اختصاصی شبکه اجتهاد: درآیات متعددی از قرآن کریم در مورد حب دنیا و دلباختگی و دلدادگی در برابر زرق و برق دنیا سخن به میان آمده است. در بیان قرآن و روایات، دنیا به دو قسم است: دنیای مذموم و دنیای ممدوح. در اغلب مواردی که در کلام معصومان (ع)، سخن از دنیا به میان آمده و انسانها را از فریب آن بر حذر داشتهاند، اشاره به دنیای مذموم و ناپسند دارند، دنیایی که صاحبانش آن را برای خودش بخواهند و نگاه استقلالی به آن داشته باشند؛ اما دنیای ممدوح، یعنی نگاه آلی نه استقلالی، یعنی استفاده از فرصت عمر در مسیر جلب رضای الهی و نردبانی برای کسب کمالات معنوی، این نگاه به دنیا، ایثار و انفاق را بر انسان آسان میکند. با این وصف، این پرسش پیش میآید که آیا حب دنیا، حرام است یا خیر؟ در این رابطه نظر حجتالاسلام علی شفیعی، مدیر گروه فقه کاربردی پژوهشکده اسلام تمدنی را جویا شدیم. مشروح گفتگو با وی، به قرار زیر است.
اجتهاد: با توجه به ادله شرعی، آیا حب دنیا عنوانی محرم است؟ دلیل بر حرمت آن چیست؟
شفیعی: اولاً به گمان بنده حب دنیا، عنوان مستقلی نیست؛ یعنی یک عنوان مجزا از جزئیات یا ارکان تشکیل دهندهاش نیست. لذا عنوان حب دنیا، عنوانی نیست که بخواهد متعلق حکمی قرار بگیرد، چه حکم حرمت، یا کراهت یا حکم جواز. این نکته اول. نکته دوم آن ارکان یا اجزا یا زیر مجموعههایی است که تجمیع آنها را میتوان حب دنیا نام نهاد. مثلاً فرض کنید اموری مثل شهوت جنسی، شهوت مالی، شهوت اجتماعی یا شهوت مقامی و موقعیتی و از این سنخ امور. اینها اجزای تشکیل دهندهای هستند که یا تجمیع اینها و یا تکتکشان را میتوانیم به عنوان حب دنیا قرار دهیم.
لذا باید نگاه کنیم که آن ارکان و اجزا و مصادیق تشکیل دهنده این دنیا چه هستند، بعد حالا یا به صورت موردی و یا به عنوان تجمیعی، داوری کنیم و ببینیم اینها را میتوانیم حب دنیا نام بگذاریم یا خیر، بعد نسبت به حرمت و حلیت موردی آنها صحبت بکنیم.
اگر توانستیم اثبات کنیم که بر تکتک این موارد، عنوان حرمت ثابت است، آن موقع میتوان تجمیع اینها را حب دنیا نامیده و بعد بگوییم حب دنیا محرم است؛ اما اگر در تکتک این اجزایی که پیگیری کردیم، دیدیم برخی از اجزای تشکیل دهنده آن، حرمت دنیایی که ما بحثش میکنیم را شامل نمیشود و برخی از این عناوین نمیتوانند ذیل عنوان محرم قرار بگیرند، قاعدتاً چیزی به نام حب دنیا به صورت مطلق نمیتوانیم داشته باشیم تا عنوان محرم بر آن صدق پیدا کند.
نکته سوم اینکه ورود به این مصادیق تشکیل دهنده عنوان دنیا، آیا هدفمند است یا غیر هدفمند؟ اگر هدفمند باشند، یک حکم و یک تصویری دارند. اگر غیر هدفمند باشند، یک تصویر و یک عنوان دیگری دارند، که بعد متناسب با این هدفمندی یا بیهدف بودن، میشود عنوان محرم یا عنوان غیر محرم به آنها داد.
از این مقدمات که بگذریم، به گمانم ما در ادله شرعی گرچه در پارهای از آیات و روایات، خود دنیا به عنوان یک عنوان، مورد توجه آیات و روایات بوده است، ولی وقتی به مجموعه روایات مراجعه میشود، ملاحظه میگردد که این دنیا، به تعبیر عامیانه، در مصادیق آن، مثل طلب رزق، طلب مال، طلب مقام و طلب شهوت سرشکن شده است. وقتی نگاه میکنید میبینید در ادبیات دینی شاید برای تسهیل انتقال یک مفهوم به مخاطبان، عنوان دنیا یا عنوان حب دنیا یا عنوان دنیاگرایی انتخاب شده است؛ درحالی که همین عناوینی که به عنوان مصادیق این دنیا هستند، حکم ثابتی ندارند. مثلاً طلب رزق در یک روایت بسیار مورد تمجید قرار میگیرد و در جای دیگر، همین طلب رزق مورد نهی قرار میگیرد. بنابراین، متناسب با این هدفمندی است که مصادیق دنیا میتواند عناوین پیدا بکند.
اجتهاد: آیا به واسطه ادله شرعی، میتوان قول به کراهت شرعی حب دنیا را برگزید؟
شفیعی: به یک معنا کراهت حب دنیا را میتوان برگزید. آن هم به این جهت که ماهیت ادیان، در یک نگاه ابتدایی، ماهیتی است که تلاش میکند انسانها را به معنا، آخرت و به اموری که آن امور از یک استقرار و یک ثبات جاودانگی و ابدی برخوردارند، سوق بدهد. دنیا و مظاهر آن، گرچه میتوانند در جهت رسیدن به آن اهداف جاودانه و ماندگار کمک کنند، ولی چون خود این مظاهر دنیا این ویژگی را ندارند، لذا ادیان تلاش کردهاند که مقداری به مصادیق دنیا بیتوجهی کنند و مردم را به عدم دلبستگی به آنها دعوت کنند.
به این معنا، بله میتوانیم از آن، کراهت شرعی استخراج کنیم؛ اما در عین حال، به معنای دیگری که ما دنیا را هدفمند نگاه کنیم، بدینصورت که دنیا ابزاری برای رسیدن به آن اموری که جاودانگی و ثبات دارند و معنا در آنها هست، کراهت شرعی را نمیتوان در این خصوص صادق دانست. مثلا امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «ان الدنیا دار صدقٍ بمن طرقها و …» اینها نشان میدهد که ما حتی کراهت شرعی حب دنیا را هم خیلی بهراحتی نتوانیم استنباط کنیم.
این مصادیق دنیا را باید به صورت موردی، مورد مطالعه قرار دهیم. مثلا عنوان حب دنیا در برخی روایات ما مورد توجه قرار گرفته است. مثلاً از امام صادق علیهالسلام روایت داریم که «من طلب الرزق فی الدنیا استئفافاً عن الناس و توصی علی اهله و تحتفاً علی جاره لقلا عز وجل یوم القیامه و وجهه مثل القمر لیله البدر».
امام صادق میفرماید: کسی که در دنیا دنبال طلب روزی است تا از مردم بینیاز بشود خداوند به او پاداش میدهد. خب، معلوم است که عنوان دنیاطلبیاش، هدفمند است. یکوقت کسی دنبال طلب روزی است و غیر هدفمند، لذا در برخی آیات و روایات ما تعبیر به لهو و لعب میشود، یعنی اهدافی ذیل این ورود در امور دنیوی نیست. به این معنا میتوان حکم به کراهت شرعی داد.
در اینجا نکتهای را تأکید کنم و آن اینکه باید تلاش کنیم که خیلی تمرکز روی این عناوین پیدا نکنیم که بعد بازتابهای اخلاقی و اجتماعی داشته باشد، به این معنا که به نوعی یک نوع تساهل، یک نوع تنبلی و یک نوع بیتوجهی به امور دنیوی در جامعهمان ایجاد بکنیم و مستندش هم این باشد که ما حب دنیا نداریم؛ لذا اینها باید تفکیک شود.
اجتهاد: با توجه بهحکم فقهی حب دنیا، حکم ترویج محبت دنیا چیست؟
شفیعی: چون حب دنیا بماهو، حکم فقهی ندارد، باید تکتک مصادیق آن را در این جهت بررسی نمود. فرض کنید تلاش برای کسب موقعیت اجتماعی. این مصداق اگر هدفمند باشد، هیچ اشکالی ندارد، بلکه ما میتوانیم مردم را به این امر دعوت کنیم. یا مثلاً تلاش برای معاش مناسب. این هیچ منع فقهی ندارد. مثلاً فرض کنید اگر کسب معاش از طرق غیرشرعی باشد، مشخص است که حرام است. یا کسب معاش از طرق مشکوک را معلوم است که نمیتوانیم حکم به جوازش دهیم.
بنابراین، برای عنوانی به نام حب دنیا حکم فقهی نمیتوان صادر کرد که بگوییم این حب دنیا جواز دارد یا حرمت. ضمن اینکه عناوین محبت دنیا، عناوینی هستند که بیشتر جنبههای اخلاقی دارند یا به عبارت دیگر خاستگاه طرحشان اخلاق است، تا فقه؛ چون فقه، مصداقی پیش میرود؛ یعنی باید نگاه کرد مثلاً اگر یکی از عناوین دنیا، جاهطلبی یا کسب موقعیت اجتماعی یا ریاستطلبی است، در اینجا باید ملاحظه کرد که از نظر فقهی آیا تلاش برای کسب ریاستطلبی، درست است یا خیر؟ بله، بماهو ریاستطلبی خوب است؛ اما اگر عنوان ثانویهای پیدا بکند و به یک مورد دیگر آلوده شود، فقه میگوید درست نیست. لذا خود حب دنیا، یک اصطلاح فقهی نیست، بلکه بیشتر یک اصطلاح اخلاقی است و در فقه نباید دنبال آن گشت.
اجتهاد: آیا میتوان برندینگ و ترویج برندها را از مصادیق حب دنیا و ترویج دنیاپرستی دانست؟ با این وصف، حکم فقهی آن چیست؟
شفیعی: با توجه به نکاتی که عرض کردم قاعدتاً نه. اینها مصادیق حب دنیا یا دنیاپرستی نیستند، مگر اینکه یک عنوان ثانوی دیگری پیدا کنند؛ مثلاً برندینگی که به نوعی به حاکمیت یک فرهنگ خاصی برسد که آن فرهنگ خاص یا آن برند خاص، به همراه خودش برخی از تبعات را داشته باشد تا به عنوان یک حکم ثانویه بتوان از آن بحث نمود، در اینجا لزوماً میتوان از حب دنیا نیز بحث کرد، اما نمیتوان در مورد صرف برندینگ و ترویج برندها اشکال فقهی وارد ساخت و از آن سخن گفت.