصی داخل حوزه یا دانشگاه خوندن این حرف رو نمیزنن. من افراد آکادمیک متعدد دیدم که این نظر آقای قناعتگر رو تحسین کردن

      • از قضا افراد به اصطلاح آکادمیک سردمدار نظریه پردازی های سست و تخمینی هستند و متأسفانه مشاهده میشه که روش اونها به برخی حوزویان هم سرایت کرده. چند ماه قبل حضرت استاد سید جواد شبیری از رسوخ نگاه استشراقی و روش مطالعات غربی در باب اسلام شناسی انتقاد کردند که خوبه صوتش رو ملاحظه بفرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics