قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / روش‌های اثبات صدور حدیث غدیر توسط علامه امینی در کتاب الغدیر/ علی نصیری
متون آموزشی حوزه؛ کاستی‌ها و بایستگی‌ها/ علی نصیری

یادداشت؛

روش‌های اثبات صدور حدیث غدیر توسط علامه امینی در کتاب الغدیر/ علی نصیری

شبکه اجتهاد: علامه امینی برای اثبات صدور حدیث غدیر از چهار روش بهره جسته است که عبارتند از: ۱. اثبات وجود تواتر در نقل حدیث غدیر؛ ۲. احتجاج به حدیث غدیر از سوی اهل‌بیت(ع) و شماری از افراد در تاریخ؛ ۳. نزول شماری از آیات شاهدی بر صحت صدور حدیث غدیر؛ ۴. معرفی روز غدیر به عنوان روز عید مسلمانان.

۱. اثبات وجود تواتر در نقل حدیث غدیر

علامه امینی برای اثبات وجود تواتر در نقل حدیث غدیر از دو روش بهره جسته است که عبارتند از: ۱. بررسی ناقلان حدیث غدیر در سده‌های مختلف؛ ۲. معرفی پدید آورندگان آثار علمی در زمینه حدیث غدیر خم.

۱-۱. بررسی ناقلان حدیث غدیر در سده‌های مختلف

علامه امینی حدیث غدیر را از سه دسته نقل کرده است که عبارتند از: ۱. صحابه؛ ۲. تابعان؛ ۳. علماء

ایشان اسامی یکصد و ده تن از بزرگان صحابه را بر اساس حروف الفبا برمی شمرد که حدیث غدیر را نقل کرده اند که در میان آنان چهره‌هایی همچون ابیّ بن کعب، ابوذر غفاری، براء بن عازب، زبیر بن عوام، زید بن ارقم، خزیمه بن ثابت و قیس بن ثابت وجود دارد.

ایشان در پایان این بخش چنین آورده است: «هؤلاء مائه وعشره من أعاظم الصحابه الذین وجدنا روایتهم لحدیث الغدیر ولعل فیما ذهب علینا أکثر من ذلک بکثیر، وطبع الحال یستدعی أن تکون رواه الحدیث أضعاف المذکورین، لأن السامعین الوعاه له کانوا مائه ألف أو یزیدون، وبقضاء الطبیعه إنهم حدثوا به عند مرتجعهم إلی أوطانهم شأن کل مسافر ینبئ عن الأحداث الغریبه التی شاهدها فی سفره… و مع ذلک کله ففی من ذکرناه غنی لإثبات التواتر.»

آنگاه ایشان بر اساس حروف الفباء نام هشتاد و چهار تن از تابعانِ ناقل این حدیث را نقل می‌کند که در میان آنان کسانی همچون اصبغ بن نباته، حکم بن عتیبه، سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب، سعید بن مسیب و طاوس بن کیسان قرار دارند.

علامه امینی آن گاه در گام سوم، سیصد و شصت تن از علمایی که حدیث غدیر را نقل کرده اند، بر اساس سیر تاریخی و منطبق با سده‌های مختلف از سده دوم و تا سده چهاردهم را نقل کرده است.

۲-۱. معرفی پدید آورندگان آثار علمی در زمینه حدیث غدیر خم

علامه امینی در کنار برشمردن اسامی صحابه، تابعان و علمایی که حدیث غدیر را نقل کرده اند، نام بیست و شش تن از عالمان اهل سنت و شیعه که در باره این حدیث آثاری را فراهم آورده اند را برشمرده است که در میان آنان رجال نامی همچون محمد بن جریر طبری، ابن عقده، ابوغالب احمد بن محمد بن رازی، کراجکی، شمس الدین ذهبی، میر حامد حسین و شیخ عباس قمی قرار دارد.

۲. استدلال اهل بیت (علیهم السلام) به ماجرای غدیر خم

علامه امینی در دفاع از اعتبار حدیث غدیر بیست و دو مورد از مواردی که از سوی پیشوایان دینی، عالمان دینی و حتی رجال سیاسی همچون مامون عباسی، به این حدیث استشهاد شده را منعکس ساخته است.

احتجاج به حدیث غدیر از سوی حضرت امیر(علیه السلام) که خود در شش مورد اتفاق افتاد، احتجاج صدیقه طاهره، احتجاج امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) از جمله این موارد است.

۳. نزول شماری از آیات شاهدی بر صحت صدور حدیث غدیر

سومین گامی که علامه امینی برای دفاع از اعتبار صدوری حدیث غدیر برداشته، انعکاس شماری از آیات قرآن است که به گونه ای ناظر به ماجرای غدیر خم است. ایشان برای اثبات مدعای خود از سه آیه بهره می‌گیرد که عبارتند از: ۱. آیه تبلیغ؛ ۲. آیه اکمال؛ ۳. آیه عذاب واقع.

علامه امینی معتقد است که آیه تبلیغ در روز هیجدهم ذوالحجه و در حجه الوداع هنگامی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به منطقه غدیر خم رسید، نازل شد؛ به این معنا که با گذر پنج ساعت از روز، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و به ایشان اعلام کرد خداوند به شما سلام می‌رساند و از شما خواسته است که آن چه که در باره حضرت امیر (علیه السلام) نازل کرد را به مردم ابلاغ کن.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اساس دستور الهی مردم را در غدیر خم گرد آورد و پیام الهی را به آنان ابلاغ کرد. علامه امینی برای اثبات مدعای خود روایت و گفتار سی تن از محدثان و مفسران اهل سنت را مورد بررسی قرار داده است. ایشان هم چنین بر این نکته تاکید کرده که در همان روز هیجدهم ذی حجه پس از معرفی حضرت امیر (علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله)، آیه اکمال دین نازل شد. از این جهت ایشان نزول این آیه در روز عرفه که در دو کتاب بخاری و مسلم آمده را نادرست اعلام کرده است.

علامه امینی هم چنین نام سی تن از عالمان اهل سنت و دیدگاه آنان را برشمرده که اذعان کرده اند آیه «عذاب واقع» پس از ماجرای غدیر نازل شد.

۴. معرفی روز غدیر به عنوان روز عید مسلمانان

چهارمین روشی که علامه امینی برای دفاع از اصالت و اعتبار حدیث غدیر برگزید، معرفی روز غدیر به عنوان عید مسلمانان از آغاز تا کنون است. ایشان سیر تاریخی این امر را مورد بررسی قرار داده است.

علامه امینی معتقد است گرامیداشت روز غدیر و پذیرش آن به عنوان روز عید از سوی مسلمانان در سده‌های متمادی، حکایتگر دو نکته اساسی است:

۱. این عید تنها به شیعه تعلق ندارد، بلکه تمام فرق اسلامی آن را گرامی می‌داشته اند. چنان که ابوریحان بیرونی از آن به عنوان عید همه مسلمانان یاد کرده است.

۲. گستردگی تاریخی برشمردن روز غدیر به عنوان عید مسلمانان، حکایت از آن دارد که چنین روزی از دوران رسالت و پس از اعلام حضرت امیر (علیه السلام) به عنوان خلیفه پیامبر، این چنین مورد اقبال قرار گرفته است.

علامه امینی و بررسی متنی حدیث غدیر

از آنجا که مهم ترین بخش حدیث غدیر برای اثبات ولایت و وصایت حضرت امیر (علیه السلام) واژه «ولیّ» در آن است، علامه امینی در بررسی متنی حدیث غدیر همه نگاه خود را به بررسی این واژه و چگونگی دلالت آن بر تفسیرِ مورد نظر شیعه معطوف ساخته است.

علامه امینی تصریح می‌کند که برای واژه «مولی» ۲۷ معنا گفته شده است که عبارتند از: «۱. رب؛ ۲. عمو؛ ۳. پس عمو؛ ۳. پسر؛ ۴. پس خواهر؛ ۵. آزاد کننده؛ ۶. آزاد شده؛ ۸. عبد؛ ۹. مالک؛ ۱۰. تابع؛ ۱۱. منعم علیه؛ ۱۲. شریک؛ ۱۳. هم پیمان؛ ۱۴. صاحب؛ ۱۵. همسایه؛ ۱۶. میهمان؛ ۱۷. داماد؛ ۱۸. نزدیک؛ ۱۹. منعم؛ ۲۰. فقید؛ ۲۱. ولی؛ ۲۲. اولی به شئ؛ ۲۳. سید غیر مالک و غیر معتق؛ ۲۴. محب؛ ۲۵. ناصر؛ ۲۶. متصرف در امر؛ ۲۷. متولی در کار.»

ایشان پس از نقد تفصیلی هر یک از معانی پیش گفته، بر این نکته پای می‌فشارد که تنها معنای مورد نظر از واژه «ولی» «اولی به شئ» است که به تناسب کارکرد در هر یک از موارد خود اولویت آن آشکار می‌گردد.

بر این اساس، ایشان با استفاده از قراین داخلی بر دلالت حدیث غدیر بر ولایت حضرت امیر (علیه السلام) تاکید کرده است.

قرائن داخلی دالّ بر اراده معنای امامت از واژه «مولی»

قرائن داخلی که مورد استناد علامه امینی برای اثبات دلالت حدیث غدیر بر ولایت و وصایت حضرت امیر (علیه السلام) قرار گرفته اند، عبارتند از:

۱. گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آغاز حدیث غدیر؛

۲. گفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ذیل حدیث؛

۳. ذکر ولایت در سیاق شهادت بر توحید و رسالت؛

۴. گفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ادامه حدیث غدیر؛

۵. اشاره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به پایان پذیرفتن حیات ایشان؛

۶. بیان تهنیت به حضرت امیر (علیه السلام)؛

۷. تاکید بر ابلاغ ولایت حضرت امیر (علیه السلام) به غائبان؛

۸. تعابیری دال بر برخورداری حضرت امیر از مقامات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مرتبه ای فروتر؛

۹. تاکید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بر ابلاغ پیام الهی؛

۱۰. اشاره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به بقاء آثار جاهلیت در دلهای مردم؛

اینک به بررسی این قرائن می‌پردازیم.

۱. گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آغاز حدیث غدیر

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آغاز سخن خود فرمود: «آلست اولی بکم من انفسکم» این فقره از سوی بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعه نقل شده و جایی برای انکار آن وجود ندارد. از سویی دیگر، مفاد این بخش از گفتار رسول اکرم (ص) که دلالت بر اولویت در تصرف دارد، آشکار است و از آن جا که آن حضرت در پی آن و به عنوان نتیجه ای از آن فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»، نتیجه می‌گیریم که مقصود از واژه «مولی» در این حدیث اولی در تصرف است.

۲. گفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ذیل حدیث

همان گونه که حفاظ حدیث غدیر ذکر کرده اند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از معرفی حضرت امیر (علیه السلام) به عنوان ولی مؤمنان فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»

علامه امینی معتقد است این دعا خود از سه جهت دلالت بر این مدعا دارد که مراد آن حضرت از مولا بودن حضرت امیر (علیه السلام) امامت و ولایت ایشان است:

یکم: از آن جا که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حضرت امیر (علیه السلام) را به عنوان امام و ریاست عامه مسلمانان برگزید، می‌دانست که چنین جایگاهی به حمایت مردم و همگان نیاز دارد؛ به ویژه آن که به اذعان قرآن و به گواهی تاریخ، شماری از روی حسادت با حضرت امیر (علیه السلام) دشمنی داشتند. بنابر این منطقی بود که رسول اکرم برای آن حضرت این چنین دعا کند.

دوم: چنین دعایی با عموم افرادی، عموم ازمانی و عموم احوالی و با توجه به حذف متعلق آن و دلالتی که وجوب یاری حضرت امیر (علیه السلام) دارد، دلالت بر عصمت امام دارد. از سویی دیگر، کسی که دارای صفت عصمت است شایسته مقام امامت است.

سوم: از ظاهر دعا چنین بر می‌آید که مراد رسول اکرم (علیه السلام) بیان تکلیف مردم در اطاعت و موالات در برابر حضرت امیر است. در این صورت تنها با پذیرش معنای «اولویت در تصرف» سازگار است، زیرا مفهوم محبت و یاری رسانی عام و فراگیر بوده و نیازی به مکلف ساختن مردم به آن نیست.

۳. ذکر ولایت در سیاق شهادت بر توحید و رسالت

در برخی از نقل‌ها که در منابع معتبر آمده چنین آمده است: «یا أیها الناس بم تشهدون؟ قالوا: نشهد أن لا إله إلا الله، قال: ثم مه؟ قالوا: وأن محمدا عبده ورسوله، قال: فمن ولیکم؟ قالوا: الله ورسوله مولانا. ثم ضرب بیده إلی عضد علی فأقامه فقال: من یکن الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه.»

علامه امینی می‌گوید که این عبارت در نقل جریر، حضرت أمیر (علیه السلام)، زین بن أرقم، عامر بن لیلی، حذیفه بن أسید آمده است. از سویی دیگر، وقوع ولایت در سیاق شهادت به توحید و رسالت و ذکر مولویت مطلق الهی و رسول در پی آن، گواه آن است که از آن تنها باید معنای امامت اراده شده باشد: «فإن وقوع الولایه فی سیاق الشهاده بالتوحید والرساله وسردها عقیب المولویه المطلقه لله سبحانه ولرسوله من بعده لا یمکن إلا أن یراد بها معنی الإمامه الملازمه للأولویه علی الناس منهم بأنفسهم.»

۴. گفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ادامه حدیث غدیر

بر اساس برخی از نقل‌ها رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در ادامه حدیر غدیر چنین فرمود: «الله أکبر علی إکمال الدین، وإتمام النعمه، ورضی الرب برسالتی، والولایه لعلی بن أبی طالب.» از سویی دیگر، اکمال دین، کامل کردن نعمت و رضایت الهی تنها با امامت و ولایت حضرت امیر (علیه السلام) سازگار است.

۵. اشاره رسول اکرم (ص) به پایان پذیرفتن حیات ایشان

در عموم نقل‌های حدیث غدیر از زبان رسول اکرم (ص) عباراتی همچون «کأنی دعیت فأجبت» یا «أنه یوشک أن أدعی فأجیب» یا «ألا وإنی أوشک أن أفارقکم» یا «یوشک أن یأتی رسول ربی فأجیب» آمده که دلالت بر پایان پذیرفتن حیات رسول خدا دارد. در چنین حالتی آن چه که باید مورد تاکید قرار گیرد امامت و ولایت بر مؤمنان است و نه چیز دیگر.

۶. بیان تهنیت به حضرت امیر (علیه السلام)

به استناد برخی از روایات غدیر، رسول اکرم (ص) پس از معرفی حضرت امیر فومود که به من تهنیت بگویید که مقام رسالت را به من و مقام امامت به اهل بیت من داده شده است. چنان که ابوبکر و عمر نیز نزد آن حضرت آمدند و به ایشان به خاطر نیل به مقام مولویت مؤمنان تبریک و تهنیت گفتند. چنین برخوردی بدون اراده معنای امامت و خلافت از واژه «مولی» معنا ندارد.

۷. تاکید بر ابلاغ ولایت حضرت امیر(علیه السلام) به غائبان

همان گونه که در همه منابع آمده رسول اکرم (ص) با عبارت «فلیبلغ الشاهد الغایب» از همه حاضران و مخاطبان حدیث غدیر خواست تا آن را به همه غائبان ابلاغ کنند. پیداست چنین تاکیدی با اراده معنای محبت و یاری از واژه «مولی» که پیش از این همه مؤمان از آن آگاهی داشتند، معنا نخواهد داشت.

 ۸. تعابیری دال بر برخورداری حضرت امیر از مقامات رسول اکرم در مرتبه‌ای فروتر

در برخی از نقلهای حدیث غدیر تعابیری آمده که نشان می‌دهد حضرت امیر واجد مقامات رسول اکرم (ص) البته در مرتبه ای فروتر بوده است؛ نظیر آن که در نقل ابو سعید وجابر چنین آمده است: «الله أکبر علی إکمال الدین، وإتمام النعمه، ورضی الرب برسالتی، والولایه لعلی بن بعدی.» و در نقل وهب چنین آمده است: «إنه ولیکم بعدی» این تعابیر گواه آن است که مراد از «مولی» همان امات و ولایت حضرت امیر (علیه السلام) است.

۹. تاکید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بر ابلاغ پیام الهی

در تمام نقل‌های حدیث غدیر چنین آمده که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از بلاغ ولایت فرمود: «اللهم أنت شهید علیهم إنی قد بلغت ونصحت.» از سویی دیگر، چنین اشهادی تنها با اراده مفهوم امامت و ولایت از واژه «مولی» سازگار است؛ زیرا محبت و یاری رساندن پیش از این به صورت‌های گوناگون به مردم ابلاغ شده بود.

۱۰. اشاره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به بقاء آثار جاهلیت در دلهای مردم

در عموم نقلهای حدیث غدیر بر این نکته تاکید شده که آن حضرت از وجود ریشه‌های جاهلیت در دل‌های مردم اظهار نگرانی کرده و از این که مردم در برابر ابلاغ امامت حضرت امیر(علیه السلام) ایشان را تکذیب کنند، نگران بوده است. پیداست چنین نگرانی ای تنها با اراده معنای امامت و ولایت از واژه «مولی» سازگار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics