قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / تفاوت ثمره فقهی یا کلامی بودن بحث ولایت فقیه/ اشکالات شورایی بودن رهبری
تفاوت ثمره فقهی یا کلامی بودن بحث ولایت فقیه/ اشکالات شورایی بودن رهبری

سعید باغستانی در گفتگویی تشریح کرد؛

تفاوت ثمره فقهی یا کلامی بودن بحث ولایت فقیه/ اشکالات شورایی بودن رهبری

باغستانی در خصوص ثمره بحث از فقهی یا کلامی بودن بحث ولایت فقیه گفت: اگر ولایت فقیه را صرفا یک امر فقهی دانستیم، انتخاب ولی فقیه هم به عهده مردم خواهد بود؛ اما اگر بحث کلامی دیدیم، همان طور که در نصب پیامبر و امام معصوم، مردم نقشی ندارند و اذن خدا هست، این جا هم مشروعیت ولایت فقیه برعهده خداست و مردم نقشی ندارند. تنها کاری که خبرگان انجام می‌دهند این است که شرایط را بر فقیه موجود تطبیق دهند.

به گزارش شبکه اجتهاد، بنابر آموزه‌های اعتقادی شیعی، نصب امام بر خداوند واجب است. این وجوب از دو قاعده اصلی حسن و قبح عقلی و قاعده لطف نتیجه گرفته می‌شود. بدین سان، امام که وظیفه سرپرستی و راهنمایی امور دینی و دنیوی مردم را بر عهده دارد، باید منصوب به نصب الهی باشد. در عصر غیبت که امام معصوم و منصوب، در جامعه حضور ندارد، وظایف او را فقهای واجد شرایط این مقام، بر عهده خواهند داشت. سرپرستی و امامت جامعه انسانی، در نظرگاه شیعه عهد و فرمانی الهی است و بنابر این، حکومت باید از خدا و رسول و جانشینان او و به نیابت از امامان منصوب و معصوم گرفته شده باشد. مشروعیت ولایت فقیه ناشی از نیابت عام و از این گذر به نصب الهی متصل است. از این رو ‌مفتاح با حجت‌الاسلام سعید باغستانی، عضو هیأت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) گفت و گویی داشته است که متن آن در ذیل تقدیم می‌شود.

سابقه تاریخی ولایت فقیه چیست؟ از چه زمانی در ایران جرقه‌‌های بحث ولایت فقیه زده شد؟

باغستانی: سابقه ولایت فقیه به زمان امامان معصوم برمی گردد. چون در اثبات ولایت فقیه دو دسته دلیل داریم: ادله عقلی و نقلی. ادله عقلی یعنی این که ولایت فقیه در زمان معصوم مطرح بوده و بحث جدید نبوده است. به عنوان مثال وقتی حضرت علی (ع)، مالک اشتر را به عنوان حاکم مصر مشخص می‌کنند، وصیت‌هایی که به مالک اشتر کردند، می‌رساند که مالک به عنوان یک فقیه کاربلد، متخلق، باتقوا، شجاع و مدیر باید حاکم آن جا شود. بعد از زمان معصوم، نزدیک ترین زمان به ایشان، از قرن چهارم توسط شیخ مفید شروع شده که ایشان در کتاب المقنع مطرح می‌کند که برخی مسائل مثل جهاد با کفار، نمازهای جمعه، زکات و… را اول امام معصوم متکفل انجام دادن است و اگر نبود، ممکن است نصب خاص انجام دهد و مرتبه سوم، فقهای شیعه باید انجام دهند. لذا از قرن ششم، ابن ادریس حلی، قرن هفتم محقق حلی، قرن هشتم علامه حلی، قرن دهم و یازدهم مرحوم کرکی، شهید ثانی یا علامه مجلسی، شیخ انصاری و صاحب جواهر به ارائه مطالبی در خصوص ولی فقیه پرداخته اند؛ مثلا صاحب جواهر معتقد است اگر فقیهی در مدت زمانی که در حوزه است، به رمز و رموز ولایت فقیه هنوز نرسیده باشد، مزه فقاهت را نچشیده است. آخوند خراسانی معتقد است مشروعیت تصرف در امور مسلمین اولا و بالذات برعهده فقیه است. در صورت عدم وجود ولی فقیه، مومنین می‌توانند این کار را انجام دهند.

در طول تاریخ، تمام علما ولایت فقیه را قبول داشته و حتی بعضا وارد می‌شدند؛ مثلا میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را مطرح می‌کنند که می‌رساند با این فتوا، در امور مسلمین و در جامعه دخالت می‌کند. چون وقتی می‌بیند دشمن در حال تسلط بر کشور است، از باب قاعده لن یجعل الله الکافرین علی المومنین سبیلا، فقیه وارد شده و حکم صادر می‌شود. لذا چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی فقها به بحث ولایت فقیه معتقد بوده اند.

البته شیعه در طول تاریخ در انزوا بوده است. این که علما از ولایت فقیه به طور گسترده بحث نکرده اند، به خاطر این بوده است که بحث روز و مبتلابه نبوده است.

ولایت فقیه مسئله کلامی است یا فقهی؟

باغستانی: موضوع فقه، افعال مکلفین است؛ یعنی بایدها و نبایدهایی که مکلفین باید انجام دهند. موضوع کلام، فعل خدا و صفات اوست؛ مثلا آیا واجب است خدا پیامبران را بفرستد یا خیر؟ آیا خداوند مومنینی که کار شایسته انجام می‌دهند واجب است پاداش دهد یا خیر؟ در خصوص این سوال باید دید در حوزه ولایت فقیه درباب چه موضوعاتی بحث می‌شود. برخی از موضاعات رنگ و بوی فقهی دارد؛ مثلا این که فقیه امور مسلمین را برعهده بگیرد، آیا وظیفه فقه است یا خیر؟ آیا غیر مسلمان می‌تواند در امور مسلمین دخالت کند؟ اطاعت از اوامر و نواهی فقیه واجب است یاخیر؟ آیا پیروی کردن از دستورات ولی فقیه بر سایر مجتهدین نیز واجب است؟ اگر دراین حوزه باشد، بحث فقهی است؛ اما گاهی گفته می‌شود بحث ولایت فقیه در امتداد ولایت معصوم نگاه می‌شود که اولا و بالذات خداوند باید حکومت کند و خدا این ولایت را به پیامبر و ایشان هم با اذن خدا آن را به ولایت معصوم داده است. حال اگر امام معصوم نباشد، باید با اذن امام یا معصوم، فقیه عهده دار شود، این جا بحث کلامی مطرح می‌شود. لذا این سلسله مراتب در حوزه مباحث کلامی قرار می‌گیرد که در زمان غیبت نیز فقیه باید عهده دار حکومت گردد. پس ولایت فقیه با یک دید، فقهی و با دید دیگر کلامی می‌شود.

ثمره بحث این است که اگر ولایت فقیه را صرفا یک امر فقهی دانستیم، انتخاب ولی فقیه هم به عهده مردم خواهد بود؛ اما اگر بحث کلامی دیدیم، همان طور که در نصب پیامبر و امام معصوم، مردم نقشی ندارند و اذن خدا هست، این جا هم مشروعیت ولایت فقیه برعهده خداست و مردم نقشی ندارند. تنها کاری که خبرگان انجام می‌دهند این است که شرایط را بر فقیه موجود تطبیق دهند.

اختیارات ولی فقیه در امور حسبیه است یا مطلقه؟

باغستانی: یک بحث عقلایی وجود دارد و آن این است که متناسب با وظیفه‌‌ای که برعهده شخص می‌گذارید باید به او اختیار دهید. با توجه به این که در اسلام سفارش شده است که مسلمانان سراغ طاغوت نروند، لذا در خصوص حل خصومت‌‌ها دستور داده است به جای رجوع به طاغوت به فقیه مراجعه شود؛ یعنی خیلی از امور اجتماعی به جای طاغوت به فقیه ارجاع داده شود. علما در طول تاریخ چون در اضطرار بوده اند و نمی‌توانسته اند حکومت تشکیل دهند، مواردی که برای شارع مقدس اهمیت دارد گفته اند این موارد را فقها متکفل شوند، یعنی محدود کردند به امور حسبه. به همین خاطر است که وقتی دست فقیه باز شود، امنیت را هم باید در جامعه برقرار کند. یک عده می‌گویند اگر دست فقیه باز بوده و بتواند، باید حکومت تشکیل دهد. این دیدگاه امام خمینی است که معتقد است فقیه باید در تشکیل حکومت دخالت کند و حتی نیاز نیست به اضطرار برسد.

این که در خطبه‌‌های نماز جمعه گفته می‌شود ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است، اولا ولایت در اینجا ولایت تکوینی نیست، بلکه تشریعی است. هیچ فرقی بین ولی فقیه و معصوم در اداره مملکت نیست، یعنی اگر امروز امام معصوم در مملکت بود، وسایل و اختیاراتی که برای اداره مملکت می‌خواست همان اختیارات باید در اختیار ولی فقیه باشد. هم چنین اختیاراتی که به ولایت فقیه داده می‌شود، مقام نیست بلکه تکلیف و وظیفه است.

برخی نظریه شورای رهبری را مطرح کرده اند نظرجنابعالی در این خصوص چیست؟

باغستانی: ولی فقیه چه فردی باشد و چه این که چند نفر از فقها باهم مشورت کرده و به یک رای برسند، هرکدام فوایدی دارد اما باید در این مورد اهم و مهم کرد. به چند دلیل شورایی بودن رهبری اشکال داشته و به صلاح جامعه اسلامی نیست:

۱– عقل، موافق مملکت شورایی نیست. چون در یک جمع باید یک نفر حرف اول و آخر را بزند و احتمال اختلاف هم در این موارد هست و از طرف دیگر در مملکت گاهی باید تصمیمات فوری گرفته شود و نمی‌شود گفت منتظر بمانیم که شورایی برای مملکت‌داری تشکیل شود. اگر مردم متوجه شوند که همین شورا با هم اختلاف دارند اصلا قداست حاکم اسلامی شکسته می‌شود.

۲– سیره معصومین را که ملاحظه می‌کنیم، این طور نبوده است که دو یا سه امام مملکت را اداره کنند. وقتی امام حسن (ع) هست، امام حسین (ع) دخالت نمی‌کنند.

۳– آیات و روایات به ما نشان می‌دهد که یک نفر باید حرف اصلی را بزند. طبق آیه: «وماکان لمومن ومومنه اذا قضی الله لرسوله امرا ان یکون لهم الخیره». وقتی که خدا یا پیغمبر دستوری صادر کردند همه باید اطاعت کنند؛ یعنی یک نفر باید نظر دهد. حضرت علی می‌فرماید: کارهای روزمره را اگر مشارکتی انجام دهید، حسن خاتمه‌اش خوب است اما اگر بخواهید چند نفری مملکت داری کنید، هرج و مرج و اختلاف پدید می‌آید. لذا ارجح این است که مملکت فردی اداره شود تا شورایی. البته ممکن است خبرگان در انتخاب رهبری به فرد واحدی نرسد. این جا خبرگان می‌تواند موقتا اختیارات را به آن چند نفر فقیه دهد. البته موقتی است و از بین آن‌‌ها بالاخره باید مسئولیت به یکی سپرده شود. چون ممکن است یک نفر از دیگران اعلم باشد.

اگر مردم فقیهی را به عنوان ولی فقیه قبول نداشته باشند مثل زمان حضرت علی (ع) که مردم با او بیعت نکرده و خانه نشین شد، چه باید کرد؟

باغستانی: حکومتی که می‌خواهد شکل بگیرد دو رکن دارد: مشروعیت و مقبولیت. در نظام اسلامی مشروعیت با خدا و امام است؛ اما مقبولیت توسط مردم صورت می‌گیرد. حکومتی بخواهد شکل گرفته و دوام داشته باشد و اگر بخواهد به اهداف خود برسد قطعا باید مردم دخیل باشند. ولی فقیه، حاکم جامعه و زیر مجموعه او همه مردم تلقی می‌شوند حتی مسئولین. حضرت علی (ع) نیز وقتی مردم نباشند نمی‌تواند حکومت تشکیل دهد و مجبور است خانه نشین شود، اما همچنان امام و خلیفه مسلمین است. در زمان ما هم این مردم هستند که سبب شکل گیری حکومت شده اند و پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی و راهپیمایی‌‌ها به واسطه حضور مردم در صحنه محقق شده است. البته چه زمان معصوم و چه اکنون حاکم اسلامی نمی‌خواهد با زور، مردم را در صحنه نگه دارد، بلکه مردم باید به این بلوغ فکری برسند که پای کار بیایند.

اگر ما نتوانیم امروز حکومت ولی فقیه را قبول کرده و وظیفه خود را براساس اهداف ولی فقیه انجام دهیم، قطعا اگر امام زمان (عج) هم ظهور کند نمی‌توانیم کاری کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics