قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / کندوکاوی در روش‌ شناسی «فقه مقاصدی»
نقش مقاصد شریعت در تأثیر مقتضیات زمان بر سیاست کیفری اسلام

گزارش «اجتهاد» از جلسه پایا‌ن‌نامه سطح سه حوزه علمیه مشهد؛

کندوکاوی در روش‌ شناسی «فقه مقاصدی»

از جمله مبانی مهم در فقه مقاصدی اعتقاد به این قاعده کلی است که احکام الهی تابع مصالح و مفاسد می‌باشند؛ و در رابطه با تبیین و تفسیر نصوصی که در شریعت وارد شده است نیز رویکرد مقاصدی معتقد است که صاحب نص یا شارع، دارای مقاصد معین و اهداف مشخصی است که شارع خواسته است این اهداف را به مخاطب بفهماند و به آن‌ها به دیده اعتبار بنگرد؛ بنابراین باید مقاصد خطاب همان گونه که صاحب خطاب خواسته است، درک و جستجو شده و بدون کم و زیاد اعمال گردد.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، صدویکمین جلسه دفاع پایان نامه سطح سه حوزه علمیه خراسان با عنوان «روش شناسی فقه مقاصدی» در رشته تخصصی فقه و اصول، توسط حجت‌الاسلام محمدحسین عصمتی تدوین و با حضور اساتید راهنما، مشاور و ناقد بررسی و در مدرسه علمیه عالی نواب دفاع شد.

بنابراین گزارش، تدوین‌گر پایان ‌نامه در ابتدا ارائه خود به پیشینه و ضرورت انجام تحقیق و معرفی فصول پرداخت و در انتها از نتیجه تحقیق خود سخن گفت؛ سپس اساتید ناقد به ارزیابی ساختاری و محتوایی اثر پرداختند که در ادامه می‌خوانید.

پیشینه و ضرورت انجام تحقیق

در رابطه با اصل موضوع مقاصد الشریعه تحقیقات بسیاری صورت گرفته است، ولی در مورد روش شناسی فقه مقاصدی یا اصلاً بحثی نشده و یا اگر در برخی از کتب اشاره‌ای به آن شده خیلی گذرا بوده به طور مستقل کسی به این بحث نپرداخته است. با توجه به گسترده شدن بحث از فقه مقاصدی و حضور آن در محافل علمی بحث روش شناسی آن نیز ضرورت پیدا می‌کند. که در صورت صحت این روش در بسیاری از حوزه‌های ما لانص فیه که فقها با دیگر روش‌ها در آن حوزه‌ها به سختی قدم می‌گذارند و یا با سختی‌های فراوان روبرو هستند به آسانی وارد شده و نظریه فقهی خود را بیان نماییم مانند مباحث حکومتی.

معرفی فصول

بخش اول: مفاهیم و کلیات است که دارای سه فصل است:

فصل اول: روش شناسی: در این فصل به چیستی روش شناسی، فرقش با روش، موضوع، فوائد تصریح به روش، اهمیت، مفهوم و امکان و ضرورت روش شناسی اجتهاد، انواع روش‌ها در علوم دینی و قواعد روش شناسی فقه پرداخته شده است.

فصل دوم: فقه مقاصدی (مقاصد الشریعه): در این فصل چیستی، تاریخچه در شیعه و سنی و علت محجور ماندنش در شیعه بیان شده است.

فصل سوم: انواع مقاصد و اهمیت آن: در این فصل به انواع مقاصد از حیث اهمیت، دایره شمول، قوت ثبوت، و پی آ مدهای بی توجهی به مقاصد و اهداف و نیاز مجتهد به مقاصد پرداخته شده است.

بخش دوم: مبانی، راهای کشف مقاصد و منابع فقه مقاصدی:

دارای سه فصل کلی:

فصل اول: مبانی فقه قاصدی: در این فصل به مبانی مشترک و مبانی خاص فقه مقاصدی پرداخته شده است.

فصل دوم: راه‌های کشف مقاصد: در این فصل به مهمترین راه‌های رسیدن به مقاصد شریعت پرداخته شده است.

فصل سوم: منابع فقه استنباط: در این فصل به منابع استنباط که به منابع اصلی و تبعی تقسیم می‌شوند پرداخته شده و از این که آیا مقصد به عنوان سند حکم شرعی در عداد منابع تبعی می‌تواند قرار بگیرد یا نه؟ بحث شده است.

بخش سوم: اجتهاد مقاصدی

دارای دو فصل کلی:

۱- شیوه‌های استنباط فقهی با رویکرد مقاصدی از دیدگاه اهل سنت:

اهل سنت در رابطه با اعمال مقاصد در فقه به سه گروه تقسیم می‌شوند:

۱- ظاهریه:

۲- معطله:

۳- اعتدالیون:

۲- شیوه‌های استنباط فقهی با رویکرد مقاصدی از دیدگاه عالمان شیعه:

فقهای شیعی نیز در رابطه با اعمال مقاصد در فقه به سه گروه تقسیم می‌شوند:

۱- اخباریون:

۲- اصولیون افراطی

۳- اصولیون معتدل

توضیح فصل سوم در نتیجه گیری اشاره شده است.

نتیجه گیری:

روش شناسی به علمی که به وسیله آن بتوان به روش دستیابی معرفت دست پیدا نمود، گفته می‌شود؛ یعنی علمی که در آن از خود روش بحث می‌شود. این معنای روش شناسی، در تاریخ بشری ریشه داشته و مورد توجه بوده است. روش‏شناسى با خود روش فرق دارد و این دو به یک معنا نمی‌باشند، بلکه روش به مسیرى که دانشمند و مجتهد در سلوک علمى خود طى مى‏کند اطلاق می‌شود، ولی روش‏شناسى دانش دیگرى بوده که به شناخت آن مسیر مى‏پردازد.

روش‌ها در علوم دینی اقسام متفاوت دارد از جمله می‌توان به روش عقلی، نقلی، شهودی و ترکیبی اشاره نمود.

روش شناسی مانند هر مساله دیگری دارای یکسری قواعد می‌باشد. برخی از این قواعد مربوط به یک علم خاص از علوم اسلامی است و فقط در آن علم خاص است که کاربرد خواهد داشت مانند قواعد روش شناسی علم فقه که متضمن قواعد روش شناختی در علم فقه می‌باشد قواعدی همچون: دیدگاه فقیه در مورد ترابط علوم با فقه، یا رجوع به قواعد فقهی اصولی و تفسیر آن‌ها، یا میزان استفاده فقیه از آیات الاحکام در فقه. که همه این قواعد صرفاً در روش شناسی علم فقه مورد کاربرد خواهد بود.

در علم فقه روش‌های اجتهادی فقها متفاوت از یکدیگر بوده و همه فقها بر یک روش فقهی مشی نکرده و نمی‌کنند. یکی از روش‌های اجتهادی در علم فقه روش اجتهاد مقاصدی است که مانند هر روش دیگر دارای مبانی امتیازات و ویژگی‌هایی می‌باشد.

از جمله مبانی مهم در فقه مقاصدی اعتقاد به این قاعده کلی است که احکام الهی تابع مصالح و مفاسد می‌باشند؛ و در رابطه با تبیین و تفسیر نصوصی که در شریعت وارد شده است نیز رویکرد مقاصدی معتقد است که صاحب نص یا شارع، دارای مقاصد معین و اهداف مشخصی است که شارع خواسته است این اهداف را به مخاطب بفهماند و به آن‌ها به دیده اعتبار بنگرد؛ بنابراین باید مقاصد خطاب همان گونه که صاحب خطاب خواسته است، درک و جستجو شده و بدون کم و زیاد اعمال گردد.

فهم و دستیابی به مقاصد و اهداف شارع

برای فهم و دستیابی به مقاصد و اهداف شارع از احکام راه‌هایی از سوی علمای مقاصد محور پیموده شده است از جمله می‌توان به این موارد اشاره نمود: روش‌های تعلیل که منظور از روش‌های تعلیل، عبارت است از راه‌هایی که اصولیان برای شناخت علل احکام و استدلال بر آن در پیش می‌گیرند. از جمله اجماع، بیان نصی، ایماء، اشاره و مناسبت می‌باشد. اما مهمترین روش برای دستیابی به اهداف و مقاصد شریعت از دیدگاه بزرگ مقاصد محوران شاطبی، مساله استقراء می‌باشد. مواردی دیگری در این زمینه وجود دارد مانند کردار پیامبر (ص) و سکوت شارع و…

یکی از عرصه‌های مهم تفاوت در روش‌های اجتهادی اختلاف در تعداد منابع و یا تفسیر خاص از آن‌ها است. فقه مقاصدی نیز از این قاعده مستثنی نیست. به طور کلی علما و فقهای مذاهب مختلف اسلامی درباره منابع و مصادر احکام نظریات مختلف دارند: هم از لحاظ تعداد منابع نظراتشان متفاوت است؛ و هم اینکه تمام منابع از نظر حجیت و اعتبار در یک درجه از اعتبار نیستند. ادله شرعیه خود بر دو گونه تقسیم می‌شوند: ادله‌ای که به نقل محض برمی گردد، و می‌توان آن‌ها را مصادر نقلی نامید، مانند: کتاب، سنت، به کتاب و سنت، اجماع و مذهب صحابی و شرایع سابق نیز ملحق می‌شود زیرا همه این‌ها به تعبد به امر منقول صرف بر می‌گردد. و ادله‌ای که به رأی محض بر می‌گردد، و می‌توان آن‌ها را مصادر عقلی نام گذاری کرد، مانند: قیاس، استحسان، عرف و…

در رابطه با روش اعمال مقاصد در فقه با رویکردهای مختلف می‌توان چنین گفت که فقهایی از شیعه و اهل سنت از مقاصد در فقه استفاده نموده‌اند.

اهل سنت و به‌کارگیری مقاصد شریعت

فقهای اهل سنت در رابطه با استفاده و به‌کارگیری مقاصد شریعت در فقه و استنباط به صورت یکسان نیستند، بلکه با مراجعه به آثار فقهی اصولی آنان می‌توان گفت که به طور کلی آن‌ها به سه روش و رویکرد کلی تقسیم می‌شوند.

مکتب لفظی: این مکتب به نصوص جزئی بهای زیادی داده و آن را دستاویز خود قرار می‌دهد. فهم این مکتب از نصوص، با نادیده انگاشتن مقاصد احکام صورت می‌گیرد. این مکتب با تاسی از ظاهریه علت یابی برای احکام، ارتباط احکام با مقاصد و حتی قیاس را نیز انکار می‌نمایند.

تأویلی: این روش درست نقطه مقابل دسته اول می‌باشد؛ و گمانش بر این است که می‌بایست فقط به مقاصد شریعت و روح دین بپردازیم؛ و بر این مبنا نصوص جزئی قرآن عزیز و سنت صحیح را تعطیل می‌کند. منتسبان به این مکتب مدعی هستند که دین جوهر است نه شکل و حقیقت است نه صورت. آنان در تأویل قرآن زیاده‌روی می‌کنند و کلام حق را از حقیقت منحرف می‌سازند، به متشابهات تمسک می‌جویند و از محکمات روی می‌گردانند.

مکتب اعتدال: این مکتب مکتب اعتدال و میانه روی و راه وسطی، ما بین روش اول و روش دوم است، این مکتب از نصوص جزئی کتاب خدا و سنت رسولش غافل نیست، و به آن‌ها توجه دارد. اما در فهم نصوص جزئی، مقاصد کلی را نیز نا دیده نمی‌گیرد، بلکه در چارچوب مقاصد کلی و در پرتو آن‌ها به فهم جزئیات می‌پردازد. در این مکتب فقیه فروع را بر اصول و جزئیات را بر کلیات و متغیرات را بر ثوابت و متشابهات را بر محکمات ارجاع می‌دهد و در عین حال به نصوص قطعی الثبوت و قطعی الدلاله تمسک می‌کنند، که به تعبیر برخی از بزرگان این مکتب، دست آویختن به این نصوص، استمساک به عروه الوثقی است که لا انفصام لها است. تکیه گاه دیگر این گروه موارد اجماع یقینی و حقیقی امت است. این روشی است که بسیاری از اهل سنت به آن ایمان دارند و آن را معتبر می‌دانند.

این مکاتب سه‌گانه هرکدام دارای مبانی و ویژگی‌ها و روش‌های مختص به خود می‌باشند و طبیعتاً یکسری آثار و نتایج بر این رویکردها بار می‌شود. به نحوی که بر زندگی و جامعه مسلمانان تأثیرش را بر جای می‌گذارد.

سه رویکرد فقهی به مقاصد شریعت

در میان محققان و اندیشمندان و علمای شیعه سه رویکرد فقهی مهم بروز و ظهور نموده است:

۱- جریان اصولیون: اصولیون را می‌توان به اصولیون با گرایش افراطی به عقل و احکام آن و اصولیون با گرایش به قواعد و اصول و در خط اعتدال، می‌توان تقسیم نمود.

۲- جریان اخباری گری.

هریک از این سه رویکردی که در بین علمای شیعه وجود دارد، مبانی، ویژگی‌ها و روش خاص خود را دارند. در رابطه با تعامل هر یک از این سه رویکرد با مقاصد شریعت می‌توان گفت:

 رویکرد اخباری گری در شیعه نه تنها به مقاصد شریعت توجهی نداشته که حتی جزئی‌ترین احکام عقلی را نیز نمی‌پذیرند.

رویکرد اصولی با گرایش زیاد به عقل صاحبان این رویکرد در تفسیر نصوص شرعی به مقاصد و علل و فلسفه تشریع نیز توجه داشته‌اند. محقق اردبیلی به عنوان سردمدار این رویکرد در فقه شیعه در تفسیر و تبیین نصوص نگاهی به فلسفه تشریع و به عبارتی مقصد و هدف آن نیز دارد.

رویکرد اصولیون معتدل یا پیروان فقه جواهری، این رویکرد فقهی به مقاصد شریعت عمل نموده ولی آنچنان به وضوح نیست که با اندک توجه به فقه آنان متوجه آن بشویم بلکه خود این فقیهان به این مطلب اذعان نداشته و تصریح نمی‌کنند ولی وقتی به فقه آنان توجه می‌کنیم و در آن غور می‌کنیم می‌بینیم با تعابیر مختلفی از بحث مقاصد شارع در تشریع سخن به میان می‌آورند. بنابراین نمی‌توان این دسته از علمای شیعه را مقاصد محور نامید.

البته آنچه به نظر می‌رسد در بین این روش‌ها می‌توان از روش فقه جواهری در شیعه به عنوان بهترین روش استنباط نام برد چرا که این روش با توجه به عنصر تأثیر زمان و مکان در اجتهاد بسیاری از عرصه‌هایی را که فقهای مقاصد محور در آنجا بحث مقاصد را پیش می‌کشند و آن را دخیل در استنباط می‌دانند را در بر می‌گیرد و لذا نیازی به رویکرد مقاصد محور به این شیوه اهل سنت نمی‌باشد در رابطه با روش فقاهتی محقق اردبیلی نیز نقد و نظر‌هایی مطرح شده و نقد آن نیاز به نوشته‌ای جداگانه دارد.

حجت‌الاسلام مجتبی الهی خراسانی، استاد ناقد:

قبل از ورود به بحث از جسارت جناب آقای عصمتی تقدیر می‌کنم که موضوع دشواری را برداشته‌اند. فقه مقاصدی همچنان حوزه جدیدی است و بحث روش شناسی بسیار جدیدتر است و از این که شورای علمی مدرسه به این موضوعات علاقه نشان می‌دهند تقدیر می‌کنم.

ارزیابی ساختاری:

عنوان «روش شناسی فقه مقاصدی» در عین سادگی و ایجاز عنوان گویا و مناسبی است، البته این عنوان گویای مطلب دیگری هم هست که فقه مقاصد با فقه مقاصدی یک تفاوتی دارد و آن این‌که وقتی می‌گوییم “فقه مقاصد”، یعنی یک حوزه مطالعات فقه، بررسی مقاصد شریعت است اما وقتی می‌گوییم “فقه مقاصدی” اشاره به یک رویکرد و گونه‌ای از مطالعات فقهی می‌کنیم که آن گونه و سبک به نام «فقه مقاصدی» است. در مقابل مثلاً فقه نص‌گرا یا فقه اجتهادی سنی یا فقه اجتهادی جواهری آن چنانی که در شیعه نامیده می‌شود.

ترتیب اجزای پایان‌نامه به نظر مناسب می‌آید و بخش‌های آن چون‌: فهرست، مقدمه، نتیجه‌گیری، فهرست منابع، شماره‌گذاری و… رعایت اصول شده است.

در بحث چکیده، کلید واژگان و مقدمه و صفحات آغازین، نیازمند دقت بیشتری بوده که عرض می‌شود. بحث صفحات تقدیم و تشکر خیلی مفصل است. عناصر چکیده باید حاوی پرسش اصلی تحقیق باشد در درجه اول و هدف و موضوع تحقیق را تبیین کند. همچنین سرفصل‌های اصلی باید بیاید و نتایج تحقیق اشاره بشود که ما به این نکته دست یافته‌ایم یا در صدد اثبات این بر می‌آییم و روش تحقیق را هم که اشاره می‌کنند. لذا در مورد این چکیده می‌توان گفت که ارتباطی به پایان‌نامه ندارد.

در کلمات کلیدی، باید از واژگان تخصصی استفاده بشود، همچنین واژگانی که اصلاً ثبت علمی ندارد مثل “فقه غایت گرا” که اصطلاحی مضبوط نیست بلکه یک عبارت ادبی است، لذا در کلمات کلیدی باید واژگانی استفاده بشود که در آن علم، یک مصطلح است.

در فهرست برخی اشتباهات تایپی وجود دارد و از لحاظ ظاهری نمی‌توان فهمید که کدام زیرمجموعه و کدام موضوع است، لذا فهرست نیازمند اصلاح است.

نظام تیتر گذاری چند نوع است. یک مدل مربوط به مرکز مدیریت است. یک نوع دیگر نظام شماره گذاری است که جناب آقای عصمتی از سیستم شماره گذاری استفاده کرده‌اند یعنی بر اساس شماره مثلاً می‌نویسند مطلب اول بعد زیرمجموعه آن می‌شود ۱-۱ و اگر یک تیتر داخلی داشته باشد می‌شود ۱-۱-۱ که این بالاخره یک نظام استاندارد است و شکل خوبی است. در این نظام، من تردید دارم که دوباره فصل و بخش و گفتار را بشود آورد یعنی یا نظام ما نظام عددی است یا بخش و فصل و گفتار است، اما ترکیب این دو نظام با هم موجب به هم ریختگی در فهم خواننده می‌شود.

به لحاظ الگوی فهرست منابع، الگوی فهرست منابع ایشان خوب است و آن چه را که آورده‌اند در ابتدا کتب است و بعد مقالات؛ البته بعضاً مرسوم است که کتب و مقالات را به عربی و فارسی تقسیم می‌کنند. به لحاظ فونت، فونت‌های پایان‌نامه مرتب است.

به لحاظ نگارشی، درست نویسی واژگان فارسی اولین نکته‌ای است که باید رعایت بشود. به لحاظ واژگان عربی مقداری دقت بیشتری می‌خواهد. به لحاظ جمله بندی و پاراگراف بندی خوب است. به لحاظ شیوه استناد در پاورقی به نظرم رعایت مقررات شده است ولی شماره پاورقی‌ها تبدیل به عدد توان شده است، یعنی یک اشکال صفحه آرایی دارد.

ارزیابی محتوایی:

از مقدمه شروع می‌کنیم. موضوع تحقیق باید تبیین کامل موضوع باشد و صرف ذکر هدف، بیان موضوع تحقیق نیست. در پیشینه تحقیق باید سیر تاریخی مطلب به طور خلاصه و مهمترین منابعی که نوشته شده است بیاید و نمی‌توانیم به طور کلی بگوییم تا به حال انجام شده است یا نه. باید بگوییم اولین اثر این بوده است و بعدها آثار دیگری نوشته شده است و … مهمتر از همه این که نقاط خلأ را نشان بدهند!

به لحاظ سیر منطقی مطلب، در پرسش‌های اصلی سه پرسش معمول نیست و معمولاً یک پرسش است و اگر پرسش‌های فرعی ۴ یا ۷ تا باشد عیب ندارد، پرسش اصلی باید یکی باشد و باید در نقطه مرکزی بیاید که در این جا یک نقطه مرکزی اشاره شده است «راه شناسایی و دست یابی به مقاصد فقه چیست؟» پرسش دیگر: «آیا در فقه مقاصدی روش‌های مختلفی وجود دارد؟» منظور از (روش‌های) چیست؟ «مبانی رویکرد فقه مقاصدی چیست؟» مبانی از حوزه روش شناسی بیرون است. مبانی غیر از مناهج است و مبانی یعنی آن اصول موضوعه‌ای که فقه کلاً بر آن استوار است، نه روش استفاده از ادله یا منابع. لذا پرسش اصلی این باید می‌بود: «روش استنباطی و اجتهادی در فقه مقاصدی کدام است؟» و بعد پرسش‌های فرعی این چنین می‌شد: مثلاً روش پیدا کردن مقاصد چگونه است؟ روش اعمال مقاصد چگونه است؟ مقاصد کلی را چگونه پیدا می‌کنند و مقاصد جزئی را چطور؟ و …

این‌ها جنبه صوری ندارد و واقعاً جدی است، اگر پرسش‌ها جدی و کامل نباشد، محقق در انجام تدوین مقداری سردرگم می‌شود و بخشی از این سردرگمی با همه زحمات خوبی که در پایان‌نامه می‌کشید به چشم می‌خورد.

در نوآوری معلوم نیست شما چه کار می‌خواهید انجام بدهید. می‌گویید کار مستقلی صورت نگرفته است و ما یک نکاتی را می‌خواهیم مطرح کنیم. بالاخره اگر کار مستقلی صورت نگرفته است شما باید مستقلاً بحث کنید، نه این که شما هم مثل بقیه یک نکاتی را بگویید.

روش انجام تحقیق هم یک خلط رایجی است. ما یک روش تحقیق داریم و یک تکنیک‌های پیاده سازی تحقیق. روش، یعنی روش کسب معرفت، اما تکنیک‌های پیاده سازی یعنی آن روش را چطور شما می‌خواهید اجرا کنید.

کتابخانه‌ای، یک روش کسب معرفت نیست، مثلاً بگویند شما در تولید علم این رشته، به چه منبعی مراجعه می‌کنید؟ کسی بگوید کتابخانه. این که منبع نشد! روش، یعنی روش توصیفی، تحلیلی، پیمایشی، با رویکرد فلسفی و … که این‌ها روش است و بعد می‌گویید این تحقیق با این روش انجام می‌شود و به این شیوه پیش می‌رود که اشاره به تکنیک شما کند.

فصل‌های پایان‌‌نامه: عمده‌ترین کاری که سعی کرده‌اید انجام بدهند، اموری را که مربوط به روش شناسی است را نظمی دهند و کنار هم بیاورند و تمام تلاششان مصروف این عمل شده است و درست هم است، اما در عمل آن اتفاقی که باید بیفتد مقداری سخت افتاده است و من هم به ایشان حق می‌دهم چون کار دشواری است و ایشان هم می‌خواسته‌اند یک ترتیب تازه‌ای بدهند و اساتید راهنما در این جهت می‌خواسته‌اند کمک کنند، با اینکه یک‌بار زحمت کشیده‌اند و محتوا را تعدیل کرده‌اند اما عملاً ما از یک پایان‌نامه‌ای که محتوایش حدود ۱۵۴ صفحه است انتظار داریم از این صفحات، لااقل صد صفحه‌اش در موضوع باشد، شاید مقداری اشکال به آن پرسش‌ها برگردد نه مطالب ایشان.

در بخش اول: مبانی روش شناسی چیست؟ روش چیست؟ مقاصد یعنی چه؟ فقه چیست؟ فقه مقاصدی چیست؟ انواع مقاصد و … این‌ها حرف‌های لازم و درستی است که حدود ۴۰ صفحه به این طریق پیش رفته است. در بخش دوم: روش در علوم دینی چیست؟ روش شناسی فقه چیست؟ خوب بود آقای عصمتی اگر می‌خواهد در حوزه روش شناسی مطلبی بگویند همان جا در بخش اول بگویند روش شناسی این است و روش شناسی فقه هم این است که دوباره در بخش دوم مطرح نشود.

روش شناسی فقه مقاصدی

قواعد روش شناسی فقه، هم تیتر آن و هم متن آن درست نیست. قواعد روش شناسی یعنی قواعدی که به مدد آن قواعد، شما موفق به روش شناسی یک شخصی و مکتبی می‌شوید ولی نمونه‌هایی که آورده‌اند، قواعدی است که در روش فقهی به آن‌ها استناد می‌شود. گاهی می‌گویید در روش فقهاء این‌ها از چه قواعدی استفاده می‌کنند؟ یعنی وقتی می‌خواهند روششان را پیاده کنند به چه چیزی استناد می‌کنند، این یک بحث است و یک وقت می‌خواهم مطالعه روش شناسی انجام دهم و در روش‌های فقهاء جستجو کنم.

عنوان قواعد روش شناسی فقه معنایش این است یعنی قواعدی که شما با آن قواعد و اصول موفق می‌شوید فقه مقاصدی را روش شناسی کنید، ولی ذیل آن چه آورده‌اید؟ قاعده اصولی، قاعده فقهی، قاعده رجالی و … این گویا نیست و چون در بحث مقاصد کار کرده‌ام متوجه کارتان هستم، ولی فهم بنده ملاک نیست و باید خواننده هم بفهمد که منظور شما چیست.

به شیوه‌های استنباط فقهی با رویکرد مقاصدی از دیدگاه اهل سنت می‌رسیم که خیلی خوب است. وارد مکتب لفظی مبانی می‌شوند که به ما کار ندارد. وارد حوزه ویژگی‌ها هم شده‌اند که بخشی از روش‌ها را تشکیل می‌دهد و این خوب است و بعد یک مکتب دیگر را می‌گویند معطله بعد اعتدال که خوب است ولی در آن‌ها نباید موارد دیگری را هم بیاوریم مثلاً آثار و نتایج این نگرش یا شعارهای ‌ایدئولوژیک نباید بدهیم مثلاً ویژگی‌ها و خصوصیات معطله که مقداری فحش‌های علمی است؛ پیروی از غرب، ناآگاهی از شریعت و امثال ذلک. برخی از این مطالب برای تکفیر و تفسیق این گروه کفایت می‌کند! یعنی شما وارد دعواهای فقهای سنی شده‌اید و لزومی ندارد که ما این‌ها را نقل کنیم.

قسمت‌هایی است که به روش برمی‌گردد ‌ای کاش آن را توسعه می‌دادید. یعنی بحث‌های شما بیشتر از ۵۰ صفحه جا داشت و اتفاقاً در منابع شما هم وجود دارد.

یکی از مهم‌ترین بحث‌های فقه مقاصدی، فقه الاولویت است

نکته دیگر این‌که بین مکتب شناسی و روش شناسی مقداری خلط شده است، لذا به حوزه مبانی هم کار شما کشیده شده است و حوزه مبانی ارتباطی به روش شناسی ندارد. همچین به معقوله ترتیب مقاصد اصلاً نپرداخته‌اید که یکی از مهم‌ترین بحث‌های فقه مقاصدی، ترتیب مقاصد یعنی فقه الاولویت است و من موضوعی در این خصوص نیافتم.

علاوه بر این متوجه نشده‌اید که مقاصد جزئی همان ملاک ما است و یک پاراگراف راجع به مقاصد جزئی فرموده‌اید در حالی که مقدار زیادی بحث جای توسعه داشت.

حجت‌الاسلام حسینی فقیه، استاد ناقد:

موضوع بسیار موضوع خوبی است. امور شکلی که توضیح داده شد و نیز امور ویراستاری و اشکالاتی که در صفحه تقدیم بیان شد و … اشکالات واردی است و باید تصحیح شوند. فهرست بسیار خوب نوشته شده است، ولی شماره ۲۵ و ۲۶ فهرست باید جا به جا بشود. بعضی از موارد معلوم است که جمله‌بندی را از جایی گرفته‌اید و غفلت شده است که به جای ضمیر باید اسم آورده می‌شد که باید اصلاح شود. فصل اول، بخش دوم باید ادامه فصل اول بخش اول و فصل دوم بخش دوم، ادامه فصل دوم بخش اول بیاید یعنی شما دو فصل بخش دومتان، هر دو ادامه فصل اول و فصل دوم بخش اول است. مطلب صفحه ۱۲۱، ادامه مطلب صفحه ۳۴ باید بیاید. فرضیه سوم تحقیق شما را ما نفهمیدیم چه ربطی به فرضیه تحقیق شما دارد. بعضی از پاورقی‌ها شماره‌هایش به هم ریخته شده است که باید اصلاح بشود.

چند نکته محتوایی:

نکته اول فرموده‌اید که در بحث تاریخچه از ابتدای اسلام است. مگر در شرایع سابقه بحث فقه مقاصد در آنجا مطرح نبوده است؟ چرا بوده است و چون شما در عنوان پایان‌نامه قید اسلام را نیاورده‌اید باید به شرایع گذشته نیز توجه می‌داشتید.

در صفحه ۲۷ گفته‌اید: فقهاء اصحاب نیز به مقاصد شریعت توجه داشته‌اند و این مطلب برای هر پژوهشگری که آثار فقهای اصحاب مانند حضرت امیر علیه‌السلام، ابن مسعود، ابن عباس و ابن عمر و… به خصوصیات این‌ها اشاره کرده‌اید که آیا بینکم و بین‌الله ابن عمر و برخی دیگر از این‌ها را می‌توان در کنار امیرالمؤمنین آورد و آیا فی‌الواقع اینان این چنین بوده‌اند؟ لذا به نظرم می‌آید با توجه به این که شما به کتب اهل سنت هم مراجعه کرده‌اید شاید از آن جا اقتباس کرده باشید.

از جمله نکات محجوریت مقاصد نزد شیعه، گفته‌اید جریان اخباری گری. شما خودتان نوشته‌اید که جریان اخباری گری در زمان صفویه شکل گرفته است در عبارت شما خب این که متأخر است در حالی که شما می‌خواهید بگویید که محجوریت از اول بوده است.

بسیاری از موارد عنوان و مطلب را آورده‌اید ولی یک مثال برایش نزده‌اید. مثل بحث حاجیات، تحسینیات، کمالیات، مقاصد قطعی، مقاصد وهمی، مقاصد ذاتی و عرضی و … .

صفحه ۴۱ فرموده‌اید: اهداف پرداختن به مقاصد؛ یکی از آن‌ها تأویل نصوص است که این خوب است، اما برای چه کسی و آیا تأویل نصوص کار خوبی است؟ که بگوییم سر راه را باز کنیم و بیفتیم در تأویل نصوص؛ در این صورت تکلیف و ما یعلم تأویله إلا الله و الراسخون فی العلم چه می‌شود؟ خلاصه تالی فاسدهایی دارد که باید حواسمان به آن‌ها باشد.

صفحه ۴۵ گفته‌اید: روش عقلایی در اصول پرداخته نشده است. چه کسی گفته است در اصول روش‌های عقلائی پرداخته نشده است؟

صفحه ۵۲ فرموده‌اید: … حاجتی به علم رجال نداریم. ولی صرف این که از نظر مبنای رجالی شخصی وثوق و صدوری باشد دلیل بر نفی حاجت به علم رجال نیست.

صفحه ۶۰ گفته‌اید: اولین مبنای مشترک این است که حاکم و مشرع فقط خداوند است و پیامبر هم ابلاغ می‌کند. این اول حرف است چرا که برخی قائلند که پیامبر صلی الله علیه و آله یا حتی اهل بیت علیهم السلام هم مشرع هستند.

صفحه ۶۱ گفته‌اید: در راه عقلی باز است اما هیچ توضیحی نداده‌اید. صفحه ۶۸ دلیل عقلی شما نارسا است. صفحه ۶۹ گفته‌اید راه دست‌یابی به مقاصد، زبان عربی است. این راه و روش است یا ابزار است؟ مشخص است که ابزار است. صفحه ۷۴ گفته‌اید از وجود امر و نهی معلوم می‌شود که مقاصدی بوده است. خب این که معلوم است و چه دردی را دوا می‌کند؟ صفحه ۱۴۲ مثال پنجم شما بسیار قابل تأمل است. چرا که برای جمود اخباری مثال می‌آورید ولی با این مثال تأیید اخباری گری است.

دو سؤال کلی:

۱- شما گفته‌اید در حیل فرار از ربا مقاصد شریعت به ما می‌فهماند که این غلط است. سؤال من این است که آیا این اجتهاد در مقابل نص نیست؟

۲- ما چه کنیم که از یک طرف به مقاصد شریعت بپردازیم و از طرف دیگر راه تأویل و من درآوردی در منابع آیات و روایات را باز نکنیم؟

حجت‌الاسلام شفیعی، استاد مشاور:

نکاتی که اساتید محترم فرمودند کاملاً درست و برای تکمیل پایان‌نامه بوده است. لذا چند نکته عرض می‌کنم: ابتدا جا دارد از اساتید محترم تشکر کنم که این کار را جدی دیدند و نشان دهنده شخصیت علمی جناب آقای عصمتی و موضوع پایان‌نامه است و این اشکالات از ارزش کار آقای عصمتی کم نمی‌کند و نکات وارده باید تصحیح شود. برخی از نکاتی که اساتید محترم فرمودند با توجه به این که خیلی نکات مهم و خوبی هستند، اما سطح پایان‌نامه، سطح سه است و مورد انتظار بیشتر گزارش و توصیف است. در مجموع به نظر کار قابل دفاعی است و ان‌شاءالله نکاتی که اساتید محترم فرمودند اعمال خواهد شد.

حجت‌الاسلام صدر، استاد راهنما:

از آقای عصمتی بابت تألیف و تدوین این پایان‌نامه تشکر می‌کنم و همچنین از اساتید داور بزرگوار. بسیاری از اشکالاتی که گرفته شد وارد و قابل رفع است، یعنی اشکال بنیادی که تمام پایان‌نامه را زیر سؤال ببرد نبود، مخصوصاً اشکالات استاد حسینی فقیه که بیشتر بر تعابیر اشکال داشتند.

اجتهاد یادآور می‌شود، پایان‌نامه سطح سه حوزه علمیه مشهد با موضوع «روش شناسی فقه مقاصدی» در رشته تخصصی «فقه و اصول» به قلم حجت‌الاسلام مهدی عصمتی، با راهنمایی حجت‌الاسلام والمسلمین سید موسی صدر و مشاوره حجت‌الاسلام والمسلمین علی شفیعی با حضور اساتید داور حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی و حجت‌الاسلام والمسلمین سید محسن حسینی‌فقیه، ۲۰ مهرماه ۹۶، پس از مشورت اساتید، با اخذ درجه خوب پذیرفته و تدوینگر موظف شد نسبت به رفع مشکلات این پایان نامه اقدام نماید.

دانلود ساختار مقاله

تهیه و تنظیم: مهدی اسدبیگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics