قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / آنچه در اجلاسیه نشست دور‌ه‌ای اساتید حوزه گفته و شنیده شد
آنچه در اجلاسیه نشست دور‌ه‌ای اساتید حوزه گفته و شنیده شد

آنچه در اجلاسیه نشست دور‌ه‌ای اساتید حوزه گفته و شنیده شد

باید برنامه حوزه بر روی ده سال بسته شود اما باید این مطلب را مدیریت کرد به نظر شما لازم است که مطالب رسائل و مکاسب از ابتدا تا انتها خوانده شود؟ مثلا اگر شیخ اعظم یک بحث مهم و اساسی را مطرح می‌کنند و پس از آن وارد بحثی جزئی می‌شوند و کلامی را از میرزای قمی نقل می‌کنند و می‌فرمایند که سخن مفتاح الکرامه این است و سخن میرزای قمی این است که بحث را متوجه نشدند و فلان آقا متوجه شده است و قرینه این بحث هم این است و این بحث در سه چهار صفحه از رسائل می‌آید آیا لازم است این مطلب خوانده شود؟

به گزارش شبکه اجتهاد، اجلاسیه عمومی نشست دوره‌ای اساتید، با حضور تعداد بسیاری از اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم ۲۹ آذرماه۹۶ در دفتر حضرت آیت‌الله وحید خراسانی برگزار گردید. موضوع این جلسه «علل ضعف انگیزه تحصیلی و کم توجهی برخی از طلاب به کتب درسی» بود.

در این جلسه استاد محمود رضا عصاری، استاد ابوالقاسم علیدوست و استاد سید محمد جواد علوی بروجردی به سخنرانی پرداختند. حسن ختام این جلسه نیز سخنرانی حضرت آیت‌الله وحید خراسانی بود.

سیره علما در بیان آیت‌الله وحید خراسانی

حضرت آیت‌الله وحید خراسانی در اجلاسیه عمومی اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، طی سخنانی به این شرح ایراد کرد: عمده این است که شخصی نه آورنده این دین باشد و نه حافظ آن باشد مثل خواجه نصیر الدین طوسی، خواجه نصیر الدین طوسی کیست؟ العقل الحادی عشر عقل یازدهم عنوان خواجه نصیر الدین طوسی است این فحل الفحول عظمت حکمتش از مناقشات با فخررازی ظاهر می‌شود چنین مردی هنگام مرگ وصیت کرد مرا پایین پای قبر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دفن کنید و بر لوح قبر من بنویسید «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» من سگ این خاندانم این خواجه و این معرفت!

صاحب جواهر فحلی است کسی از زمان شیخ طوسی تا زمان صاحب جواهر موفق نشده است از طهارت تا دیات را این جور مستدل در یک جا جمع کند، هم اجماعات از طهارت تا دیات و هم شهرت، شهرت هم در دو قسم إما مطلقا إما بین القدماء چنین فحلی از اول طهارت تا دیات را نگاشته است.

مرحوم نایینی اعجوبه‌ای هستند مرحوم کفایی به خود من فرمود مرحوم آقا ضیاء به آخوند اعتراض کرد که چرا این همه از میرزا حسین تقدیر می‌کنی با این که هزار نفر در درس تو حاضر می‌شوند آن هم از قبیل ملا عبدالله که فحلی بود مرحوم آخوند جواب داد: این مردی است که من شب یک مشت استفتاء برای او می‌فرستم، صبح همان شب با تمام مدارک از اجماع و روایات، سندا و دلالتا برایم می‌نویسد، اگر معارض دارد قواعد تعارض را اعمال می‌کند از ترجیح به موافقت کتاب اولا و مخالفت عامه ثانیا، چنین مردی لا یدرک و لا یوصف این مطلب را آخوندی می‌گوید که اعاظم وقت همه به ایشان ارجاع می‌دادند آن روزگار چه بود این روزگار چه است!

اهمال معقول نیست هر امری اما لابشرط و اما بشرط است هدایت این دین این قرآن مبین که ما هرگز قرآن را نشناختیم «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی» مفهومی از شیء اعم نیست اطلاق شیء مصدر به کل و کل از ادات عموم وضعی است و این قرآن هم «و نزلنا علیک القرآن تبیانا لکل شی» ما چه چیزی را بلد هستیم؟

خوشا بحال کسانی که قدر خودشان را فهمیدند و پا از گلیم خود دراز نکردند شیخ الطائفه کیست؟ یک شب در مجلس استفتاء وارد شدم بر مرحوم آقای خویی، فحل الفحول، دیدم متحیر هستند گفتم وجه تحیر چیست؟ فرمودند: رفتم در رجال و به حال شیخ طوسی رسیدم که از طوس به بغداد آمد تهذیب، استبصار در حدیث، عده در اصول و رجال شیخ در علم رجال، فهرست در کتب، شخصیتی که بانی حوزه نجف بود و هر مجتهدی از آن حوزه در می‌آید ثمره شجره طیبه شیخ طوسی است، آیت‌الله خویی بهت زده بودند از چنین فحلی که کتاب دعایی نوشته است که ادعیه صباح و مساء را مردم عام قرائت کنند این توفیقات آنها و این هم بدبختی ما!

نوبت رسید به صاحب جواهر پسر بیست ساله صاحب جواهر فوت شد به پدر خبر دادند آمد پای جنازه پسرش نشست دو ورق جواهر را نوشت گفت این هم برای تو بعد آهی کشید پرسیدند: این آه چه بود؟ گفت: سر آه من این است که این بچه در زمان فقر و تنگدستی من زندگی کرد صاحب جواهر با چه مشقتی زندگی کرد چنین مردی صاحب جواهر است، این روزگار سلف و این روزگار ما! این مسائل بهت انگیز است.

محمد مکی کیست؟ شهید اول که عقل در مورد او مبهوت است در زندان ظرف همان روز لمعه را از طهارت تا دیات نوشت این شهید اول است و آن لمعه و آن زین الدین شارح، مهم این است که همین فحل کتابی دارد به عنوان بیان، کتاب دیگری دارد به نام دروس که از این کتاب‌ها روشن می‌شود که احاطه نسبت به مسائل ایشان تا چه حد بوده است.

نوبت به شیخ انصاری رسید همه شما اهل فضل هستید اولش می‌فرماید: «اعلم ان المکلف اذا التفت الی حکم شرعی» بعد از این مساله حالت نفسانی را ذکر می‌کند هیچ فکر کردید که چرا این جا می‌فرماید: «اعلم ان المکلف…» خود او قائل به شرعیت عبادات، حل این معما چگونه است این رسائل ایشان آن هم مکاسب ایشان که درس خارج شیخ برای میرزای شیرازی است این درس‌ها اما ایشان مادر پیری داشتند که برای مادرشان شهریه‌ای را معین کرده بود، پیرزنی با آن حوائج و گرفتاری به میرزای شیرازی شکایت برد که من با این مقدار شهریه چه کنم، میرزا پیش شیخ آمد و بیان کرد مادرت چنین روزگاری دارد شیخ فرمود: محال لایمکن است از این حق من بگذرم اما تو مجتهدی و اختیار داری، میرزا دست برد به زیر نگین‌ها و ریخت به دامن مادر شیخ و گفت همچون مادری مثل تو فرزندی مثل شیخ تربیت کند سزاوار این حد است این از علم ایشان و این هم از زهد ایشان.

صاحب جواهر در حال نظر بود همه علماء اعلم آن وقت نجف خالی نبود نجفی که مهد کاشف الغطاء بود همه علما منتظر بودند که چه رخ می‌دهد دم جان دادن صاحب جواهر فرمود: شیخ مرتضی را بیاورید در حرم به شیخ گفتند: صاحب جواهر سراغ تو را گرفته است شیخ آمد و صاحب جواهر به ایشان گفت: کجا بودی، گفت در حرم برای شفای شما دعا می‌کردم که صاحب جواهر فرمود: من رفتم و این امت را به تو سپردم، این زهد ایشان است.

این علم و این زهد و این دیروز و این امروز!

بعد از صاحب جواهر به شیخ رجوع کردند شش ماه گذشت اما شیخ انصاری رساله‌ای برای مقلدین ندادند علتش را از ایشان پرسیدند شیخ انصاری فرمودند: در زمانی که مباحثه می‌کردم کسی که به نام سعید العلماء در بابل از من اقوی بود با احراز اقوائیت او رساله دادن را جایز نمی‌دانم رجوع کردند به سعید العلماء در بابل وی گفتک سلام مرا به شیخ برسانید و بیان کنید: استصحاب شما ساقط است وجه سقوط آن این است که آن زمان من اقوی بودم اما حالا شما اقوی هستید بعد که قاصد بازگشت و به شیخ پیغام سعید العلماء را رساندند فرمود: استصحاب ساقط است نتیجه این شد که شیخ رساله‌ای نوشتند و در حاشیه این رساله مکتوب فرمودند: در زمان غیبت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف عمل به رساله من از باب اکل میته و اضطرار مانعی ندارد. این علم و این زهد و این دیروز و این امروز!

اما یک مطلب مانده است و آن این است که یکی از شاگردان شیخ پیش شیخ آمد و گفت من عازم بلاد هستم شیخ به او فرمود: اما قضاوت مبادا تصدی کنی «من حکم فی درهمین بخلاف ما نطق به الله فقد کفر بالله العلی العظیم» اما نماز جماعت می‌خواهی بخوان، می‌خواهی نخوان اما درس بگو مطالعه را رها نکن که سرش این است که «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» این علم او است و این زهد او است این روزگار سلف است و این روزگار ما!

اما یک راه آن راه این است شاگرد شیخ آمد و گفت: من عازم هستم شیخ اجازه‌ای برای نوه خود دادند و سپس رفت و روز دیگر آمدند و فرمودند: چرا ماندی شاگرد شیخ گفت: خواب بهشت را دیدم قصر دیدم یک قصر مثل قرص قمر در شب چهارده و یک قصر مثل قرص خورشید بود، پرسیدم که این دو قصر برای کیست که جواب دادند: قصری که مثل ماه است برای شیخ انصاری است اما قصر مثل قرص خورشید برای ملای دربندی است. گفتم: به چه حسابی دربندی کجا و شیخ کجا؟ نسبت نسبت ارض و سماء است، جواب دادند که این قصر که مثل قرص قمر است داده خدا به شیخ در اثر علم و عمل او است اما این قصری که مثل خورشید است داده سیدالشهداء علیه السلام به فاضل دربندی است.

آن چه مهم است این جمله است فاضل دربندی در روز تاسوعا چگونگی شهادت حضرت عباس علیه السلام را می‌خواند پیراهنش عرق می‌کرد این پیراهن را بر هر مریضی می‌انداخت شفا پیدا می‌کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراج که به اعلی علییین رفتند مشاهده کردند که در طاق عرش نوشته شده است: «إن الحسین مصباح الهدی» این جنبه علمی «و سفینه النجاه» این هم جنبه عملی ما چه کردیم‌ای اباعبدالله! گفتنی نیست از صدر زین افتاد روی زمین افتاد اما سی هزار نفر به یک نفر افتاده در حالی که کمرش از مرگ برادر شکسته است، صورت به صورت اشبه الناس خَلقا و خُلقا و منطقا برسول الله گذاشته است همچنان که افتاد «قوم بسیوف و قوم بالرماح» آنهایی که شمشیر و نیزه نداشتند سنگ بر آن بدن زدند و برای ایشان بیان کردند «الشفاء فی تربته و الائمه من ذریته» این دو مطلب بود.

اما آن چه عقل متحیر است، آن وقتی که تمام انبیا داد می‌زنند «وا نفساه» یک مرتبه یک زن پهلو شکسته می‌آیند دست به زیر معجرشان می‌کنند و یک پیراهن خونین را در می‌آورند و روی سر می‌اندازند و می‌گویند: «یا رب شیعتی» جبرئیل نازل می‌شود و می‌گوید یا زهرا خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید این پیراهن را از سر بردار آن چه می‌خواهی ما به تو می‌دهیم. «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین اللهم لا تفرق بیننا و بینهم ابدا و اجعل عواقب امورنا خیرا.»

مشکلاتی که سبب بی‌‌انگیزگی تحصیلی در میان طلاب و مانع تمحض علمی آنها شده است

در ادامه، آیت‌الله سید محمدجواد علوی بروجردی اظهار داشت: در ابتدا در مورد بحث انگیزه صحبت می‌کنم و مساله مهمی در این رابطه بیان می‌کنم در میان طلابی که مشغول هستند و ما آنها را می‌شناسیم مسائل مالی و اقتصادی بسیار بد است، توجه داریم که زندگی طلاب نمی‌چرخد آقایان مراجع در تامین زندگی طلبه‌ها مشکل دارند این معنا که بیان کنیم در گذشته طلبه‌ها پوست خربزه خشک می‌کردن و می‌خوردند و نان خشک می‌خوردند و طلبگی می‌کردند این مطلب درستی است و بوده است اما شرایط زندگی گذشته با امروزه تفاوت کرده است.

امروزه اقل زندگی حد فقر است که نه آقایان طلاب ما بلکه اساتید ما و کسانی که شهریه استادی هم دارند مجموع دریافتی شان زیر خط فقر است این مساله واقعیت قصه است طلبه‌ها زن و بچه دارند و اجاره خانه دارند ما از آنها توقع داریم که ممحض در تحصیل باشند و به درس‌ها دل دهند و مثل روزگار گذشته شب‌ها پیش مطالعه کنند و مباحثه کنند وقت گذارند و در درس‌ها اشکال کنند و شوق داشته باشند اما این مشکلات اقتصادی این شوق‌ها را گرفته و این انگیزه‌ها را کم کرده است.

خدا را شکر که هنوز شهریه مراجع و چیزی که به عنوان شهریه به طلاب داده می‌شود از وجوهات تامین می‌شود نه از جای دیگر اما در شرایط موجود یعنی رکود اقتصادی شرایط برای آقایان مراجع مشکل شده است و نمی‌توانند شهریه‌ها را تامین کنند و در این رابطه مشکل دارند حتی این مرجع بزرگواری که در بیت ایشان نشسته ایم شهریه نجفشان را قطع کردند و فرمودند که اگر نرسد شهریه قم را هم قطع می‌کنند مردم باید کار کنند تا اضافه کارکردشان را به عنوان وجه شرعی پرداخت کنند و آقایان مراجع از این طریق شهریه را تامین کنند اما در حال حاضر این مساله مشکل دارد.

از طرف دیگر ورودی حوزه بی کنترل است به چه مناسبت یک مرتبه در یک سال ده هزار نفر وارد حوزه‌های علمیه می‌شوند بزرگان مراجع می‌فرمودند بیایید با ما هم مشورت کنید که می‌توانید به این طلاب شهریه دهید و آنها را تامین کنید یا نه؟ بعد این تعداد طلبه را پذیرش کنید. وقتی در سال ده هزار نفر پذیرش می‌کنید آیا نهادهایی که عهده دار این کار هستند فکر تامین این افراد را هم کرده اند و فکر مراجعی که باید این شهریه‌های کلان را در قم و نجف و شهرستان‌ها تقبل کنند را کرده اند این مساله هم یک مشکل است که در این رابطه هماهنگی وجود ندارد.

آقایان شفاف سازی کنند!

مطلب دیگری که واقعا برای ما مشکل ساز است و باید این مطلب را در جمع شما اساتید بزرگوار بگوییم و اگر این جا نگوییم کجا بگوییم، بنده کاری به این مطلب ندارم که آقایان بودجه دولتی بگیرند یا نگیرند این مساله خودشان است اما یک مساله وجود دارد هر سال وقتی که بودجه را به مجلس می‌دهند این حوزه باید مظلوم واقع شود و انواع هجمات به این حوزه مقدسه شود که شما این همه پول از دولت می‌گیرید چه می‌کنید؟ ما به این مساله کاری نداریم آقایان شفاف سازی کنند و بیان کنند که ما این مصارف را داریم خود آقایان تصمیم گرفتند که بودجه دولتی بگیرند و خودشان هم باید از این مطلب دفاع کنند اما مشکلی که برای ما و مرجعیت دارد این است که مردم می‌گویند وقتی این همه بودجه وارد حوزه می‌شود خوب حوزه از چه تشکیل شده است مراجع تقلید، اساتید و طلاب پس قاعدتا این بودجه باید صرف اینها شود فلذا آن مردمی که از گذشته ایام همیشه متعهد بودند که از حوزه‌ها مراقبت کنند که لنگی نداشته باشند امروز می‌گویند بودجه شما که تامین است به چه مناسبت ما آن را به عهده بگیریم اما نمی‌دانند که شهریه مراجع از این بودجه‌ها تامین نمی‌شود چیزی که به عنوان شهریه داده می‌شود از این بودجه نیست.

آقایان بیایند توضیح دهند و شفاف سازی کنند و این قدر این حوزه را در معرض تاخت و تاز افرادی که با اغراض مختلف می‌خواهند این اساس را بکوبند قرار ندهند اما این ضربه‌ای که حوزه به واسطه این مطلب می‌خورد داد مراجع را بلند کرده است که بیان شود که بودجه‌های کلانی که مساوی بودجه چند تا وزارت خانه است و وارد حوزه می‌شود به مراجع ربطی ندارد و این آقایان سهمی از این بودجه ندارند.

آیا مردم این مطلب را از ما قبول می‌کنند که ما بیان کنیم که شهریه و زندگی طلبه‌ها از این جا تامین نمی‌شود هر سال هم این مساله اتفاق می‌افتد و حوزه در معرض تاخت و تاز عجیبی از طرف اشخاص مختلف قرار می‌گیرد و کسانی که متصدی این مطلب هستند هم از این بودجه دفاع نمی‌کنند بیایید شفاف سازی کنید، شما هزینه کردید این هزینه‌ها را به مردم بیان کنید این هزینه را کسی از آقایان به مجلس رود و برای نمایندگانی که شاخ و شانه می‌کشند که چرا مراکز فرهنگی این بودجه‌ها را می‌گیرند توضیح دهید و آنها را در کمیسیون‌ها قانع کنید.

طلبه‌ای که نهایتا شهریه اش ششصد و خورده‌ای است با خط فقر چقدر فاصله دارد این طلبه‌ای که سطح را طی کرده است و به فرمایش آقای علیدوست ده سال یا دوازده سال یا کمتر و یا بیشتر، زن و بچه دارد و خانه اجاره‌ای دارد خوب می‌خواهد زندگی کند آن وقت این طلبه در معرض این تاخت و تازها در اجتماع هم واقع شود و هیچ کس هم به داد او نرسد و از او حمایت نکند این مساله واقعا مظلومیت بزرگی است ما از عزیزان و سروران خودمان تقاضا می‌کنیم که به این معانی توجه کنند ما بیان می‌کنیم که طلاب انگیزه ندارند بله در این جا با این فشارهای مالی و این هجمه‌هایی که از جاهای مختلف علیه آنها است با چه دلخوشی این طلبه درس بخواند و ممحض در تحصیل باشد و شب و روزش را در تحصیل و علمیت صرف کند این جهات را توجه داشته باشید و مساله ورودی حوزه و کثرت افراد مهم است به این مساله هم توجه کنید.

چرا حوزه برای این افراد باید خدمت ارائه کند!

متاسفانه حوزه پلی شده است برای افرادی که می‌خواهند در یک سری از نهادها و مراکز استخدام شوند حوزه پل است و راه نزدیک تری برای استخدام است به این جا می‌آیند شهریه اشغال می‌شود، امکانات اشغال می‌شود و بعد هم از حوزه بیرون می‌روند به چه مناسب باید به این افراد سرویس بدهیم چرا حوزه برای این افراد باید خدمت ارائه کند و از آن کسانی که ممحض در تحصیل هستند و با جان کندن دارند زندگی می‌کنند باید از آنها بزنیم و صرف اینها کنیم، آن کسانی به این حوزه می‌آمدند که عشق طلبگی داشتند و صحبتشان این نبود که بعدا چه می‌شوند برای خدا درس می‌خواندند شب و روزشان در علمیت صرف می‌شده است این که من استخدام شوم یا نشوم برای آنها مطرح نبوده است این حوزه ما بوده است.

باید در حوزه ملایی قیمت داشته باشد تا افراد به دنبال ملایی باشند فضل باید ارزش داشته باشد تا افراد به دنبال فضل و یادگرفتن باشند اگر ملاک تقدم و تاخر عبارت باشد از مسائل غیر علمی شوق و انگیزه تحصیل به هم می‌خورد این طلبه‌ای که تحصیل می‌کند و به مرحله استادی می‌رسد، سال‌ها سابقه تدریس سطوح عالی حوزه را دارد با شهریه یک میلیون و خورده‌ای زندگی می‌کند اما می‌بیند که تشکل‌ها و جمعیت‌هایی در حوزه درست شده اند که افراد در آنها استخدام می‌شوند ارتقا پیدا می‌کنند و حقوق‌های چند میلیونی می‌گیرند آیا دیگر جایی باقی می‌ماند برای طلبه که درس بخواند و ملا شود و تمام وقتش را صرف در علمیت کند این قضایایی است که متاسفانه با آنها مواجه هستیم.

طلبه‌ای نزد مرحوم آیت‌الله بروجردی آمده بود عادت ایشان این بود که وقتی طلبه نزد ایشان می‌آمدند از آنها سوال می‌کردند که چه می‌خوانید؟ طلبه‌ای که نزد ایشان آمده بود خیلی خوب جواب داد در یک مجلسی بود و عده‌ای از بزرگان نشسته بودند از جمله مرحوم شیخ محمد تقی بروجردی صاحب نهایه الافکار تقریرات مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی آیت‌الله بروجردی این طلبه را تشویق کردند و پاکتی به او دادند و طلبه بلند شد و رفت.

مرحوم آیت‌الله بروجردی رو به حاضرین کردند و فرمودند که باید این طلبه‌هایی که تازه وارد حوزه می‌شوند را زیاد تشویق کنیم تا در حوزه دلخوش شوند و درس بخوانند، در این جا مرحوم شیخ محمد تقی بروجردی گفته بودند: صد تا یا هزار تا از این طلبه‌ها که به حوزه بیایند چند تا شیخ محمد تقی از آنها بیرون می‌آید، به این شیخ محمد تقی که هست برسید و مواظبش باشید، مرحوم بروجردی جوابی داشتند و فرموده بودند: آقای شیخ محمد تقی پای فرار ندارد اما این طلبه‌ها پای فرار دارند اکنون هم اگر می‌خواهیم انگیزه‌ای در میان طلبه‌ها ایجاد کنیم باید به فضل و ملایی بها دهیم سایر جهات نه این که ارزش ندارد آنها هم ارزش دارند اما در کنار و حاشیه ملایی و علمیت است اگر شما آمدید و برای کسی که ملا نیست ارزش گذاشتید و ملا را عقب و کنار گذاشتید ملایی در حوزه می‌میرد.

اگر ملایی بی ارزش باشد، ارزش فضل از بین می‌رود و حوزه غنای خودش را از دست می‌دهد این واقعیت‌هایی است که باید متوجه آنها باشیم چرا در روزگار گذشته ملایی اوج گرفته بود برای این که قیمت و ارزش داشت اولا در این جا این استخدام‌ها نبود مدرک گرایی نبود که من بروم دکترا بگیرم و مطابق این اوضاع تحصیلی استخدام شوم با چه پیوند برقرار کنم و این که عضو کجا باشم و نباشم مطرح نبود.

همین مرجع بزگواری که در بیتشان نشسته ایم به قم تشریف آورده بودند آن کسانی که هم سن و سال بنده هستند زمانی که ایشان درسشان را شروع کرده بودند را به یاد دارند اول مسجد فاطمیه بود، مدرسه خان بود و مسجد سلماسی هم بود در آن زمان ایشان کلمات شاگردان محقق مرحوم صاحب کفایه را مطرح می‌کردند کلمات مرحوم نایینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی و مرحوم آقای اصفهانی رضوان الله تعالی علیهم این مطالب تازگی داشت نه این که مطرح نبود بعضی از این کلمات در حوزه مطرح شده بود اما با بیان ایشان و با آن روشی که ایشان مطرح می‌کردند اوج گرفته بود.

من خدا را به شهادت می‌گیرم و عزیزانی که هم سن و سال بنده هستند به خاطر دارند که در این مسجد سلماسی از یک ساعت یا یک ساعت و نیم قبل از درس ایشان هجمه‌ای از طلبه‌ها برای مباحثه کردن وجود داشت و مباحثه‌های قوی‌ای انجام می‌شد، در آن جا کسانی را می‌دیدیم که نهایه الدرایه شیخ محمد حسین اصفهانی را مباحثه می‌کردند که کتاب بسیار سنگینی بود، مباحثه می‌کردیم پیش مطالعه می‌کردیم دلخوش داشتیم که اشکال کنیم و شوق ما برای این کار بود تمام زندگی ما این بود صحبت از این نبود که فردا کجا می‌خواهیم برویم و چه کاره می‌خواهیم بشویم و چه حقوقی بگیریم آن را به خدا سپرده بودیم و به آقا حجه بن الحسن ارواحنا فداه سپرده بودیم چه شوق و ذوقی در حوزه علمیه ودرس همین مرجع بزرگوار که ما سال‌ها در خدمت ایشان بودیم وجود داشت و بیش از ۱۶_۱۷ سال ما شاهد این جریانات بوده ایم.

متاسفانه امروزه این وضعیت در حوزه ما وجود ندارد حتی من یادم هست که حضرت آیت‌الله وحید خراسانی حفظه الله وقتی به قم تشریف آوردند یک سری از کتاب‌ها احیا شد کتاب مقاله‌های آقا ضیاء را نمی‌شناختند و نمی‌خواندند اما این کتابفروشی‌ها دیدند که مشتری دارد آن را افست می‌کردند و خیلی هم بد افست می‌کردند اما نسبت به همان‌ها در حوزه رغبت ایجاد شد همین نهایه الدرایه تجدید چاپ شد تقریرات اجود، تقریرات فوائد از مرحوم نایینی تجدید چاپ شد چرا ایجاد شد برای این که این تلبساتی که در کناره است وجود نداشت.

مشکل جاذبه‌های غیر علمی

جاذبه‌های غیر علمی یکی از مشکلات است جاذبه که حوزه داشته است طبیعی بوده است طلبه‌ها در زمان ما با شهریه اداره نمی‌شدند اما با شهر و دیار خودشان ارتباط داشتند در ماه رمضان و محرم بلند می‌شدند و به آن جا می‌رفتند در آن جا تبلیغ سلیقه‌ای و خطی نبود که این آقا چون این جور است نرود و چون این گونه است برود فضل داشت فلذا با مردم ارتباط برقرار می‌کرد می‌توانست تاثیر گذاری داشته باشد و مردم به طور طبیعی آنها را دعوت می‌کردند و به آن جا می‌رفت و خودش برای مردم مثمر ثمر بود این ارتباط مقداری از زندگیش را در طول سال تامین می‌کرد و برای مراجع هم کمک بود چون از آن جا برای مراجع وجوهات می‌آورد.

تبلیغ آن قدر اوج داشت که نود درصد از حوزه به تبلیغ می‌رفتند، بزرگان حوزه به تبلیغ می‌رفتند حتی قبل از زمان ما مرحوم آقای سید محمد محقق داماد برای تبلیغ به زرند ساوه می‌رفتند ایشان درس خارج در حوزه داشتند با این حال تبلیغ هم می‌رفتند عیب نبود مردم هم پذیرای ما در تبلیغ بودند اما یکی از مشکلاتی که الان طلبه‌های ما دارند این است که مردم پذیرای آنها نیستند و بین مردم و ما فاصله افتاده است حتی زمینه حضور طلبه‌ها و فضلا و اساتید در شهرستان‌ها و شهرهای خودشان هم فراهم نمی‌شود و در آن جا هم با موانع مواجه می‌شوند. از بزرگان اساتید می‌شنویم که با خواهش و تمنا و با نوشتن مراجع بلند شدند و به شهر خودشان رفتند شهری که بیتشان در آن جا ریشه دار بوده است اما نتوانستند بمانند و با ممانعت‌ها مواجه شدند.

یکی از طلبه‌ها پیش بنده آمده بود بیان می‌کرد که جایی که تبلیغ رفته ام دهی بوده است که سی کیلومتر با شهر فاصله داشته است ده روزی که این طلبه در آن جا بود یک نفر از اهالی آن جا به او نگفته بود که تشریف بیاورید و در خانه من سکونت کنید و یا این که دعوتش کنند، هر شب منبرش که تمام می‌شد به آن شهر برمی گشت و در دفتر تبلیغات می‌خوابید و دوباره فردا به آن جا می‌رفت این مطالب واقعیت دارد برای این که آن زمانی که ما به تبلیغ می‌رفتیم بزرگان شهرستان‌ها و مراجع متصدی تبلیغ بودند مردم از مرجع خودشان مبلغ می‌خواستند و به اعتبار آن مرجع به آن مبلغ احترام می‌گذاشتند آن مرجع هم از آن آقا انتظارات و توقعاتی داشت.

مساله ما این است که تبلیغ یکی از کمک‌هایی بود که انگیزه را در حوزه قوی می‌کرد که طلبه در دوران تحصیلی درس بخواند و در ایام تبلیغ به فعالیت بپردازد و بدین وسیله جوان‌ها اداره می‌شدند و مردم هم در شهرستان‌ها اداره می‌شدند ما در زمان‌های گذشته رادیو و تلویزیون و ابزار تبلیغاتی که در اختیار نداشتیم همین آقایان طلبه‌هایی که می‌رفتند ارتباط حوزه و مرجعیت با مردم بودند خود مرجعیت تبلیغ به دستش بود بزرگان مراجع خودشان افرادی را می‌فرستادند و افرادی را به روحانیت بزرگ شهرستان‌ها معرفی می‌کردند و آنها هم به تناسب احتیاجی که در منطقه می‌شناختند افراد را تقسیم می‌کردند و کنترل می‌کردند و از آنها پذیرایی می‌کردند که به آنها بد نگذرد و موثر باشند.

نظام تبلیغی حوزه به هم خورده است

عزیزان، نهاد حوزه نمی‌تواند متصدی تبلیغ باشد متصدی تبلیغ مرجعیت است مردم اعتمادی که به مرجعیت می‌کنند به نهاد نمی‌کنند به این مطلب توجه داشته باشید اشتباه را ادامه ندهیم امروزه چند درصد از این حوزه هشتاد هزار نفری تبلیغ می‌روند تبلیغ ما دارد می‌میرد ارتباط ما با مردم در حال قطع شدن است و بین ما و مردم فاصله ایجاد می‌شود این فاصله‌ها شکننده و کوبنده است.

اعتبار ما این بوده است که در میان مردم هستیم ما در حال فاصله گرفتن از آنها هستیم این هم یکی از جهاتی است که انگیزه را کم می‌کند ما باید نسبت به جهات و تصمیم گیری‌هایی که به روحانیت مرتبط می‌شود متوجه باشیم هر کسی نمی‌تواند برای حوزه تصمیم گیرد کسانی که تجربه و توان فکری دارند باید تصمیم بگیرند و برنامه ریزی کنند. ما گذشته پر افتخاری داریم این گذشته این روحانیت و این نظام روحانیت، این نظام مرجعیت، این شیعه و تفکرش را برای ما در طول تاریخ حفظ کرده است، هزار و چهارصد سال گذشته است و شیعیان در مقابل دشمن‌هایی که جمعیت شیعیان را قتل عام می‌کردند، در دوره عثمانی چهار بار شیعیان آن منطقه به دست سلطان سلیم عثمانی قتل عام شدند اما این نظام، شیعه را حفظ کرده است اما اکنون چه نظام روحانیت و این مرجعیت بزرگواری که در قم نشسته است خبر از وضعیت شهرستان‌های ما دارند شما می‌دانید وقتی علما و بزرگان این شهرها فوت می‌شوند و از دنیا می‌روند چند نفر جای آنها را می‌گیرند چه عده‌ای از اساتید بلاد در قم هستند که صلاحیت دارند شهرهای بزرگ را بچرخانند اما امروز در قم نشستند و در شهر و منطقه خودشان جایگاهی ندارند و با مانع مواجه می‌شوند.

از واقعیات نمی‌توانیم فرار کنیم اگر می‌خواهیم این نظام محفوظ بماند باید واقعیات را ببینیم و سپس تصمیم گیریم، ما در بلاد خیلی از بزرگان روحانی را نیاز داریم که الان در قم نشستند و نمی‌توانند به آن جاها بروند همه افراد لازم نیست در حوزه بمانند در این جا کسانی بمانند که می‌توانند تدریس کنند و طلبه‌ها را تربیت کنند و در عرصه تحقیق کار کنند اینها در قم باشند اما کسانی هستند که می‌توانند در بلاد بزرگ منشا اثر باشند، شرایط را برای رفتن اینها فراهم کنید شهرهای ما از علمای بزرگ خالی شده است در شهرها کسانی داشتیم که حائز مقام فتوا بودند و در آن شهرها نشسته بودند اما این ارزش‌ها امروزه کمرنگ شده است.

امیدوار هستیم که خداوند به ما عنایت کند و همه مشکلات را به من و کرمش برطرف بفرماید اما همت ما هم لازم است این سخن‌ها باید گفته شود عزیزان و سروران ما و تصمیم گیران حوزه از این سخنان نرنجند این انتقادات نباید موجب رنجش شود اما افراد باید به فکر بیفتند «بس که خاموش نشستم سخن از یادم رفت» باید مطالب را گفت و باید همه ما برای حفظ حوزه مقدسه‌ای که با اخلاص‌ها شکل گرفته است اقدام کنیم، حوزه مقدسه نجف به دست شیخ طوسی بنیان گذاری شده است و دیگرانی میراث شیعه را به دست ما رسانده اند ما وظیفه داریم این میراث را به دست آیندگان خودمان بدهیم و در راه این وظیفه کوتاهی نکنیم والسلام علیکم و رحمه الله برکاته.

بررسی علل بی انگیزگی تحصیلی و بی اعتمادی نسبت به کتب و راه حل رفع این عوامل

استاد ابوالقاسم علیدوست هم طی سخنانی در این نشست علمی اظهار داشت: جلسه مستطابی است مجتمع اساتید سطوح عالی و خارج در بیت مرجعیت و بیتی که متعلق به استاد الاساتیذ حضرت آیت‌الله وحید خراسانی گردهم آمده اند. موضوع این جلسه علل ضعف انگیزه تحصیلی و کم توجهی برخی طلاب به کتب درسی است. بنده چند نکته را یادآوری می‌کنم و سپس وارد بحث می‌شوم.

نکته اول این است که طرح این بحث به معنای حاکمیت فضایی سیاه بر حوزه نیست. هنوز هم در حوزه‌های علمیه بدون این که خواسته باشیم از روی تعصب داوری کنیم صدها و هزاران طلبه فاضل و با انگیزه مشغول تحصیل هستند اما بحث مقایسه و فاصله سنجی میان آن چه وجود دارد و آن چه باید باشد است بحث دغدغه‌ای است که به هر حال خودش را در امتحانات و حضور در درس‌ها یا شرکت در مدارس تخصصی نشان می‌دهد و این مساله را نباید نادیده گرفت بنابراین موضوع بحث امشب نباید سرمایه سوء استفاده برخی شود که بیان کنند در حوزه چه خبر است.

نکته دوم این که طرح این گونه مباحث نباید تداعی کند که چه کسی مقصر است و چه کسی مقصر نیست بالاخره نیروهایی در گذشته زحمت کشیده اند و اکنون هم مشغول هستند علی الله اجرهم و لله درهم قصد ما این نیست که نسبت به خود آن اشخاص و نه کار آنها داوری شود. به اعتقاد بنده کارهای زیادی انجام شده است و در حال انجام است اما باز هم عرض می‌کنم این بحث به معنای این است که تا می‌شود فاصله آن چه موجود است و آن چه باید باشد را کم کرد.

نکته سوم این است که می‌دانید تمام تصمیمات و تصمیم سازی‌هایی که در حوزه صورت می‌گیرد بر دوش سه نهاد است؛ نهاد مراجع محترم و رهبری، نهادهای مدیریتی مثل شورای عالی و مدیریت حوزه‌های علمیه و نهاد اساتید و باید این مثلث در کنار هم تلاش و فعالیت کند تا کارهای انجام گرفته قرین موفقیت باشد.

نکته چهارم این که اگر بحثی در این جا مطرح می‌شود نظر شخصی است یعنی اگر بنده نکته‌ای را بیان می‌کنم و یا صدیق گرامیم آقای عصاری مطلبی را بیان می‌کنند به این معنا است که نظر ما این است البته بنده اگر هیئت صاحب اندیشه‌ای تشکیل شود حاضر هستم به عنوان میهمان در آن جمع حضور پیدا کنم و نسبت به نظراتم توضیح دهم.

نکته پنجم این که‌ای کاش وقتی موضوع علل ضعف انگیزه و کم توجهی به تحصیل و کتب درسی مطرح می‌شد در کنار آن به این مساله هم توجه می‌شد که اشاره به رفع این علل کم توجهی هم کنیم فلذا بنده در ادامه صحبتم اگر علتی را بیان می‌کنم سعی می‌کنم در کنار آن علت رافع آن را هم بیان کنم.

به نظر بنده علت‌های کمبود انگیزه در این مسائل منحصر نیست و نسبت به ترتیب داشتن این علل نظری نداشته ام بلکه چند نکته به نظر بنده رسیده است که آنها را بیان می‌کنم بدون این که با توجه به اهمیت هر کدام آنها را مرتب کرده باشم.

اولین مساله‌ای که وجود دارد مشکلات معیشتی و اقتصادی طلاب است، زندگی طلاب امروزه از مرز ساده زیستی گذشته است و به چیزی مثل با ناچیز زیستن تبدیل شده است، خبر داریم که طلاب چگونه و با چه وضعیتی زندگی می‌کنند خوب این مساله باید به هر شکل ممکنی و تا حد امکان بر طرف شود، اقدامی که اخیرا شکل گرفت بسیار میمون بود اما باید به صورت اساسی تر و وسیع تری انجام شود البته این مساله بر دوش شما اساتید نیست بیشتر مخاطب این مساله مراجع تقلید هستند البته اساتید بزرگوار هم گاهی داخل در کسانی هستند که مشکلات اقتصادی دارند.

مساله دوم ترسیم نبود آینده‌ای روشن برای طلاب است، نمی‌گویم که در گفتگوی میان طلاب این مساله بر سر زبان‌ها است بلکه این مساله در گفتمان آنها وجود دارد و به تعبیر دیگر زبان حال آنها است که می‌گویند «ثم ماذا بعد هذا» ما این مطالب را خواندیم و یاد گرفتیم بعدش چه می‌شود. در این جا است که نقش اساتید در کنار نهادهای مدیریتیِ بالمعنی الاعم خودش را نشان می‌دهد اساتید می‌توانند در این زمینه آینده روشنی را برای طلاب تصویر کنند. ما در کمتر زمانی شاهد این مطلب بوده ایم که طلبه قابل، فکور، درس خوانده را که در جامعه معطل بماند و بیان کند «ثم ماذا بعد هذا». اساتید برای رفع این مشکل قسمتی را در درس‌های خود باز کنند و روزهای چهارشنبه یا شنبه در مورد این مطلب صحبت کنند تا ترسیم آینده امیدوارانه باید برای طلاب نهادینه شود.

مساله سوم این که اصرار به دست نزدن به روش متداول حوزه چه اصراری است، چرا این قدر بر روی این مطلب تاکید می‌شود که روش متداول حوزه به همین شکل و قالب و نه کمتر و بیشتر باید باشد آیا این مطلب دلیلی دارد متاسفانه در این رابطه شاهد این مطلب هستیم که گاهی هم که تحولی رخ می‌دهد تحول متکاملی نیست بلکه زحمت آفرین است.

بنده فکر نمی‌کنم که صلاح باشد که طلبه‌ها را در سطح بیشتر از ده سال نگه داریم بعضی بیان می‌کنند چهار سال یا سه سال برای سطح کافی است این مطلب را نمی‌توانیم بپذیریم اما چه اصراری است که چون نمی‌توانیم مطالب را تمام کنیم ده سال را دوازده سال می‌کنیم و با این وجود هم از رسائل و مکاسب و کفایه مطالبی باقی می‌ماند بعد هم گفته می‌شود که زمزمه این وجود دارد که سنوات سطح به چهارده سال افزایش یابد بعد هم بیان می‌کنند که طلبه‌ها چه عجله‌ای برای رفتن به درس خارج دارند مگر می‌خواهند در درس خارج چه کنند؟

به نظر می‌رسد باید برنامه حوزه بر روی ده سال بسته شود اما باید این مطلب را مدیریت کرد به نظر شما لازم است که مطالب رسائل و مکاسب از ابتدا تا انتها خوانده شود؟ مثلا اگر شیخ اعظم یک بحث مهم و اساسی را مطرح می‌کنند و پس از آن وارد بحثی جزئی می‌شوند و کلامی را از میرزای قمی نقل می‌کنند و می‌فرمایند که سخن مفتاح الکرامه این است و سخن میرزای قمی این است که بحث را متوجه نشدند و فلان آقا متوجه شده است و قرینه این بحث هم این است و این بحث در سه چهار صفحه از رسائل می‌آید آیا لازم است این مطلب خوانده شود؟

برای رسیدن به این هدف باید قسمت‌های با اهمیت خوانده شود و قسمت‌هایی که برای تکمیل مطالعات است برای مطالعه گذاشته شود حال این که چگونه کتاب‌ها را به این گونه چاپ کنند مربوط به نکات اجرایی است و این که کارگاه‌های تمرینی برای تکمیل بحث‌ها گذاشته شود البته این کار باید با احتیاط و وسواس بسیار و توسط اساتید عالم، عاقل و حکیم صورت گیرد.

مساله چهارم این که خیلی از طلاب این مطلب در ذهنشان است که آن چه حوزه به ما می‌دهد به کار ما نمی‌آید و آن چه به کار ما می‌آید حوزه به ما نمی‌دهد این داوری ناحق است باید این روحیه در میان طلاب برطرف شود چه اشکالی دارد که مکاسب به عنوان کتابی مطرح است که مبنای حقوق ما و پر از قواعد فقه و بحث‌هایی است که از اسناد صحبت می‌کند و بسیاری از مباحث حقوق مدنی و تجارت ما از همین کتاب مکاسب ما است و کتاب رسائل اصول فهم و اندیشه است و منطق استنباط و فهم است.

اگر این مطالب برای طلبه‌ها گفته شود و در کنار تدریس مدارس و مراکز یا خود حوزه‌ها کارگاه‌های علمی در مورد این مطالب برگزار شود این مساله را تا حد زیادی برطرف می‌کند مثلا بیان شود مرحوم شیخ چه رفتاری با قاعده تسلط دارند و این قاعده در قانون مدنی و حقوق موضوعی چه جایگاهی دارد و دنیا با این قانون چگونه رفتار می‌کند و مکاسب در این باره چه چیزی دارد اگر این مطالب جمع آوری شود و در مورد آنها کارگاه گذاشته شود طلبه‌های شما انگیزه پیدا می‌کنند و باید بر روی این مطالب کار شود.

مساله پنجم این که طلبه‌ها بیان می‌کنند که ما مکاسب و رسائل را می‌خوانیم تا مجتهد شویم مگر ما چقدر مجتهد می‌خواهیم؟ ما مجتهد می‌خواهیم که مرجع شود و رساله دهد چند مرجع لازم داریم مقداری بیشتر از این تعداد باید مجتهد تربیت کنیم. در پاسخ به این طلاب باید بیان کنیم اگر ما اجتهاد را به اجتهاد بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص تقسیم کردیم در این صورت لازم است که مفسر متکلم و عالم اخلاق ما هم مجتهد باشد، اگر مبلغ ما هم مجتهد باشد خیلی بهتر سخن می‌گوید و دقیق تر فکر می‌کند و منضبط تر می‌اندیشد در این جا است که طلبه دیگر نمی‌گوید من که نمی‌خواهم مجتهد و فقیه و مرجع تقلید شوم پس چرا این مطالب را باید بخوانم بدین ترتیب این تصور باید اصلاح شود. درست است که در مورد بخشی از طلبه‌ها باید برنامه دیگری را داشت اما برای عموم طلاب این مطلب باید جا بیفتد.

مساله ششم در مورد ضعف پایه‌ها است وقتی طلبه‌ها در حوزه ادبیات بالمعنی الاعم یعنی معانی و بیان و منطق بیان می‌کنند که این مطلب را برای چه می‌خوانیم آخرش چه أن بخوانیم و چه إن و مثال می‌زنند که فلان آقا مجتهد بود و شاگردان مجتهدی داشت اما این مطلب را غلط می‌خواند بر اساس این تفکر پایه اش ضعیف می‌شود و زمانی که بالا می‌آید نمی‌تواند با تراث ارتباط برقرار کند حالا یک استاد ماهر این ارتباط با دروس پایه را برقرار می‌کند اما استاد دیگری نمی‌تواند این ارتباط را برقرار کند فلذا باید مشکل پایه‌ها و دوران شیرخوارگی طلاب را برطرف کرد که زمانی که به رسائل و مکاسب و کفایه می‌رسد انگیزه داشته باشند، ممکن است به او پیشنهاد دهند که در کنار درس‌هایی که می‌خواند کلاس‌های تقویتی داشته باشد که این مطلب هم جای خودش را دارد.

بنده فکر می‌کنم که باید هیئت صاحب فکر و اندیشه‌ای این مساله را دنبال کنند البته با همان مثلث نظارت مراجع و بزرگان و نهادهای مدیریتی حوزه و اساتید که در این صورت به جاهای خوبی هم خواهند رسید. این مساله آسیبی است که جلسه‌ای پیرامون موضوعی گرفته شود اما در ادامه آن موضوع رها شود آن چه در این باره مسلم است اهمیت نقش شما اساتید بزرگوار در این مورد است.

یکی از مه‌ ترین علل کم انگیزگی به متون درسی مساله اخلاق در حوزه علمیه است

استاد محمود رضا عصاری همچنین در سخنانی گفت: بنده به دو نکته اشاره می‌کنم و بعد از آن وارد بحث می‌شوم نکته اول این که بنده به عنوان منتقد نسبت به اصل طرح موضوع وارد شده ام نکته دوم این که اگر در صحبت‌هایم نقدی صورت می‌گیرد نسبت به اشخاص نیست بلکه نسبت به عملکرد است چون قصدها و نیت‌ها را فقط خدا می‌داند و هیچ ربطی به ما ندارد.

از نشست دوره‌ای تشکر می‌کنم که فضایی را فراهم نموده تا درباره مسائل حوزه صحبت کنیم موضوع بحث علل ضعف انگیزه نسبت به متون درسی به لحاظ موقعیت تحت جریان تحول در یک جامعه علمی به حساب می‌آید بدون شک این جریان مقدس لازمه حیات جوامع و از جمله جامعه علمی است و مانند بقیه حرکت‌های اجتماعی دارای یک نظم بوده است و از مقتضیات یک نظام بهره می‌گیرد با توجه به این مقدمه نقد خود را نسبت به اصل موضوع طی چند نکته به سمع عزیزان می‌رسانم.

نکته اول این که ما در حوزه علمیه با جریاناتی روبرو هستیم که خواسته یا ناخواسته به تنقیص سرمایه‌های اصیل حوزه می‌پردازند این جریانات که قدرت خود را مدیون فضای مجازی و تبلیغات می‌دانند مدت‌ها است که مراجع معظم تقلید یعنی بزرگان جامعه علمی ما را هدف گرفته اند و تلاش می‌کنند جایگاه آنها را در هدایت حوزه علمیه به چالش بکشانند ان شاء الله که قصد آنها خیر است ولی من عملکرد آنها را نقد می‌کنم.

بحث در نقد این بزرگان نیست که پر واضح است که هر انسان غیر معصومی قابل نقد است و بحث در این است که آن چه در مرحله عمل اتفاق افتاده است خواسته یا ناخواسته جوسازی بر علیه این سرمایه‌های بی بدیل است و این نقطه اصلی چالش است چطور می‌توان انتظار داشت که تحول در حوزه علمیه چشم انداز مثبتی داشته باشد در حالی که پایه‌ها و ارکان این جامعه علمی مورد تخریب قرار گیرد در عرصه تحلیل این جریانات بدون ورود به امر نیت خوانی و قصد این جریانات که از شان این مجلس به دور است می‌توان گفت که پیکان مبارزه این جریانات نه صرفا مراجع تقلید بلکه بنیان‌های اصلی حوزه یعنی تراث ما را نشانه گرفته است.

مگر نه این است که نمود و نماد این جریانات مبارزه با مکتب شیخ و آخوند است و اصلا فکر نکنید که به این جا ختم می‌شود بلکه شیخ طوسی که شیخ الطائفه است نیز بی بهره نبوده است و همه اینها نه از جانب یک نیروی عالم و متخصص بلکه از جانب کسانی است که حداقل در مقام اثبات وزنه علمی به حساب نمی‌آیند.

سوال اصلی بنده این است که در این فضا چگونه می‌توان با غفلت از این امر مهم به بحث از ضعف انگیزه طلاب پرداخت البته پر واضح است که این موضوع نیز بسیار مهم است اما چه تضمینی وجود دارد که در فرض موفقیت جامعه حوزه که ارکان و بنیان‌های خود را از دست داده در نهایت به استحاله کشانده نشود مشکل در نظم تئوریک فرآیند تحول است که شما بزرگواران باید تحت این نظم به آینده حوزه بنگرید وگرنه بی نظمی و حتی کم نظمی تضمینی برای رشد و تعالی جامعه به وجود نمی‌آورد.

نکته دوم این که حوزه علمیه پرچم دار دینی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إنما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» مشکلی که فکر می‌کنم تاثیر مهمی در ایجاد این فضا دارد آن است که نسل جوان ما در حوزه دچار یک تضاد نظری در عرصه اخلاق شده اند گویا این مساله خیلی عادی شده است که اگر چیزی را مهم دانستیم می‌توانیم به خاطر آن احکام اخلاقی را تخصیص زنیم.

شما خود واقف هستید که برخی از طلاب و حتی فضلا به راحتی به این تخصیص‌ها دست می‌زنند و در این امر خود را محق می‌دانند حال به امر تحول برگردید تا مساله بنیان سوزی بتوانید واکاوی کنید فضای حوزه فضایی نیست که هتاکی در آن منزوی شود بلکه در اصل دارای مسئولیت است در این فضا است که برخی به خود اجازه می‌دهند که تراث ما را عتیقه بنامند و طرفداران آنها این نوع هتاکی را با هتاکی دیگران توجیه کنند در این فضا است که نقد ماهیت اخلاقی خود را از دست می‌دهد، آن چه از شما انتظار دارم این است که تلاش وسیعی بر اساس «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» برای حاکمیت اخلاق در حوزه نمایید.

نکته سوم این که یکی از مهم ترین علل کم انگیزگی به متون درسی مساله اخلاق در حوزه علمیه است طلبه‌ای که در بدو ورود از حوزه نمایی اخلاقی داشته است در سیر تحصیل خود با فضای تخصیص بلا دلیل احکام اخلاقی روبرو می‌شود و در این رویارویی مهم ترین هویت خود را از دست می‌دهد از دست دادن هویت یعنی گم کردن راه و اشتباه در تشخیص موانع رشد در این صورت طلبه نسبت به خودش و سرمایه‌هایش دچار چالش می‌شود.

کم شدن انگیزه نسبت به متون درسی صرفا یک پدیده است نه عنصر اصلی  بلکه عنصر دم دستی‌ای است که اذهان را به خود مشغول کرده است، طلبه در این رویارویی مهم ترین هویت خود را از دست داده و آن گاه در تشخیص موانع رشد تحت تاثیر تحلیل‌های افراطی قرار می‌گیرد این جا است که ظرف تحلیل‌های افراطی ساخته می‌شود و کلام دلسوزان را به سخره می‌گیرند در این ظرف هر گونه تلاشی در راستای آسیب شناسی در خدمت عوامل افراطی قرار می‌گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics