قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / کفر مستضعف همانند کفر معاندین نیست/ مراد برخی روایات یا سخنان علما درباره فرق مسلمانان، کفر در مقابل ایمان است/ تکفیرهای نسنجیده پیامدهای منفی برای جامعه اسلامی دارد
کفر مستضعف همانند کفر معاندین نیست/ مراد برخی روایات یا سخنان علما درباره فرق مسلمانان، کفر در مقابل ایمان است/ تکفیرهای نسنجیده پیامدهای منفی برای جامعه اسلامی دارد

استادیار جامعه المصطفی در نشستی «مراتب کفر و احکام آن» را بررسی کرد؛

کفر مستضعف همانند کفر معاندین نیست/ مراد برخی روایات یا سخنان علما درباره فرق مسلمانان، کفر در مقابل ایمان است/ تکفیرهای نسنجیده پیامدهای منفی برای جامعه اسلامی دارد

حجت‌الاسلام هاشمی گفت: بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد که کفر ترک برخی واجبات مثل نماز و روزه یا انجام برخی محرمات مثل شراب‌خواری، کفر از روی انکار عالمانه و عمدی است، نه ترک واجبات از روی ضعف در مقابله با هوای نفس با اعتراف به وجوب آن عمل؛ چنان که اگر کسی کار حرامی مانند شراب‌خواری را انجام می‌دهد، اما عالمانه و عامدانه آن را حلال می‌شمرد، در واقع ضروریات دین را انکار کرده و کافر شده است، نه کسی که با اعتراف به گناه خود، به دلیل ضعف ایمان، مرتکب گناه می‌شود. چنین شخصی از اسلام خارج نشده است، هرچند از دایره ایمان خارج شده است.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست علمی «مراتب کفر و احکام آن در آیات و روایات»، ۲۱ آذرماه ۱۴۰۰ در مجتمع عالی حکمت و مطالعات ادیان جامعه المصطفی العالمیه برگزار شد. در این نشست علمی که توسط گروه کلام این مجتمع برگزار شد حجت‌الاسلام دکتر سید علی هاشمی، پس از بیان اهمیت این بحث، به بیان کاربردهای مختلف کفر در آیات و روایات و احکام متفاوت آن پرداخت.

استادیار جامعه المصطفی در این نشست تاکید کرد: عده‌ای در کفر خود ـ چه کفر در مقابل اسلام و چه کفر در مقابل ایمان ـ مستضعف هستند و نباید کفر آنان را همانند کفر معاندین به شمار آورد. با توجه به پیامدهای بسیار مهم تکفیر و تعدد معانی کفر در آیات و روایات باید با احتیاط و دقت از این عناوین استفاده کرد. تکفیرهای نسنجیده یا بدون تبیین دقیق معنای مراد، پیامدهای منفی زیادی برای جامعه اسلامی داشته و دارد.

وی تصریح می‌کند تکفیرهایی که در برخی روایات یا سخنان علما در مورد برخی فرق مسلمان بیان شده، کفر در مقابل ایمان مراد است نه کفر در مقابل اسلام.  در ادامه خلاصه‌ای از این مباحث تقدیم می‌شود:

کفر در لغت

«کفر» در لغت به معنای پوشاندن است. به همین تناسب، کشاورز که دانه را داخل خاک می‌پوشاند، «کافر» خوانده می‌شود. تناسب این ریشه با کفر اعتقادی آن است که انسان کافر، حق را می‌پوشاند.[۱]

کفر در اصطلاح کلام

اختلافاتی در معیارهای کفر وجود دارد، حداقل مورد توافق آن است که کافر کسی است که آگاهانه ضروریات دین اسلام یعنی توحید، نبوت و معاد را از روی علم انکار کند. در مورد انکار جزئیات این تعالیم و حالت‌های مختلف افراد مثل انکار جاهلانه و… مباحثی است که برخی مورد اختلاف و برخی نیازمند توضیح است.

معانی و کاربردهای تکفیر در آیات و روایات

می‌توان در یک دسته‌بندی، کاربردهای کفر را در آیات و روایات چنین برشمرد:

۱. کفر در مقابل ایمان و کفر در مقابل اسلام

۲. کفر انکار از روی علم

۳. کفر انکار بدون علم (جاهل قاصر و جاهل مقصر)

۴. کفر عملی در مقابل کفر قولی و اعتقادی

۵. کفر پنهان (نفاق) و کفر آشکار

۶. کفر به بعضی از تعالیم در مقابل کفر نسبت به تمام تعالیم اسلام

۷. کفر برائت

۸. کفر نعمت

۹. کفر به معنای لغوی پوشاندن

با توجه به گستردگی مباحث، فقط در مورد کفر عملی و کفر در مقابل اسلام به جهت اهمیت بسیار آن اشاره‌ای می‌کنیم و علاقه‌مندان را به کتاب‌هایی که در این موضوع نوشته شده، ارجاع می‌دهم.

کفر عملی

در روایات متعددی ترک برخی کارها مثل ترک نماز، ترک روزه، ترک حج، ترک جهاد و… یا انجام برخی کارها مثل مداومت در شرب خمر، جنگ با مؤمنان یا انجام هرگونه گناه کبیره موجب کفر معرفی شده است.[۲] بررسی آیات و روایات نشان می‌دهد که کفر ترک برخی واجبات مثل نماز و روزه یا انجام برخی محرمات مثل شراب‌خواری، کفر از روی انکار عالمانه و عمدی است، نه ترک واجبات از روی ضعف در مقابله با هوای نفس با اعتراف به وجوب آن عمل؛ چنان که اگر کسی کار حرامی مانند شراب‌خواری را انجام می‌دهد، اما عالمانه و عامدانه آن را حلال می‌شمرد، در واقع ضروریات دین را انکار کرده و کافر شده است، نه کسی که با اعتراف به گناه خود، به دلیل ضعف ایمان، مرتکب گناه می‌شود. چنین شخصی از اسلام خارج نشده است، هرچند از دایره ایمان خارج شده است. به عنوان نمونه در روایت صحیحه زیر همین نکته توضیح داده شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ یُونُسَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنِ الرَّجُلِ یَرْتَکِبُ الْکَبِیرَهَ، فَیَمُوتُ عَلَیْهَا هَلْ یُخْرِجُهُ ذَلِکَ مِنَ الْإِسْلَامِ، وَ إِنْ عُذِّبَ کَانَ عَذَابُهُ کَعَذَابِ الْمُشْرِکِینَ أَمْ لَهُ مُدَّهٌ وَ انْقِطَاعٌ؟ فَقَالَ: مَنِ ارْتَکَبَ کَبِیرَهً مِنَ الْکَبَائِرِ فَزَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ، أَخْرَجَهُ ذَلِکَ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ عُذِّبَ أَشَدَّ الْعَذَابِ، وَ إِنْ کَانَ مُعْتَرِفاً أَنَّهُ ذَنْبٌ، وَ مَاتَ عَلَیْهَا، أَخْرَجَهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُخْرِجْهُ مِنَ الْإِسْلَامِ، وَ کَانَ عَذَابُهُ أَهْوَنَ مِنْ عَذَابِ الْأَوَّلِ؛[۳] از امام صادق علیه‌السلام درباره مردی پرسیدم که گناه کبیره انجام می‌دهد؛ اگر او در آن حال بمیرد، آیا گناهش او را از اسلام خارج می‌کند؟ اگر عذاب می‌شود آیا عذاب او مانند عذاب مشرکان است یا مدتی دارد و پس از آن قطع می‌شود؟ فرمود: کسی که گناه کبیره‌ای را انجام می‌دهد و معتقد باشد که آن حلال است، این (گناه با اعتقاد به حلال بودن)، او را از اسلام خارج می‌سازد و شدیدترین عذاب را می‌چشد؛ اما اگر معترف است که کار او گناه است و در آن حال بمیرد، گناهش او را از (دایره) ایمان خارج می‌کند؛ اما از (قلمرو) اسلام خارج نمی‌کند و عذاب او آسان‌تر از فرد اول است.

بنابراین ارتکاب کبیره ـ بدون انکار عمدی حرمت آن ـ موجب خروج از ایمان می‌شود که مطابق با روایت با توبه باز می‌گردد؛[۴] اما چنین فردی مسلمان است؛ مگر آن که از روی علم و آگاهی حرمت آن را انکار کند که در این فرض، موجب انکار ضروریات دین شده و از دایره اسلام خارج می‌شود. همین مطلب در ترک فرایض نیز ثابت است. کسی که نماز را ترک کرده، اگر وجوب آن را انکار می‌کند، از دایره اسلام خارج می‌شود، زیرا ضروریات دین را انکار کرده؛ اما اگر از روی تنبلی و پیروی از هوای نفس ـ با اعتراف به خطاکاری خود ـ ترک نماز کرده، روح ایمان از او جدا می‌شود؛اما همچنان مسلمان است.

کفر در مقابل اسلام و کفر در مقابل ایمان

در بحث گذشته اشاره شد که کفر گاهی در مقابل ایمان است نه در مقابل اسلام. توضیح این مطلب آن است که در معنای اصطلاحی ایمان و اسلام در آیات و روایات تفاوت مشاهده می‌شود. ایمان مرتبه‌ای بالاتر از اسلام است. اسلام ـ در این اصطلاح ـ با اقرار ظاهری به توحید و نبوت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله حاصل می‌شود؛ اما درجه ایمان در صورتی محقق می‌شود که فرد تصدیق قلبی هم داشته باشد. در روایت صحیحه زیر، به استناد به آیه ۱۴ سوره مبارکه حجرات به تمایز بین اسلام و ایمان چنین اشاره شده است:

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا[۵] فَمَنْ‏ زَعَمَ‏ أَنَّهُمْ‏ آمَنُوا فَقَدْ کَذَبَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُمْ لَمْ یُسْلِمُوا فَقَدْ کَذَبَ؛[۶]«اعراب گفتند: ایمان آوردیم. (ای پیامبر) بگو: ایمان نیاوردید، بلکه بگویید اسلام آوردیم». بنابراین کسی که معتقد شود آنان (اعراب) ایمان آوردند، دروغ گفته و کسی هم که معتقد باشد آنان مسلمان نشده‌اند، دروغ گفته است.

مطابق این گونه آیات و روایات، هر کس اقرار به شهادتین داشته باشد، مسلمان حساب می‌شود و از آثار ظاهری اسلام مثل احترام جان و مال، وراثت با مسلمانان، ازدواج با مسلمانان و… بهره‌مند می‌شود.[۷] چنین فردی مسلمان به شمار می‌آید، حتی اگر در درون کافر باشد و هیچ اعتقادی به اسلام نداشته باشد. منافقان از این دسته هستند که با وجود کفر باطنی آنان، خداوند متعال بر حسب مصلحت‌هایی، ادعای اسلام آنان را برای حضور در جمع مسلمانان می‌پذیرد؛ هر چند آنان در قیامت، عذابی شدیدتر از کفار دارند.[۸]

کفر در مقابل اسلام، فقط وقتی حاصل می‌شود که فردی اسلام یا ضروریات مورد توافق همه مسلمانان مثل اصل وجوب نماز، حرمت شراب و… را ـ با علم به تلازم بین انکار ضروریات و انکار اصل دین ـ انکار کند. بنابراین ارتکاب محرمات یا انکار برخی تعالیم اسلام مانند امامت اهل‌بیت علیهم السلام ـ در فرضی که او شهادتین جاری کرده و مسلمات مورد توافق تمام مسلمین را انکار نمی‌کند ـ موجب خروج از دایره ایمان می‌شود، نه اسلام. چنان که گفتیم حتی منافقان که هیچ اعتقاد قلبی به تعالیم اسلام ندارند، با اقرار زبانی مسلمان به شمار می‌آیند؛ بنابراین تردیدی نیست که هر فردی که شهادتین را بر زبان جاری می‌کند و اعمال مورد توافق مسلمانان را انجام می‌دهد ـ صرف نظر از ایمان یا کفر قلبی او ـ مسلمان به شمار می‌آید. در نتیجه تکفیرهایی که در برخی روایات یا سخنان علما در مورد برخی فرق مسلمان بیان شده، کفر در مقابل ایمان مراد است نه کفر در مقابل اسلام. به صحیحه زیر درباره تمایز معنای اصصلاحی ایمان و اسلام توجه فرمایید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ… فَقَالَ: الْإِسْلَامُ‏ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاهِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ‏ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَهُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا؛[۹] اسلام همان ظاهری است که مردم بر آن هستند: گواهی بر این که معبودی غیر الله نیست، یکتا است، شریکی ندارد و این که محمد (صلی‌الله علیه و آله)، بنده و فرستاده او است و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات و حج خانه (خداوند) و روزه ماه رمضان. این اسلام است. سپس فرمود: ایمان شناخت این امر (امامت) به همراه آن اعتقادات (یاد شده) است. پس کسی که به این اعتقادات اقرار کند، اما این امر (امامت) را نشناسد، مسلمان است ولی گمراه است.

بنابراین مخالفان شیعه، هر چند به دلیل نشناختن حق امامت اهل‌بیت علیهم السلام گمراه هستند؛ اما ـ به دلیل اقرار به شهادتین ـ مسلمانانند و تکفیر آنان مانند تکفیر مرتکب کبیره به معنای خروج از دایره ایمان است نه دایره اسلام.

باید توجه داشت که منکران امامت، دو دسته هستند: برخی پس از شناخت حق امامت اهل‌بیت علیهم‌السلام، از روی علم و عناد، امامت را نمی‌پذیرند. چنین افرادی معذور نیستند و کفر آنان ـ به دلیل انکار برخی از تعالیم مسلم دین ـ کفر حقیقی است؛ هرچند به حسب ظاهر مسلمان به شمار آیند. برخی روایات که ظهور در خروج منکر امامت از اسلام دارند،[۱۰] به همین دسته از معاندین و به کفر باطنی نه ظاهری آنان اشاره دارند؛ اما بسیاری از مخالفان به دلایل مختلفی، حق را نشناخته‌اند و در این جهل خود، مقصّر نیستند بلکه مستضعف هستند، چنین افرادی، هر چند به درجه کمالی شیعیان اهل‌بیت علیهم السلام نمی‌رسند؛ اما عذاب هم نمی‌شوند و امید است که خداوند آنان را مورد رحمت خود قرار دهد. روایت صحیحه زیر یکی از روایات دلالت کننده بر این مطلب است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ حُمْرَانُ أَوْ أَنَا وَ بُکَیْرٌ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَمُدُّ الْمِطْمَارَ قَالَ وَ مَا الْمِطْمَارُ قُلْتُ التُّرُّ فَمَنْ وَافَقَنَا مِنْ عَلَوِیٍّ أَوْ غَیْرِهِ تَوَلَّیْنَاهُ وَ مَنْ خَالَفَنَا مِنْ عَلَوِیٍّ أَوْ غَیْرِهِ بَرِئْنَا مِنْهُ فَقَالَ لِی یَا زُرَارَهُ قَوْلُ اللَّهِ‏ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِکَ فَأَیْنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا أَیْنَ الْمُرْجَوْنَ‏ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ أَیْنَ الَّذِینَ‏ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً أَیْنَ‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ‏ أَیْنَ‏ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ‏؛[۱۱] زراره نقل کرده که من و حمران یا من و بکیر نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفتیم. گفتم: ما مطمار (شاقول: تراز) می‌اندازیم. امام (برای روشن شدن معنای آن برای دیگر مخاطبان) فرمود: مطمار چیست؟ گفتم: تراز (سپس ادامه دادم) هر کس ـ چه علوی یا غیر آن ـ با ما هماهنگ باشد، او را دوست می‌داریم؛ اما کسی که با ما مخالف باشد ـ چه علوی باشد یا غیر آن ـ از او برائت می‌جوییم. (امام علیه السلام) فرمود: ای زراره! سخن خداوند صادق‌تر از قول تو است. پس کجایند کسانی که خداوند عزوجل می‌فرماید: «جز مردان و زنان و فرزندان مستضعفی که توان تدبیری ندارند و راهی را (به درستی) نمی‌شناسند؟ کجایند کسانی که امید به امر (رحمت) خداوند دارند؟ کجایند کسانی که عمل صالحی را با ناشایستی مخلوط کرده‌اند (و امید بخشش دارند)؟ کجایند اصحاب اعراف (که امید به رحمت الهی دارند)؟ کجایند کسانی که قلب‌هایشان (به واسطه خوبی‌های مسلمانان) با محبت شده است؟

بنابراین عده‌ای در کفر خود ـ چه کفر در مقابل اسلام و چه کفر در مقابل ایمان ـ مستضعف هستند و نباید کفر آنان را همانند کفر معاندین به شمار آورد. با توجه به پیامدهای بسیار مهم تکفیر و تعدد معانی کفر در آیات و روایات باید با احتیاط و دقت از این عناوین استفاده کرد. تکفیرهای نسنجیده یا بدون تبیین دقیق معنای مراد، پیامدهای منفی زیادی برای جامعه اسلامی داشته و دارد.

—————————————

[۱] . ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج‏۵، ص۳۵۶؛ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج‏۵، ص۱۹۱؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۱۴.

[۲] . ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج‏۱، ص۳۰: «بَابُ ثُبُوتِ الْکُفْرِ وَ الِارْتِدَادِ بِجُحُودِ بَعْضِ الضَّرُورِیَّاتِ وَ غَیْرِهَا مِمَّا تَقُومُ الْحُجَّهُ فِیهِ بِنَقْلِ الثِّقَات‏» و همان، ج۴، ص۴۱ و ج۹، ص۳۱ و ج۱۰، ص۷ و ج۱۱، ص۲۹ و ج۱۸، ص۱۲۵، ج۲۵، ص۳۱۷ و ج۲۸، ص۳۳۹ و ج۲۹، ص۱۹ و…

[۳]. محمد بن یعقوب کلینى ، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص۲۸۵، ح ۲۳.

[۴] . ر.ک: همان، ج‏۲، ص۲۷۸، ح۶ و ۷.

[۵]. حجرات: ۱۴.

[۶]. محمد بن یعقوب کلینى ، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص۲۵.

[۷] . ر.ک: همان، ج‏۲، ص۲۴، بَابُ أَنَّ الْإِسْلَامَ‏ یُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَهُ وَ أَنَّ الثَّوَابَ عَلَى الْإِیمَان‏.

[۸] . نساء:۱۴۵: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرا».

[۹] . محمد بن یعقوب کلینى ، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۲، ص۲۴.

[۱۰] . مانند روایاتی که مرگ بدن امام را مرگ جاهلی معرفی می‌کند. ر.ک: همان، ج۱، ص۳۷۶.

[۱۱] . همان، ج‏۲، ص۳۸۲ـ۳۸۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics