قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / تمایز منابع فلسفه علم فقه با منابع فلسفه علم اصول/ علی شمشیری
«روش‌های کشف ملاک» و «الگوریتم اجتهاد» در پنجمین کارگاه آموزشی و پژوهشی«فلسفه علم اصول»

یادداشت علمی؛

تمایز منابع فلسفه علم فقه با منابع فلسفه علم اصول/ علی شمشیری

اختصاصی شبکه اجتهاد: فلسفه‌های مضافِ به علوم، علومی پسینی و درجه دومی هستند که علوم مضاف الیه را از نگاه بیرونی مورد مداقه قرار می‌دهند. فلسفه هر علمی به معنای گسترده خود، تاریخِ آن علم، مبادی تصوری و تصدیقی علم، روش‌شناسی و ارتباط آن علم مضاف الیه با دیگر علوم را بحث می‌کند.

ازاین‌رو فلسفه علم فقه و فلسفه علم اصول فقه به تاریخ فقه و اصول، مبادی تصوری و تصدیقی که در علم فقه و اصول نیاز است و به روش‌هایی که در این دو علم برای رسیدن به گزاره‌ها و مسائل بیان گردیده است، می‌پردازند.

با توجه به پسینی بودن این دو علم، ابتدا باید سؤالات مطروحه در این دو علم را از خود فقه و اصول به دست آورد. (علی‌اکبر رشاد، قبسات، ۱۳۸۵، شماره ۳۹ و ۴۰، ص ۲۷) ابتدائاً خود مسائل علم فقه و اصول بیان می‌کنند که نیاز به چه پیش‌زمینه‌هایی دارند، اما در ادامه برای هضم مسائل علم فقه و اصول نیاز به معرفتِ مبادی، مقدمات، غایات و روش‌های این دو علم‌داریم که فلسفه علم فقه و اصول متکفل آن شده است.

منابع اولی که دو علم فلسفه علم فقه و فلسفه علم اصول می‌باید مسائل خود را از آن‌ها به دست آورند، کتاب و سنت هستند؛ اما ادله استنباطی این دو علم، قرآن، روایات و عقل بوده و تفاوتی در این جهت نمی‌کنند؛ نیز سیره و ارتکاز عقلا را می‌توان به‌عنوان دلیلی در این دو علم برشمرد. البته سزاست بگوییم خصوصیات دلیلی که مورد استناد در فلسفه علم اصول بوده با خصوصیات دلیلی که مورد استناد در فلسفه علم فقه هست، تفاوت دارد. به‌عنوان نمونه در فلسفه علم اصول ازآنجاکه حجیت خبر واحد هنوز اثبات نشده است، نمی‌توان از آن به‌عنوان دلیل یادکرد؛ اما در فلسفه علم فقه بعد از حجیت خبر واحد، می‌توان از آن به‌عنوان دلیل در سائر مسائل فلسفه علم فقه بهره برد.

حال به‌عنوان ادله مشترک فلسفه علم اصول با فلسفه علم فقه چند نمونه ذکر می‌شود:

هر دو علم از دلیل عقلی برای اثبات مسائل خود استفاده می‌کنند: در فلسفه علم اصول از حجیت قطع (مهدی هادوی تهرانی، پژوهش‌های دینی، ۱۳۸۴، شماره اول، ص ۷۱) بحث می‌شود که از دلیل عقلی باید برای حجیت آن بهره برد. همچنین در فلسفه علم فقه، ازآن‌جهت که با توجه به قول صحیح، بخش زیادی از فلسفه علم فقه را علم اصول فقه تشکیل می‌دهد -مانند مبادی تصوری و تصدیقی فقه، ادله حجیت، ماهیت حکم، افعال مکلفین و ماهیت احکام وضعی- (صادق لاریجانی، پژوهش و حوزه، ۱۳۸۵، شماره ۲۷ و ۲۸ ص ۲۹۷) از تلازم بین حکم شرع و عقل صحبت می‌شود که دلیل آن عقلی است.

در هر دو علم از روایات برای اثبات مسائل بهره برده‌اند: در فلسفه علم اصول باید از اشتراک احکام بین جاهل و عالم (مهدی هادوی تهرانی، پژوهش‌های دینی، ۱۳۸۴، شماره اول، ص ۷۰) به‌عنوان مبادی مشترک تصدیقی بحث شود که بعضی دلیل آن را روایات متواتری می‌دانند که در این مسئله واردشده است. در فلسفه علم فقه نیز در بحث استصحاب، به‌عنوان مبادی تصدیقی علم فقه، روایات باب، اهم دلایل مطروحه است.

نیز در فلسفه علم اصول از زبان شارع و حجیت ظهور در زمان صدور (مهدی هادوی تهرانی، پژوهش‌های دینی، ۱۳۸۴، شماره اول، ص ۷۱) بحث می‌شود که می‌توان از سیره به‌عنوان دلیل آن یادکرد. در فلسفه علم فقه نیز از حجیت اخبار آحاد بحث می‌شود که سیره عقلا می‌تواند دلیل آن باشد.

بالاتر از این حتی، بعضی از مسائل فلسفه علم فقه و اصول می‌تواند واحد باشد! مانند شرطیت قدرت در تکلیف (همان)؛ که لزوماً عقل، دلیل آن بوده و در علم اصول مثلاً در مبحث تزاحم مورداستفاده واقع‌شده و در علم فقه مثلاً در قدرت بر وضو گرفتن مورد تمسک واقع می‌شود. پس بعضی از مسائل این دو علم، ازآن‌رو که هم مبادی علم فقه بوده و هم مبادی علم اصول، واحدند.

نکته قابل‌تأمل در مورد فلسفه علم فقه و اصول این است که بعضی از مسائل این دو علم در علوم دیگر به‌طور مبسوط مورد مداقه قرارگرفته است. ازاین‌جهت می‌توان علم کلام را به‌عنوان علمی که بعضی از مسائل فلسفه علم فقه و اصول را دربرمی گیرد، قلمداد کرد. البته این مسائل درصورتی‌که شایسته فلسفه علم فقه و اصول نباشد، می‌باید به‌گونه‌ای که فیلسوف فقه و اصول نیاز دارد، موردبحث دوباره قرار گیرد. به‌عنوان نمونه در فلسفه علم فقه، ازآنجاکه فقه باید بتواند بگوید وظایف انسان‌ها، واقعاً، همان‌هاست که او می‌گوید، از وثاقت متونی که این وظایف از آن‌ها به دست می‌آید –قرآن و سنت- بحث می‌شود. همچنین باید از حق بودن سخنان کسانی که متون مذکور حاوی اقوال آنان است و نیز از زندگی پس از مرگ و عقاب و ثواب مترتب بر وظایف صحبت کند. (مصطفی ملکیان، نقد و نظر، سال سوم، شماره چهارم، ص ۳۹) همه این مسائل در علم کلام موردنظر قرار می‌گیرد؛ درحالی‌که در فلسفه علم اصول نیز برای اثبات مبادی صدوری سنتِ علم اصول، مانند مفهوم سنت، دامنه سنت، عصمت و مرتبه و دامنه آن (مهدی هادوی تهرانی، پژوهش‌های دینی، ۱۳۸۴، شماره اول، ص ۷۰) از علم کلام بهره برده می‌شود.

نیز از مسائل مطروح در فلسفه علم اصول، داوری و سنجش معضلات اصولی ازنظر بیرونی هست که در این کار از علم کلام، مابعدالطبیعه و دانش عقلی کمک می‌گیرند. (علی عابدی شاهرودی، پژوهش و حوزه، ۱۳۸۵، شماره ۲۷ و ۲۸، ص ۱۲) همین مسئله با رویکرد فقهی در فلسفه علم فقه نیز مطرح بوده و از همان علوم می‌توان برای رسیدن به نتیجه کمک گرفت.

همه این مشترکات در منابع و ادله فلسفه علم فقه و اصول در صورتی بوده که تاریخ علم را داخل در فلسفه علم ندانیم؛ زیرا اگر تاریخ را داخل در فلسفه علم دانستیم (مهدی هادوی تهرانی، پژوهش‌های دینی، ۱۳۸۴، شماره اول، ص ۵۶) یکی از منابع فلسفه علم، کتب گذشته خود آن علم است. پس در این صورت یکی از منابع فلسفه علم اصول، کتب اصولی است که از گذشته تابه‌حال تحریر یافته، چون باید سیر تحول اصول فقه و بیداری و خفتگی کل و جزء آن را در تاریخ بررسی نماییم. مثلاً پیشینیِ حجیت اخبار آحاد را از کتب اصولی به دست آورده و در فلسفه علم اصول مطرح نماییم. همچنین یکی از منابع فلسفه علم فقه، کتب فقهی خواهد بود که از گذشته تا به امروز نگاشته شده و باید سیر تحول و دگرگونی فتاوای علماء، به‌طورکلی یا جزئی موردبحث واقع شود.

نویسنده: علی شمشیری (دانش‌پژوه خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics