اختصاصی شبکه اجتهاد: اخیراً یکی از اساتید بزرگوار فرمودند «اگر هوش مصنوعی به معنای کلان خویش به میدان بیاید میتواند اجتماعی بودن دین را تثبیت کند و هوش مصنوعی میتواند تحولی در اجتهاد به وجود بیاورد».
۱- ورود تکنولوژی و پدیدههای مدرن به جهان اسلام و چگونگی مواجهه فقها با آنها، همیشه به عنوان یک مسئله جدی و قابل تأمل مطرح بوده و است. سیاست غالب، تفکیک و تجزیه نقاط مثبت و منفی تکنولوژی از همدیگر، و تجویز استفاده از نقاط مثبت آنها در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان بوده و است. علیرغم چنین استقبالی از این پدیدهها، تجربهای که فراروی ماست غلبه فرهنگ تکنولوژی بر زیست فردی و اجتماعی مسلمانان است. یعنی هر آنچه را که به نظر میرسید میتوان با سیاست پیش گفته، مانع از آن شد، به مرور در زندگی مسلمانان رخنه کرده و آثار مهلک خود را برجای گذاشت.
۲- امروزه، با پدیده دیگری به نام «هوش مصنوعی» روبروییم و تکرار همان مواجهه پیشین. همچنان به نظر میرسد که در بر همان پاشنه میچرخد و همان نگاهپیشین در برابر مدرنیته، دامنگیر حوزه و برخی اساتید است. گویا موضوعشناسی غرب و مدرنیته عمق نیافته و شناخت از پدیدههای مدرن در سطح، باقی مانده است.
بسیار جای تعجب دارد که چرا اساتید محترم، نظری به تجویزات سابق نکرده و وضعیت موجود فرهنگی اجتماعی را ریشه یابی نمیکنند؟ چرا، تحلیل نمیکنند پدیده شهرسازی، معماری، رسانهها، بانک، بورس، سینما، تئاتر و… چه آثاری در حیات اجتماعی مسلمانان داشته و چگونه اندیشه و زاویه دید آنها را به زندگی تغییر داده است؟ از بستر همین پدیدههای مدرن، تعاریف جدیدی وارد حیات اجتماعی شده و اندیشههای نوینی شکل گرفته که با افکار دینی سازگاری نداشته، بلکه تعارض جدی دارد.
۳- شاید گفته شود که: در دنیای امروز نمیتوان حصاری به دور جامعه کشید و از ورود محصولات غرب ممانعت ورزید و جامعه ما ناچار از پذیرش آنها و مواجهه با واقعیت دنیای کنونی است.
پاسخ این است که: قطعاً نگارنده، اعتقادی به بستن مرزها و انزوای جامعه اسلامی ندارد، بلکه آنچه که مورد تأکید است؛ حضور فعال در روابط جهان امروزین است و بنابرهمین سیاست، باید در مواجهه با پدیده هوش مصنوعی، «رویکردی انتقادی» را در پیش گرفت. اما مع الاسف، در نظرات برخی اساتید حوزه، نه تنها هیچ نشانی از این رویکرد نیست بلکه آنچه که ملاحظه میشود؛ انفعال محض در برابر هوش مصنوعی و تجویز ورود کامل آن به محیط علمی حوزههای دینی و گره زدن اجتهاد و تفقه به آن است.
و متأسفانه باید اعتراف نمود؛ با این اوصاف، آیندهای خطرناک برای سرمایه فقه شیعه در پیش است. آیندهای که ماشین بر آن حاکم میشود و اقتضائات خود را بر روش تفقه تحمیل خواهد نمود. در حالیکه، مطالعات انتقادی میتواند چالشها و خلأهای این پدیده را روشن نموده و استفاده از آن را قاعده مند و مقید سازد.
جانا سخن از زبان ما میگویی…