حجتالإسلام محمدرضا زائری، از افرادی است که سالیان متمادی پیرامون موضوع حجاب بانوان در جامعه به ایراد سخنرانی و نوشتن یادداشت و کتاب پرداخته است. برای آشنایی بیشتر با نظرش در رابطه با حجاب، دو کتاب خود در این مورد، یعنی «حجاب و بیحجاب» و «حجاب و باحجاب» را معرفی میکند. یکی از مسایل مورد تأکید وی؛ مسألهی عدم لزوم حجاب اجباری در سطح جامعه است. در این گفتار، با رجوع به مصاحبهها و یاداشتها و دو کتابی که از ایشان موجود است، ریشههای این مدعا را بررسی و قضاوت را به خوانندگان میسپاریم.
خلاصه آنچه خواهید خواند…
حجاب یک التزام فردی و شخصی نیست که بتوان مثل نماز در خلوت و خفا خواند و یا مثل روزه بینشان و پنهان به آن پرداخت. بلکه یک انتخاب علنی و جدی و آشکار است که معنا و مفهوم گستردهای دارد. بانوان خارج از ایران که در بعضی محیطهای آزاد با منع حجاب روبهرو هستند، حجاب را به عنوان یک شیوهی زندگی انتخاب میکنند و کاملاً آگاهانه به این انتخاب رو میآوردند. کسانی هم که در داخل ایران تربیت شدهی خانوادهها و محیطهای خاص مذهبی هستند به طور طبیعی و معمولاً با نوعی تربیت خاص مذهبی و در درون محیطی رشد میکنند که تا حد زیادی باورهای دینی و فکری آنها را تامین و تقویت میکند. لیکن مخاطب عام و کلان که به صورت گسترده در داخل کشور از این دو فرصت بهرهمند نیست و در مقابل سیل بنیانبرانداز تبلیغات غربی و فضای اجتماعی ضد حجاب قرار میگیرد، برای حفظ باور و پذیرش آگاهانه این انتخاب نیاز به پرورش و تربیت فرهنگی و تبلیغی دارد.
بعد از انقلاب اسلامی در ایران و در فضای خاص و استثنایی آن زمان، موقعیتی ایجاد شد که جامعه الزام عمومی به حجاب را پذیرفت، لیکن کاری که دیگران در سطوح مختلف مسؤولیتهای فرهنگی، دینی، تبلیغاتی و آموزشی باید انجام میدادند، مغفول ماند و به درستی به آن اهتمام نشد. صورت ظاهری جامعه که رعایت حجاب بود، توهم قناعت تام و کامل در مخاطبان را برای مسؤولان ایجاد میکرد و مشکلات اقتصادی و درگیریهای سیاسی هم مجالی باقی نمیگذاشتند تا نشانههای پراکندهی موجود در جامعه را ببینند یا به هشدارهای کارشناسان بیدار و آگاه در گوشه و کنار توجه کنند.
بعد از انقلاب اسلامی در ایران و در فضای خاص و استثنایی آن زمان، موقعیتی ایجاد شد که جامعه الزام عمومی به حجاب را پذیرفت، لیکن کاری که دیگران در سطوح مختلف مسؤولیتهای فرهنگی، دینی، تبلیغاتی و آموزشی باید انجام میدادند، مغفول ماند و به درستی به آن اهتمام نشد.
به دلایل آنچه در طول این سالها رخ داد که جز اندک تلاشهای بی اثر، همه تجاهل و تغافل بود و ناگهان در دهههای گذشته همه با نسلی از دختران جوان مواجه شدند که اگر چه در مهد کودک و دبستان و دبیرستان جمهوری اسلامی ایران رشد کرده بودند، ولی در واقع از آبشخور فکری فیلمهای سینمایی غربی سیراب میشدند و در فضای اجتماعی متفاوتی زندگی میکردند که از موضوع حجاب تنها تعارفها و گفتوگوهای رسمی و شعاری شنیده بودند. این نسل با ترویج مستقیم حجاب و تحمیل آن بدون بهرهگیری از روشهای تبلیغی صحیح و بدون توجه به آسیبهای ترویج مستقیم و رسمی و دولتی حجاب روبهرو بود و از آنجا که «کل ممنوع مرغوب فیه و الانسان حریص علی ما منع» بهطور عادی و ناخواسته، بخشی از این نسل از آنچه به شکل مستقیم به او تحمیل میشد، روی برمیگرداند و به آنچه ممنوع بود، رغبت مییافت. این نسل نیاز به گفتوگوی صریح و روشن از حجاب داشته و دارد. نیاز به افرادی دارد که با جرأت و جسارت و با پایهی علمی و ایمانی به میدان بیایند و به جای تعارف و ملاحظه، بدون پردهپوشی مسایل را مطرح کنند و در واقع «بیحجاب» از حجاب بگویند.
جایگاه مهم زن در جامعه و اهمیت تصویر حجاب در ذهنش
صاحبنظران در حوزهی فکر و اندیشهی اسلامی دو موضوع مهم را به عنوان چکیدهی اسلام در حوزهی حیات فردی و اجتماعی معرفی میکنند. در سطح فردی، حیا و ادب را به عنوان ستون اصلی خیمه سعادت انسان و در سطح اجتماعی، کانون خانواده را به عنوان ستون اصلی خیمه سلامت و صلاح جامعه قلمداد میکنند. جالب اینجاست که در هر دو محور، زن فصل مشترک است. این زن و حجاب و عفاف اوست که عنصر تعیین کننده و اصلی به شمار میرود و از این روست که امام خمینی زن را منشأ صلاح و فساد جامعه میداند. این نکته در هرگونه مطالعه و برنامهریزی در زمینهی حجاب میتواند بسیار جهتدهنده و تعیینکننده باشد.
تصویری که از حجاب در ذهن افراد نقش میبندد و براساس آن تصویر به شکل ناخودآگاه برای انتخاب یا ترک حجاب تصمیم میگیرند، بسیار مهم است. قضاوت حاکم در مورد حجاب در دورههایی از تاریخ، نظیر دوران صدر اسلام این بوده است که حجاب متعلق به اشراف و احرار است و طبقات فرو دست اجتماعی مانند بردگان حق حجاب ندارند. در واقع حجاب نوعی امتیاز و نشانهای برای تفاوت و اختلاف طبقهی اجتماعی در آن زمان به شمار میرفته است و بر همین اساس بعد از حاکمیت اسلام، زنان مسلمان حق حجاب دارند، اما زنان غیر مسلمان بدون حجاب در جامعه ظاهر میشوند. در آن دورهی تاریخی وقتی یک دختر سر و بدن خود را در محافل عمومی میپوشاند، احساس میکرد به اشراف و احرار شباهت یافته است و این گونه پوشش داشتن، نوعی امتیاز به حساب میآمد که مورد رغبت و اشتیاق بود؛ اما امروز اگر دختری بخواهد سر و بدن خود را در محافل عمومی بپوشاند، احساس میکند که به کدام طبقه اجتماعی شباهت یافته است؟ وقتی این دختر طی سالها، گدای خیابانی را با چادر دیده است، مجرم محکوم در دادگاه را با چادر مشاهده کرده است و در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی زن خدمتکارِ زشت، بیسواد و فقیر را باحجاب دیده است و خانم دکتر پولدارِ زیبا و باسواد را بیحجاب دیده است. حال اگر این دختر سالم باشد، فارغ از استثناها و حواشی خاص، از نظر روانی چه حکمی خواهد کرد و انتخاب حجاب را پیوستن به کدام طبقهی اجتماعی خواهد دانست؟
باحجابی و بیحجابی نیز از سنت الهی است
اگر ما جنس بحث حجاب را فرهنگی و سبک زندگی ببینیم، متوجه میشویم که هیچگاه به اقتضای آن عمل نشده است. اقتضای جنس فرهنگی و سبک زندگی این است که گروههای مرجع مؤثر، آن را ترویج کنند و تبلیغ غیر مستقیم در مورد آن صورت گیرد، یعنی مخاطب آن را در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و امثال اینها ببیند؛ اما اگر این بحث جنس عبادی و اعتقادی داشته باشد به مخاطب چنین القا میشود که باید این میل را در خودت بکشی، در حالی که دیگران امیال درونی خودشان را نمیکشند.
در نظام خلقت سنتها و قوانینی حاکم است که برای افراد و جوامع و زمانهای مختلف ثابت و یکسان است. آثار وضعی برخی رفتارها و رخدادهای اجتماعی و پیامدهای طبیعی در موضوعاتی مثل حجاب نیز همینگونه است و در چنین وضعیتی وقتی پدیدهای در جامعه ظاهر شد، باید در پی سبب و عامل بود. سالهاست که تمام اهتمام ما در موضوع حجاب به روسری کشیدن برای تصویر زنبور و خرگوش در کتابهای قصهی کودکان منحصر شده است و حال آنکه یک کتاب اثرگذار و یک فیلم جذاب برای موضوع حجاب نداریم که آن را به جامعه عرضه کنیم. سالهاست تلویزیون و مطبوعات ما زنهای مجرم را در دادگاه با چادر مشکی نشان داده است و زنهای موفق را در سریالهای تلوزیونی، فیلمهای سینمایی و گزارشها با همین حجابی نشان داده است که الآن از آن شاکی هستیم. سالها زن چادری و محجبه، خدمتکار، کلفت، بیسواد و فقیر بوده است و با نامهایی مثل فاطمه و معصومه خطاب شده است و زن کمحجاب و رنگارنگ، خانم خانه، باسواد و ثروتمند بوده است و نامش همیشه ژیلا، کتایون و نانسی است.
فیلمهای ما به وضوح نشان میدهند که دختر دانشآموز تا ظهر در مدرسه با حجاب است، ولی عصر که میشود، بیحجاب به خرید میرود و این یعنی حجاب موضوعی متعلق به تصمیم و باور شخصی آن دختر نیست، بلکه ناشی از اجبار رسمی نهادهای حاکم است. در همان فیلمها و سریالها و حتی کتابها و مجلات، زن خانواده از خیابان و کوچه تا محل کار و جمع خصوصی خانواده تا آشپزخانه و رختخواب با حجاب کامل دیده میشود و این یعنی نادیده گرفتن مهمترین رکن و اساسیترین مفهوم حجاب که همان تضاد میان محرم و نامحرم و تفاوت میان حریم داخلی و حریم خارجی است.
در شرایط فعلی انتخاب حجاب، غیرعادی است
یک دختر عادی و معمولی در جامعهی ما پانزده یا بیست سال از طریق پیامهای غیر مستقیم و موثر تبلیغی زیر هجوم و شبیخون فرهنگی است و در طرف مقابل از طریق پیامهای رسمی و مستقیم کم اثر به حجاب دعوت میشود. این در حالیست که در عمل و صحنهی واقعی به چشم خود میبیند که حجاب داشتن برای درس خواندن، کار پیدا کردن، ازدواج و کسب درآمد نهتنها کمک کننده نیست، بلکه گاه یک مانع مهم است.
موارد استثنایی مانند خانوادههای مذهبی و محیطهای خاص فکری و فرهنگی را اگر کنار بگذاریم به طور طبیعی و براساس فطرت و نظام روحی و روانی که خدا به این نوجوان و جوان داده است، اگر حجاب را انتخاب کند، کاری غیر عادی کرده است و برعکس، گزینش بدحجابی رفتار طبیعی و منطقی اوست. اگر از قانون و اجبار حرف بزنیم و بگوییم قوانین اجتماعی را باید دختران در ایران اسلامی رعایت کنند و حجابشان را رعایت کنند، دو اشکال پیش میآید: یکی اینکه چرا از زن ایرانی در خارج از کشور هم توقع حجاب داریم؟ دوم اینکه پس اهداف تربیتی انقلاب اسلامی برای رشد و تعالی مخاطب چه میشود؟ آیا اگر این دختر در کوچه و خیابان به ظاهر حجابش را کاملاً حفظ کند، اما در قلب و دل خود هیچ باور و ایمان و عقیدهای نداشته باشد، خیال ما راحت میشود و کار خود را تمام شده میدانیم؟ هدف نظام اسلامی مثل دیگر نظامها و دولتها تسلیم ظاهری و خضوع نمایشی مخاطب نیست، بلکه قرار بوده است با دل و جان برای اقناع قلبی و درونی مردم کار کنیم نه برای اسکات و خاموش کردن ظاهری آنها. دیگر حکومتها با جسم مردم کار دارند که اگر خاضع شد، هدفشان تأمین شده باشد، اما اسلام با جان مردم کار دارد و برای تربیت آمده است.
بزرگترین اشتباه رضاخان این بود که گمان میکرد با زور و ضرب مأمور میشود حجاب را کنار گذاشت و وقتی همه سرشان برهنه شد، ایران میشود بلاد راقیه. بزرگترین خطا و اشتباه امروز ما هم از طرف دیگر قضیه است که خیال میکنیم با فشار و قهر نیروی انتظامی میشود، حجاب را ترویج کرد؛ اما حقیقت این است که نه رضاخان توانست با توسل به زور حجاب را از سر مردم بردارد و نه ما میتوانیم با توسل به زور، افراد را باحجاب کنیم. نکتهی تلخ در تفاوت ماجرا این است که آنجا به اسم مخالفت با دین خشونت میورزیدند و همین، گروهی از مردم را بیشتر به دین ترغیب میکرد و اینجا به نام دین خشونت نشان میدهیم و گروهی از مردم را از دین فراری میکنیم. نکتهی تلخ دیگر در شباهت ماجرا این است که در هر دو حالت، توسل به زور نشان دهندهی ناتوانی و ضعف است و معنی صریحش این است که ابزارهای دیگر نظیر تبلیغ، تشویق و تهدید به هزار و یک دلیل کارگر نیفتاده است، پس در نهایت از سر اضطرار و ناچاری دست به دامان چماق و پلیس شدهایم.
هر چیزی به اندازهی خود
نیاز به یک تحقیق جامع در سیرهی حضرات معصومین علیهمالسلام داریم تا مشخص شود آن بزرگواران در حیات فردی و اجتماعی بیشتر روی چه چیزی تأکید میکردند تا نسبت و اولویت اعمال به ترتیب برای ما روشن شود، سپس در مقام اجرا در جامعه برای هر کدام از آنها به میزان مورد نیازش تشویق، تهدید، اصرار و اغماض کنیم. ما که ادعا داریم که پیروان حضرت محمد صلیالله علیه و آله و خاندان پاکش هستیم و آنان را پزشک روح و جان خود میدانیم، باید برای تشخیص سلامت حیات فردی و اجتماعی خود به سیرهی آنان مراجعه کنیم و واکنش خود را در مقایسه با موضوعات مختلف با سیرهی آنان بسنجیم. اگر دروغ بدترین و زشتترین گناه برای سلامت جان و ایمان شمرده میشود، باید ببینیم نوع واکنش ما در سطح جامعه نسبت به این زشتترین گناه که طبق روایات بدتر از شرب خمر و سرقت است، چهگونه است و چهقدر آن را زشت میدانیم. در مورد غیبت که از زنا شدیدتر و خطرناکتر است، آیا به همان مقدار نگران میشویم و واکنش نشان میدهیم؟ یا برعکس حضور نداشتن کسی در نماز جماعت را آن اندازه زشت میشماریم؟ شک نیست که هر خطا و جرمی از آن رو که نافرمانی خداست و هم به دلیل اینکه تأثیر خود را بر حیات فرد، جامعه، طبیعت و حتی نظام آفرینش میگذارد، باید به میزان اهمیت و حساسیت خود در خور توجه باشد. باید نگاه کرد که پیامبر صلیالله علیه و آله و اهل بیت علیهمالسلام کجا با نرمی و آهستگی توصیه و نصیحت کردهاند و کجا فریاد کشیدهاند و از جای برخاستهاند. بحث بر سر این سنجش و نسبت است. اگر ترکیب روح و جان آنان را الگوی سلامت ایمان خود میدانیم، باید ببینیم اولویتها و نسبتها چیست؟
حجاب و عوامل فراگیر آن
موضوع حجاب پارهای از پیکرهی بزرگ جامعه و قطعهای کوچک از پازلی بزرگ است. نمیشود مشکلات قوهی قضاییه، رواج ریا، نفاق، ظلم و ستم در برخی مراکز، فساد اداری، رشوه، گرانی، فقر و هزار و یک مشکل دیگر که همه به هم مرتبطند را نادیده بگیریم و فقط در این میان مسألهی حجاب را همچون موضوعی مستقل معالجه کنیم. سالهاست ما در مقابله با عوامل ترویج و تبلیغ گستردهی فساد مماشات میکنیم و هر چند وقت یک بار به مقابلهی خشن و نمایشی و تحریکآمیز با مردم کوچه و خیابان میپردازیم. با آن واردکننده و پخشکنندهی اصلی نوارها و سیدیهای مبتذل کاری نداریم یا اگر به دادگاه و محاکمه برسد، با یک جریمهی مختصر روانهاش میکنیم، ولی به دختر جوانی که با خانوادهاش به پارک آمده است، توهین میکنیم. حجاب و بیحجابی یک ادا و نمایش نیست که با فرمایش محقق شود یا از میان برود. هم حجاب ریشه دارد و بنیان و اساس میخواهد و هم بیحجابی، هر کدام بدون لحاظ عمق فرهنگی و عقبهی فکری و تاریخی و فقط اگر به ظاهر و پوستهاش اکتفا کنی، مثل هر رنگ و لعاب دادن دیگری دو روز هم دوام نمیآورد و به نتیجه نمیرسد.
اساسیترین مبنای حجاب، ادب و حیا و عفاف است و حجاب ظاهری در واقع فقط نمود و ظاهر آن حجاب درونی است. آیا با عقل و منطق میشود برای ترویج حیا و ادب با بیحیایی و بیادبی حرف زد؟ کافیست که شما ادبیات استفاده شده در موضوع حجاب را در سخنرانیهای همین یکی دو سال اخیر نگاه کنید. آیا با تعابیری همچون حیوان برهنه، خر پالاندار، حیوان بیشعور، بیمار روانی و نمونههایی بسیار زشتتر و بدتر میتوان به ادب و حیا دعوت کرد؟ چهقدر فاصله است میان آن ادب قرآنی و این گفتار و رفتار ما. کسی که او را حیوان بیشعور و مریض روانی خواندهایم، آیا تا آخر عمرش هم با حجاب خواهد شد؟
حجاب در فرهنگ اسلامی نوعی رفتار و شیوهی زندگی است که مبتنی بر باورهای دینی و در بستر فرهنگ دینی شکل میگیرد و ریشهاش حیا و عفاف است. از ابتدا حجاب یک تظاهر بیرونی صرف نیست که فقط یک شکل خارجی داشته باشد و حکم شرع براساس این فرم و نمود ظاهری صادر شود. در واقع حجاب سادهترین و نازلترین سطح مفهوم حیا و عفاف است. آنچه بیشتر از ظاهر حجاب اهمیت دارد، در حقیقت آن باطن حیا و عفاف است. اگر آن باطن باشد ظاهر به طور طبیعی حفظ خواهد شد. اگر آن حقیقت و باور قلبی وجود داشته باشد، شخص در کرهی ماه هم که باشد، خودش را میپوشاند و حریم خود را حفظ میکند؛ اما اگر به زور و اجبار به حفظ حجاب، او را وادار کنیم تا مراعات و تظاهر کند، در آن صورت با کمترین بهانهای حجاب را کنار میگذارد و مثل فنر منتظر فرصت است تا در یک سفر خارجی یا خارج از محیط رسمی خود را از این قید و بندی که به اکراه پذیرفته است، آزاد کند.
من معتقدم ابزارهای قانونی و راهکارهای جدی برای مقابله با ساختار شکنیهای اجتماعی همیشه لازم است. هیچ کسی نمیتواند منکر این شود که اساس مشکل پخش و توزیع مواد مخدر یا فیلمهای مستهجن را فقط با کار فرهنگی نمیتوان حل کرد. همه میدانیم که دستهای مختلفی در کار گسترش فساد و فحشا هستند و عوامل گوناگونی از مسایل اقتصادی تا سیاسی در آن دخالت میکنند، اما بحث بر سر تقدم و تأخر و میزان سهمبندی راهکارهاست.
حکمت تدوین تدریجی احکام دینی، تأکید بر باور درونی و رشد آن باور قبل از بروز تظاهر بیرونی است. رسول اکرم صلیالله علیه و آله، روز اول که تشریف آوردند از حجاب، نماز و روزه حرف نزدند. خدا ابتدا میخواست با «اقرا و ربک الاکرم» به انسان یادآوری کند که مخلوق «احسن تقویم» است و به او بگوید که تو اهل کرامت و بزرگواری هستی، تو کوچک و حقیر نیستی که آلودهی دنیا شوی، سپس بعد از چند سال که از بزرگی و کرامت و عزت او حرف زد، میگوید که چون بزرگ و بزرگوار هستی، نماز بخوان، حجاب و حیا داشته باش و روزه بگیر. مشکل نظام تبلیغی ما این است که براساس شیوهی خدا عمل نمیکنیم، همان روز اول که مخاطب به مسجد آمد، میخواهیم غسل میت، احکام روزه، تجوید قرآن و اسرار شب اول قبر را با هم به او تلقین کنیم. هنوز از کرامت و ارزش او حرف نزدهایم، توقع داریم که حجابش همان حجاب مادر و دختر خودمان باشد.
دوست و دشمن بر ضد حجاب
رفتارهای تهاجمی دشمن از بیرون و رفتارهای دوستان نادان از درون، باعث شده است که در طول سالهای اخیر، ارزشها و نگرشهای زنان جامعهی ما تغییر کند. با حجابِ رفتارها و گفتارهای ناپسند برخی اشخاص حقیقی و حقوقی، روح زیبا و دلپذیرِ مفهومِ ارزشمند حجاب پوشانده شده است و به همین دلیل وضعیت حجاب در جامعهی ما چنان شده است که میدانیم و میبینیم. حجاب معلول است، نه علت و باید علت را جستوجو کرد و برای حل مشکل باید عاقلان دردمند به میدان بیایند. عقل میگوید که باید برای معلول چارهاندیشی کرد، نه برخورد. عقل حکم میکند که برخورد باید با علت باشد و باید مشکل را از ریشه حل کرد و تا زمانی که مشکل از اساس و ریشه حل نشود، هرچه برخورد ظاهری و مقطعی با معلول صورت بگیرد، نه تنها اتفاق مثبتی نمی افتد، بلکه مشکل عمیقتر میشود. چنانکه در موضوعات مختلفی مانند ویدیو و ماهواره و اینترنت و بالاخره حجاب دیدهایم و میبینیم.
در دهههای اخیر و پس از وقوع انقلاب اسلامی گرایش عمومی بانوان به حجاب نشان داد که از دل همان وضعیت اسفبار فرهنگی و اجتماعی زمان طاغوت، میتوان مادران و زنانی یافت که پس از سالها بیحجابی، انتخاب تازهای داشته باشند و بندگی خدا و التزام دینی را برای سعادت ابدی خود برگزینند. واقعیت تلخی که باید خواسته یا نا خواسته به آن اعتراف کنیم، این است که حجاب بخشی از یک مجموعهی به هم پیوسته است نه جزیی جداگانه و متفاوت از آن. اگر التزام ما به حقیقت اسلام و دعوتهای وحیانی و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی فرهنگ اسلامی جدی باشد و در شؤون مختلف و سطوح گوناگون به آن پایبند باشیم، بیشک میتوان در بدترین شرایط نیز شاهد درخشش التزام عمومی به حجاب بود؛ اما اگر به مرور در عرصههای اساسی و مسایل بنیادین دچار تساهل و تسامح شدیم و سیاست، اقتصاد، اشتغال، رفتار و گفتار ما اسلامی نبود، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که حجاب ما اسلامی باشد.
بابصیرت با حجاب برخورد کنیم
در همهی امور اجتماعی تنها زمانی میتوان کارکردی صحیح و شایسته داشت که بصیرت وجود داشته باشد. کار مؤثر و درست در موضوع حجاب نیازمند تحلیل درست و دقیق است و تحلیل صحیح نیز تنها بر اساس اطلاعات صحیح و دقیق حاصل میشود. متأسفانه بسیاری از ما در همهی امور قایل به ضرورت تخصص و صلاحیت هستیم جز در امور فرهنگی و اجتماعی. احساس تعهد و دلسوزی به تنهایی برای دخالت افراد ناصالح و بیتجربه در این گونه امور کافی نیست. نصب پوسترها و پلاکاردها و تابلوهای رنگارنگ با مضمون تکریم حجاب خوب است، ولی آیا کسانی که حجاب را رعایت نمیکنند، تنها به خاطر یک پوستر و تابلو که در ترویج بیحجابی بوده است، به این شکل درآمدهاند که با یک پوستر و تابلو تغییر کنند؟ مخاطب ما که به حجاب اسلامی التزام ندارد، با شنیدن یک سخنرانی یا خواندن یک مقاله بیحجاب نشده است که امروز از سر جهالت و ساده انگاری گمان کنیم با شنیدن یک سخنرانی یا خواندن یک مقاله حجاب را خواهد پذیرفت. گاه ترک عمل و دخالت نکردن در این امور نتیجهی بهتری دارد از آنچه این روزها شاهدش هستیم. سالهاست که طرحها و برنامههای مختلف برای مبارزه با بدحجابی و ترویج حجاب مثل طرح عفاف و گشت ارشاد و امثال آن اجرا شده است و روز به روز اوضاع بدتر و آشفتهتر شده است. بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان مسایل فرهنگی طی سالهای گذشته به اشکال گوناگون نسبت به این موضوع هشدار دادهاند و خطا بودن برنامهها و طرحهای موجود را گوشزد کردهاند، اما متأسفانه کمتر به این اظهار نظرهای دردمندانه توجه شده است.