قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / برش‌هایی فرا فقهی از «اربعین»
پیاده روی اربعین؛ تالی تلو واجب کفایی/ میرزا محمد واعظی

اربعین، از حاشیه؛ از متن

برش‌هایی فرا فقهی از «اربعین»

اختصاصی شبکه اجتهاد: رسانه بزرگ عاشورا که در اربعین به اوج می‌رسد، بزرگ‌ترین رسانه و عظیم‌ترین ظرفیت در اختیار جهان تشیع و بلکه جهان اسلام است. حضور میلیونی زائران پیاده بخشی از این ظرفیت عظیم است که باید تلاش شود از همه ظرفیت‌های فکری – ترویجی اربعین بهره لازم برده شود. آنچه در زیر می‌آید برش‌هایی ناقص از این حرکت عظیم در این چند روز اخیر است، که فقط بخش‌هایی از آن محضر مخاطبان اندیشه ورز «اجتهاد» تقدیم می‌گردد. شایان ذکر است این مطالب فرافقهی است، همچنان که اربعین فرافقهی است، به همین دلیل سعی کرده‌ایم فقط برش‌هایی کوتاه از این ماجرای عظیم را فرارویتان قرار دهیم.

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:

پیاده‌روی اربعین نماد پرشکوه پیروان اهل‌بیت(ع)

خوشا به حال آن کسانی که در حال پیاده‌روی هستند یا پیاده‌روی خواهند کرد و به زیارت اربعین خواهند رسید و آن زیارت خوش مضمون را خواهند خواند.

ما هم اینجا با شوق و با حسرت نگاه می‌کنیم به این گام‌هایی که «هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران، که ره چون می‌توانم یافتن سوی درون من هم».

الحمدلله جوان‌های ما راه را پیدا کردند و میلیون‌ها نفر از مردم ما و مردم غیر ما، مردم عراق و دیگران، در این راه حرکت می‌کنند، این هم یکی از حوادث بسیار برجسته‌ای است که خدای متعال منت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است؛ این شد یک نماد.

همیشه اربعین پیاده‌روی بود اما این حرکت عظیم که یک نماد بسیار زیبا و پرشکوهی از حضور پیروان اهل‌بیت و علاقمندان به اهل‌بیت هست؛ این نبود، ما این را نداشتیم، این را خدای متعال در اختیار ما گذاشت، خدا را بایستی شاکر باشیم.

استاد سید مهدی میرباقری:

زیارت اربعین، بستر اقامهٔ توحید و ولایت در فرد و در جامعه شیعه و حتی در مقیاس جامعه جهانی است

«اصل زیارت، حضور در محضر امام و تجدیدِعهد با امام است، چه از دور، چه از نزدیک.

مفاد زیارت‌نامه، مفاد عهدنامه است. این عهدنامه که در زیارت اربعین هست، خیلی لطیف است. شهود امام و مقامات امام [و] بعد هم عباراتی است که ما را به رجعت امام می‌رساند که «امری لامرکم سِلْم ونُصرَتی لکم مُعَده» و ما را به نصرت و یاری و انتظار می‌رساند. یعنی ما شهادت می‌دهیم که این جریان شما در ظهور ائمه و رجعت، ادامه‌دار می‌باشد. هدف ما از انتظار، این است که قلب، تسلیم باشد و دنبال رأی امام باشد و تمام یاری‌مان، برای امام آماده باشد.»

«زیارت اربعین، بستر اقامهٔ توحید و ولایت در فرد و در جامعه شیعه و حتی در مقیاس جامعه جهانی است. شما این [واقعه] را با کارناوال‌های جریان باطل مقایسه کنید و فرقشان را دریابید». ۹۲/۹/۳۰

جلوه‌های زیارت مُشتاقین

«همه زائرین، در حال فرار از غفلت‌ها و شرک‌ها به‌سوی خدا هستند؛ ولی کسانی که با اشتیاق به زیارت می‌روند، درجات خاصی دارند. ابن‌قولویه در کتاب “کامل‌الزیارات” بابی باز کرده است به نام زیارت مشتاقین [با ثواب‌های شگفت‌انگیز].

زیارت اربعین یکی از جلوه‌های زیارت مُشتاقین است؛ یعنی کسانی که اربعین به کربلا می‌روند، قرض، فقر، بیماری و حتی جهنم و بهشت را در نظر ندارند بلکه مقصدشان خود امام حسین(ع) است. کسانی که در اربعین به زیارت کربلا می‌روند، خواب و غذا برای خودشان در نظر نمی‌گیرند؛ آن‌ها دنبال امام حسین(ع) هستند؛ در این صحنه‌ها اشتیاق به امام حسین(ع) می‌جوشد.

هم این زائرین، مشتاق هستند و هم کسانی که از این زائرین پذیرایی می‌کنند. گاهی یک سال زحمت می‌کشند که بتوانند یک روز از زائرین امام حسین(ع) پذیرایی کنند. در این پذیرایی همه حول محور امام(ع) جمع شده‌اند و همه تعلقات دیگر رنگ می‌بازد؛ مثل نژاد و رنگ و عرب و عجم بودن. فرد پذیرایی کننده، شأن خودش را فراموش می‌کند. گاهی او رئیس یک قبیله است ولی شئون خودش را کنار می‌گذارد و پای زائر را می‌شوید و خدمات می‌دهد. پس کسانی هم که پذیرایی می‌کنند دنبال چیزی نیستند و فقط دنبال شوق به امام حسین(ع) هستند. زائر هم در این مکان‌ها احساس غربت نمی‌کند و آنجا را مثل منزل خودش می‌داند…». ۹۲/۹/۳۰

اربعین جلوه‌ای از جامعه عصر ظهور

«اربعین نمونه‌ای از عالم ظهور است. در عصر ظهور، همه حول امامشان جمع می‌شوند و مشترک‌المال هستند و توکل در آن‌ها موج می‌زند. مالی در مقابل امامشان ندارند؛ یعنی دست در جیب هم می‌کنند.

شما این را در اربعین هم می‌بینید؛ امنیت و تأمین رزق وجود دارد، مثل دوره ظهور که یک نفر تنها از شهری به راه می‌افتد و احساس ترس نمی‌کند؛ لذا ذکر شده است که وقتی حضرت مهدی(عج) ظهور می‌کند ممکن است که بانویی ظرفی از جواهرات با خودش از این طرف عالم به آن طرف عالم حمل کند و احساس خطر نکند.

[در تاریخ آمده] که وقتی دستور داده شد که مسلمانان از مکه به مدینه بروند، مسلمانان نگران بودند. این آیه نازل شد که «وَ کَأَینْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یرْزُقُها وَ إِیاکُم»؛ چهارپایان و پرندگان غذایشان را با خودشان حمل نمی‌کنند. خدا روزی آن‌ها را می‌دهد و تمام آن‌ها سیر برمی‌گردند.

توکل این است. شما در اربعین جلوه‌ای از توکل را می‌بینید که فردی به تنهایی راه می‌افتد و کسی هم گرسنه نمی‌ماند و همه پذیرایی می‌شوند. کسی بیش از نیاز برنمی‌دارد؛ فداکاری و ایثار می‌کنند». ۹۲/۹/۳۰

تمدنی که نماد آن کعبه و کربلاست

ملّت تمدن‌ساز ایران، مسیر خود را از تمدنی که نماد آن “تخت جمشید” بود، به تمدنی که نماد آن “کعبه و کربلا”ست، تغییر داد.

«کسی می‌گفت ایران، قبل از اینکه اسلام بیاید، تمدن داشته است، اما بعد از آمدن اسلام، تمدنش را از دست داده و دیگر محور تمدن نیست!

جواب این افراد در کتاب مرحوم شهید مطهری (خدمات متقابل ایران و اسلام) آمده است. ایشان، هم خدمات اسلام به ایران و هم خدمات ایرانیان به اسلام را توضیح داده‌اند.

نکته حائز اهمیت آن است که ایران هنوز هم محور تمدن است؛ فقط تفاوتش این است که مسیر خود را در “محور بودن” عوض کرده و محور آن تمدنی شد که زمانش زمان طولانی‌تری است و آن تمدن اسلام است که در ظهور امام زمان(عج) به ظهور می‌رسد (هرچند می‌توانید اسم تمدن را روی آن نگذارید).

این ملّت مسیر خود را از تمدنی که نماد آن تخت جمشید بود به تمدنی که نماد آن کعبه و کربلاست عوض کرده است و این تمدن، ظهورش زمان برتر است. تلقی من آن است که اکنون آن تلاش بیش از هزار ساله جامعه شیعه که قطب شیعه، ایران بوده است در ایجاد یک تمدن جدید، یک زندگی و راهی جدید برای جامعه جهانی، به‌تدریج در حال به ثمر نشستن است… .» ۹۴/۱۱/۲۵

اربعین بستری برای ایجاد و احیای نوع دیگری از سبک زندگی

«همان‌طوری که جریان گردشگری منتهی به توسعه غربی می‌شود و بعضی از این جاذبه‌ها، جاذبه‌هایی هستند که فرهنگ ملت‌ها را تغییر می‌دهند و فضای کل بین‌الملل را تحت تأثیر قرار می‌دهند و ایجاد سبک زندگی می‌کنند.

اربعین نیز – اگر روی آن کار بکنیم – می‌تواند بستری برای ایجاد و احیای نوع دیگری از سبک زندگی باشد.

جنس زیارت اربعین یک رفتار ضدّ توسعهٔ غربی است. مقیاس تأثیرش هم بیش از یک مقیاس ملی است؛ در مقیاس یک امت است؛ حتی در مقیاس جامعه جهانی است؛ یعنی حول محور زیارت می‌تواند جامعه‌سازی کرد و بر سایر امت‌ها و جامعه جهانی اثر گذاشت». ۹۵/۸/۱۳

ثمره زیارت اربعین باید عهدهای بزرگ و تصمیم‌های بزرگ باشد

«این اربعین که خداوند به شما داده است قدرش را بدانید و شکر کنید. این اربعین و این راه. همه چیز آماده است که بخواهید یک تصمیم بگیرید. آمدید در راه. خدا را شکر. اما ثمره این زیارت ما باید اتمام عهدهای بزرگ و تصمیم‌های بزرگ باشد…

نمی‌خواهم شما را بترسانم اما بدانید این سختی‌ها گاهی مانند آن است که در وسط تنور باشید. گاهی همراه امام بودن، به حسب ظاهر آن است که وسط آتش هستی اما اگر قبول کنید و تصمیم بگیرید در کنار امام باشید مانند آن است که در بهشت هستید». ۲۷/۸/۹۵

استاد محسن قرائتی:

یک دستِ غیبی این حرکت را می‌چرخاند

هیچ امام و پیامبری زیارت اربعین ندارد. زیارت اربعین مخصوص امام حسین (ع) است و این یک اصل در پیوند مکتبی است.

طراح این اربعین خود امام حسین (ع) است، وگرنه مسئولان ما بعد از اینکه مردم راه می‌افتند اقدام می‌کنند.

اول مردم می‌جوشند بعد یکی می‌گوید پزشک‌اش را بدهیم یکی می‌گوید موکب درست کنیم یکی می‌گوید هلال احمر یکی می‌گوید پلیس.

یعنی اول مردم از درون می‌جوشند بعد مسئولان دنبال این هستند که کمبودها را برطرف کنند. به هر حال یک دست غیبی این حرکت را می‌چرخاند.

این‌ها که پیاده می‌روند گاهی ممکن است برای صله رحم هم پیاده‌روی نکنند. خانه پدر و مادر و اقوام را پیاده نروند.

اگر از ایشان مصاحبه کنی که شما پارسال تا حالا برای تحصیل علم چقدر پیاده‌روی کردی که پیاده فرسخ‌ها راه می‌روی؟ یک عشق حسینی شعله کشیده همه چیز را محو می‌کند.

برای زوار امام حسین (ع)، هر کس هر چه دارد در طبق اخلاص می‌گذارد، قصه قصۀ طبیعی نیست. این یک ریسمان غیبی است.

الکساندر دوگین، نظریه پرداز و نویسنده روس:

پیاده‌روی اربعین شبیه یک حادثه آخرالزمانی و مقدمه تحول جهانی است

از نظر من حادثه پیاده روی اربعین که هر روز ابعاد بین‌المللی گسترده‌تری پیدا می‌کند و از همه ملیت‌ها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت می‌کنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است.

دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایه سالارانه‌اش به پایان رسیده و جز بحران آفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد.

امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایه‌های آن قویاً در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد.

من به عنوان یک مسیحی ارتدوکس با رویکرد آخرالزمانی انقلاب اسلامی که خود را حرکتی آماده گر برای ظهور مسیح و مهدی می‌داند، موافقم و امیدوارم با آن حادثه عظیم که پیروان همه ادیان منتظر آن هستند، فاصله زیادی نداشته باشیم.

استاد مهدی طیّب:

عاشورای درون

کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلا

در کربلای زمین و در عاشورای زمان باید حسینی بود. این حقیقت، هم در آفاق، یعنی جهانِ بیرون و هم در انفس، یعنی جهانِ درون مصداق دارد.

اباعبدالله علیه‌السّلام در صحنه‌ی عاشورا ۷۲ یار داشتند. آن ۷۲ یارِ حسینِ درون، ۷۲ خصلت برجسته هستند.

در عاشورا و کربلای درون باید این ۷۲ خصلت برجسته را به میدان آورد.

ابتدا باید این ۷۲ خصلت را کسب کرد و آنگاه در صحنه‌ی عمل، یکی یکی به میدان فرستاد و در راه خدا خرج کرد، تا در کربلایِ درون هم حسینی عمل کرد.

وقتی حقّ عاشورا و کربلا به جامعیّتِ تمام ادا می‌شود، که جنبه‌ی انفسی و آفاقی، هر دو توأمان وجود داشته باشد…

خشک شدن نهر علقمه تا قیام حضرت قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

در کتاب کبریت احمر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است:

وقتی امام سجاد علیه‌السلام همراه اهل‌بیت از اسارت شام برگشته و به سرزمین کربلا رسیدند؛ دیدند نهر علقمه همچنان آبش جاری است.

امام سجاد علیه‌السلام نگاهی بدان کرد و خطاب به آن نهر فرمود:

ای نهر علقمه! آب خود را از پدرم ابی عبدالله دریغ کردی و هنوز هم جریان داری؟!

در همان ساعت این نهر خشک می‌شود و همه آثار این نهر ناپدید می‌شود تا امروز؛ هیچ اثری از آن دیده نمی‌شود، تا ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه) که حضرت امام حسین علیه‌السلام رجعت فرمایند و از دشمنان و قاتلان انتقام گیرند بالخصوص از کسانی که از ابتدا ظلم بر اهل بیت را بنیان نهادند . معالی السبطین: ص ۴۶۵

لوح جابر یا لوح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

اینکه گفته شده است جابر نابینا بود و چشم‌هایش کور شده بود، ظاهراً این گونه نباشد. سن بالا بود؛ کهن‌سال بود و چشم مقدار زیادی از دید خودش را از دست داده بود؛ چشمش کم سو بود؛ امّا نابینا نبود. این هم که عرض می‌کنم به قرینه‌ای است که من از آن این نتیجه را گرفته‌ام:

جابر صحابی معمّر پیغمبر اکرم است؛ رسول خدا به او بشارت دادند که تا پنج امام را خواهد دید و به او فرمودند وقتی به حضور پنجمین امام که همنام من است، رسیدی؛ سلام منِ رسول الله را به او برسان.

جابر در اوج کهن‌سالی خدمت امام باقر علیه‌السلام که در سنین آغازین عمر بودند مشرّف می‌شود؛ سلام پیامبر را به محضر امام باقر علیه‌السلام می‌رساند. سپس سخن از لوحی به میان می‌آید که وقتی اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام متولّد شدند، خدا برای پیامبر هدیه فرستاد.

آن لوحی نورانی بود که جبرئیل برای آن حضرت آورد و ایشان آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها دادند. در کتب روائی معروف به لوح جابر یا لوح فاطمه زهرا است و تمام سرگذشت آینده در آن ذکر شده است؛ تمام ائمّه علیهم السّلام را یک به یک نام برده است و اینکه در چه شرایطی مسئولیّت امامت بر دوششان قرار خواهد گرفت؛ این‌ها در لوح جابر هست.

جابر مورد علاقه پیامبر و اهل بیت علیهم السّلام بود. وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه‌السلام را به دنیا آوردند؛ جابر هم برای عرض تبریک خدمت حضرت رفت. وقتی این لوح نورانی را دید پرسید که چیست و حضرت زهرا سلام الله علیها به او فرمودند ماجرای آن لوح چیست.

او اجازه گرفت از روی آن لوح رونوشتی بردارد و متن لوح را روی برگه‌ای نوشت. جابر بن عبدالله انصاری سال‌های طولانی بعد، در اواخر عمرش، که با امام باقر علیه‌السلام ملاقات می‌کند؛ در آن تشرّف آن نوشته را خدمت امام باقر علیه‌السلام عرضه می‌کند و آن را از رو می‌خواند و این نشان می‌دهد که چشم او در زمان امام باقر علیه‌السلام هم گر چه کم سو بوده است؛ امّا قدرت دید داشته است.

لذا اینکه نقل شده است جابر نابینا بوده است، درست نیست. چشمش نابینا نبود؛ کهن‌سال بود و چشمش هم طبیعتاً به اقتضای سنّ و سالش کم سو شده بود؛ امّا اینکه با هدایت چشم حرکت نمی‌کرد؛ علّتش سیل اشکی بود که از چشمانش جاری بود.

نقل شده است خاک را می‌بویید و مسیر را پیدا می‌کرد. عزیزان با این بحث‌ها آشنا هستند؛ نیاز به توصیف زیاد و تشریح فراوان ندارد که انسان غیر از این حواسّ ظاهری، حواسّ باطنی دارد. انسان غیر از دیده بدن، چشم دلی دارد؛ غیر از گوش پیکر، گوش باطنی دارد. انسان غیر از شامّه مادّی و جسمانی، شامّه روحانی دارد. چشم باطن چیزهایی را می‌بیند که چشم بدن قادر به دیدن آن نیست.

چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نادیدنی است، آن بینی

اگر گوش دل باز شود، صداهای ملکوتی را می‌شنود. اگر شامّه روح بیدار شود، عطرهای ملکوتی را استشمام می‌کند.

اینکه جابر خاک را می‌بویید و مسیر تربت اباعبدالله علیه‌السلام را پیدا می‌کرد با شامّه بدنش نبود؛ او با شامّه روح و جان می‌بویید. کسی که این شامّه در او بیدار شود، خیلی چیزها را می‌تواند با بوییدن تشخیص دهد.

از مرحوم حاج آقای دولابی رضوان اللّه تعالی علیه در حالات مرحوم حاج هادی ابهری خدمتتان نقل کرده‌ام؛ حاج آقا نقل می‌کردند این عاشق شیفته و مست عشق اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، این مجنون عشق حسینی با شامّه‌اش راه یابی می‌کرد. در یک محلّه که رد می‌شدیم با شامّه‌اش تشخیص می‌داد؛ می‌گفت در فلان خانه اخیراً زائری از کربلا آمده است. با شامّه روحش بو می‌کشید و تشخیص می‌داد. حتّی می‌فرمودند گاهی اوقات من جایی بودم و حاج هادی ابهری خبر نداشت. می‌فرمودند مثلاً مشهد مشرّف شده بودند. حاج هادی ابهری که به مشهد آمده بود و خبر نداشت حاج آقای دولابی هم آمده‌اند و کجا مقیمند؛ با بو کشیدن جای حاج آقا را پیدا می‌کرد و سراغ حاج آقای دولابی رضوان الله تعالی علیه می‌آمد.

این‌گونه است؛ اگر شامّه روح بیدار شود، خیلی چیزها را تشخیص می‌دهد. کما اینکه اگر چشم دل باز شود، خیلی چیزها را می‌بیند. گوش دل باز شود، خیلی چیزها را می‌شنود. صداهایی در عالم وجود دارد که گوش ظاهر نمی‌شنود.

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.

سید مصطفی هاشمی محجوب:

حسرت نامه‌های اربعینی یک جامانده

حداقل یک آه بکش.

چه خدای مهربونی داریم.

گاهی فقط ازت یک نیت میخواد نه بیشتر! به یک نیت هم ازت راضی میشه.

بقیه‌اش رو خودش درست میکنه.

یک دغدغه، یک بی تفاوت نبودن، یک آه که کاش داشتم میدادم، یک حسرت که کاش از دستم برمیومد، یک کم غصه خوردن، چندتا زنگ و پیامک زدن به حداقل‌ها هم راضیه اصلا هم بناش این نیست که تو کاری بکنی .

امور بنده‌ها و مخلوقات بر عهده خود خداست اما چون تو رو خیلی دوست داره خواسته یک حق دلالی این وسط گیر تو بیاد.

نیتت هم برای خدا به نظر من مهمتر از اقدامته.

چون اقدام به اندازه وسعه ولی نیت میتونه خیلی بیشتر باشه

این ارزشش بیشتره چون این روحیه و نیته که آدما رو رشد میده وشخصیتشون رو میسازه.

وقتی تو نفستو با این نیت تربیت کردی تلریاردر هم که بشی خودتو گم نمیکنی.

وقتی وسع تو فقط در حد صد تومان شراکت در یک کار خیر بیشتر نیست خدا همون صد تومان رو ازت انتظار داره و ازت همین مقدار اقدام رو قبول میکنه ولی حتی همینجا هم میفرماید وسع اقدامت اینقدر محدود بود نیتت که محدود نبود باید موقع دادن صد تومان یک آه میکشیدی و میگفتی کاش اینقدر میداشتم که تمام این کار خیر و همه خیرهای دیگه رو حمایت میکردم.

کاش من هم میشد مدرسه و بیمارستان میساختم.

کاش می‌شد برای اهل بیت تبلیغ بین‌المللی می‌کردم.

کاش شهید میشدم.

کاش داشتم سرتاپای پدر و مادرمو طلا میگرفتم.

کاش، کاش، کاش …

گاهی خدا در برنامه فعلی زندگیت مصلحت ندونسته سفر کربلا قرار بده با اینکه تلاشتو میکنی اما جور نمیشه ولی به جاش یکجا پای یک روضه مینشونت تا تو یک آه بکشی فقط یک آه بکشی و بگی کاش کربلا بودم.

همین بسه. قدم به قدم رنج پیاده روی نجف تا کربلا رو با یک آه بهت میدن.

حالا فلسفه خاموش شدن آتش جهنم بایک قطره اشک روشن میشه.

مسابقه همگانی است

کودکی که چشمانش ضعیف است گمان می‌کند دنیا همین مدلی است به همین تاری و تیرگی!

وقتی بزرگترش متوجه نقص بینائیش میشود و روند درمان را با عینک مناسب دنبال می‌کند، دنیا برای کودک رنگ تازه‌ای به خود میگیرد همه چیز زیباتر، واضح تر و شفاف تر میگردد.

میدانی اهلبیت دنیا را چطور میدیدند؟

اگر عینک اهلبیتی بزنی دنیا را یک شکل دیگر خواهی دید. آن‌ها دنیا را میدان مسابقه میدیدند. همه همیشه در حال مسابقه اند. همه باهم رقیبند. مسابقه دنیا خیلی مراحل مختلف دارد.

اصل مسابقه بر سر خوبی‌هاست اما اگر در این مسابقه شرکت نکنی حتما بر سر بدی‌ها مسابقه خواهی داد.

این همه ابزار و اشکال متنوع فساد، حاصل مسابقه بر سر بدی‌هاست.

در مسابقه خوبی‌ها، گاهی برادر و خواهرات رقیبت هستند در مرحله خدمت به والدین.

گاهی همسرت رقیبت است در مرحله زندگی زناشوئی .

گاهی دوستت، گاهی هم درست، گاهی همکارت، گاهی شریکت، گاهی هم صنفت، گاهی همسایه‌ات.

با عینک اهل بیتی دنیا یک شکل دیگر خواهد شد. چون مسابقه است هرگز نخواهی گفت: در دلخوری قبلی من کوتاه آمدم حالا نوبت اوست!!!

چون مسابقه است، پس من باید بیشتر ایثار کنم، من باید بیشتر تواضع کنم، من باید بیشتر خدمت کنم، من باید بخشنده‌ترین باشم، من باید منظم‌ترین، وظیفه شناس ترین، مهربان‌ترین، شجاع‌ترین، دقیق‌ترین، با انصاف ترین و کلاً بهترین باشم.

این نتیجه مسابقه است که گاهی به کسی که امسال اربعین به خاطر مراعات حال پدر و مادر و کمک به ایشان یا امر مهم دیگری از این جنس نتوانسته کربلا باشد، اجر پیاده روی با اخلاص و با حضور قلب میدهند و حال آنکه اگر شخصاً در پیاده روی اربعین حضور داشت شاید برخی جاها اخلاصش خدشه دار میشد و یا حضور قلبش از بین میرفت.

شرکت کنندگان پیاده روی اربعینی نجف تا کربلا، با جامانده‌ها در مسابقه اند، جامانده‌ها باهم در حال مسابقه اند، کربلائی‌ها هم باهم در حال مسابقه اند.

و حسین علیه‌السلام به دنبال خوب‌هایی که در مسابقه‌ی خوبی‌ها شرکت کردند نمیگردد بلکه به دنبال خوبترها و برندگان مسابقه است

برای همین شب عاشورا، اهل کاروان را الک کرد تا دانه درشت‌ترها بمانند.

حسرت نامه‌های اربعینی یک جامانده:

خوشبخت‌ترین بد بخت

چند سال پیش در گوشه‌ای از سواحل خلیج فارس، این صحنه را دیده بودم. وقتی صیادان، تور خود را جمع کردند؛ مشغول پالایش آنچه به تور افتاده بود شدند. ماهی‌های بزرگ را کنار ساحل روی هم میریختند، کوچک‌ها را دوباره به آب می‌انداختند و لجن‌ها و آشغال‌ها را داخل کیسه زباله میریختند.

شب اربعین، تحت قبه علی بن موسی علیه‌السلام بودم که این صحنه در ذهنم نقش بست.

در این اندیشه غرق شدم که خداوند هم توری دارد و به وسیله آن قلوب را صید می‌کند.

تور خدا، نور محبت اهلبیت است.

آنقدر دیده‌ام دلهایی را که با مهر فاطمه سلام الله علیها اهل بندگی شده‌اند، به عشق حسین علیه‌السلام سربراه شده اند، از سوز فراق مهدی ارواحنا فداه عابد گشته‌اند.

صیاد، تور را میگستراند و پرورش ماهی‌ها را به دریا میسپارد تا برای صید، پروارشان کند.

و هر از چندی می‌آید و تور را جمع می‌کند و می‌تکاند.

اربعین به اربعین، خدا تور حسینیش را می‌تکاند. آن‌ها که از سال گذشته تا این اربعین پروار شده باشند را به ساحل قرب حسین یعنی کربلا میرساند، ریزتر‌ها را به امید بزرگ شدن، دوباره به آغوش هیاتها و روضه‌ها و حسینیه‌ها برمیگرداند تا سال آینده اگر نمرده باشند و خورده نشده باشند و بزرگ هم شده باشند، صید کند.

لجن‌ها و آشغال‌ها هم که جایشان معلوم است باید به زباله دان دنیا و دنیازدگی ریخته شوند.

ناگهان شانه‌هایم لرزید و چشمان خیسم تار شد. سرم را بالا گرفتم و نگاهم را به منتهی الیه قبه امام رضا علیه‌السلام گره زدم .

خدایا! سپاسگذارم. اگرچه شب اربعین کربلا نیستم اما دنبال دنیا هم نیستم. بی خیال کربلا هم نیستم، آواره روضه‌ها و در به در هیاتها هستم

این شکر، شوق بزرگ شدن را در وجودم شعله ور می‌کند و این شوق، امیدم را بیشتر می‌کند و این امید، انگیزه ام را افزایش میدهد و این انگیزه، انسان را میسازد.

یاد این زمزمه افتادم:

ای کربلا نرفته از بند غم رها شو

گر کربلا نرفتی عشق است امام رضا رو

از اینجا به بعد من بودم و امام رضا و همهمه زوار و سفارش آقا به فرزند شبیب و ناله‌های (حسین آرام جانم) .

مغناطیس حسینی

در زمانه‌ای که تعداد هواداران کِز کرده در گوشه و کنار‌ها و تعداد لایک‌های بی‌هزینه، موجب تفاخر و نشانه اقبال قلمداد می‌شود، حضور میلیون‌ها انسان برخاسته و حرکت کرده و رنج سفر و پیاده‌روی در گرما و سرما و امکانات حداقلی را به جان خریده را با معیارهای امروزی چگونه می‌توان تفسیر کرد؟

این حجم انسان با چنین تنوع جمعیتی و ملیتی و نژادی و حتی مذهبی، هر سال بیشتر از سال قبل در مسیر‌هایی فاقد تقریباً هرگونه جذابیت گردشگری و با مشکلات خاص خود گرد هم می‌آیند تا فقط عرض ارادتی کنند و برگردند!

راهپیمایی عظیم اربعین حرکت و اعلام حضور باشکوه، عمیق و پرمعنایی است که حقیقت آن در هیچ منظومه تفکر مادی قابل درک نیست. بی‌شک اربعین، اتصال و نقطه تلاقی دوباره صاحب نهضت عاشورا یعنی سیدالشهدا(علیه‌السلام) با پیغام بر این نهضت یعنی زینب کبری(سلام الله علیها) است و عجب اتصال پرمعنایی!

اربعین آغازی برای ظهور

فردا اربعین شهادت خون خداست و هر اربعین که می‌آید، انگار داغ عاشورا تازه‌تر می‌شود. این روزها گو اینکه به عاشورای ۶۱ قمری نزدیک‌تر شده‌ایم! و چقدر حسین علیه‌السلام نزدیک است به ما، به فردا، به تاریخ، به آینده، به ظهور!

هر وقت صحبت از آخر‌الزمان و ظهور منجی عالم می‌شود، عالمان و بزرگان همواره خبر از آمدن دورانی فوق‌العاده می‌دهند.

دورانی که همه مردم جهان در امنیت کامل به سر می‌برند، هیچ گرسنه‌ای پیدا نمی‌شود، هیچ کس نیازی به پول احساس نمی‌کند، اخلاق و اخلاص حرف اول را می‌زند و همه می‌خواهند در نیکی کردن از یکدیگر سبقت بگیرند.

طی این روزهای منتهی به یوم‌الاربعین سالار شهیدان در کربلا، می‌شود زمان و مکانی را یافت که پیش از این فقط در خیالبافی‌های خود از یک آرمان‌شهر تجربه کرده‌ایم.

اربعین حسینی جلوگاه سیر توحیدی

چهل روزه‌ی من الحسین، بالحسین، مع الحسین، فی التجلیات ربوبی الحسین است.

سیری که با خون او خدا با اسم” حی”

خویش عالم امکان را حیاتی شورانگیز

می‌بخشد و آن در ظاهر و باطن به نمایش می‌گزارد.

یا اباعبدالله سیدی و مولای

شور بی پایان عاشورای تو پایان ندارد…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics