شبکه اجتهاد: نسبت فقه و اخلاق از مباحث پیچیده و غامضی است که ضرورت آن روزبهروز با چالشها و مسائل اجتماعی روشنتر میشود و اخلاق را به مسئله اصلی تبدیل میکند. طبق روایت معروف که هدف دین شمرده شده است، سختی مسئله را دوچندان میکند که برای بررسی آن باید سه عنوان کلی فلسفه دین، فلسفه شریعت و فلسفه فقه مورد کندوکاو قرار گیرد.
با توجه موضوع بحث، سؤال را باید در قسمت فلسفه فقه پیگیری کرد، به عبارتی سؤال این است که اخلاق چگونه میتواند در دستگاه استنباطی تأثیر داشته باشد؟ برای این منظور چندین رویکرد وجود دارد؛ ۱- رویکرد فرا فقهی به اخلاق ۲- رویکرد قاعده گرایی در اخلاق ۳- رویکرد معیار گرایی در علم اخلاق ۴- رویکرد غایتگرایی.
۱. رویکرد فرا فقهی به اخلاق: در این رویکرد اخلاق مطلق و حاکم بر فقه است و بر گزارههای آن حکومت دارد؛ زیرا گزارههای اخلاقی در تعارض با فقه است و به سبب سلطه فقه، اخلاق به حاشیه رفته است در حالی باید بهعکس، به سبب اهمیت اخلاق علم فقه را کنار گذاشت. در این رویکرد فقه منزوی شده و چون فقه ممثل شریعت و دستگاه کشف شریعت است، شریعت نیز باید به حاشیه کشیده میشود و اخلاق تنها بر اساس عقلانیت بشری بهپیش میرود. در نتیجه با این تفکر نمیتوان به تعمیق روشهای فقهی رسید. امام خمینی نیز نسبت فقه و اخلاق را ازاینحیث نمیداند.
۲. رویکرد قاعده گرایی در اخلاق: در این رویکرد گزارههای اخلاقی قاعدهمند شده و بهمثابه قواعد اصولی در فقه به کار گرفته میشود. امام خمینی (ره) این نسبت را در بحثهای خود بررسی نکردهاند البته تنها در بحث تجری، قبح تجری را با دلیل عقلی اثبات میکنند که وامدار علم اخلاق است و بهمثابه قاعده اصولی در فقه کاربرد دارد.
۳. رویکرد معیار گرایی در علم اخلاق: برخلاف رویکرد قبلی که خود روش استنباط بود، در این رویکرد علم اخلاق روش استنباط فقهی – اصولی نیست، بلکه تنها با ملاک و معیار علم اخلاق ارزشسنجی میشوند بهطوریکه علم فقه را وادار میکند در مسیر اصلی خود پیش رود و دچار افراطوتفریط نشود. علم اخلاق این رویکرد را باتوجهبه اهداف شریعت و اهداف دین تنظیم میکند اینکه آیا هدف از قاعده فقهی حاصل شده است یا نه؟ بهعنوانمثال خوارج که دین اسلام را محدود و مضیق میدانستند، حضرت علی (ع) میفرماید دین مضیق نیست و سعه دارد و یا در احتیاطهای بسیاری که اخباریون ملتزم به آن بودند، علم اخلاق میگوید عسروحرج در دین نیست و نباید بااحتیاطهای بسیار خود را بهزحمت و تکلف انداخت.
یا وقتی مجموع فتاوای فقهی باعث تفرقه و اختلاف در جامعه میشود، باید در آن فتاوا بازنگری صورت گیرد، زیرا وحدت امت اسلامی جزء خصلت اصلی دین است. این رویکرد میتواند نسبت فقه و اخلاق را بهخوبی نشان دهد. امام خمینی (ره) نیز در بحثهایی مثل حیل ربا از این رویکرد بهره برده و میفرماید اگر حیل ربا، جواز از طرف شارع در مورد ربا است، باید این اجازه در شریعت بیان میشد و اگر از باب نابودکردن حکم فقهی است و حکمت حکم را بهکلی از بین میبرد، باید جلوی آن گرفته شود.
۴. رویکرد غایتگرایی: در این رویکرد کلان فقه باید به سمت اخلاق برود امام خمینی (ره) که غایت فقه را حکومت و غایت حکومت را انسانسازی میداند در این راستا برپایی فقه باید هماهنگ باارزشهای اخلاقی باشد.
(ارائه شده در سلسلهنشستهای «منزلت فقه و اخلاق در دستگاه استنباطی امام خمینی» بنیاد شیخ انصاری اردیبهشتماه ۱۴۰۳)