قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / انواع سیاق و حدود حجیت آن
انواع سیاق و حدود حجیت آن

گزارش نشست علمی؛

انواع سیاق و حدود حجیت آن

در ادامه سلسسله نشست علمی مدرسه فقهی امام محمدباقر (علیه‌السلام) قم، نشست «انواع سیاق و حدود حجیت آن» با ارائه حجت‌الاسلام حسن رضایی صرمی با حضور اساتید، فضلا و طلاب این مدرسه برگزار شد. آنچه می‌خوانید گزارشی از این نشست است.

شبکه اجتهاد: یکی از مشکلاتی که در رابطه با سیاق داشتیم این بود که تعریف خاصی برای آن در کلمات اصحاب پیدا نکردیم؛ فقط شهید صدر تعریفی ارائه کرده که تعریف دقیق و خوبی است ولی ما تعریف دیگری ارائه کرده‌ایم.

تعریف سیاق

«خصوصیت یا جایگاهی غیرلفظی ولی مرتبط با کلام که ساختار واحدی نداشته و با مناسبات مقام، حال متکلم، حالت الفاظ و جملات او و… محقق‌‌ می‌شود»

اینکه‌‌ می‌گوییم خصوصیت یا جایگاه غیرلفظی، هدف این است که بگوییم هر لفظی اگر دلالت بر یک معنایی دارد این ربطی به سیاق ندارد ولی اگر خارج از این حیطه باشد یعنی خارج از دلالت لفظی باشد، جایگاه غیرلفظی‌‌ می‌شود ولی این‌طور نیست که منقطع از لفظ باشد، بلکه مرتبط با کلام است؛ مثلاً گاهی جمله‌‌ای مطرح‌‌ می‌شود بعد کنار آن عقل برداشتی ارائه‌‌ می‌کند، این حکم عقل مرتبط با کلام نیست هرچند غیرلفظی است. یا مثلاً الغای خصوصیت در جمله «رجل شک بین الثلاث و الاربع» غیرلفظی است ولی ارتباطی با کلام ندارد البته همین دو مثال را نیز اگر بتوانیم مرتبط با کلام کنیم، در مباحث سیاق مطرح می‌شود.

اینکه گفتیم ساختار واحدی نداشته باشد، شهید صدر بعضی مباحث را مانند نکره در سیاق نفی، مجاز، تعدد دال و مدلول و… را جزء امورات سیاقی محسوب کرده ولی به نظر ما سیاقی که در ذهن ما متداول است و جا دارد محل نزاع باشد، مواردی است که ساختار واحدی نداشته باشد، مجاز مشخص است و نکره در سیاق نفی، مشخص است و ساختار واحد دارد.

اهمیت سیاق و انواع آن

علوم نقلی‌‌ای که ما با آن کار داریم بحث حدیث و تفسیر و فقه است، این‌ها علوم نقلی هستند. علوم نقلی متکی به لفظ هستند اگر از لفظ بخواهید برداشت داشته باشید، رکن آن، ظهورات است. یکی از نکات بسیار مهم در ظهورات بحث سیاق است. بحث سیاق خیلی تأثیرگذار است. اگر کسی بخواهد حدیث‌شناس، مفسر، فقیه واقعی شود، اگر توجه به قرائن سیاقی نداشته باشد، به این درجه‌‌ نمی‌رسد. هرچقدر توجه و دقت در قرائن سیاقی بالاتر باشد، درجه علمی شخص بالاتر است. دلالت لفظ مشخص است و با رجوع به فرهنگ لغت، شاید مشکل حل شود ولی مباحث سیاقی گاهی مواقع آن‌قدر دقیق است که زیرکی خاص خودش را نیاز دارد. باید تأمل و دقت به خرج داده شود تا به آن دلالت سیاقی رسیده شود.

مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی،‌‌ می‌فرماید اجتهاد مذاق امام فهمی است. یکی از نکته‌‌‌هایی که این تعبیر دارد مربوط به بحث سیاق است. مذاق امام فهمی یعنی اینکه ما حال متکلم را درنظر بگیریم و ببینیم چه کسی این کلام را بیان‌‌ می‌کند و آن متکلم چه اغراضی دارد. حالت متکلم یکی از اسبابی است که سیاق را شکل‌‌ می‌دهد. فهمیدن مذاق امام، آسان نیست به همین خاطر گفتیم فهم سیاق آسان نیست و دقت و زیرکی بالایی نیاز دارد.

بحث سیاق را در علم اصول ذیل حدیث رفع مطرح‌‌ می‌کنند که بحث وحدت سیاق در «رفع ما لایعلمون» است که مراد از مای موصول چیست؛ آیا مراد شبهه موضوعیه است یا شبهه حکمیه را نیز شامل‌‌ می‌شود. اینجا تمسک به وحدت سیاق شده و بعضی مباحث پیرامون آن شکل گرفته است. فحص بیشتری که انجام دادیم معلوم شد، این وحدت سیاق در اینجا یکی از شقوق سیاق است و ما‌‌ می‌توانیم سیاق را به انواع مختلفی تقسیم کنیم. در این رساله انواع سیاق را مطرح کردیم؛ مانند سیاق امتناع، سیاق حصر و سیاق تحدید وسیاق مقابله.

خلأهای پژوهشی

این موضوع از موضوعاتی است که روی آن کار نشده است و جا دارد یک رساله دیگر در امتداد همین رساله نوشته شود. از مباحثی که در این رساله کار نشده انواع دیگری از سیاق است که ما کار نکرده‌ایم مثلاً سیاق توهم حظر، سیاق مقام بیان، سیاق بیان مثال و بیان مصداق. سیاق مناسبت حکم و موضوع، سیاق مقام تعلیل، سیاق حذف متعلق، سیاق تنقیح مناط و حتی جمع عرفی در بحث سیاق مقابله قابل طرح است.

وحدت سیاق

وحدت سیاق یکی از انواع سیاق است. یکی از کارهایی که در انواع سیاق کردیم، مثال یابی فقهی است. مثال‌هایی که فرضی نیستند و موجود در فقه است. بر اساس این مثال‌ها، بحث‌‌‌ها را جمع‌آوری‌‌ می‌کردیم.

در رابطه با مصادیق وحدت سیاق، یکی از آن‌ها حدیث رفع است که در روایت آمده «وُضِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْیَانِ وَ مَا لَا یَعْلَمُونَ وَ مَا لَا یُطِیقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ مَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ»[۱]

در این روایت فراز «مَا لَا یُطِیقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ مَا اسْتُکْرِهُوا عَلَیْهِ» مربوط به شبهه موضوعیه است و چون مای موصول سیاق واحد دارند،‌‌ می‌گوییم «مالایعلمون» نیز مربوط به شبهات موضوعیه‌‌ می‌شود.

روایت دیگر حدیث لاتعاد است «لَا تُعَادُ الصَّلَاهُ إِلَّا مِنْ خَمْسَهٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَهِ وَ الرُّکُوعِ وَ السُّجُود»[۲]

اگر «الا من خمسه» را به معنای «تعاد الصلاه من خمسه» بگیریم در واقع لفظ صلات دوبار تکرار شده است. اینکه مراد از «صلات» که اول آمده صلات صحیح است یا فاسد یا اعم از صحیح و فاسد. با استفاده از وحدت سیاق‌‌ می‌گوییم چون صلات اول در اعم از فاسد و صحیح است، صلات دوم نیز اعم از صحیح و فاسد است.

یکی دیگر از موارد سیاق، بحث موافقت کتاب و سنت در باب تعارض ادله است. بحث شده که آیا ترجیح واجب است یا مستحب است. عده‌‌ای گفته‌اند چون روایاتی داریم که موافقت کتاب را جزء مرجحات شمرده‌اند و چون ترجیح با موافقت کتاب واجب است و همه در یک سیاق است «اعدل، افقه، موافقت کتاب و …» وقتی ترجیح به یکی از امور واجب است، بقیه نیز که در یک سیاق قرار گرفته‌اند، ترجیح با آن واجب است.

مثال دیگر آیه وضو است «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ‏ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن‏»[۳] آیا «الی المرافق و الی الکعبین» دلالت بر ابتدا وانتها‌‌ می‌کند؟ از وحدت سیاق استفاده کرده‌اند که «الی المرافق»‌‌ نمی‌خواهد بگوید از سر انگشتان شروع کنید-مانند وضوی اهل سنت- به این دلیل که وقتی آیه گفته «الی الکعبین» این فراز غایت برای ممسوح است یعنی مسح از اینجا تا اینجاست یعنی محدوده آن این‌قدر است از سرانگشتان تا کعبین. چون بیان محدوده‌‌ می‌کند و‌‌ نمی‌خواهد بگوید از سرانگشتان شروع کن، به همین خاطر مراد از «الی المرافق» نیز همین‌‌ می‌شود.

مثال دیگر یقین در روایات استصحاب است «فَلَیْسَ یَنْبَغِی لَکَ أَنْ تَنْقُضَ‏ الْیَقِینَ بِالشَّکِ‏ أَبَداً»[۴] اینجا مراد یقین است یا متیقن؟ گفته‌اند چون در فراز قبل روایت آمده «لِأَنَّکَ کُنْتَ عَلَى یَقِینٍ مِنْ نَظَافَتِه‏» یقین در سیاق واحد است مراد در اینجا قطعاً صفت یقین است پس مراد از «فلیس ینبغی» نیز صفت یقین است.

مورد دیگر، آیه «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ‏ لَهُ‏ الدِّین‏»[۵] مراد از عبادت چیست. آیا نماز و روزه و … است که باید با اخلاص باشد. گفته‌اند این‌طور نیست. وقتی لفظ عبادت را در قرآن بررسی‌‌ می‌کنیم‌‌ می‌بینیم عبادت در توحید و نفی شرک به کار برده شده و چون سیاق واحد است، مراد از عبادت در اینجا نیز، توحید و نفی پرستش است.

مثال دیگر بحث اوامر است اعم از استحبابی یا وجوبی. اگر امری آمد و شک در وجوب و استحباب کردیم، اگر سایر اوامر در روایت، دال بر استحباب باشد،‌‌ می‌گوییم وحدت سیاق اقتضای استحباب دارد یا اگر موارد دیگر وجوبی باشد،‌‌ می‌گوییم این مورد مشکوک نیز دال بر وجوب است.

حجیت وحدت سیاق

بعضی‌‌ می‌گویند وحدت سیاق حجت نیست به این دلیل که ما دو اصل عقلایی داریم. یکی اصاله الحقیقه که اگر شک کردیم معنای حقیقی مراد است یا مجازی؛‌‌ می‌گوییم معنای حقیقی مراد است. اصل دیگر اصاله تطابق بین مراد جدی و استعمالی است. اگر شک کنیم، این را که استعمال کرده مراد جدی بوده یا نه‌‌ می‌گوییم اصل تطابق است. با وجود این دو اصل، اگر چیزی بخواهد در مقابل این دو اصل واقع شود، ظن به خلاف است و ادعا شده که سیاق ظن به خلاف ایجاد‌‌ نمی‌کند. مثالی که زده‌اند «رأیت اسدا و رأیت اسدا یرمی و رأیت اسدا یخطب و رأیت اسدا فی الحمام» است. اینجا «رأیت اسدا» اول را شک‌‌ می‌کنیم که آیا اسد در معنای خودش به کار رفته یا نه؟ اصاله الحقیقه‌‌ می‌گوید اسد در معنای خودش به کار رفته است. وحدت سیاق‌‌ می‌خواهد چکار بکند. مناقشه‌‌ای که مطرح شده این است که اصاله الحقیقه و اصاله التطابق تعبدی نیستند هر چند عقلایی هستند. بعضی کارهای عقلا تعبدی است و بعضی کارهای عقلا تعبدی نیست. اصاله الحقیقه‌‌ای که عقلا جاری‌‌ می‌کنند ناشی از ظن نوعی است و ممکن است کسی ادعا کند وقتی وحدت سیاق باشد، وقتی «رأیت اسد» کنار این موارد‌‌ می‌آید، خصوصاً اگر این جمله وسط باشد، ظن نوعی برعکس‌‌ می‌شود که «رأیت اسد» یک رجل شجاع بوده فقط نگفته کجا بوده است و چکاری انجام‌‌ می‌دهد.

اشکال دیگری است که اصاله الحقیقه که مطرح شده مربوط به وضع است و در رابطه با ظهور اطلاقی جریان ندارد و سیاق‌‌ می‌تواند به‌عنوان قرینه یا حداقل ما یصلح للقرینیه برای اطلاق قرار بگیرد.

دلیل دیگری که برای عدم حجّیت وحدت سیاق بیان شده این است که عقلا وقتی که‌‌ می‌خواهند یک چیز را بفهمند تکیه شان به یک ساختار لفظی است. اینکه شما سیاق را مطرح کنی که استنادی به لفظ ندارد،‌‌ نمی‌شود این را بین عقلا مطرح کرد و بر اساس آن حجیت را اثبات کرد. چون استناد به لفظ ندارد، اعتباری ندارد چون آنچه که بین عقلا معتبر است استناد به لفظ است.

جوابش این است که قطعاً استناد به لفظ تأثیری ندارد. شخصی که‌‌ نمی‌تواند صحبت کند با اشاره اموری را مطرح‌‌ می‌کند و همه به آن استناد‌‌ می‌کنند در حالی که استناد به لفظ نکرده. از اینجا معلوم‌‌ می‌شود استناد به لفظ خصوصیت ندارد آنچه که خصوصیت دارد، ظهور است اما اینکه این ظهور ناشی از فعل گفتاری باشد یا فعل رفتاری، تفاوتی ندارد. ظهور گاهی ناشی از فعل گفتاری و الفاظ است و گاهی ناشی از فعل رفتاری است.

نکته‌‌ای دیگر در مقام است که چه‌بسا ادعا شود، وحدت سیاق این‌طور نیست که مستند به لفظ نباشد، هرچند امر لفظی نیست ولی در چارچوب لفظ و کلام قرار دارد و خارج از کلام نیست؛ سیاق نیز جرئی از کلام است فقط در لفظ خاصی نیست و از مجموع کلام برداشت‌‌ می‌شود.

بعضی در رابطه با بحث حجّیت وحدت سیاق تفصیل داده‌اند که وحدت سیاق را تاحدی قبول‌‌ می‌کنیم اما توان درگیری با ظهور وضعی را ندارد. اگر ظهور وضعی داشته باشیم، ظهور وضعی مقدم است. بله اگر ظهور اطلاقی باشد که متوقف بر مقدمات حکمت است، سیاق مقدم است.

به عبارت دیگر وقتی وحدت سیاق شکل‌‌ می‌گیرد که کلام تمام شود در حالی که همینکه لفظ را گفتید ظهور لفظی شکل‌‌ می‌گیرد. پس ظهور وضعی مقدم بر ظهور ناشی از وحدت سیاق است و به دلیل تقدم، در کنار ظهور وضعی، حجیتی ندارد. مناقشه این تفصیل را موکول به مراجعه به رساله‌‌ می‌کنیم.

محدوده حجیت سیاق

مراد از محدوده حجیت سیاق این است که گاهی‌‌ می‌خواهیم اتحاد در مراد استعمالی اثبات کنیم و گاهی اتحاد در مراد جدی اثبات کنیم و گاهی هر دو را‌‌ می‌خواهیم اثبات کنیم و گاهی‌‌ می‌خواهیم اتحاد در مصادیق خارجی اثبات کنیم. اتحاد در مصادیق خارجی را کسی قبول ندارد مثلاً در جمله «جائنی اقرباء زید و اقرباء عمر» اقرباء زید و عمر وحدت سیاق دارند و لفظشان یکی است ولی دلالت ندارد که مصادیق خارجی اقرباء زید و عمر یکسان باشد چون وحدت مصادیق ربطی به کلام و متکلم ندارد. مثال دیگر «ماترک زید فهو لوارثه-ماترک عمر فهو لوارثه-ماترک بکر فهو لوارثه» اگر ماترک زید اشیاء غیر منقول باشد و ماترک عمر نیز غیر منقول باشد،‌‌ نمی‌توان گفت با وحدت سیاق پس ماترک بکر نیز غیر منقول است. اتحاد در مصادیق خارجی اثبات‌‌ نمی‌شود.

در مورد اتحاد در مراد استعمالی‌‌ می‌گوییم، هرکس قائل به حجیت سیاق است، اتحاد در مراد استعمالی را قبول‌‌ می‌کند. آنچه که مورد بحث است اتحاد در مراد جدی است. آیا کسانی که قائل به حجیت وحدت سیاق هستند-در مراد استعمالی وحدت سیاق را حجت‌‌ می‌دانند- آیا اتحاد در مراد جدی را قبول دارند یا نه؟

ممکن است کسی بگوید، اگر مراد استعمالی متحد باشد، با اصاله التطابق‌‌ می‌گوییم هرچه اراده استعمالی است همان اراده جدی است.‌‌ می‌گوییم این‌طور نیست بلکه امکان تفکیک بین مراد استعمالی و جدی وجود دارد و اگر در مواردی که تفکیک وجود دارد قائل به اتحاد در مراد جدی باشیم، اتحاد در مراد جدی اثبات‌‌ می‌شود ولی اگر تنها قائل به اثبات اتحاد در مراد استعمالی باشیم اصاله التطابق‌‌ نمی‌تواند اتحاد در مراد جدی را برای ما اثبات کند؛ برای مثال‌‌ می‌گوییم در معانی کنایی وقتی‌‌ می‌گوییم «زید کثیر الرماد» اینجا الفاظ در معنای خودش استعمال شده‌اند که عبارت است از خاکستر زیاد ولی مراد جدی آن، بخشنده بودن است. «ما» موصول نیز مراد استعمالی‌اش شی است ولی مراد جدی‌اش فعل یا اعم از فعل و حکم است. یا بحث «اکرم العلماء و قلّد العلماء» علما وحدت سیاق دارند و مراد استعمالی عالم است ولی مراد جدی «قلّد العلماء» متفاوت است و اطلاق اراده نشده فقط علمای مجتهد عادل اراده شده است.

همچنین در حدیث رفع ممکن است مراد استعمالی «ما» شی است اما اینکه مراد جدی چه چیزی باشد، اگر کسی بگوید اتحاد در مراد جدی اثبات‌‌ نمی‌شود و وحدت سیاق را قبول کردیم اما اثبات‌‌ نمی‌کند مراد جدی اولی شبهات موضوعیه باشد و‌‌ می‌توان گفت «مایعلمون» هم شبهات حکمیه و هم موضوعیه را شامل شود ولی فرازهای دیگر شبهات موضوعیه را‌‌ می‌گوید.

ملاک و معیار وحدت سیاق

حال در رابطه با این که وحدت سیاق اتحاد در مراد جدی را اثبات‌‌ می‌کند یا نه،‌‌ می‌توان معیاری ارائه دارد که حقیقت وحدت سیاق، به تعریف عرفی، یکپارچگی کلام است. همین نکته را در موارد جاری کرده و بر اساس همین نکته، اثبات اتحاد یا عدم اثبات را شرح‌‌ می‌کنیم. به‌عنوان مثال در آیه «أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَر»[۶] در این آیه حکم واحدی بر دو موضوع مترتب شده است. در این مثال ادعا شده «من کان منکم مریضا او علی سفر» وحدت سیاق دارد و یک حکم بر آن مترتب شده است. نتیجه‌‌ای که خواسته‌اند از وحدت سیاق بگیرند این است که ما از خارج‌‌ می‌دانیم که موضوع افطار در سفر، سفر واقعی است. اگر کسی جاهل بود و در سفر روزه گرفت، روزه‌اش باطل است چون معیار سفر واقعی است. حال در «من کان منکم مریضا»‌‌ می‌گوییم وحدت سیاق دارند پس موضوع مرض واقعی است و اگر کسی جاهل بود و روزه گرفت و معلوم شد مریض بوده، روزه‌اش باطل بوده است.

اینجا مراد استعمالی این است که کسی که مریض باشد یا مسافر باشد باید ایام دیگری روزه بگیرد. مراد جدی در یکی را‌‌ می‌دانستیم و در دیگری را به قرینه سیاق فهمیدیم.

حال باید دید آیا اگر قائل به وحدت سیاق در مراد جدی نشویم، به یکپارچگی کلام ضربه‌‌ می‌خورد یا نه؟ می‌گوییم اگر این کلام را ببینیم فقط دو مورد دارد یکی سفر و دیگری مرض؛ آیه‌‌ می‌گوید که در ماه دیگر باید روز بگیرند، مفهومش این است که در ماه رمضان نباید روزه بگیرند؛ اما اینکه اگر عمداً در ماه رمضان روزه بگیرند چه‌‌ می‌شود. اگر از روی جهل به موضوع یا حکم روزه بگیرند، چه‌‌ می‌شود. هرچند بتوانیم یک ارتباطی بدهیم ولی اگر قائل به اختلاف در این دو شویم و به عرف بگوییم حکم مریض و مسافر با هم مختلف است، عرف‌‌ می‌گوید این باعث به هم ریختن یکپارچگی کلام‌‌ نمی‌شود.‌‌ می‌توانیم بگوییم یکپارچگی کلام به هم‌‌ نمی‌ریزد. بله اگر در موارد متعددی حکم مریض و مسافر واحد باشد یعنی چندین مورد در شرع داشته باشیم که حکم مریض و مسافر واحد باشد، اینجا عرف‌‌ می‌گوید معلوم است که این‌ها وحدتی دارند و اگر در این صورت در یک مورد اتحاد در مراد جدی و استعمالی را قبول نکنیم عرف تخطئه‌‌ می‌کند که چطور حکم اینجا را یکی نگرفتید. ولی اگر یک مورد باشد، عرف‌‌ می‌گوید یکپارچگی به هم‌‌ نمی‌خورد.

روش تحقیق

یک نکته در رابطه با رساله‌‌‌ها و روش تحقیق این است که رساله و مقاله‌‌ای که‌‌ می‌خواهیم کار کنیم به دو نحو‌‌ می‌توان کار کرد. یک شکل ساده و متداول این است که برای هر بحثی رجوع به جایگاه بحث در کتب اصولی و فقهی و… کنیم. ادله‌‌ای که ضمن آن مطرح شده را بررسی کنیم و آن‌ها را بیان کرده و تقریب دیگری مطرح کنیم و استدلالات و اشکالات آن را بیان کنیم. برای رساله سطح سه این شیوه خوب است. سودمندی این روش این است که ورود و خروج به درس خارج را‌‌ می‌فهمیم. در این صورت مانند یک استاد درس خارج ادله را از جایگاه خودش پیدا کرده و مناقشات را در ضمن آن‌‌ می‌آوریم و مانند استاد درس خارج این موارد را در ضمن یک مقاله جمع‌آوری‌‌ می‌کنیم.

روش دیگر روش «آفرینش عنوان در بستر جستجوی گسترده» است که هرموضوعی هرچقدر کار شده باشد اگر در این روش کار شود،‌‌ می‌توان به‌عنوان یک مقاله علمی پژوهشی آن را ارائه کرد. در این روش کار سخت است و نحوه‌اش این است که عنوانی را که مرسوم است مثل «لاحرج» کلمه حرج را در نرم‌افزار جامع اصول و جامع فقه و نرم‌افزار ‌آیت‌الله شبیری زنجانی سرچ کنیم همین‌طور این کلمه در دروس خارج و اینترنت سرچ‌‌ می‌کنیم. ممکن است در ضمن جستجو به کلمه‌‌ای برسید که خیلی استعمال شده،‌‌ می‌توانید آن را نیز سرچ کنید و در یک فایل مطالب جستجو شده را جمع کرده و مطالعه کنید و هر مطلبی که مطالعه کردید، روی آن فکر کنید. گاهی یک مثال مطرح شده که از ضمن این مثال بتوان عنوان‌هایی را استخراج کرد. دنبال این نیستیم که چه بحثی کرده بلکه ببینیم چه عنوانی‌‌ می‌توان استخراج کرد. از بزنگاه‌‌‌های پژوهشی استخراج عنوان است و با ایجاد عنوان‌‌ می‌توان ذیل آن عنوان دنبال مطلب گشت و آن مطلب را گسترش داد. برای نوآوری یا همان «آفرینش علم» باید عنوان‌هایی جدید بسازیم. شاید بتوان از یک جمله در موارد مختلف استفاده کرد. مهم این است که بتوانیم از هر جمله‌‌ای یک عنوان بسازیم و ذیل آن عنوان مباحث مرتبط را گسترش بدهیم.

نکته دیگر بحث مصادیق و مثال‌هاست. ما‌‌ می‌توانستیم با مثال‌‌‌های فرضی کار را پیش ببریم و معلوم نبود نتیجه‌‌ای داشته باشد یا نه؟ باید عنوانی درست کرد و مثال‌ها و مصادیق واقعی را پیدا کرده و روی آن‌ها فکر کرد. برای هر عنوان مثال‌هایی پیدا کنید و بررسی کنید که این عنوان بر کدام مثال‌ها و مصادیق تطبیق‌‌ می‌شود. عنوان‌‌‌ها و مصادیق را جمع‌آوری کنید و برگشت زیاد به آن‌ها داشته باشید برای اینکه بتوانید آن عنوان را تطبیق کنید یا عنوان جدیدی را در ضمن مثال‌ها پیدا کنید.

——————————————————

[۱] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج۲، ص۴۶۳.

[۲] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۷۹.

[۳] سوره مائده، آیه ۶.

[۴] علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۶۱.

[۵] سوره بینه، آیه ۵.

[۶] سوره بقره، آیه ۱۸۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics