قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / اخباریگری در گفتگو با «سیدکمال حیدری، موسوی‌گرگانی، صدقی و برنجکار»
نگاهی به مکتب اخباریگری در گفتگوهایی با «سیدکمال حیدری، موسوی گرگانی، صدقی و برنجکار»

به‌بهانه ایام سالگرد درگذشت میرزا محمد استرآبادی؛

اخباریگری در گفتگو با «سیدکمال حیدری، موسوی‌گرگانی، صدقی و برنجکار»

مرحوم شیخ جواد تبریزی در درس فقه و اصول نشان می‌داد که در کجاها اخباری‌ها اجتهاد می‌کردند و در چه مسائلی وارد اصول می‌شدند. در واقع اخباریگری با آن توصیف محمدامین استرآبادی و آن رویکرد تندش اصلاً ممکن نیست عملی بشود؛ یعنی اگر بخواهیم وارد مباحث دینی بشویم، ممکن نیست با آن روش استرآبادی به نتیجه برسیم.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، محمدامین بن محمد شریف (۱۰۳۶ق)، معروف به اَمین استرآبادی، فقیه و محدث شیعه و از علمای بزرگ امامیه و اوج اندیشه و گرایش به مکتب اخباریگری در سده دهم و اوایل سده یازدهم هجری است. از آغاز زندگی او اطلاعی در دست نیست، اما نقل شده که مدتی از دوره جوانی خویش را در شیراز سپری کرده، نزد شاه تقی‌الدین محمد نسابه به مدت ۴ سال دانش اندوخته و از علوم عقلی بهره گرفته است. وی گویا سپس به نجف رفته و در خدمت استادان بزرگ شیعه مانند سیدمحمد عاملی (صاحب مدارک) که از او به‌عنوان نخستین استاد خود در حدیث و رجال نام برده، به فراگیری علوم نقلی پرداخته است. او در نجف از محضر شیخ حسن صاحب معالم نیز استفاده علمی برده و از او اجازه‌ای نیز دریافت داشته است. ملا محمدامین استرآبادی علم اصول را از اصولیانی همچون سید محمد عاملی و دایی او صاحب معالم فرا گرفت و از مجتهدان و اصولیان بزرگ زمان خود به حساب می‌آمد؛ به‌طوری که صاحب مدارک در اجازه نامه‌ای به سال ۱۰۰۷ق، او را «صاحب فضایل علمی و کمالات اخلاقی» خواند. (بعضی گفته‌اند که این اجازه، اجازه اجتهاد بوده است؛ ولی استرآبادی خود در این باره می‌گوید: «من در آغاز جوانی در نجف اشرف، در درس سید سند و علامه اوحد صاحب مدارک شرکت می‌کردم و در علم حدیث و رجال، از او استفاده کردم و … توانستم از او اجازه بگیرم» (الفوائد المدنیه، ص۱۷). پس مراد از این اجازه، اجازه اجتهاد نبوده؛ بلکه اجازه نقل حدیث بوده است و شاهد بر این مدعا، سخن خود استرآبادی است که می‌گوید: «یکی از طرق روایی من، استادم صاحب کتاب مدارک است»(همان، ص۱۸۵٫). (اخباریگری، ابراهیم بهشتی، نشر دارالحدیث، چاپ پنجم، ص۱۲۲).

وی پس از سال‌ها تحصیل در نجف اشرف و فراگرفتن علوم مختلف، به شیراز مراجعت می‌کند و ظاهراً در نوبت دوم اقامتش در شیراز (از حدود سال ۱۰۱۰ق) به مکه رفته و مدتی در آنجا اقامت نموده است. سال ورود او به مکه روشن نیست، ولی ظاهراً زودتر از ۱۰۱۴ق نبوده است، زیرا نسخه‌ای از آثارش در همین سال در شیراز کتابت شده است. او پس از مهاجرت به مکه و بیش از ده سال شاگردی نزد پدر زن خود یعنی میرزا محمدبن ابراهیم استرآبادی (متوفی ۱۰۲۸ق) معروف به صاحب رجال، به شدت تحت تأثیر اندیشه‌های آخرین استاد خویش قرار گرفت و به تدوین و ترویج مکتب اخباریگری همت گماشت.

ملامحمدامین استرآبادی به گفته سید علی‌خان مدنی در سال ۱۰۳۶ق درگذشت و پیکرش را در قبرستان ابوطالب در مکه مکرمه و در کنار قبر استادش میرزا محمد و کنار مقابر عبدالمطلب و ابوطالب به خاک سپردند.

اخباریگری پیروی از اخبار و احادیث در میان علما، از نخستین قرن اسلامی، رایج بوده است به‌گونه‌ای که قرن ۴ هجری را می‌توان اوج قدرت مکتب حدیث‌گرای قم محسوب داشت، به‌طوری که فقیهان اهل استنباط مانند ابن جنید اسکافی در اقلیت قرار داشتند. از فقیهان برجسته حدیث گرا در این دوره، می‌توان کسانی همچون محمد بن یعقوب کلینی، علی بن بابویه قمی، ابن قولویه و محمد بن بابویه قمی را نام برد که در تألیف کهن‌ترین مجموعه‌های حدیثی شیعی، نقش عمده‌ای ایفا نموده‌اند (فرهنگ جامع فرق اسلامی، سید حسن خمینی، انتشارات اطلاعات، چاپ چهارم، ۱۳۹۳، ج۱، ص۸۲-۸۸٫) با وجود آنچه گفته شد، در واقع رواج و اطالق عنوان «اخباری» بر گروهی خاص و با معنی و اصطلاح مشخص امروزی آن، از قرن یازدهم هجری قمری و با ظهور پیشوای حرکت نوین اخباری، یعنی محدث استرآبادی آغاز شده است. طریقه‌ای که ایشان بنیان نهاد، در سنت فقهی – کلامی امامیه بی‌سابقه نبود و او خود نیز سعی داشت تا خویش را دنباله‌رو شیوه شیخ کلینی و صدوقین (ابن‌بابویه و شیخ صدوق) از قدمای اصحاب حدیث امامیه قلمداد نماید. بی‌تردید پیش از امین استرآبادی فکر اخباریگری وجود داشت، اما این طریقه به‌گونه‌ای که امین استرآبادی بنیان نهاد، ویژه خود اوست.

آثار و تألیفات استرآبادی: ملا محمدامین استرآبادی آثار و تألیفات مختلفی را از خود بر جای گذاشته است که برخی از آن‌ها به قرار زیر است.

۱- «الفوائد المدنیه فی الرد علی من قال بالاجتهاد و التقلید فی الاحکام الالهیه»؛ این کتاب را می‌توان به‌عنوان مهمترین اثر محدث استرآبادی قلمداد کرد؛ زیرا تبیین و تدوین اندیشه اخباریگری به‌عنوان یک روش در فهم دین، در این کتاب صورت پذیرفت. به اعتقاد وی در این کتاب، روایات کتب اربعه متواتر اجمالی است. در ظواهر قرآن اگر چیزی مطابق آن‌ها از ائمه معصومین علیهم‌السلام نرسیده باشد، باید توقف کرد. اجماع از مخترعات عامه است و اجتهاد نیز بدعت در دین است. تنها مدرک معارف دینی ـ چه اصول باشد و چه فروع ـ اخبار است (اخباریگری، ابراهیم بهشتی، نشر دارالحدیث، چاپ پنجم، ص۱۲۳٫)

این کتاب، اندکی پس از تألیف، غوغایی به پا کرد و عده‌ای به تألیف آثاری در رد پرداختند که مهمترین آن‌ها «الشواهد المکیه فی مداحض حجج الخیالات المدنیه» تألیف نورالدین علی بن حسین، برادر صاحب مدارک است (همان).

۲- «شرح الاستبصار، یا الفوائد المکیه» که شرحی است ناتمام بر استبصار شیخ طوسی و مقدمه آن مباحثی در علم حدیث و درایه را در بردارد. او حواشی و تعلیقاتی نیز بر الاستبصار داشته است.

۳- «شرح تهذیب الاحکام»، شرحی ناتمام بر تهذیب شیخ طوسی است. حواشی وی بر تهذیب و استبصار را مؤلفی در سال ۱۱۳۳ق در مجموعه‌ای با عنوان جامع الحواشی گرد آورده است.

۴- «حاشیه و تعلیقات بر اصول کافی کلینی» که ملا خلیل قزوینی(م۱۰۸۹ق) آن را جمع‌آوری کرده است.

۵- «دانشنامه شاهی»، رساله‌ای است کشکول مانند و به فارسی که در آن از مباحث کلامی و غیر آن سخن رفته و آن را به سلطان محمد قطب شاهی تقدیم کرده است. امین استرآبادی این کتاب را در مکه و پس از تحریر اول یا دوم الفوائد المدنیه به نگارش آورده است.

هفته‌نامه «حریم امام» وابسته به آستان مقدس امام خمینی به مناسبت ایام سالگرد ارتحال میرزا محمد استرآبادی در گفتگوهایی با اساتید: سید کمال حیدری، سید محسن موسوی گرگانی، ابراهیم صدقی و رضا برنجکار داشته و آراء و افکار پایه‌گذار مکتب اخباری را به بحث گذاشته و روش اخباریگری در مکتب تشیع را بررسی کرده است. بخش‌هایی از این گفتگوها را می‌خوانید.

استاد سید کمال حیدری: تعریف دقیقی از اخباریگری بیان نشده است

سید کمال حیدری پژوهشگر و استاد حوزه علمیه قم در این گفت‌وگو به تبیین مکتب اخباریگری پرداخته و با اشاره به ارکان و شاخصه‌های اصلی و عوامل به وجود آمدن این مکتب، نتایج و آثار این روش و مکتب فکری را بیان کرد. او می‌گوید: دربارۀ مکتب اخباریگری بحث‌های مفصلی شده است. یک بحث این است که آیا صرف اعتماد بر روایت در فهم یا استنباط معارف دین، نشانۀ اخباریگری است یا اخباریگری، ویژگی‌ها و مبانی دیگری هم دارد؟ برخی بر این باورند که شیخ کلینی و شیخ صدوق پیرو مکتب اخباریگری بوده‌اند این از آن جهت است که تعریف دقیقی از اخباریگری بیان نشده است؛ لذا ما باید ابتدا مکتب اخباری را به درستی تعریف کنیم.

استرآبادی و بنای «عدم حجیت قرآن»

یکی از مهمترین مبانی، اصول و ارکان مکتب اخباریگری کــه محدث استرآبادی آن را بنا گذاشته، «عدم حجیت قرآن» است. از دیدگاه این مکتب، قرآن هیچ‌گونه حجیتی ندارد؛ اما اینکه چرا قرآن از دیدگاه آن‌ها حجیت ندارد، یا به این دلیل است که تحریف شده، یا به جهت ناقص بودن قرآن است، یا به این علت که ظواهر قرآن حجت نیست و یا به هر دلیل دیگری. از نظر آنان، یک مسلمان نمی‌تواند مستقیماً به آیات قرآن رجوع کند و معارف دینی خود را بفهمد و بدان‌ها عمل کند، بلکه برای فهم قرآن باید به روایات مراجعه کند.

اختلاف نظر و تضارب آراء چیز بدی نیست و اتفاقاً عامل پیشرفت و تکامل است؛ اما نه اختلاف نظر به این شکل که عد‌ه‌ای – به‌جای بحث علمی و استدلالی به نحو محترمانه – علیه شخصی یا جریانی فتوا و بیانیه صادر کنند و آن‌ها را – به‌صرف اینکه متفاوت فکر می‌کنند و ادله دیگری دارند – خارج از دین و مذهب معرفی کنند و به ایشان اتهام و فشار وارد کنند. این شیوۀ نامناسبی است که متأسفانه محدث استرآبادی در الفوائد المدنیه، آن را در مواجهه با مخالفان خود به کار بسته است.

عمدتاً حوزه‌های علمیۀ در مسائل اعتقادی به معنای واقعی کلمه «اخباری» است

ببینید بر منابر ما چه مطالبی گفته می‌شود. برخی با این که سال‌ها اصول تدریس کرده‌اند، ولی وقتی به منبر می‌روند مطالب اعتقادی و اخلاقی و تاریخی خود را از کتاب بحارالانوار می‌گویند. نه فقط در اعتقادات اخباری هستند، بلکه در اخلاق، تفسیر، تاریخ و سایر معارف دینی هم اخباری می‌باشند؛ چون چندان بهایی به قرآن نمی‌دهند؛ در فقه هم از جهت «محوریت»، اخباری هستند و محوریتی برای قرآن قائل نیستند. تنها فرق اصولیون فعلی حوزه با اخباری‌ها در این است که اخباری‌ها صرفاً به نقل احادیث اکتفا می‌کنند، اما اصولیون برای استنباط احکام از همان روایات، مبانی خاصی برای خود تعریف کرده‌اند و طبق آن مبانی، احکام را از روایات استنباط می‌کنند. نهایت کاری که اصولیون می‌کنند این است که در مرحلۀ سوم یا چهارم اگر روایاتی در یک قضیه‌ای متعارض بودند و نتوانستند یکی را بر دیگری ترجیح دهند، آن‌ها را به آیات قرآن عرضه می‌کنند! در این صورت هم، قرآن در مسائل فقهی کاملاً در حاشیه قرار دارد.

معتقدم حوزه‌های علمیۀ ما در زمینۀ «اخباری» به معنای مسائل اعتقادی، عمدتاً واقعی کلمه هستند؛ لذا می‌بینید فلاسفه و روش فلسفی را نقد و طرد می‌کنند با اینکه فلاسفه به دنبال عقلی کردن معارف دینی هستند، ولی آن‌ها می‌گویند هر چــه روایت می‌گوید، همان صحیح است و لذا بنای عقاید خود را بر اساس روایات استوار می‌سازند و نه عقل یا حتی قرآن؛ اما در مسائل فقهی، گاهی اخباری می‌شوند و گاهی اصولی. علمای ما بسیاری از مسائل فقهی را از قرآن استنباط نمی‌کنند و اساساً کاری به قرآن ندارند و محوریت را از آن روایات می‌دانند. شما اول مکاسب محرمۀ شیخ انصاری را ببینید، با روایت شروع می‌شود؛ در حالی که ما دربارۀ بیع و تجارت حداقل پنج آیه در قرآن داریم که شایسته بود در مکاسب، ابتدا روی آن‌ها بحث اجتهادی عمیق صورت بگیرد. باب النکاح و سایر ابواب فقهی هم همین‌طور است.

روش علامه مجلسی با مبانی اخباری سازگارتر است تا اصولی

به عقیده بنده در رأس همۀ اخباری‌ها علامه مجلسی (ره) است؛ علی‌رغم تلاش برخی که می‌خواستند اثبات کنند ایشان اصولی است! روش علامه مجلسی با مبانی اخباری سازگارتر است تا اصولی. مهمترین مبانی مکتب اخباریگری، عدم حجیت قرآن است که علامه مجلسی هم قائل به آن است. حتی اگر آیات قرآن را ذکر کند؛ باید از ایشان سؤال کرد که آیا آیات قرآن را مستقلاً حجت می‌داند یا به واسطه تفسیر روایات آن را حجت می‌د‌‌اند؟ معمولاً بعد از ذکر آیات قرآن، به روایات استناد می‌کند تا آن آیات را تفسیر کنند. این همان روش محدث استرآبادی است. لذا به نظرم با این ارکان می‌توان تشخیص داد که رویکرد مکتب اخباریگری چیست.

محدث استرآبادی، تئوریسین و مؤسس اصلی مکتب اخباریگری

بزرگانی مثل صاحب حدائق می‌گویند اساساً تئوریسین و مؤسس اصلی مکتب اخباریگری، محدث استرآبادی است. شیخ یوسف بحرانی در صفحه ۱۱۷ کتاب لؤلؤه البحرین می‌آورد: اولین کسی که بر شیخ طوسی و شیخ مفید و دیگر اصولیون و محققان ما طعن کرد و گفت این بزرگان، مباحث اصولی خود را از اهل سنت وام گرفتند و داخل مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) کردند، محدث استرآبادی بود. مرحوم بحرانی می‌گوید، استرآبادی علمای شیعه را به دو دسته تقسیم می‌کند: یک دسته که اخباری هستند و دستۀ دیگر که مجتهد‌اند؛ یعنی هر کس مجتهد باشد، از روش اهل‌بیت علیهم‌السلام پیروی نمی‌کند و اخباری نیست. محدث بحرانی می‌گوید سخن محدث استرآبادی آثار منفی زیادی در برداشته است و من موافق آن نیستم.

اجتهاد رایج در حوزه‌های علمیە، نزد مکتب اخباریگری حرام است

محدث استرآبادی در الفوائد المدنیه، معتقد است که شیخ صدوق و پدرش و شیخ کلینی، مؤسس اخباریگری بوده‌اند؛ اما اینکه آیا این ادعا درست است یا خیر، باید مورد بحث و تأمل قرار گیرد. مکتب اخباریگری فقط قائل به این نیست که باید اهمیت بیشتری بــه روایات داده بشود، بلکه علاوه بر آن مبنا، مبنای دیگری هم دارد که براساس آن می‌گوید اساساً اجتهاد حرام است؛ و لذا هر کسی سؤالی به روایات رجوع کند و جواب دارد، باید مستقیماً خودش را از روایات پیدا کند. اجتهادی که در حوزه‌های علمیۀ ما رایج و مصطلح است، نزد مکتب اخباریگری حرام است. به همین دلیل، تقلید هم جایز نیست. اکنون باید دید آیا شیخ کلینی، شیخ صدوق و پدرش هم این‌طور فکر می‌کرده‌اند؟ آیا این‌ها اجتهاد و تقلید را حرام می‌دانستند و قــرآن را حجت نمی‌دانستند؟ استرآبادی این ادعا را دارد.

استاد سید محسن موسوی گرگانی: استرآبادی بر این باور بود که تمام احادیث صحیح هستند

استاد سید محسن موسوی گرگانی تحصیلات حوزه خود را از حوزه علمیه مشهد آغاز و از محضر اساتیدی همچون مرحوم ادیب نیشابوری بهره برده و در سال ۱۳۵۱ از مشهد به قم می‌آید و از شخصیت‌های بزرگی چون آیت‌الله شهید مطهری، آیت‌الله سلطانی طباطبایی بروجردی و دیگران بهره می‌برد و اکنون از مدرسین خارج فقه و اصول، فلسفه و تفسیر در حوزه علمیه قم است. او می‌گوید: نقدهای محمدامین استرآبادی به اصولی‌ها چه بود؟ اولاً اینکه چرا احادیث را چهار قسمت کردند. استرآبادی بر این باور بود که تمام احادیث صحیح هستند. ثانیاً اینکه چرا اجماع را مبنای فقه قرار دادند. ثالثاً چرا عقل را مبنا قرار دادند. عقل منبعی نیست که بتوان احکام شرع را از آن استنباط کرد. این سه‌تا مهمترین انتقاد استرآبادی به فقهای اصولی و مجتهدان است. می‌گفت که اجماع را مالک قرار دادن، روش اهل سنت است که از سقیفه باب شد. از نظر او اهل سنت مذهبشان را بر اساس اجماع بنا کردند و بعداً آن را به‌عنوان ملاک قرار دادند.

اوج رواج مکتب استرآبادی از قرن یازدهم تا سیزدهم

بعد از استرآبادی علمایی دیگری آمدند که پیــرو ایشان بودند. مرحوم شیخ حر عاملی، مرحوم ملا محسن صاحب کتاب وافی، مرحوم سید نعمت‌الله جزائری، مرحوم شیخ محمدتقی مجلسی، مرحوم شیخ محمدباقر مجلسی و… مهمترین افراد پیرو مکتب استرآبادی بودند. از همه مهمتر، شیخ یوسف بحرانی، صاحب کتاب الحدائق الناضره است که این کتاب حدود بیست جلد و بهترین کتاب در فقه است. ناگفته نماند اوج رواج مکتب استرآبادی از قرن یازدهم تا سیزدهم بود که در نجف هم از آن استقبال فراوانی شد. در قرن ســیزدهم مرحوم وحید بهبهانی در برابر ایــن مکتب اخباری ایستاد. پس از ایشان هم مرحوم شیخ انصاری و شاگردانش به ترویج مکتب اصولی پرداختند.

وقتی اخباریین اجماع را رد می‌کنند، در واکنش به آن روش اهل سنت و مسئلۀ سقیفه بوده است. عقل را هم که اخباریین رد می‌کنند، عقل به معنای اینکه مستقیماً بخواهد حکم شرع را بفهمد، رد می‌کنند. علمای اصولی هم چنین انتظاری از عقل ندارند. البته در میان اخباریین نوعی افراطی‌گرایی در باب اهمیت دادن بیش از حد به روایات و توجه نکردن به قرآن و بهره نگرفتن از عقل وجود دارد.

استاد ابراهیم صدقی: اخباریگری در حوزه‌های علمیه برافتاده است

حجت‌‌الاسلام والمسلمین ابراهیم صدقی از فضلای حوزه علمیه مشهد، دانش‌آموخته حوزه‌های علمیه نجف و قم است. وی از شخصیت‌های ارزشمندی چون آیت‌الله شیخ آقابزرگ تهرانی صاحب الذریعه و مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری و مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی بهره برده و اجازه روایت از شیخ آقابزرگ تهرانی دارد. او در این گفتگو می‌گوید: امروزه اخباریگری در حوزه‌های علمیه برافتاده است. همۀ علمای به روش اصولیین بحث می‌کنند. دیگر مثل سابق علمایی مانند فیض کاشانی را در حوزه‌های علمیه نداریم. شاید بعضی از افراد باشند که خود را اخباری بدانند؛ اما چندان مطرح نیستند مسئلۀ اخباری در مقابل اصولی معمولاً در حوزۀ فقه و استنباط احکام شرعی مطرح می‌شود و نه در مسائل کلامی.

وحید بهبهانی و شاگردانش متصدی احیای روش اصولی در حوزه شدند

مرحوم وحید بهبهانی وقتی از اصفهان وارد کربلا شد، زعامت حوزۀ علمیه در اختیار شیخ یوسف بحرانی بود. مرحوم وحید بهبهانی دید کل طلابی که در حوزه مشغول تحصیل هستند، اخباری‌اند؛ یعنی کتب اصولی برایشان حکم نجاست را داشت. مرحوم شیخ عبدالله مامقانی در کتاب تنقیح المقال این قضیه را نقل می‌کند که مرحوم وحید بهبهانی به صحن حرم امام حسین (علیه‌السلام) به منبر رفت و گفت: «ایها الناس، انا حجت‌الله علیکم. بروید و به شیخ یوسف بحرانی بگویید مجلس درسش را به من بدهد. چند صباحی در آنجا درس بگویم». وقتی این مطلب را به شیخ یوسف بحرانی گفتند، پذیرفت. لذا می‌گویند مرحوم وحید بهبهانی جای مرحوم یوسف بحرانی بحث کرد و چــون قدرت علمی بالایی داشت، توانست دو ثلث از طالب مرحوم شیخ یوســف بحرانی را اصولی کند. از آن به بعد روش اصولی در مقابل روش اخباری رواج پیدا کرد. لذا باید گفت که محیی‌‌الاجتهاد، مرحوم وحید بهبهانی بود. به هر ترتیب وحید بهبهانی و شاگردانش متصدی احیای روش اصولی در حوزه شدند.

اخباری‌ها تکیه زیادی بر اخبار و روایات می‌کنند و برای عقل و اجماع جایگاهی قائل نیستند. می‌گویند هر چه در کتب اربعه آمده، صحیح و معتبر است و لازم نیست ما بگوییم که راوی احادیث منقول در این کتب چه کسی است و آیا موثق هست یا نیست و… . هر چه در این کتب ذکر شده صحیح است. بر علامه حلی از این جهت خرده می‌گیرند که چرا احادیث را به صحیح و ضعیف و… تقسیم کرده است. اخباری‌ها اصلاً به رجال رجوع نمی‌کنند.

بسیاری از اخباریین از طریقۀ خودشان به طریقۀ اصولی برگشته‌اند

امروزه بسیاری از اخباریین از طریقۀ خودشان به طریقۀ اصولی برگشته‌اند. بیت خاقانی در خرمشهر اخباری بودند؛ اما امروزه همه اصولی هستند و رساله نوشته‌اند و خیلی هم از آنان تقلید می‌کنند. برخی از اخباری‌ها هم از اموات تقلید می‌کنند. الآن اخباری‌هایی این‌شکلی امروزه به سه نفر رجوع می‌کنند: شیخ حسین آل عصفور، شیخ یوسف بحرانی، شیخ سلیمان بحرانی. غیر از این‌ها شخص دیگری نیست. اغلب از شیخ حسین آل عصفور تقلید می‌کنند.

استاد رضا برنجکار: اگر علامه حلی در این زمان بود، برخی ایشان را اخباری می‌پنداشتند

حجت‌الاسلام دکتر رضا برنجکار، نویسنده و پژوهشگر، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و معاون موسسه فرهنگی دارالحدیث است و در کنار فعالیت‌ها و همکاری با مراکز پژوهشی حوزه دانشگاه، از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱ ریاست پردیس فارابی دانشگاه تهران را بر عهده داشته و کتاب او در بیست‌وپنجمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی، کتاب سال برگزیده شده است. او می‌گوید:  نزاع اخباریون و اصولیون اولاً و بالذات، نزاعی است که بین فقهای مجتهد معتقد به علم اصول و علمای اخباری صورت گرفت. بعد از دورۀ علامه حلی عده‌ای معتقد بودند که اجتهاد ما تحت تأثیر اهل سنت قرار گرفته است. این را در چند زمینه مطرح می‌کردند: یکی در زمینۀ علم رجال. معتقد بودند شیوۀ تعامل آن‌ها با روایات بر اساس طبقه‌بندی‌های سندی همان شیوۀ اهل سنت است.

اخباری‌ها در استنباط احکام شرعی مخالف اجتهاد بوده‌اند

مرحوم شیخ جواد تبریزی در درس فقه و اصول نشان می‌داد که در کجاها اخباری‌ها اجتهاد می‌کردند و در چه مسائلی وارد اصول می‌شدند. در واقع اخباریگری با آن توصیف محمدامین استرآبادی و آن رویکرد تندش اصلاً ممکن نیست عملی بشود؛ یعنی اگر بخواهیم وارد مباحث دینی بشویم، ممکن نیست با آن روش استرآبادی به نتیجه برسیم. در واقع ناخودآگاه همان روش، خودش را نقض می‌کند و اصولی می‌شود؛ اما اصولی بودن درجات و شدت و ضعف دارد. ما معتقدیم که هر کاری تخصص می‌خواهد. در هر کاری اجتهاد لازم است. اجتهاد و تخصص هم یعنی روش و متد. آن متد در فقه و اصول، در واقع یک متد کاملاً عقلایی و مستند به سنت اهل‌بیت است.

بزرگ‌ترین متکلمان ما جزو اصولیون بودند

اخباریون معتقد بودند که علم اصول هم از اهل سنت وارد شده و این مباحث اصولی که مطرح می‌شود، در اجتهاد نیازی به آن‌ها نیست. در مقابل بحث رجالی، کتب اربعه را با همان ملاک‌هایی که داشتند، حجت می‌دانستند. می‌گفتند این روایات در کتبی نقل شده‌اند که معتبرند و موافق سنت قطعی‌اند. این در حالی است که اصولیون این‌گونه نبودند و در واقع کل روایات اربعه را حجت نمی‌دانستند.

ما از طرفی می‌بینیم که بزرگ‌ترین متکلمان ما جزو همین اصولیون بودند؛ مثل علامه حلی که در اوج مجتهدین بود. بعضی از مکتب‌ها روش ایشان را در رجال و نحوۀ مراجعه به روایات تعدیل کردند. با این حال ایشان بزرگ‌ترین متکلمان بود. ایشان عقل و وحی را قبول داشت و در اعتقادات به قرآن و روایات مراجعه می‌کرد و به هر حال متکلم بود. دیگر فقها در همین سبک و روش بودند؛ از جمله شیخ مفید، شیخ صدوق (با دو گرایش مختلف در کلام و فقه)، سید مرتضی، شیخ طوسی و… . این بزرگان هم متکلم بودند و هم مجتهد؛ یعنی هم فقیه اصولی بودند و هم متکلم. در میان معاصران هم میرزا مهدی اصفهانی شاگرد میرزای نائینی بود و اجازۀ اجتهاد بلند بالایی هم از ایشان داشت. کسی که درس اصول میرزای نائینی را به همراه آیت‌الله سید جمال گلپایگانی به راه انداخت. تا قبل از آن میرزای نائینی اصلاً درس اصول نداشت و این دو نفر پیشنهاد دادند کرسی درس اصول ایشان تشکیل بشود و حتی در دورۀ اول درس خارج هم جمعیت از هفت نفر نگذشته بــود. در دورۀ دوم بود که آیت‌الله خوئی و دیگر بزرگان درس ایشان را شرکت کردند. ایشان اصولی به این معنا بود و سه کتاب اصولی نوشت و علاوه بر این متکلم هم بود؛ یعنی در مباحث اعتقادی وارد شد و چهار جلد در زمینۀ معارف قرآنی کتاب نوشت.

مجتهد اصولی نجفی دارای اجازۀ اجتهاد از میرزا نائینی متهم به اخباریگری می‌شود!

مرحوم نائینی متهم بود به اینکه اصول را خیلی گسترش داده تا حدی که مکتب قم اصول نائینی را قبول نداشت و حداقل می‌گفت بسیاری از این مباحث فایده‌ای ندارد و از آن حالت عرفی خارج شده و به‌اصطلاح حالت عقلی به خودش گرفته است. حال در نظر داشته باشید که میرزای نائینی شاگردی مثل میرزا مهدی اصفهانی داشت؛ اما صرفاً به جرم اینکه در برخی مباحث اعتقادی با فلسفه و حکمت متعالیه مخالفت کرده متهم به اخباریگری شده است؛ یعنی به یک مجتهد اصولی نجفی دارای اجازۀ اجتهاد از میرزا نائینی و دارای کرسی درس اصول و در موقعیت مرجعیت، متهم به اخباریگری می‌شود!

البته این از یک طرف اوج بی‌سوادی است و از طرف دیگر حب و بغض‌ها واقعاً وجود دارد؛ یعنی افرادی این حرف را می‌زنند که کشته مرده فلسفه هستند و ملاکشان در اصولی و اخباری، فلسفی بودن و غیر فلسفی بودن است! در حالی که این مطلب هیچ ربطی به مسئله اصولی و اخباری ندارد و بلکه بزرگ‌ترین متکلمان ما که مخالف فلسفه بودند، اصولی بودند. علامه حلی که به‌عنوان اصولی افراطی شناخته می‌شود، در کشف المراد از فلسفه انتقاد می‌کند و در بعضی از کتاب‌هایش تعابیر تندی دربارۀ اعتقادات برخی از فلاسفه دارد. می‌گوید هر کسی که توحید و نبوت و همۀ اصول دین را قبول داشته باشد، اما حدوث عالم را قبول نداشته باشد، مسلمان نیست. قطعاً اگر علامه حلی در این زمان بود، برخی ایشان را اخباری می‌پنداشتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics