قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / فقه، مانع تمدن نشود؛ تمدن سازی‌اش به‌جای خود! / مهدی مهریزی
ملکه سبا بیانگر نگاه قرآن به حکومت‌داری زنان است

فقه، مانع تمدن نشود؛ تمدن سازی‌اش به‌جای خود! / مهدی مهریزی

اشاره: حجۀالاسلام مهدی مهریزی، پژوهشگر باسابقه حوزه فقه، در یادداشت شفاهی زیر به طور خلاصه، از نقش فقه در تمدن سازی می‌گوید. گفتگوی مفصل با وی در این‌باره، در مجله الکترونیکی «نسبت فقه و تمدن اسلامی» منتشر خواهد گردید. او در آن گفتگو، دلایل تفصیلی مدعیات خود را مطرح می‌کند.

اختصاصی شبکه اجتهاد: به نظر من، نیازی نیست که به دنبال فقه تمدن ساز باشیم. این رفتار ما مانند این است که رقیبی داشته باشیم و به او بگوییم چیزی را که داری، به هر قیمتی به دست می‌آوریم. داستان تمدن ساختن ما نیز این‌گونه است. ولی در واقعیت، فقه تمدن ساز نیست. فقه اگر مانع تمدن سازی نشود، موجب امتنان است، اما اینکه از آن، توقع تمدن سازی داشته باشیم، نادرست است. اساساً علم فقه تنها پاسخ‌گوی حوزه موضوعی خودش است و به تمدن و امور مانند آن کاری ندارد. نه‌تنها فقه، بلکه علومی مانند حقوق نیز همین‌گونه هستند. علم حقوق نیز به همین مقدار که مانع از تمدن سازی نشود، قابل امتنان است، اما اینکه از آن توقع تمدن سازی داشته باشیم، نابجا است. البته علم فقه و حقوق می‌توانند کار خود را بکنند و بستر تمدن سازی را فراهم کنند، اما اینکه توقع داشته باشیم تمدنی را تشکیل دهند، انتظار نابجایی است.

نگاه جهانی در فقه

من بعد از بررسی زیاد، به این نتیجه رسیدم که اگر دایره تکفیر را گسترده کنیم و برخورد با غیر مؤمنان را کاملاً ممنوع کنیم؛ ارتباط، روابط، نجاست، طهارت و درنهایت، تمدن شکل نمی‌گیرد. لذا فقهی که بخواهد نگاه مثبتی به تمدن داشته باشد، فقهی است که این موانع در آن شکل نگرفته باشد. وقتی فقیهی نگاه وسیع و همه‌جانبه‌نگر دارد، قاعدتاً فتاوایش هم فرق می‌کند. مثلاً می‌گویند فقهای شیعی لبنانی، هیچ‌کدام قائل به نجاست اهل کتاب نشدند؛ چون در لبنان زندگی می‌کردند که در آنجا شیعه و سنی و مسیحی باهم مرتبط هستند. درصورتی‌که اگر در نجف و قم زندگی کنید، می‌گویید همه اهل کتاب، نجس هستند و مشکلی هم پیدا نمی‌شود؛ چون با اهل کتاب ارتباط ندارید. گرچه امروزه، با جهانی‌شدن زندگی اجتماعی، تفاوت‌هایی ایجادشده و ناگزیریم از بسیاری از فتاوای قبلی خود عدول کنیم. درعین‌حال من این نگاه را در فقه می‌پسندم که فقیه ما نگاه گسترده‌ و بازی به مسائل اجتماعی داشته باشد. این همه‌جانبه نگری و دید باز در فتاوا و احکامی که می‌خواهد بیان کند، تأثیر می‌گذارد.

اقتضائات زمان و مکان

فقهی که نگاه جهانی داشته باشد، حتماً باید با اقتضائات زمان و مکان هم منطبق باشد؛ زیرا اقتضائات زمان و مکان در فقه تأثیر می‌گذارد. همان‌طور که می‌دانید، نظرات امام در قبل از انقلاب با بعد انقلاب فرق می‌کند، نظرات امام خمینی در کتاب کشف‌الاسرار که در دهه چهل نگاشته شده است با نظرات ایشان در دهه شصت متفاوت بوده و روبه‌جلو است. البته این مسئله، نکته مثبتی به شمار می‌رود. ما تنها راجع به معصومین معتقدیم؛ چون شخصیت‌ آنان از ابتدا تا انتها، به یک‌ شکل بوده است، فتاوایشان باگذشت زمان تغییر نمی‌کند، اگرچه در مورد امامان هم روایت هست که در شب جمعه علمشان زیاد می‌شده است.

ولی درباره غیر معصوم، این رشد و تغییر، نشان بالندگی‌ است. این درست نیست که اگر یک روز حرفی زدیم تا آخر هم همان حرف را بزنیم. البته فقیه، نباید از اصول و محکمات دین عدول کند. ولی در بقیه حوزه‌ها که به مرور زمان پیش می‌آید، بهتر است با مقتضیات جامعه به‌پیش رفته و نظرات جدیدی مبتنی بر نیازهای روز اجتماع بدهد. مثلاً در کشف‌الاسرار، نگاهی که در تعامل با مذاهب دیگر هست، با بحث‌هایی که بعد در دوره جمهوری اسلامی شکل گرفت، بسیار متفاوت است.

فقه انسانی یا فقه تمدنی؟

بهتر است از فقه و تمدن صحبت نکنید، به نظر من باید از فقه انسان‌ساز سخن بگوییم.

در دنیا چند مدل حکومت وجود دارد. حکومت‌های استبدادی، حکومت‌های سیاسی (که مبتنی بر دموکراسی هستند) و حکومت‌های انسانی. به نظر من، دین به دنبال تمدن نیست، بلکه به دنبال انسان‌سازی است.

قرآن در بحث دانش و در بحث عمل، رشد انسانی را مطرح می‌کند. در سوره کهف دو آیه هست، یکی در داستان موسی و خضر و دیگری در داستان اصحاب کهف.

در داستان موسی و خضر، وقتی موسی می‌خواهد از خضر چیزی یاد بگیرد، در آخر به رشد می‌رسد. «هَلْ أَتَّبِعُک عَلی أَنْ تُعَلِّمَنی مِمّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» نمی‌گوید ما علمت علما؛ زیرا علم خصوصیتی ندارد، بلکه رشد مطرح می‌شود. دانش وقتی ارزشمند است که به رشد منتهی شود. در داستان اصحاب کهف هم بحث مبارزه و هجرت و مانند آن درنهایت به رشد منتهی می‌شود، «رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْک رَحْمَهً وَ هَیی لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَدًا». نگاه دینی ما این‌چنین است.

نگاه دینی فقط این نیست که حکومت مقتدری داشته باشیم. امام علی در نهج‌البلاغه ذکر می‌کند که وقتی موسی و هارون نزد فرعون رفتند: فَشَرَطَا لَهُ إِنْ أَسْلَمَ بَقَاءَ مُلْکهِ وَ دَوَامَ عِزِّه. گفتند حکومت متعلق به تو باشد به‌شرط آن‌که به مردم ظلم نکنی. این رسالت اصلی دین است. به همین دلیل، معتقدم بحث در مورد فقه تمدن ساز تا یک حدی خروج موضوعی دارد.

توجه کنید که خروجی حکومت صفویه، کاروانسرای شاه‌عباسی و میدان نقش‌جهان و منارجنبان است؛ اما خروجی مکتب امام علی، کسی مثل حضرت زینب، ابوذر و سلمان است. اگر خروجی‌تان در جمهوری اسلامی، پل صدر و تونل توحید و برج میلاد باشد، این حکومت هم مثل سلطنت صفویه است؛ اما مهم آدم‌هایی هستند که در این حکومت و این فقه تربیت‌ شده‌اند. به نظر من نگاه انسانی فقه، بسیار مهم‌تر است.

یک دیدگاه

  1. … با این مثال خروجی مکتب امام علی را هم میشه چاه های مدینه را نام برد و خروجی صفویه را میشه فعلیت یافتن دانشمندانی مثل ملاصدرا و شیخ بهایی و محقق کرکی و مجلسی ها را نام برد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics