شبکه اجتهاد: از محاصره مخالفانش در حرم حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) تا مظلومیت مردان و زنان فرقهای که در مسلمانی آنها تردیدهایی جدی است، برای او یک چیز اهمیت دارد: جان انسانها!
پس از سقوط صدام، طرفداران مقتدی صدر در نجف، توسط آمریکاییها محاصره شده بودند و هر لحظه احتمال میرفت جوانان شیعهای که مخالف او نیز بودند قتل عام شوند. تازه چشمش را عمل کرده بود اما از جان جوانان مخالف خود نگرانی داشت! تلاش کرد، به رایزنی پرداخت، نامه نوشت، نماینده فرستاد، و به مذاکره نشست. رایزنیها جواب داد و محاصره شکست و جان جوانان شیعه نجات پیدا کرد.
داعش که حمله کرد همه ترسیده و گریخته بودند. حملات وحشیانه داعش آنقدر گسترده شده بود که بیم آن میرفت شهرهای عراق یکی پس از دیگری به دست داعشیهای جلاد سقوط کند. او فتوا داد تا جان عراق حفظ شود. با فتوای تاریخی او، جوانان دلیرانه جنگیدند و سرزمین عراق را از پارهپاره شدن محافظت کردند.
داعش به ایزدیها رحم نکرد. فقیهان عادت داشتند که ایزدیها را نامسلمان بخوانند و خونشان هم اهمیت نداشته باشد! اما خون او برای خون همین فرقه کمشمار نامسلمان به جوش آمد. به حمایتی شگفتانگیز دست زد تا از جان ایشان پاسداری کند و گفت: «ایزدیها برادران و خواهران ما، و عزت و شرافت و کرامت ما هستند، و شرف هر عراقیِ شریف و غیوری به شمار میروند.» این را که گفت، جوانان حشدالشعبی هم به یاری ایزدیها شتافتند و در مقابل تجاوز غیرانسانی داعش ایستادند، تا حرمت زن و کودک و مرد ایزدی حفظ شود.
«حقوق شهروندان» برای او تنها یک شعار زیبا و جذاب نیست! بارها و بارها فتوای شرعی داده است که رعایت حقوق شهروندانِ هر کشوری، با هر دین و آیینی و با هر نگرشی حتی غیر دینی، شرعاً واجب است، و مخالفت با قوانین هر کشوری شرعاً حرام و ناروا. در درسهای تخصصیِ خود در فقه، تصریح کرده که هدفِ احکام اجتماعی اسلام چیزی نیست جز «عدالت». برای عدالت، در اصول فقه نظریه دارد؛ برای آنکه اطمینان کنیم روایتی از معصومان(ع) صادر شده، باید مضمون این روایت با روح و اهداف شریعت، همچون عدالت و کرامت، سازگاری داشته باشد وگرنه روایت، اعتباری نخواهد داشت.
حفظ کرامت انسانها برای او به عنوان یک مبنای فقهی اهمیت دارد. برخی فقیهان بر این پندار هستند که بر اساس روایاتی، میتوان به مخالفان شیعه یا کسانی که «اهل بدعت» نامیده میشوند «بهتان» وارد کرد، اما او محکم چنین دیدگاهی را مردود و نادرست دانسته؛ چرا که با کرامت انسان در تضاد است.
او مشارکت در انتخابات را حق هر شهروندی میداند و میگوید: «هیچ چیز جز اعتقاد به اینکه شرکت در این انتخابات در راستای منافع عالی ملت و کشورش است، نمیتواند او را به انجام این حق ملزم کند.» او یادآورِ حق شهروندان برای مشارکت در سرنوشت خودشان است، نه آنکه از موضعی بالا به مردم امر کند که باید در انتخابات شرکت کنند!
انتخاب مردم را از سر ناچاری در دنیای معاصر نمیپذیرد، و آن را به سان ابزاری برای تحکیم قدرت نمیبیند، بلکه باور فقهی او چنین است که اصلاً قاضی در زمان غیبت امام معصوم باید منتخب مردم باشد و فقیهی که با رأی مردم انتخاب نشده باشد اساساً هیچ ولایت شرعی ندارد.
او جانش برای حقوق انسانها میتپد. او خوب بلد است که بدون غوغای آشنای رسانهها، برای حفظ جان آدمیان به ابتکار عمل بپردازد؛ تا جایی که مسئولان کشورها بپذیرند و تابع حرفش باشند. در همین راستا، بارها و بارها برای کاستن از جهل و بیکاری و مبارزه با فساد اداری، که آن را منشأ پیدایش نافرمانیهای دینی و مدنی و خاستگاه تروریسم میشمارد، آشکار و پنهان، به مسئولان عراقی تذکر داد، و چون آنان را مصمم ندید، سالها درِ خانه خود را بر روی آنان بست و اجازه هیچ دیداری به ایشان نداد.
او با کسی عقد اخوت نبسته، و فارغ از جنجالهای رسانهای و هیاهوی دروغها و فریبها، به حفظ جان انسانها و پارهپاره نشدن کیان ملت اسلامی میاندیشد و میکوشد. برای او، مهمتر از هر چیز، مردم هستند و حفظ کرامت آنها. او خوب میداند که عنوان «آیتالله العظمی» یا «مرجعیت اعلای شیعه» مهم نیست و آنچه میماند دلهای مردم است؛ مردمی که هنوز به اخلاص و صداقت «سید علی سیستانی» باور دارند.
مرحبا. ای کاش بیشازپیش در جهت شناساندن مرجعیت اعلای شیعه گام برداریم. اشارهٔ شما به تبدیلنکردن حق به تکلیف در امر انتخابات نیز ستودنی است.
سلام
مبنای ابتنای ولایت شرعی فقیه بر رأی مردم را لطفاً از آثار آیت الله سیستانی حفظه الله ارائه نمایید.
ضمن اینکه وقتی ایشان ولی فقیه هستند، چه اشکالی دارد از موضع بالا و ولایت به مردم بگویند که در انتخابات شرکت کنند؟ بیان نویسنده که بصورت کنایه ای و با علامت تعجب آورده شده است چه معنایی دارد؟