قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / آزادی بیان و ترویج افکار از نگاه حیدر حب‌الله/ مهدی جلالیان
نظریه منطقه الفراغ و مرجعیت انسانی/ حیدر حب‌الله

آزادی بیان و ترویج افکار از نگاه حیدر حب‌الله/ مهدی جلالیان

اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد حب‌الله در سال ۱۳۵۱ شمسی در شهر صور لبنان دیده به جهان گشود. در پانزده‌سالگی وارد حوزه علمیه شد و در سال ۱۳۷۳ شمسی به ایران آمد. ازجمله‌ی اساتید او در دروس خارج آیات عظام وحید خراسانی، هاشمی شاهرودی و باقر ایروانی هستند. نواندیشی، توجه به موضوعات روز و احاطه به مبانی اصولی، تفسیری و حدیثی برخی از ویژگی‌های بارز آثار مکتوب و دروس خارج او هستند.

یکی از مباحث مهم در باب همزیستی با مذاهب، آزادی مذاهب در ابراز عقیده و رأی و تبلیغ فکر است. استاد حیدر حب الله در جلد پنجم مجموعه‌ی مقالات خود با نام «دراسات فی الفقه الإسلامی المعاصر» مقاله‌ای با عنوان «الإعلام الفکری قراءه فی الموقف الفقهی من کتب الضلال» نگاشته و در آن به بررسی فقهی آزادی تبلیغ فکر پرداخته است. آنچه در ذیل می‌آید گزارشی از این مقاله است.

استاد حب الله ابتدا بحثی تحت عنوان «الضلال ما هو؟» مطرح می‌کند. علما برای عنوان «ضلال» مثل عنوان بدعت حدود مشخصی را ذکر نکرده‌اند و از قول لغوی نیز نمی‌توان استفاده کرد؛ چراکه دامنه‌‌ای وسیع دارد و قطعاً علما به آن ملتزم نمی‌شوند؛ لذا استاد حب الله عنوان مورد نزاع را «آزادی تبلیغ فکری و فرهنگی» قرار می‌دهد.

وی در ادامه ادله فقهی برای مقابله‌ی شدید و منع فیزیکی از ترویج ضلال را موردبررسی قرار می‌دهد.

ادله قرآنی شامل پنج آیه شریفه است:

۱- آیه لهو الحدیث؛ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» (سوره لقمان، آیه ۶)

۲- آیه اجتناب از قول زور؛ «ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» (سوره حج، آیه ۳۰)

۳- آیه افتراء؛ «انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ کَفى‏ بِهِ إِثْماً مُبیناً». (سوره نساء، آیه ۵۰)

۴- آیه تدوین کتب مختلفه و انتساب آن به خداوند؛ «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُون» (سوره بقره، آیه ۷۹)

۵- آیه تعاون بر اثم و تعاون؛ «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ» (سوره مائده، آیه ۲)

در بخش ادله قرآنی به طور مفصل وارد نظرات علماء و مفسرین می‌شود و آن‌ها را نقد و بررسی می‌نمایند. در نهایت نتیجه می‌گیرد که آنچه از آیات کریمه قرآن برمی‌آید چنین است: حرمت تولید ضلال و باطل و دفاع از آن با علم به ضلال بودن یا بدون بینه. درنتیجه این حرمت شامل خطا در اجتهاد‌ کلامی، تفسیری، حدیثی یا فقهی نمی‌شود و همچنین وظیفه‌ای را- غیر از سعی در ارشاد مردم و ابطال ضلال- به عهده‌ی شخص دیگر برای مقابله با ضلال نمی‌گذارد. آیات قرآن تنها مشتمل بر «حذر از ضلال باوجود علم» و «وجوب سعی در جهت ابطال ضلال» است؛ اما اطلاقی که بشود تفصیلات قانونی را از آن برداشت کرد موجود نیست.

سپس ایشان وارد ادله روایی بحث می‌شوند و ۴ روایت را موردبررسی قرار می‌دهند.

۱- خبر عبدالملک ابن اعین (من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۶۷)

۲- صحیحه ابی عبیده الحذاء (الکافی، ج ۱، ص ۳۵)

۳- مرسله حرّانی عن الامام الصادق علیهالسلام (تحف العقول، ص ۳۳۳)

۴- روایت نبوی منقول علامه حلّی پیرامون برخورد حضرت با عمر وقتی تورات را در دست وی دیدند. (تذکره الفقهاء، ج ۹، ص ۳۹۰)

در نهایت پس از بررسی‌های سندی و دلالی این روایات می‌گوید: قدر متیقن از این روایات این است که آنچه حرام است، دعوت به ضلال و ترویج آن است به‌نحوی‌که ترس از گمراه شدن مردم از کلیات و اساس اسلام داشته باشیم. البته فارغ از بحث سندی که بنا بر مبنای وثوق صدوری، وثوق به صدور این روایات دشوار است.

او روایت داود بن سرحان را، مبنی بر وجوب سب، وقیعه و بهتان نسبت به اهل ریب و اهل بدعت (الکافی، ج ۲، ص ۳۷۵)، اگرچه صحیحه می‌داند اما معتقد است به دلایلی ازجمله تفرد کلینی در نقل آن و داشتن سند واحد، وثوق به صدور آن حاصل نمی‌شود.

ایشان در ادامه‌ی بحث سنت وارد سیره عملی معصومین می‌شود.

به عقیده‌ی استاد حب الله، در خلال سه قرن حضور معصومین در میان جامعه و زندگی با مذاهب دیگر گزارشی از برخورد شدید ایشان با صاحبان آرای فاسده دیده نمی‌شود. هیچ دلیلی نداریم که به زندان و حبس دستور داده باشند حتی در زمان حکومت امام علی و امام حسن علیه‌السلام؛ بلکه سیره آن‌ها در برخورد با ترویج افکار باطل مثل ترجمه کتب یونانی نهایتاً این بوده که به مناظره دعوت می‌کردند و به مردم هشدار می‌دادند که از افراد منحرف تأثیر نپذیرند.

حتی روایات استفاده از کتب مثل بنی فضال نشان‌گر این است که نزد آنان از بین بردن کتب مشتمل بر آرای فاسده منعی نداشته است. امر به از بین بردن کتب نفرمودند بلکه روش استفاده صحیح را متذکر شدند.

دلیل سوم اجماع فقها بر حرمت نگهداری کتب ضلال است که به‌طریق‌اولی حرمت سایر موارد ترویج را اثبات می‌کند. ایشان در بررسی اجماع پس از نقض اجماع به نظر مثل شیخ یوسف بحرانی می‌فرمایند:

حتی اگر تمامیت اجماع را بپذیریم باز هم با دو مشکل مواجهیم:

اول: مدرکی بودن اجماع؛

دوم: لبی بودن دلیل که ما را ملزم به اخذ قدر متیقن می‌کند؛ قدر متیقن در اینجا حالتی است که ترس اضلال برای مردم باشد و مصلحت اهمّی در بین نباشد.

سپس وارد دلیل چهارم یعنی عقل می‌شود و آنچه به‌عنوان حکم عقل مورد استفاده علما قرار گرفته است را به نقد می‌کشد.

عمده‌ی آنچه به‌عنوان حکم عقل در این نوشته نقد شده است شش دلیل است که دو دلیل و نقد آن با اختصار ذکر می‌گردد:

۱- حکم عقل به لزوم قلع ماده فساد؛ بدین ترتیب که کتب و آثار ضلال ماده‌ی فساد هستند و از بین بردن ماده‌ی فساد و دفع انحراف عقلاً واجب است. استاد حب الله در مقام اشکال معتقد است مبارزه با ضلال عقلاً واجب است اما قاعده‌ای عقلی برای روش و اسلوب مبارزه نداریم. این حکم عقل نباید در مقام عمل با سایر احکام عقلی و شرعی برخورد داشته باشد؛ بلکه باید قواعد تزاحم اجرا گردد.

۲- حکم عقل به لزوم دفع ضرر محتمل؛ با آزادی تبلیغات و ترویج افکار احتمال ضرر می‌رود. اشکال می‌کند که مقصود از ضرر چیست؟ اگر منظور ضرر دنیوی بر شخص است که این احتمال با احتمال ضرر اخروی تصرف در مال غیر برای از بین بردن کتب ضلال تزاحم می‌کند. اگر مقصود از ضرر، ضرر دنیوی بر جامعه است، دفع چنین ضرری عقلاً واجب نیست. اگر مقصود ضرر اخروی است این ضرر فرع بر حرمت حفظ کتب ضلال است و برائت جاری می‌شود.

نتیجه‌ای که در پایان گرفته شده چنین است: گمراه کردن مردم و پشتیبانی از این کار با قید علم و عمد حرام شرعی است. مبارزه با ضلالت و بدعت واجب است اما روش و راهکار این مبارزه به طور مشخص تعیین نشده و به شرایط زمان بستگی دارد. استفاده از سبّ و بهتان روشی مشروع برای مبارزه نیست؛ بنابراین قانونی تحت عنوان وجوب از بین بردن کتب ضلال نداریم. نکته‌ی بسیار مهم ایشان در پایان این بخش لزوم تفکیک میان آزادی اجتهاد و قانون مبارزه با ضلالت است که متأسفانه در کتب فقها به آن پرداخته نشده است.

استاد حب الله معتقد است برای مبارزه با ضلال دو رویکرد وجود دارد: رویکرد نخست قطع ارتباط با ضلال و دشمنی ورزیدن است؛ از فشار اقتصادی، سیاسی، جمع‌آوری کتب و آثار آن‌ها گرفته تا بهتان و افترا زدن به آن‌ها و زندانی کردن و حتی قتل. رویکرد دوم ارتباط و گفتگو با اهل ضلال. اصحاب این رویکرد معتقدند امروزه طریقه¬ی اول دردی را درمان نمی‌کند. ایشان در ادامه شش گام برای اجرای این سیاست جامع ارائه می‌دهد.

یک. حرکت جهادی در حوزه‌های علمیه و مراکز علمی برای تشکیل کادر علمی جهت مطالعه و پاسخگویی در این زمینه؛

دو. تربیت اخلاقی و روانی علما، سخنرانان و …؛

سه. ترویج و به‌کارگیری منطق علمی و اقرار به حق به‌جای منطق ایدئولوژیک و مصلحت‌سنجی؛

چهار. به‌کارگیری منطق برهانی در نقدهای علمی به‌جای منطق جدلی؛

پنج. ترویج فرهنگ تحمل آرای جدید و عجیب؛

شش. خودداری کردن از اتهام دسیسه و هم‌دستی با دشمن در نقد علمی؛ اگرچه دسیسه‌های دشمن واقعیتی انکارناشدنی هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics