قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / چرا رهبران مذهبی در انقلاب مشروطیت شرکت کردند؟
چرا رهبران مذهبی در انقلاب مشروطیت شركت كردند؟

یادداشت تحلیلی؛

چرا رهبران مذهبی در انقلاب مشروطیت شرکت کردند؟

شبکه اجتهاد: دکتر عبدالهادی حائری نوه شیخ عبدالکریم حائری یزدی است که در رابطه با اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی علمای شیعه در دو قرن اخیر چندین کتاب و مقاله نگاشته است. البته دیدگاه ایشان در تحلیل قضایا دارای خصائصی است که مورد قبول هر کس نیست و می‌تواند مورد رد و ابرام قرار گیرد. برادر فقیدشان مرحوم عبدالحسین حائری هم با آرایی چند از ایشان در تحلیل قضایای مشروطه بخصوص در کتاب”تشیع و مشروطیت” ایشان مخالف بود. در هر حال متن زیر قسمتی از یک سلسله مقالات حائری در رابطه با مشروطه است و برای تضارب آراء و استفاده سلبی یا ایجابی در اینجا گذارده می‌شود. این مقاله در مجله وحید شماره مهر ۱۳۵۵ ، شماره ۱۹۶ منتشر شده است که در ادامه می‌خوانید.

هنگامی که ناصرالدین شاه امتیاز تنباکو ار بیک شرکت انگلیسی داد این بازرگانان‏ تنباکو و متصدیان خرید فروش آن بودند که هستهء اصلی مبارزهء ضد آن امتیاز را تشکیل دادند و آن علمای وابسته به‌مردم مانند میرزای شیرازی و میرزای آشتیانی بودند که به پشتیبانی آنها برخاستند و فتاوی تحریم صادر کردند.

این همکاری نزدیک علما با بازرگانان در امور بازرگانی ملی در سالهای پیش از انقلاب‏ مشروطه بهترین نشانهء سود مشترک آندو گروه و وابستگی آنها بیکدیگر و در نتیجه بوجود آمدن یک مسؤلیت مذهبی برای علما از یکطرف و برای بازرگانان از طرف دیگر در امر مبارزه‏ با نفوذ اقتصادی خارجی بود.

علما خواسته‏‌های بازرگانان را در مورد تغییر رژیم نیز کاملا قانونی و حتی مطابق شرع اسلام‏ می‌دیدند زیرا آنها خواسته‏‌ها را سود مسلمانان دانستند- مسلمانانی که حمایتشان از روحانیت‏ ملی بمعنی نیرومندی مذهب اسلام بود- بنابراین وقتی می‏بینیم که علما و بازرگانان باهم‏ همگام شده قانون اساسی و مشروطیت و مجلس قانونگزاری بنام اسلام و بعنوان انجام یک‏ وظیفهء مذهبی و یک گونه جهاد تحت فرمان امام غایب می‌خواهند امری تصادفی نیست(۵۰). نکتهء طرح شده بالا وسیلهء مرحوم میرزا محمد حسین نائینی دربارهء اینکه الهام‏بخش علما در مبارزات مشروطه‏خواهی آنها همانا خود مردم بودند(۵۱) اشاره‏ای بهمین متکی بودن علما-بازرگانان بیکدیگر و اشتراک منافع آن دو گروه و احساس مسؤلیت مذهبی علما در امر حمایت‏ از بازرگانان و دیگر طبقات ملت مسلمان ایران است. البته این بحث نباید بدین معنی گرفته‏ شود که علمای ملی و وابسته بطبقهء متوسط باطبقات باصطلاح «فئودال» و وابسته بزمین هیچ‌گونه‏ پیوندی نداشتند؛ این مطلب نیازمند بگفتاری جداگانه است. نکته ما در اینجا تنها این است‏ که علما و بازرگانان و کسبه همواره و بویژه در انقلاب مشروطیت بعلل یاد شدهء در بالا دارای‏ پیوندی بسیار نزدیک، استوار، ژرف و دیرپا بودند.

Image result for ‫علمای مشروطه نجف‬‎

بنابراین ما علت جنبش مشروطه‏‌خواهی علمای نجف را می‌توانیم بدین ترتیب خلاصه‏ کنیم که چون آن سه مرجع تقلید بزرگ یعنی تهرانی، خراسانی و مازندرانی و همکاران‏ آنان مانند نائنی و محلاتی علاقمند بسعادت و رفاه مردم مسلمان ایران بودند و رفاه و آسایش‏ طبقهء متوسط جامعهء ایران را سبب پیشرفت نفوذ علما و در نتیجه حفظ اهمیت آداب و احکام‏ مذهبی می‌دانستند و چون، همان طوریکه می‌دانیم، در دورهء قاجار دادگری وجود نداشت و زندگی مردم در دست قدرت زورمندان بود و منافع مشروع حامیان اسلام یعنی بازرگانان و کسبه مورد تهدید قرار گرفت این علمای مورد بحث از نظر مذهبی احساس مسؤلیت کردند که جنبشی را که هدفش از میان بر داشتن چنین رژیم ضد مردم بود حمایت و رهبری کنند و بهمین دلیل پشتیبانی از انقلاب مشروطه را با جهاد در راه خدا بامر امام غایب یکسان و مخالفت‏ با آن را اعلان جنگ بر ضد امام دانستند.

خانم کدی می‌گوید که واکنش علما در برابر باختر «هنگامی‌که متوجه مبارزه بانوگرایی‏ می‌شد بنظر «ارتجاعی»…می‌آمد و بگاه توجه به جدیت با نفوذ امپریالیسم، آن واکنش‏ «مترقی» نمودار می‌گردید لیکن در هر دو مورد علما همواره برای حفظ قدرت خود تلاش می‌کردند.» (۵۲) ولی از طرف دیگر نوشته‏های خود علماء اظهار نظرهای بسیاری از نویسندگان و تاریخ‏ نگاران همزمان علما و برخی از گزارش‌های رسمی گزارش گزاران آن است که علمای مشروطه‏ خواه طراز اول مانند خراسانی، تهرانی و مازندرانی و سید محمد طباطبائی که مهمترین نقش‏ها را در برقراری حکومت پارلمانی بازی کردند افرادی پرهیزکار و فساد ناپذیر بوده‏اند و انگیزهء اصلی آنها فداکاری مذهبی و وطن‏پرستی ایده‏آلی و معنوی بوده است.

بنابراین درست‏تر خواهد بود که بگوئیم که علما در مشروطیت شرکت جستند نه تنها برای اینکه قدرت و نفوذ خود را حفظ کنند بلکه از هدفهایشان نیز این بود که مردم مسلمان را از ستم حکومت استبدادی‏ قاجار برهانند و کشور اسلامی ایران و منافع اقتصادی آنرا از تجاوز امپریالیسم نجات دهند و چون آنها نیز خود را وقف مذهب کرده بودند حس مسؤلیت مذهبی آنها،دست کم تا یک اندازهء مهمی، سبب قیامشان بر ضد استبداد و حمایتشان از یک سیستم قانونی پارلمانی که منافع مسلمانان‏ را همراه داشت گردید. البته این عمل نیز مانع از آن نمی‌شود که بگوئیم همین علما معنی‏ واقعی حکومت مشروطه دمکراسی را نمی‌دانستند و از نتایج ناگواری که یک سیستم دمکراسی‏ برای مذهب ببار میآورد آگاهی نداشتند.(۵۳)

گروه دیگری از علما که مهمترین آنها سید محمد طباطبائی و سید عبداللّه بهبهانی بودند جنبش مشروطه را در تهران رهبری می‌کردند. گرچه آنان پیمان همکاری بسته بودند ولی‏ منفردا هدف‌های گوناگونی در فعالیت‏هایشان داشتند. طباطبائی مردی بود روشنفکر، مطلع‏ و همچنانکه در بالا یاد گردید، آگاه به اصول مشروطه و ملیت. او با کمال جدیت در راه اصلاح‏ کوشش می‌کرد و خیلی درگیر انگیزه‏ها و منافع مادی و فردی نبود،و یا اصلا نبود.

او تشخیص داده بود که برقراری یک «عدالت‏خانه» نوین و یک «مجلس» سبب می‌شود که او امتیازات‏ روحانی خود را از دست بدهد.(۵۴) از طرف دیگر همکار نزدیک او، بهبهانی، گرچه از او دلیرتر و بی‏پرواتر و در مبارزه سرسخت‏تر بود انگیزه‏های مادی و فردی فراوانی داشت. فعالیت‏های او در انقلاب مشروطه، دست‏کم تا اندازه‏ای محدود، یک گونه مبارزهء ثروت و قدرت‏ طلبی بود.(۵۵۹)

نمونهء دیگری نیز از علمای مشروطه‏خواه وجود داشت که کسروی آنها را «پیشنمازان» می‌خواند. او میگوید: «اما پیشنمازان که این زمان با مشروطه‏خواهان همراهی می‌نمودند و تلگراف برای‏ طلبیدن قانون اساسی بتهران می‌فرستادند بیشتر ایشان معنی مشروطه را نمی‏فهمیدند و دلبستگی‏ هم به آن نمی‌داشتند.چون این زمان حاجی میرزا حسن و دیگر مجتهدان از میان رفته و میدان‏ برای اینان باز شده بود از آن خشنود می‌بودند،و همینکه رو آوردن مردم را بسوی خود می‌دیدند بسیار شادمان می‌گردیدند و هرچه آنان می‌خواستند بکار می‌بستند و آن تلگرافها را آزادیخواهان‏ می‌نوشتند و آنان بی‏آنکه معنی درست مشروطه و قانون اساسی را بدانند، تنها بپاس آنکه در ردهء علما شمرده شوند،آنرا مهر می‌کردند.»(۵۶)

Image result for ‫علمای مشروطه‬‎

البته همین پیشنمازان هم از حکومت ناراضی و تا حد زیادی هم علاقمند برفاه جامعه و مردم بودند. این اظهار نظر کسروی کاملا شایسته توجه و توجیه است زیرا اگر حادثهء مشروطه رخ‏ نداده بود شاید آنها هیچ‌گونه پشتیبان و طرفدار نمی‌داشتند و در نتیجه اهمیتی بعنوان مجتهد و پیشوای مردم نمی‏یافتند. بدین ترتیب هدف این نمونه از علما باعلمای دیگری که در بالا از آنان‏ یاد کردیم تفاوت داشت، ولی همه علمایی‌ که در جنبش مشروطه درگیر بودند بدون در نظر گرفتن‏ انگیزه‏های شخصی‏شان مخالف رژیم استبدادی و تحت نفوذ بیگانه قرار گرفتهء قاجار بودند. البته این نکته را علما همواره در نظر داشته مدعی بودند که در غیبت امام دوازدهم حکومت حق‏ آنهاست و بر همین اساس بخود حق می‌دادند که در موقع و شرایط مناسب حتی یک حکومت‏ دادگر را نیز از میان بردارند تا چه رسد بیک دولت ستمکار و مستبدی مانند دولتهای دورهء قاجار.

بسیاری از آنان از جمله مراجع تقلید ملی همواره در رابطهء نزدیک با مردم بوده از آنها الهام می‌گرفتند و به آن‌ها الهام می‌بخشیدند و بهمین جهت در حادثهء مشروطیت باتمام نیرو با روشنفکران و دیگر مردم مشروطه‏خواه همدست شدند تا با تشکیل یک حکومت ملی مشروطه‏ که بعقیدهء آنها بهترین‏گونهء حکومت در غیبت امام محسوب می‌شد به تجاوز اقتصادی و سیاسی‏ بیگانگان پایان بخشند و اصلاحات داخلی را بسود صنایع داخلی و بازرگانی ملی آغاز کنند. مردم و علما البته در کوشش خود کامیاب نشدند و با آنکه پارلمانی نو تشکیل دادند بعلت دخالت‏ بیگانگان استعمارگرا انقلاب مشروطه نتیجهء مورد انتظار را ببار نیاورد و کار در دست بیگانگان و عناصر باصطلاح «فئودال» جامعهء ایران افتاد.

—————————————————

ارجاعات مقاله:

(۵۰)-در مورد این مسأله که چرا بسیاری از علما نیز بر ضد مشروطیت مبارزه کردند باید بگفتار جداگانه‏ای پرداخت ولی این نکته مسلم است که در آغاز برای بدست آوردن‏ مشروطه همهء علما تقریبا یکدل و یک زبان بودند و شیخ فضل اللّه نوری سردمدار مبارزه با مشروطهنیز تا زمان طرح اصل ۸ متمم قانون اساسی(که درباره مساوات است)با دیگر علمای‏ مشروطه خواه کم و بیش همکاری داشت.دربارهء برخورد عقیدتی اینگونه علما با مسألهء مشروطیت نگاه کنید به:

Abdul-Hadi Hairi,>Shaykh Fazl Allah Nuri’s Reputation of the Idea of Constitutionalism<,toappear in Middle Eastern Studies.

مقاله زیر که پیرامون برخی از علل اجتماعی و اقتصادی مبارزهء گروهها با یکدیگر در مسأله مشروطیت است بخواندنش میارزد:

Ervand Abrahamian,>The Crowd in the Persian Revolution<.Iranian Studics,III(1969),123-150.

(۵۱)-نائینی،تنبیه الامه،صفحه ۳۶

(۵۲)- Keddie,>The Roots of the Ulama<,50.

(۵۳)-برای شرح حال آخوند خراسانی نگاه کنید به سید هبه الدین الحسینی الشهرستانی،» اعظم الحوادث و اشهر الرجال»العلم،۲(۱۹۱۱)،۲۹۰-۲۹۸؛همان نویسنده، «آیه اللّه الخراسانی اکبر علماء الدین و رئیس المجتهدین»،المعلم،۲(۱۹۱۱)،۳۳۸-۳۴۲ محسن امین الحسینی(العاملی)،«ترجمه المرحوم المقدس حجه الاسلام الشیخ ملا کاظم- الخراسانی قدس سره»،العرفان،۴(۱۹۱۲)،۳۶-۴۰؛مهدی بامداد.شرح حال‏ رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری.جلد ۴(تهران،۱۳۴۷)،صفحه ۱٫دربارهء محلاتی نگاه کنید به آقا بزرگ تهرانی،طبقات اعلام الشیعه،جلد ۱(نجف،۱۹۵۴)، صفحات ۱۶۳-۱۶۴؛شرح حال محلاتی بقلم خودش در این کتاب آمده است:محمد اسماعیل‏ المحلاتی،انوار العلم و المعرفه(نجف،۱۳۴۲ قمری).صفحات ۱۵۰-۱۵۳٫پیرامون‏ میرزا محمد حسین نائینی کتابی وسیله نویسنده حاضر نوشته شده که پراکنده خواهد شد. درباره شمه‏ای از مبارزات علما باروس و انگلیس بمقاله اشاره شده این نویسنده در یادداشت‏ در همین مقاله نگاه کنید.

(۵۴)-نگاه کنید بشماره‏های ۱۴-۱۵ از یادداشتهای همین مقاله.

(۵۵)-برای توضیح بیشتر پیرامون این جنبهء بهبهانی نگاه کنید به کسروی،تاریخ‏ مشروطه،صفحات ۴۸-۴۹؛سید حسن تقی‏زاده،«اشخاصی که در مشروطیت سهمی داشتند»، یغما ۲۴(۱۳۵۰)،۶۵-۷۰٫

(۵۶)-کسروی،تاریخ مشروطه،صفحات ۳۰۹-۳۱۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics