قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / بررسی اعتبار چشم مسلح در رؤیت هلال/ رؤیت هلال موضوعیت دارد یا طریقیت؟/ پاسخ به برخی نقض‌ها
آیا نائینی از مبانی خود در مشروطه فاصله گرفت؟/ گزارشی از دیدار استاد فاضل لنکرانی با آیت‌الله سیستانی در نجف

از سوی استاد محمدجواد فاضل لنکرانی صورت گرفت؛

بررسی اعتبار چشم مسلح در رؤیت هلال/ رؤیت هلال موضوعیت دارد یا طریقیت؟/ پاسخ به برخی نقض‌ها

به نظر می‌رسد که اعتبار رؤیت هلال با تلسکوپ را به‌خوبی می‌توان از ادله استفاده کرد؛ اولاً نه رؤیت و نه هلال، هیچ یک دخالتی ندارند و واقع قمر و ولادت قمر معتبر است؛ اما اگر پذیرش این مطلب سخت باشد، رؤیت اطلاق دارد و همه این ابزارها را در برمی‌گیرد، دلیلی هم بر انصراف و استحاله ثبوتی نداریم. همچنین این‌که کسانی که عمومی بودن رؤیت هلال را دخیل در حکم وجوب روزه می‌دانند، به‌ناچار باید بپذیرند که اگر ماه در یک افقی رؤیت شد، باید برای همه مردم نیز معتبر باشد؛ چراکه در غیر این صورت عمومی بودن آن مخدوش می‌شود. به‌عبارت دیگر با استدلال به «هی مواقیت للناس» چاره‌ای جز عدم وحدت افق نیست و باید این مبنا را معیار قرار دهند که رؤیت هلال در هر نقطه‌ای برای عموم مردم کفایت می‌کند.

شبکه اجتهاد: متن حاضر بیانات استاد محمدجواد فاضل لنکرانی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در نشست علمی استهلال با چشم مسلح می‌باشد که به‌همت گروه فقه و حقوق پژوهشکده حج و زیارت و با همکاری مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) با حضور جمعی از دانش‌پژوهان و طلاب در مسجد این مرکز برگزار شد.

موضوع وجوب روزه چیست؟ رؤیت هلال یا واقع تولد ماه؟

اولین نکته این است که در روایات متعدده بلکه متواتره، رؤیت هلال، موضوع برای وجوب صیام قرار داده شده؛ مثل «إذا رَأَیْتُمُ الْهِلالَ فَصُومُوا وَ إذا رَأیْتُمُوهُ فَأفْطِرُوا» این تعبیر که در روایات متعدد ذکر شده، یک تعبیر مرکب است که در آن دو عنوان رؤیت و هلال وجود دارد. نسبت به کلمه رؤیت، نظر جمع زیادی از بزرگان این است که فقط بر همین رؤیت با چشم عادی دلالت دارد؛ نه رؤیت با ابزار؛ اما جمعی دیگر از بزرگان مثل مرحوم والد(ره) معتقدند، کلمه‌ رؤیت اطلاق دارد با هر سببی که باشد. آن‌چه که ملاک است، صدق رؤیت است. رؤیت با چشم عادی رؤیت است، با چشم مسلح، دوربین و تلسکوپ هم رؤیت است و این شواهدی هم دارد. یک شاهد آن است که اگر کسی یک زن اجنبی بدون پوشش را در کره ماه با تلسکوپ ببیند، حرام است. در «رؤیه النظر إلی الأجنبیه» هیچ فقیهی نگفته، فقط دیدن با چشم عادی حرام است؛ اما با چشم مسلح اشکالی ندارد، حتی اگر آن ابزار واسطه‌ در رؤیت بشود فرض کنید فردی خدای ناکرده فکر شیطانی بر او غلبه کند و ده جور آینه درست کند تا از یک فاصله زیادی زن اجنبیه‌ای را ببیند. این هم حرام است؛ چون صدق رؤیت می‌کند. هم‌چنین اگر کسی با دوربین شاهد قتلی باشد، آیا نمی‌تواند در محکمه شهادت بدهد که من دیدم فلانی آن فرد را به قتل رساند؟ بله، شهادت این فرد مسلماً قابل قبول است و هیچ فقیهی نمی‌گوید که شهادت عن حسٍ که در باب شهادت معتبر است، باید با رؤیت مجرده باشد.

در حلال بودن گوشت ماهی، ‌فلس معتبر است. حال اگر پولک ماهی با چشم عادی قابل رؤیت نبود و آن را با دستگاه دیدیم، همین کافی برای حلیت است؛ همان‌طور که در زمان امام خمینی(قده) متخصصان گفتند: ماهی اوزون‌برون دارای فلس است. امام هم فرمودند: همین که متخصصان می‌گویند: فلس دارد، کافی است. عجیب این است، مراجع بزرگواری که می‌گویند: رؤیت هلال با چشم مسلح کافی نیست، این شواهد را قبول دارند؛ یعنی در این شواهد هیچ‌کدام اختلافی ندارند؛ منتهی نکته‌ای را که موجب شده، نظرشان به جانب نفی برود، بعداً ذکر خواهیم کرد.

هلال چیست؟ آیا مجرد خروج ماه از تحت‌الشعاع است؟

ما یک مقارنه داریم که در آن لحظه، ماه کاملاً تحت‌الشعاع خورشید قرار می‌گیرد و به هیچ وجه قابل رؤیت نیست. زمان مقارنه بسیار کوتاه است؛ حتی در یک ثانیه معین واقع می‌شود؛ لذا اصحاب نجوم برای هر ماهی می‌گویند: ساعت مقارنه آن؛ مثلاً هشت و ده دقیقه و هفت ثانیه است. ماه بعد خروج از مقارنه مدتی تحت‌الشعاع خورشید است و با خروج از مقارنه ولادت آن آغاز و ماه جدید شروع می‌شود؛ چون حرکت ماه از سمت مغرب به مشرق است، هنگام ولادت قسمت نورانی‌اش کاملاً به سمت خورشید است و چیزی از آن پیدا نیست؛ اما آرام آرام که از مشرق انحراف پیدا می‌کند، لبه نورانی‌اش پیدا می‌شود. یک بحث این است که مراد از هلال چیست؟ آیا آن زمانی که از مقارنه خارج گردد، هلال شروع می‌شود؟ ولو آن لبه نورانی‌اش را نوع مردم نبینند. این یک احتمال.

احتمال دوم این است که وقتی به آن هلال می‌گویند که آن لبه و انحناء نورانی‌اش دیده شود، در این صورت از وقت ولادت لااقل باید هشت نُه ساعت بگذرد تا این لبه نورانی قابلیت پیدا شدن را بیابد. معنای لغوی هلال، غره‌القمر است. یعنی روز یا شب اول ماه؛ اعراب اول و آغاز هر چیز را غرّه می‌گویند. الهلال غرّهالقمر یعنی آغاز قمر؛ اما این‌که تا چه زمانی آن را هلال می‌گویند؟ بسیاری از لغویین می‌گویند تا وقتی ابن لیلتین شود. یعنی تا دو شب به آن هلال گفته و از شب سوم به بعد قمر می‌گویند. بعضی نیز تا شب سوم و یا شب هفتم به آن هلال می‌گویند؛ ولی لغت، هلال را آغاز ولادت قمر قرار داده است.

مرحوم آیت‌الله‌ خوئی(ره) می‌فرماید: هلال، خروج ماه از محاق است؛ «خروجه عن تحت‌الشعاع» که همان محاق است. «بمقدارٍ‌ یکون قابلاً للرؤیه ولو فی‌الجمله»؛ به مقداری که فی‌الجمله قابل رؤیت باشد؛ ولو در یک منطقه و برای گروهی این رؤیت حاصل شود و لازم نیست همه آن را ببینند. این معنا نه در روایتی آمده و نه لغت دلالت بر آن دارد. این‌که بگوییم: ماه مثلاً ساعت دوازده ظهر متولّد شده و الآن ساعت هشت شب است و با گذشت هشت ساعت از آن هنوز لبه‌ نورانی‌اش پیدا نشده و تا زمانی که لبه نورانی ماه پیدا نشود، هلال نیست، سخنی غیر قابل قبول است.

سؤال ما این است که از وقت ولادت تا زمانی که آن لبه نورانی می‌خواهد پیدا شود، به این ماه هلال می‌گویند یا نه؟ آیا این هلال در این‌جا با استهل الصبی در معنا نزدیک به هم هستند؟

در بعضی از کتب لغت آمده هلال عبارت از ما یهلّه الناس است؛ یعنی مردم بتوانند آن را ببینند و فریاد برآورند، وگرنه به آن هلال گفته نمی‌شود؛ درحالی‌که یهلّه اصلاً مقوم هلال نیست؛ چون قابلیت رؤیت اثر غالبی است؛ غالباً وقتی مردم می‌بینند، می‌گویند: ماه را دیدیم؛ اما این‌طور نیست که اگر قبلش دیده نشود، به آن هلال نمی‌گویند. ما در رساله خود اثبات کردیم که از بدو ولادت صدق هلال می‌کند؛ ولو هنوز آن لبه انحنایی نورانی ماه برای مردم پیدا نشده باشد.

نکته اول این است، در روایات که رؤیه‌الهلال را بیان فرموده‌اند، بحث‌ها همه سراغ این رفته که رؤیت چیست؟ هلال چیست؟ و مراد از رؤیت هلال چیست؟ ولی در همین روایات قرینه‌ای وجود دارد که به ما اثبات می‌کند که نه رؤیت مدخلیت دارد و نه حتی خود هلال؛ چون روایات وقتی می‌فرمایند:«إذا رَأیْتُمُ الهِلالَ فَصُومُوا وَ إذا رَأیْتُم فَأفْطِروا» بعد هم می‌فرمایند: «وَ لَیسَ بِالرأیِ وَ لا بِالتَّظَنی»، می‌خواهند بگویند باید مطمئن شوید که ماه متولد شده است. در آن زمان هیچ راهی برای اطمینان غیر از رؤیت هلال نبوده؛ لذا ائمه(ع) می‌فرمودند: مشاهده هلال ماه موضوع وجوب صوم است. در آن زمان حدس و گمان و محاسبات اطمینان‌آور نبوده و کفایت نمی‌کرده است. مثلاً‌ این‌که فقهای ما می‌گویند: «لا اعتبار بقول المنجم»، برای آن است که قول آن‌ها در آن زمان موجب اطمینان نبوده است؛ بر خلاف امروز که محاسبات نجومی صد در صد مفید اطمینان است. لیس بالتظنی، می‌گوید: حدس و گمان مجزی نیست. ما باشیم و این جمله، می‌گوییم: پس رؤیت طریقیت دارد نه موضوعیت؛ حتی دیدن با تلسکوپ هم لازم نیست؛ چون ملاک علم به ولادت ماه جدید است. وقتی هم که ماه در ساعات اولیه از تحت‌الشعاع خارج می‌شود، می‌گویند: با تلسکوپ هم قابل رؤیت نیست؛ ولی به‌حسب واقع این ماه متولد شده و ماه جدید است. همین جا سؤال ما از بزرگانی که مثلاً شنبه شب سال گذشته هلال ماه شوال را با تلسکوپ دیدند؛ ولی فرمودند: چون با تلسکوپ دیده شده، به درد نمی‌خورد و دوشنبه را عید قرار دادند، این است که ماه از هنگام ولادت تا آن زمانی که با تلسکوپ دیده شود، ماه جدید است یا ماه قبلی؟ این مقدار از زمان جزء کدام ماه است.

بعضی برای خود یک اصطلاحی به‌نام ماه شرعی درست کرده‌اند که لازم است، در موردش بحث شود که آیا در مورد هلال و شروع ماه یک اصطلاح و حقیقت شرعیه‌ای به‌نام ماه شرعی داریم یا نه؟ می‌گوییم هیچ دلیلی بر این اصطلاح نداریم.

باید به این نکته خوب توجّه شود. دلیلی بر این معنا نداریم که شارع در مسأله هلال اعمال تعبّد کرده و فرموده باشد: کاری ندارم ماه قمری شروع شده یا نه؟ ماه شرعی شما از وقتی است که آن را ببینید. عبارت «و لیس بالتظنی و لا بالرأی بل بالرؤیه»، خود دلیل روشنی است بر این‌که واقع ملاک است و رؤیت طریقی برای رسیدن و اطمینان و علم است.

همان‌گونه که در بحث حدّ ترخص، وقتی روایات می‌فرماید:«إذا خَفِیَ الأذانُ فَقَصِّرْ» یا «إذا خَفِیَ الْجُدران فَقَصِّر»، این بحث مفصل به وجود می‌آید که آیا هر دو علامت‌اند یا یکی اماره و دیگری طریق برای آن است. اگر هر دو علامت‌اند، آیا هر دو علامت واقعی‌اند یا ظاهری؟

مرحوم آیت‌الله‌ خوئی(ره) نظر شریفش این است که «خفی الاذان یا خفی الجدران» طریق و اماره تعبدی نیست؛ بلکه علامتی بر آن ابتعاد و دوری خاص است؛ یعنی شارع می‌گوید: تو که قصد سفر داری، باید هنگامی که از توابع عرفی شهر دور شدی، نماز خود را شکسته بخوانی. این دو دیده نشدن دیوارهای شهر و شنیده نشدن صدای اذان موضوعیت ندارند.

آیا رؤیت هلال موضوعیت دارد یا طریقیت؟

حال سؤال ما این است شما که در آن‌جا این بیان را می‌فرمائید، همین‌جا هم بفرمائید که رؤیت هلال موضوعیت ندارد و برای ما واقع هلال ملاک است. رؤیت هلال طریقی برای رسیدن به‌واقع است؛ در نتیجه اگر در زمان ما منجمان و عالمان علم هیأت با محاسبه دقیق گفتند: در ساعت ۱۲ امروز ماه از تحت‌الشعاع خارج می‌شود آن شب، شب اول ماه خواهد بود. حتی رفتن با هواپیما و دیدن با تلسکوپ هم لزومی ندارد. این‌که رهبری معظم انقلاب هر سال گروه‌هایی را مؤظف بر استهلال فرموده‌اند، برای اطمینان است و الا از نظر علمی نیازی به این هم نیست.

آیا رؤیت اطلاق دارد؟

نکته دوم، قطع نظر از مطلب اول، ما باشیم و روایات رؤیت هلال، عرض ما این است که این رؤیت اطلاق دارد، می‌گوید: رؤیت با هر چیزی که ماه با آن دیده شود، تحقق می‌یابد. با عینک، دوربین و تلسکوپ و… وجود اطلاق در این روایات چه اشکالی دارد؟

همان زمان از ناحیه برخی مراجع بزرگوار و برخی دیگر از آقایان بیان شد که این‌جا اطلاق ثبوتاً محال است. چرا؟ چون شارع اگر بخواهد بگوید، دیدن با تلسکوپ یا با چشم عادی هر دو موضوع برای وجوب روزه است، در این صورت برای رؤیت با تلسکوپ مثلاً هفت هشت ساعت بعد از ولادت و از آن طرف برای چشم عادی لااقل سیزده ساعت لازم داریم؛ در نتیجه مبتلا به اقل و اکثر می‌شویم؛ دیدن با تلسکوپ می‌شود اقل و دیدن با چشم عادی می‌شود اکثر. حال اگر بگوئیم: شارع هم اقل و هم اکثر را موضوع حکم وجوب صوم یا افطار قرار داده، این تخییر بین اقل و اکثر می‌شود که محال است. بنابراین اطلاق ثبوتاً محال است.

به‌عبارت دیگر تمسک به اطلاق اثباتاً در جایی است که ثبوتاً هم ممکن باشد. وقتی اطلاق ثبوتاً ممکن نباشد، چه‌کار باید کنیم؟ می‌گویند: دیدن با چشم عادی را که نمی‌شود نفی کرد؛ زیرا همه آن را کافی می‌دانند، پس چون این (اکثر) یقینی است، قبولش می‌کنیم و دیدن با چشم مسلح (اقل) دیگر اعتبار ندارد.

جواب این است: اولاً می‌پرسیم: شما در مورد «اذا خفی الاذان فقصر و إذا خفی الجدران فقصر» چه می‌فرمائید؟ وقتی از شهر بیرون می‌روید، چنان‌چه مثلاً به یک کیلومتری شهر برسید، صدای طبیعی اذان بدون بلند‌گو شنیده نمی‌شود؛ اما خفاء الجدران و دیده نشدن دیوارهای شهر که در سه یا چهار کیلومتری اتفاق می‌افتد، آن‌جا هم یک اقل و اکثر دارید؛ پس آن‌جا چه می‌فرمائید؟ مشهور که می‌گویند: هر یک از این دو کافی است؛ به‌جهت آن که هر دو علامت ظاهری هستند و تخییر بین اقل و اکثر هم در جایی که ظاهری باشد، مانعی ندارد. محذور شارع در تخییر بین اقل و اکثر جایی است که واقعی باشند. این‌جا نیز چنین است. کسی که ماه را با تلسکوپ ببیند، همین برایش کافی است؛ اما فردی که تلسکوپ ندارد و نمی‌داند ماه جدید شروع شده یا نه؟ امشب نگاه می‌کند و می‌بیند ماه در آسمان نیست و فردا می‌بیند ماه هست، برای این فرد از روز بعد روزه واجب می‌شود.

جای تعجب است چه طور این‌جا بحث تخییر بین اقل و اکثری را که بین دو عنوان واقعی است و در اصول آقایان آن را معقول نمی‌دانند، مطرح کرده‌اند؛ درحالی‌که این دو علامت ظاهری هستند و تخییر بین اقل و اکثر در این مورد که ظاهری است، هیچ مانعی ندارد؛ بنابراین وجهی برای استحاله اطلاق ثبوتاً وجود ندارد.

در مکتوب دفتر یکی از مراجع بزرگ نجف که نظیر آن در فرمایش یکی از مراجع بزرگ قم هم آمده، چنین آورده‌اند که برخی می‌گویند: ما باید این‌جا اطلاق را حمل بر متعارف کنیم. برای آن یک قانون کلی به‌عنوان لزوم حمل المطلقات علی المتعارف ذکر کرده و دو سه مثال هم می‌زنند. ما در رساله خود ۲۰ نمونه از کتاب جواهر شاهد آورده‌ایم که اگر بخواهیم مطلق را حمل بر متعارف کنیم، باب اطلاق بسته می‌شود. صاحب جواهر از قول فقهای دیگر نقل می‌کند که در این موارد نمی‌شود، فقط حمل بر متعارف کرد و اطلاق شامل همه افراد متعارف و غیرمتعارف می‌شود.

مثلاً در روایات آمده: «من حاز ملک»؛ در زمان قدیم اگر کسی زمینی را تحجیر[سنگ‌چینی] و دورچین می‌کرد یا آن را شخم می‌زد، ملک او می‌شد. امروز که وسایلی درست شده، در یک ساعت ۱۰ هکتار زمین را شخم می‌زند. آیا می‌توان گفت: «من حاز ملک»، فقط موردی را می‌گوید که فردی به‌صورت عادی و با بیل زمینی را شخم بزند؟ یا مثلاً قبلاً تورهای ماهی‌گیری بود که با آن تعداد کمی ماهی صید می‌کردند. الآن تورهایی در کشتی‌های خیلی بزرگ قرار دارد که با یک‌بار به آب انداختن، هزاران ماهی را حیازت و صید می‌کنند. آیا می‌توانیم بگوییم، در استفاده از این وسایل «من حاز ملک» صدق نمی‌کند؟ «من حاز» مربوط به متعارف است. اگر ما بخواهیم این‌گونه حرف بزنیم، باب پویایی اجتهاد بسته می‌شود. اطلاق «من احیی ارضاً» می‌گوید: با هر وسیله‌ای زمین را احیا کند، مال او می‌شود. قدیم با بیل و کلنگ و زور و بازوی کشاورز بود امروز با تراکتورهای عجیب و غریب هکتارها زمین را احیا می‌کنند.

همین‌طور نسبت به «احل‌الله البیع»، نمی‌توان گفت که شامل بیع اینترنتی نمی‌شود. الآن با این معاملات بسیاری که از طریق اینترنت انجام می‌شود، این حرف قابل قبول نیست.

نکته دوم در مورد رؤیت هلال، این است که می‌گویند اطلاق انصراف به رؤیت مجرده دارد؛ به‌طور کلی منشأ انصراف می‌تواند سه‌چیز باشد: «غلبه‌الوجود، یا غلبهالاستعمال، یا وجود قرینه بر انصراف» که در فقه موارد زیادی دارد. غلبهالوجود را کسی به‌عنوان منشأ انصراف قبول ندارد. غلبه‌الاستعمال داریم؛ ولی در این‌جا کاربرد ندارد؛ چون این ابزار جدید در آن زمان موضوع نداشته است.

حالا آن‌چه بعضی از مراجع نجف و قم روی آن تأکید دارند، این است که می‌فرمایند آیه شریفه «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس»، قرینه می‌شود بر انصراف رؤیت در این روایات بر رؤیت مجرده؛ چراکه آیه می‌فرماید: از پیامبر(ص) در مورد اهلّه سؤال می‌کنند. بگو: «قل هی مواقیت للناس». ظاهر کلام بزرگواران این است که این هلال‌ها را به منازل قمر در طول یک ماه منطبق کرده‌اند؛ یعنی شب اول، دوم، سوم و… تا آخر ماه، به‌منزله یک تقویم و ساعت طبیعی برای بشر است. مواقیت، یعنی مردم امور زندگی خود را با این‌ها تنظیم می‌کنند. می‌گویند: وقتی ماه به بدر رسید یا وقتی ماه به محاق رفت فلان عمل را انجام می‌دهیم! بنابراین هلال‌ها اولاً میقات‌ و شاخص‌اند، ثانیاً برای عموم مردم هستند؛ یعنی خدا هلال را به‌نحوی قرار داده که عامه مردم می‌توانند آن را برای خود میزان قرار بدهند. رؤیت با تلسکوپ برای عموم مردم مقدور نیست؛ لذا این آیه قرینه بر انصراف رؤیت در این روایات بر رؤیت مجرده است.

آیا تقسیم احکام به شخصی و عمومی صحیح است؟

برخی از مراجع بزرگوار قم فرموده‌اند: حکم دو نوع است؛ حکم شخصی و حکم عمومی؛ در احکام شخصیه ملاک خود شخص است؛ مثلاً اگر چشم کسی تیزبین است و نامحرم را از فاصله ۵۰۰متری دقیق می‌بیند؛ اما فرد دیگری کنار او هست که چشمش ضعیف است و نمی‌تواند آن زن را ببیند. نگاه از این فاصله بر فرد تیزبین حرام و بر دیگری حلال است؛ چون حرمت دیدن نامحرم، جنبه شخصی دارد؛ اما رؤیت هلال به قرینه «هی مواقیت للناس»، جنبه عمومی دارد و اگر فرد یا افرادی آن را با تلسکوپ یا ابزار ببینند، فایده ندارد.

سؤال مهم این است که:

اوّلاً: چه دلیلی در این تقسیم وجود دارد که برخی احکام جنبه شخصی دارد و برخی جنبه عمومی؟ در کلمات این بزرگان گرچه قرائنی بر تقریب این مطلب آورده شده؛ اما انصاف آن است که این قرائن چنین تقسیمی را اثبات نمی‌کند و هیچ دلیل قابل قبولی بر این تقسیم وجود ندارد.

ثانیاً: چرا در بحث رؤیت هلال اگر یک شخص به‌تنهایی ماه را ببیند، باید روزه بگیرد؟ درحالی‌که بر دیگران واجب نیست؟ آیا این مطلب شاهدی بر خلاف این مدعی نیست؟

عجیب این است که در فرمایشات بعضی از مراجع نجف آمده: اگر این تلسکوپ در زمان خود ائمه(ع) هم بود، یقیناً می‌فرمودند: اعتبار ندارد! برای این‌که موضوعش جنبه عمومی دارد.

می‌گوئیم چرا؟ می‌گویند: موضوع وجوب صوم، رؤیه‌الهلال است که به قرینه آیه « قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ»، عنوانش عمومی است؛ یعنی هر کسی شب اول استهلال کرد، چنان‌چه مانعی در آسمان نباشد، بتواند ماه را ببیند؛ اما رؤیت با دستگاه از عهده عموم مردم خارج است؛ لذا قابل قبول نیست.

مقصود از«هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ» چیست؟

اولاً این‌جا باید درباره این آیه بحث کرد که مراد از اهلّه در «یسئلونک عن الاهله» چیست؟ آیا مراد شب‌های هر ماه است: اول ماه، دوم، سوم و…؟ یا منظور از اهلّه یعنی هلال هر ماه؛ به نظر اهله در این‌جا ظهور در شروع ماه دارد. «یسئلونک عن الاهله»؛ یعنی از تو در مورد هلال ماه محرم، هلال ماه شوال، هلال ماه رمضان و… می‌پرسند. شما هم جواب بده که این هلال‌ها میقات‌هایی برای مردم هستند.

اتفاقاً در «هی مواقیت للناس و الحج»، الحج قرینه بر همین حرف ماست و الا اول هلال ذی‌حجه که حج نمی‌روند! مراسم حج از روز عرفه شروع می‌شود که روز نهم ماه است. علاوه بر این‌که در روایاتی از ائمه(ع) سؤال می‌کنند که اهله یعنی چه؟ و آن‌ها فرموده‌اند: هی شهور القمر و این یک نکته.

مرحوم علامه طباطبائی هم در تفسیر المیزان فرموده‌اند: اهلّه به‌همین معناست و حق هم با ایشان است؛ هرچند به این روایت اشاره نمی‌کنند؛ اما چنین روایتی وجود دارد. به‌هرحال باید روشن شود، چگونه از «هی مواقیت للناس» استفاده کرده‌اید. باید طوری باشد که عموم مردم این ماه را میزان و شاخص برای امور زندگی خودشان قرار بدهند؟‌ و آیا منظور از این عموم، تک‌تک آحاد مردم مراد است؛ یعنی این هلال بالفعل برای مردم شاخص واقع می‌شود. این واقعاً قابل قبول نیست و یقین داریم، خداوند چنین معنایی را اراده نفرموده و بسیاری از مردم قدرت تشخیص هلال را یعنی همان هلال اول ماه را نیز ندارند. اصلاً چنین فعلیتی وجود ندارد. یا منظور آن است که قابلیت و شأنیت میقات برای مردم داشته باشد. در این صورت عموم استغراقی در آیه تمام است؛ یعنی قابلیت میقات قرار دادن برای هر کسی وجود دارد و در آن تردیدی وجود ندارد؛ لیکن این معنا نفعی برای استدلال‌کننده به آیه ندارد؛ چراکه استدلال مبتنی بر فعلیت است.

نکته دوم این‌که اگر گروهی با تلسکوب استهلال کرده و ماه را در آسمان دیده و به عموم مردم خبر دهند، آیا این‌جا از مواقیت للناس بودن خارج می‌شود، چون عموم مردم خودشان نرفتند ببینند و ماه با دوربین یا تلسکوپ دیده شده است؟ این سخن خیلی عجیبی است که ما از «مواقیت للناس» اولاً بالفعل بودن را که مسلم فعلیت نیست و ثانیاً برای همه بودن را استفاده کنیم.

در مواقیت للناس، لام للناس، لام نفع است؛ یعنی به نفع مردم است. اگر هواشناسی اعلام کند، فردا باران می‌آید، آیا این تعیین برای عموم مردم نیست؟ آیا می‌توانیم بگوییم این خبر فقط به درد خودتان می‌خورد؟ بنابراین از این آیه، عمومی بودن رؤیت هلال آن هم به‌صورت بالفعل استفاده نمی‌شود تا بگوییم هلالی را که موضوع وجوب صوم است باید عموم مردم بتوانند ببینند. اگر این باشد، پس بیّنه چه اثری در استهلال دارد؟ شما باید بیّنه را هم کنار بگذارید؛ چون رؤیت تعدادی از مردم با آیه قرآن که دال بر عموم است، مخالفت دارد. پس باید بگویید: بینه را همه جا قبول می‌کنیم؛ الا در باب رؤیه‌الهلال؛ در‌حالی‌که قبول بیّنه تقریباً مورد اتفاق فقهاست.

نقض دوم این است که در معتبره علی‌بن جعفر از امام کاظم(ع) آمده: یک نفر هلال ماه رمضان را دیده و بقیه ندیده‌اند. امام می‌فرماید: آن کسی که دیده، باید روزه بگیرد؛ چون اطمینان پیدا کرده است. اگر استهلال جنبه عمومی داشته باشد، باید بگوییم بی‌خود دیده‌ای! هر وقت همه دیدند، بر تو هم روزه واجب می‌شود. بنابراین به چنین مطلبی نمی‌توان ملتزم شد و به‌خوبی واضح گردید، این اطلاق اشکال ثبوتی ندارد. حرف تخییر بین اقل و اکثر هم حرف تام و صحیحی نیست. اشکال اثباتی هم که وجود انصراف باشد، مردود است؛ چون این آیه شریفه را نمی‌توان قرینه انصراف به رؤیت مجرده قرار داد. هیچ انصراف و هیچ قرینیتی ندارد. در جایی هم که ماه با تلسکوپ دیده شود، مواقیت للناس به‌خوبی صدق می‌کند و هیچ تسامح و مجازی در این‌جا مطرح نمی‌شود.

مواردی که جمعی از مراجع معظم به‌عنوان نقض ذکر نموده‌اند

بعضی از مراجع دیگر مواردی را ذکر کرده‌اند که در آن، دیدن با دوربین و ابزار کفایت نمی‌کند و ما هم قبول داریم؛ مثلاً در باب حدّ ترخص از ما می‌پرسند: چرا می‌گویید ترخص آن‌جاست که با چشم عادی دیوارهای شهر دیده نشود؟ اگر ابزار جدید معتبر است، باید بگویید: چنان‌چه اگر از ده کیلومتری هم دیوارهای شهر را با دوربین دیدی! آن‌جا حدّ ترخص است؛ در حالی که هیچ فقیهی ملتزم به این نمی‌شود.

جواب خیلی روشن است. حد ترخص یک عنوان عرفی است؛ یعنی توابع عرفی شهر که گاهی از آن تعبیر به حریم می‌کنند. وقتی یک عنوان عرفی است، باید به عرف مراجعه کنیم. عرف می‌گوید: حد ترخص شهر، همان دو یا سه کیلومتر است. شارع هم «خفاء الاذان و الجدران» را اماره برای همین حدّ عرفی قرار داده است. بر خلاف هلال که یک امر واقعی است. مثل همان باب شهادت که با دوربین می‌بیند که زید عمرو را به قتل رساند. خود آیت‌الله‌العظمی خوئی تصریح فرموده‌اند که دو «خفاء اذان و جدران»، علامت برای آن بُعد عرفی است؛ لذا این‌جا روشن است که اصلاً مسأله دوربین و تلسکوپ معتبر نیست.

یکی از موارد دیگر که مطرح کرده‌اند، این است که گفته‌اند: شما شیری را که از حیوان دوشیده و می‌خواهید بیاشامید، اگر با چشم عادی نگاه کنید، ذرات خون در آن نمی‌بینید؛ اما چنانچه آن را زیر میکروسکوپ بگذارید، ذرات خون در آن دیده می‌شود. حال اگر رؤیت با ابزار کافی باشد باید بگوییم از هیچ شیری نمی‌شود استفاده کرد، چون هر شیری که زیر میکروسکوپ بگذارید، ذراتی از خون در آن مشاهده خواهید کرد. جواب این هم روشن است.

«چون الاحکام تابعهٌ للأسماء» احکام تابع اسماء هستند. الآن چه اسمی بر این مایع زیر میکروسکوپ صدق می‌کند؟ حتی اگر ذرات خون در آن دیده می‌شود، عرف دقیق به آن شیر می‌گوید. همان‌طور که اگر با میکروسکوپ ذرات خیلی ریزی از نقره را در طلای خالص مشاهده کنند، باز عرف دقیق به آن طلا می‌گوید. ملاک صدق عنوان است. شارع فرموده: اگر لبن است، بخور، لذا در جایی که جرم خون از لباس شسته شود، ولی رنگ خون باقی باشد، عرف می‌گوید: «لون الدم غیر الدم»، رنگ خون با خود خون فرق دارد؛ لذا نجس نیست.

هم‌چنین مسأله خسوف و کسوف، از جمله مواردی است که خیلی از آقایان خواسته‌اند، فرمایش خود را با آن تحکیم کنند. می‌گویند: اگر شما در مسأله هلال رؤیت با تلسکوپ را کافی می‌دانید، اگر با تلسکوپ ماه یا خورشیدگرفتگی را ببینید، باید بگویید کفایت می‌کند و نماز آیات واجب است؛ در حالی که فقها چنین فتوا نمی‌دهند و می‌گویند: اگر مردم خودشان ببینند، ماه یا خورشید گرفته، در این صورت نماز آیات واجب می‌شود.

جواب این هم خیلی روشن است. در باب خسوف و کسوف، معیار، خسوف و کسوف واقعی نیست؛ بلکه خسوف و کسوفی که آیه برای مردم باشد، موضوع برای نماز آیات است. اگر در واقع خسوف و کسوفی باشد که فقط با تلسکوپ دیده شود، چنین خورشیدگرفتگی آیه(نشانه) برای مردم نیست. موضوع نماز آیات جایی است که آن واقعه آیه برای مردم باشد. همین نقض را در باب زلزله هم گفته‌اند که گاهی اوقات، زلزله‌هایی در زمین واقع می‌شود که مراکز لرزه‌نگاری آن را ثبت می‌کنند؛ اما کسی مطلع نمی‌شود. اگر ابزار ملاک است، پس همین که مراکز خبر آن را به ما می‌گویند، باید موضوع وجوب نماز آیات باشد که جواب باز همان است. زلزله‌ای موضوع وجوب نماز آیات می‌شود که آیه و نشانه‌ای از خدا برای مردم باشد؛ این‌که لرزه‌نگارها لرزه در باطن زمین را ثبت کنند، موضوع حکم نیست.

آن‌چه از دفتر بعضی از مراجع بزرگوار نجف منتشر گردیده، تصریح به مواردی کرده که در آن استفاده از ابزار را قبول نموده‌اند؛ مثلاً فرموده‌اند: اگر کسی با ابزار نوین تجسس کند؛ یعنی دستگاهی در اتاق کسی بگذارد و از فاصله یک‌کیلومتری صدای او را بشنود، این تجسس حرام است! چرا؟ چون موضوع حرمت عنوان تجسس است. این‌جا هم عنوان تجسس صدق می‌کند. یا در نگاه کردن به زنِ نامحرم با دستگاه می‌گویند: موضوع حرمت نظر است و این‌جا نظر صدق می‌کند یا در تعیین ارثیه برای بچه‌ای که در شکم زن باردار بعد از فوت شوهرش است، فقها می‌گویند: سهم دو مذکر باید کنار گذاشته شود؛ اما امروز که با دستگاه می‌توانند تشخیص دهند، این حمل یک بچه است یا دو تا و…، این‌جا دستگاه معتبر است؛ چون ملاک، علم به کیفیت و کمیت حمل است.

آن‌گاه فرموده‌اند: در باب موضوع هلال مسأله این چنین نیست. در موضوع هلال آن‌چه موضوع حکم شرعی قرار گرفته، باید وجودش برای عموم مردم قابل تشخیص باشد. به ایشان عرض می‌کنیم از کجا؟ می‌گویند: از «قل هی مواقیت للناس». جواب می‌دهیم، مواقیت للناس اصلاً دلالت ندارد که هلال وقتی هلال است که همه مردم آن را ببینند! در یسئلونک عن الاهله، درست است که اهله جمع هلال است؛ اما به‌معنای شب اول در مقابل شب دوم یا سوم نیست تا بگوییم این‌ها در طول یک ماه مواقیت للناس هستند؛ بلکه مراد از هلال در این آیه شهور است. هلال ماه محرم، ماه صفر، ربیع…؛ این هلال‌ها مواقیت للناس هستند. قطع نظر از این مطلب، شما از کجا می‌گویید: از مواقیت للناس استفاده می‌شود که همه مردم باید بتوانند ماه را ببینند. اگر یک عده با دوربین ماه را دیدند و به مردم خبر دادند، آیا مواقیت للناس صدق نمی‌کند؟ در مورد روایات هم مثل «إذا رَأیْتُمُ الهلالَ فَصُومُوا»، گرچه عنوان رؤیت هلال آمده؛ اما در ذیلش امام فرموده: «وَلَیْسَ بِالرَأیِ «وَبِالتَظَنّی»، در مجموع دلالت بر این دارد که واقع هلال برای ما مطرح است.

نکته دیگر این‌که می‌گویند: موضوع وجوب صیام، رؤیت‌پذیری هلال است؛ حتی در بعضی از نوشته‌جات آقایان مراجع آمده، رؤیت طریق است برای رؤیت‌پذیری هلال؛ یعنی ماه شرعی (به قول خودشان) وقتی شروع می‌شود که ماه قابلیت رؤیت داشته باشد. می‌پرسیم این را از کجا آوردید؟ چه دلیلی بر این حرف دارید که ماه قابلیت رؤیت داشته باشد؟ هلال در مقابل سایر اوقات قمر نیست؛ بلکه هلال یعنی خود ماه، منتهی اول ماه را اصطلاحاً هلال می‌گویند. درست است که بعداز شش هفت ساعت، این لبه هلال یک مقدار نورانی می‌شود و خود انحنا پیدا می‌شود؛ ولی ابتدای قمر وقتی است که ماه ولادت پیدا می‌کند و در لغت به هلال غرهالقمر گفته می‌شود.

سؤال ما این است از کجا به دست آورده‌اید که موضوع حکم شرعی باید وجودش برای عموم مردم قابل تشخیص باشد؟ یا این‌که نگاه به اجنبیه حکم شخصی است؛ اما مسأله وجوب روزه ماه رمضان حکم عمومی است؟

انصاف این است که این نقض‌ها هیچ کدام درست نیست و هر یک، ملاک خاص خودش را دارد. به نظر می‌رسد که اعتبار رؤیت هلال با تلسکوپ را به‌خوبی می‌توان از ادله استفاده کرد؛ اولاً نه رؤیت و نه هلال، هیچ یک دخالتی ندارند و واقع قمر و ولادت قمر معتبر است؛ اما اگر پذیرش این مطلب سخت باشد، رؤیت اطلاق دارد و همه این ابزارها را در برمی‌گیرد، دلیلی هم بر انصراف و استحاله ثبوتی نداریم.

نکته مهمی که باید بدان اشاره شود، این‌که کسانی که عمومی بودن رؤیت هلال را دخیل در حکم وجوب روزه می‌دانند، به‌ناچار باید بپذیرند که اگر ماه در یک افقی رؤیت شد، باید برای همه مردم نیز معتبر باشد؛ چراکه در غیر این صورت عمومی بودن آن مخدوش می‌شود. به‌عبارت دیگر با استدلال به «هی مواقیت للناس» چاره‌ای جز عدم وحدت افق نیست و باید این مبنا را معیار قرار دهند که رؤیت هلال در هر نقطه‌ای برای عموم مردم کفایت می‌کند.

مطلبی دیگر در کلمات برخی از آقایان مراجع هست که می‌گویند: اگر تلسکوپ معتبر باشد، پس ما علم اجمالی پیدا می‌کنیم که بسیاری از مردم متدیّن، ائمه(ع) و اولیای خدا در طول این ۱۴۰۰ سال، همیشه یک روز بعداز شروع ماه روزه گرفته‌اند و به‌جهت این علم اجمالی، فرزند ذکور باید به‌اندازه علم اجمالی‌اش روزه‌های پدرش را قضا کند.

این حرف خیلی تعجب‌آور است؛ زیرا ما مکلف به ‌‌ظاهر هستیم. ائمه(ع) ما هم به ظاهر عمل می‌کردند و از علم واقعی و لدنی خود بر این‌که آیا هلال ماه جدید شروع شده تا روزه بگیرند، هیچ‌گاه استفاده نمی‌کردند.

مردم آن زمان این وسایل را نداشتند و الا اگر یک منجمی در همان زمان یقین پیدا می‌کرد، شب اول ماه است و هیچ‌کس هم شهادت بر رؤیت نمی‌داد، بر او واجب می‌شد که روزه بگیرد. آن‌ها مکلف به‌همین ظواهر بودند. امروز هم که این وسایل اختراع شده، ما نمی‌گوییم مکلف به استفاده از این ابزار هستیم. اگر کسی استفاده کرد و برایش ولادت ماه محرز شد، باید روزه را شروع کند. کسی هم که در بیابانی زندگی می‌کند و این وسیله را ندارد، رادیو و تلویزیون هم ندارد که به او خبر بدهند، هر وقت ماه را دید باید روزه بگیرد.

حال بعداز این‌همه بحث‌های اصولی قوی که خود شما بزرگان به ما طلبه‌ها یاد داده‌اید که مکلف به واقع نیستیم، اکنون سزاوار نیست بفرمایید: پس ۱۴۰۰ سال قبل را چکار می‌کنید؟ مطلبی را که اخیراً بنده در مورد آزمایش DNA‌ در بحث تلقیح مصنوعی مطرح کرده‌ام، دیدم در فرمایشات دفتر مرجع بزرگ نجف هم آمده است. آیا از ۱۴۰۰ سال پیش تا حالا ما قاعده «الولد للفراش» را جاری نمی‌کردیم؟ اگر زن شوهرداری خدای ناکرده در اثر ارتباط نامشروع بچه‌ای به دنیا آورد و بین زانی و شوهر زن بر سر تصاحب بچه اختلاف شود، شارع فرموده: «الولد للفراش». وقتی علم به این موضوع ندارید، بچه را به شوهر زن بدهید؛ اما امروز که با آزمایش DNA‌ علم ثابت می‌کند، ولد ملحق به زانی است، باید بچه را به او داد. حال شما نسبت به ۱۴۰۰ سال گذشته چکار می‌کنید که این همه بچه را در طول این مدت به صاحب فراش داده‌اند؟ این روایت یک حکم ظاهری در فرض وجود شک است؛ اما الآن که با این آزمایش یقین پیدا می‌کنیم، دیگر شکی باقی نمی‌ماند. به نظر می‌رسد، دلیل‌هایی که ذکر شد، کفایت بر استفاده از ابزار در رؤیت هلال می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها

  1. لسان العرب: ج۱۵، ماده هلل.
  2. وسائل‌الشیعه ۱۰: ص۲۵۲، أبواب أحکام شهر رمضان، باب ۳، ح۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics