قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / تفقه در شاخه‌های علوم اسلامی از دروازه «تفقه در احکام» می‌گذرد/ سه رسالت مهم حوزه و حوزویان
تفقه در شاخه‌های علوم اسلامی از دروازه «تفقه در احکام» می‌گذرد/ سه رسالت مهم حوزه و حوزویان

استاد الهی ‌خراسانی مطرح کرد؛

تفقه در شاخه‌های علوم اسلامی از دروازه «تفقه در احکام» می‌گذرد/ سه رسالت مهم حوزه و حوزویان

اگر کسی در تحقیقات فقه و اصول رشد نکند، امیدی به محقِّق‌شدن در رشته‌های دیگر هم نداشته باشد؛ زیرا که منطق استنباط را باید از طریق تحقیقات فقهی و اصولی آموخت. طلبه باید تجربه عملی استنباط و کارورزی فهم استدلالی معارف را در کار فقاهتی تجربه کند. تفقه در هرکدام از شاخه‌های علوم اسلامی از دروازه تفقه در احکام می‌گذرد. چرا؟ چون به هر دلیلی اگر کسی در فقه و اصول کسب تخصص نکند و در ابتدا تفقه را در مدل فقه تجربه نکند در هر رشته دیگر هم به مرز تفقه نمی‌رسد.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، مراسم افتتاحیه دوره «شیوه پژوهش در فقه و اصول» در مدرسه علمیه آیت‌الله خویی(ره) مشهد، ویژه ماه مبارک رمضان با حضور و سخنرانی حجت‌الاسلام‌ والمسلمین مجتبی الهی‌خراسانی (رئیس میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) برگزار شد. استاد خارج فقه حوزه علمیه مشهد در این نشست علمی، به موضوع «افق پژوهش‌های فقهی و اصولی معاصر» پرداخت که گزارش تفصیلی آن از منظر شما فرهیختگان گرامی می‌گذرد.

بسم الله الرحمن الرحیم. بحثی که می‌خواهم مطرح کنم افق‌های فقه دینی است. این بحث مقدمات و مسایلی دارد که امیدوارم به مقدار فرصتی که هست بتوانیم بحث کنیم.

چرا تحقیقات فقهی و اصولی مهم است؟

قدم اول، گره‌خوردنِ بحث تحقیقات فقهی و اصولی با کار علمی است. محور عرض اول بنده، این است که چرا تحقیقات فقهی و اصولی مهم است یا بهتر اینکه بپرسیم چرا باید مهم باشد؟ چرا ما مبلغ خوبی نباشیم؟ چرا مُدرّس خوبی نباشیم؟

خیلی‌ها در حوزه درس می‌خوانند، رسائل می‌خوانند، مکاسب و کفایه می‌خوانند. هدفشان هم این است که مجدداً برگردند و همین‌ها را تدریس کنند. اتفاقاً خیلی هم عزت و احترام دارند، هر کس هم به دیگری در حوزه می‌رسد سؤال می‌کند آقا چه تدریس می‌کنید؟ و مثلاً نمی‌پرسد چه نوشتید یا چه تحقیق کردید و یا پژوهش تازه‌ی شما چیست. بعد هم اسم آن آقا می‌شود استاد محترم یا مبلغ ارجمند، دانشمند فاضل و… . لذا منتهای اراده تحقیقاتی و عزم پژوهشی خیلی از طلاب، نوشتن یک پایان‌نامه سطح سه هست که بتوانند مدرک بگیرند.

برای اینکه به این پرسش پاسخ داده بشود، ما از دو منظر می‌توانیم به این قضیه نگاه کنیم: یک،‌ از منظر درونی خودِ حوزه و فضای رشته فقه و اصول است و اینکه ببینیم اقتضائات این رشته چیست و چقدر به تحقیقات گرایش دارد. و منظر دیگر، بیرونی است که شامل نیازها، انتظارات و فرصت‌ها است.

اما از منظر اول، باید به یک دلیل و مقدمه اساسی توجه کرد. آن دلیل اساسی این است که فلسفه پیدایش حوزه علمیه و تمایل عده‌ای به نام عالِم و طلبه علوم اسلامی این است که درک تخصصی و موجه و مستدل از دین، واجب کفایی است. یعنی کنار این صِفرهای تقلید و تبعیت از متخصص اگر عد یک گذاشته نشود، تمام آنها بی‌معنا می‌شود و به قول روایات ما اگر بدون حجت، خدا را هم عبادت کنید پشیزی ارزش ندارد!

خوب، آن چیزی که واجب کفایی است چیست؟ مطالعه آثار متخصصان و عمل‌کردن به آن که واجب عینی برای همه است. در عقیده، بینش و باور، در اخلاقیات، در رفتارها این امر ضرورت دارد، حالا یک‌زمانی فرض کنید کتاب المُقنع شیخ صدوق را عمل می‌کردند، در یک روزگاری عینُ الحیاه و حیاه القلوب و زادُ المعاد و اینها را، و یک دوره‌ای هم وسیله النجاه را و در دوره ما هم تحریرُ الوسیله و منهاجُ الصالحین را کار می‌کردند.

تراز واجب کفایی

ما می‌گوییم اگر رسالت طلبه فقط این باشد، این که دیگر هرگز نیاز به تخصص ندارد. اینکه همان واجب عینی و بر دوش همه هست. من کتاب‌های شهید مطهری را می‌خوانم رشد می‌کنم، پای سخنرانی فلان استاد می‌نشینم و مایه‌های اعتقادی‌ام را تقویت می‌کنم. این را که هر مسلمانی انجام می‌دهد و ربطی به واجب کفایی ندارد. آن واجب کفایی مربوط به ترازی است که با استدلال و با اطمینان برآمده از یک روش علمی معارف دینی استنتاج شده باشد، نه اینکه آقای فلانی گفته است پس لابد همین است!

لذا مائز بین حوزوی‌بودن و عالِم دینی‌بودن و نبودن، تحقیق و تفحص است. اصلاً فلسفه وجودی حوزه این است. بعضی‌ها می‌گویند می‌خواهیم حوزه بیاییم. می‌پرسم خوب، برای چه؟ می‌گوید می‌خواهم آدم مؤمنی بشوم، می‌خواهم رشد و کمال پیدا کنم. می‌گویم این حرف دلیل خیلی مسخره‌‌ای برای حوزه‌آمدن است. این مثل آن است که به کسی بگوییم آقا شما چرا می‌خواهید پزشک بشوید؟ بگوید من می‌خواهم آدم خیلی سالمی باشم. برای سلامت، آدم باید برود پزشک بشود؟ پس باید در فلسفه وجودی حوزه و مجوز وجوهات دقت کنیم.

سه رسالت حوزه و حوزویان

رسالت حوزه، رسالت عالمان دینی چه در زمان غیبت و چه در زمان حضور امام‌علیه‌السلام سه امر مأموریتی مهم است:

یک، تفقّه در دین به‌معنای وسیع کلمه و در ابعاد مختلف. در یک کلمه: فهم عمیق استدلالی و روشمند دینی. وگرنه اسم آن تفقه نیست. هرچند تعلم دین هست و معرفت دینی هست؛ اما تفقه دینی نه. این امر در شاخه‌های مختلف صحیح است: در معارف اعتقادی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، دین‌شناسی، احکام، اخلاقیات، روش مدیریت فردی، ارتباطات اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و… . یعنی در همه ابعاد دین.

دو، ابلاغ دین. مجموعه آنچه که با تفقه به دست آمده است را ابلاغ کنید. ابلاغ به‌معنای برهانی و اتمام حجت‌کردن نه؛ بلکه ابلاغ به‌معنای قانونی و یک رساندنی که اثرگذار باشد، هست. یعنی باید در فرد رغبت لازم را ایجاد کند و رهبت و خشیت لازم را هم به همراه داشته باشد. اگر این‌طوری ایصال کرد، کارش ابلاغ نام دارد. لذا «اُبلّغُکم رسالات ربّی» نه این است که وحی آمد و مثل اطلاعیه‌هایی که ما دم در می‌زنیم، یک نسخه بزنند که آقا جهت اطلاع، وحی جدید این است. یا مؤمنین اگر سؤال کنند که آیه جدید چیست؟ او بگوید آیه جدید این است. نه! بلکه باید به‌گونه‌ای مؤثر، در زمان مؤثر و به شیوه‌ای مؤثر به لسان قومش انجام بشود.

یکی از بزرگان می‌گفت اگر خداوند الآن می‌خواست پیامبر را مبعوث کند، احتمالاً به‌جای اینکه مثلاً پشت کوه ابوقبیس تکیه بدهد و اعلام رسالت بکند، در فضای مجازی اعلام رسالت می‌کرد. کتاب آسمانی‌اش را هم احتمالاً برای دانلود قرار می‌داد. حالا این شوخی است ولی ابلاغ باید به لسان قوم باشد. لسان، منظور زبان تکلم نیست بلکه فرهنگ تفکر است. با زبان و فهم و عرف و فکر و آداب‌ورسوم و تخصص و درک تمایلات و خواسته‌های آن قوم باید باشد. این ابلاغ است.

سوم، اقامه دین است. بعضی‌ها می‌گویند تا تبلیغ بر عهده ما هست؛ اما اقامه دین که دیگر بر عهده ما نیست. یعنی اگر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر یک واجب عمومی است ولی قرآن یک سعه خاصی را هم می‌گوید باید باشد که آن سعه خاص امربه‌معروف و نهی‌ازمنکرش با دیگران فرق دارد. خودشان از علم کافی، عمل کافی به تعبیر روایات ما «بسط ید» نفوذ برخوردار هستند. این کار تخصصی است. این امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر حوزویان و عالمان، غیر از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مردم کوچه و بازار است. این مربوط به ترغیب است. برخی مربوط به مدیریت و برنامه‌ریزی، اقامه حدود، ورود در بحث‌های قضا است، و گاه اقامه آن، حکومت لازم دارد.

مقدمات تفقّه

اکنون لازم است مأموریت‌ها را با واقعیت‌های دینی مرور کنیم. ما در تفقه دین، شاخه‌ها و رشته‌های مختلف داریم. رشته‌های تخصصی آمدند بستر آموزشی درست کنند که ما از خلال این بستر آموزشی برای کسب آن تخصص و تفقه کمک بشویم. این رشته‌ها یک آغازی را برای ما درست می‌کنند. رشته کلام، تفسیر، فقه، اصول، فلسفه و… .

اما خود تفقه آیا در تفسیر اتفاق می‌افتد؟ تفسیر، مقدمه و کسب دانش و ابزار لازم برای تفقه است، از باب مقدمه است. یعنی کل این دوره تفسیر ما مقدمه است. سطح چهار را هم که بگیرید مقدمه برای تفقه است. شهریه و وجوهاتی که خرج طلاب می‌شود از باب مقدمیت است. ذی‌المقدمه و هدف نیست؛‌بلکه طریق و ابزار است. لذا اینکه بگوییم شما چه‌کار می‌کنید و فعالیتتان چیست. ما درس می‌خوانیم. این مانند آن است که به یک محصلی بگوییم شما چه‌کار می‌کنید بگوید من مداد می‌تراشم. خوب حالا مداد را تراشیدی بعدازآن چه یک‌چیزی می‌نویسی یا نمی‌نویسی. می‌گوییم شما در تفقه چه می‌کنید؟ من سطح سه فلسفه هستم. من سطح چهار فقه و اصول هستم، آن که تفقه نیست. کی می‌خواهید تفقه انجام بدهید؟

دروازه تفقه

نکته مهم‌تر این است که تفقه در هرکدام از شاخه‌های علوم اسلامی از دروازه تفقه در احکام می‌گذرد. چرا؟ چون به هر دلیلی اگر کسی در فقه و اصول کسب تخصص نکند و در ابتدا تفقه را در مدل فقه تجربه نکند در هر رشته دیگر هم به مرز تفقه نمی‌رسد. هزار سال تجربه علمی حوزه‌های علمیه شیعی و سنی جلوی ما است، داریم می‌بینیم. بزرگ‌ترین متکلمان ما همه فقیه متکلم هستند. بزرگ‌ترین مفسران ما، فقیه مفسر هستند. بزرگ‌ترین فلاسفه ما فقیه فیلسوف هستند.

لذا برای دانش‌پژوهانی که رشته‌شان مثل شما فقه و اصول نیست باید این را تفهیم کنید. شما اگر خارج فقه و اصول نروید، هرگز تجربه تفقه و استنباط استدلالی معارف اسلامی مثل اینجا را ندارید. لذا کسی که رشته‌اش کلام هم هست باید خارج فقه را برود، برای اینکه فهم استدلالی روایات را بتواند ببیند و حلّ تعارض را تجربه بکند. روبه‌راه‌کردن، زیرورو کردن، جمع‌بندی‌کردن، اشکال‌کردن، مستندات را با هم مقایسه کردن اینها را باید ببیند و تجربه کنید. شما کجا می‌توانید اینها را در غیر خارج فقه با این وسعت و با این پیچیدگی و استمرار تجربه کنید؟ واقعیت این است دیگر، الآن ما می‌خواهیم واقعیات را توصیف کنیم نه اینکه داوری کنیم. اگر یک خارج کلامی بود که آن از خارج فقه قوی‌تر بود و همان را هم می‌آموختیم …، اگر توانستید بروید پیدا کنید. گفتند کسی یک سطل ماست گرفته بود و کنار دریا هم می‌زد. پرسیدند چه ‌کار می‌کنی؟ گفت می‌خواهم کل این دریا را دوغ درست کنم! گفتند آقا! با یک سطل ماست، کل دریا دوغ نمی‌شود. گفت می‌دانم نمی‌شود ولی اگر بشود چه می‌شود!

آن «کلام» هم در حد حرف دوغ و دریا خوب است. اگر بشود چه می‌شود اما حالا که نیست و نمی‌شود. با این یک سطل ماستی که ما در علوم می‌بینیم –که اگر به دوستان رشته‌های دیگر برنخورد- نمی‌شود دریای معارف را دوغ کرد! هنوز وزن این علوم خیلی کم است و نحیف هستند. شما سری به کتابخانه‌ها بزنید. فقط منشورات فقه و اصول را در همه این مذاهب با بقیه رشته‌ها بسنجید. تازه مکرراتش را هم حساب کنید ببینید کدام رشته به‌اندازه رشته فقه یک اصول مضبوطی دارد.

هنوز ما اصول علم کلام، فلسفه علم کلاممان روی هوا است. بهترین کتاب‌های فلسفه علم کلام ما را غیرمسلمان‌ها نوشتند. فلسفه علم کلام آقای ولفسون، آمریکایی محترم نوشته است. اندیشه‌های کلامی شیخ مفید را کشیش محترم آقای مارتین مکدرموت، کتابخانه سیدبن طاووس را آقای اتان کلبرگ صهیونیست کار کرده است و لذا در کلام هم خبری نیست.

لذا اگر کسی در تحقیقات فقه و اصول رشد نکند یعنی امیدی به محقِّق‌شدن در رشته‌های دیگر هم نداشته باشد. چرا؛ چون منطق استنباط را باید از طریق تحقیقات اصولی بیاموزد. تجربه عملی استنباط و کارورزی فهم استدلالی معارف را باید در کار فقاهتی تجربه کند.

شما کار بر روی مجموعه‌های فقهی را با تفسیر بسنجید. مثلاً‌ مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در تفسیر راهنمای خود، همه محتملات تفسیر دنیای اسلام را گردآوری کرده است. هر آیه را که نگاه کنید تمام محتملات تفسیری در آن هست و این ابتکارش برای ایشان است و تیم‌های عریض و طویل محققان رفتند این کار را کردند. آقای هاشمی حالا ده‌هزار، هفده‌هزار، هجده‌هزار فیش داشته است قبول؛ ولی محققان هم بعداً ‌واقعاً وقت گذاشتند. پانزده سال، سی جلد شده است.

خوب، شما این را فقط با یک دوره فقه که صد و چند جلد است، بسنجید. تحقیقات فقهی آیت‌الله خویی باآن‌همه فشردگی و ایجاز، پنجاه جلد است که هرجلد آن را بخواهیم درس بدهیم، شش تا هفت سال طول می‌کشد! خوب معلوم است که قابل‌مقایسه نیست. و بگویم قضیه تعصب فقهی هم نیست. مراجع تعصب کور ندارند، عاشق چشم و ابروی فقه و اصول نیستند که به‌زور در همه مقاطع مرتب فقه و اصول بگذارند چون از فقه و اصول خوششان می‌آیند، واقعاً این‌طور نیست. مدخلیت آن را دارند می‌بینند. خوب البته الآن دارند یک عده‌ای در قم مشهد نجف تلاش می‌کنند اصول عام اجتهاد بنویسند. پروژه جدید الآن این است. همین اصول فقه را گسترش بدهند که بشود اصول کل رشته‌های اسلامی.

ابلاغ مستند به حجت

پس تفقه در دین که می‌گوییم مستقیماً به تحقیقات فقه و اصولی گره خورده است. ابلاغ دینی که عالم دینی انجام می‌دهد مبتنی بر معارف تحقق شده است لذا وجه حجیت منبرهایی که رفته می‌شود این است که پای آن به حجتی که از مسیر تفقه به دست آمده است بند است. بگذریم که بعضی‌ها می‌گویند اگر کسی خودش مجتهد و متفقه نیست و منبر می‌رود فقط باید نقل‌قول کند.

خدا مرحوم استاد حاج شیخ محمد واله رضوان‌الله‌علیه را رحمت کند. ایشان در سن شصت و نزدیک هفتاد بیشتر اوقات وقتی می‌خواست مطلبی را بگوید مثلاً یک روایتی را بگوید می‌گفت علامه مجلسی در مرآه العقول فرمودند که امام معصوم در اینجا این را می‌خواهند بگویند. یعنی از خودش نمی‌گفت. وقتی من مجتهد نیستم کلام را نباید از خودم بگویم، حالا ما چطوری جرأت می‌کنیم برداشت‌های ذهنی‌ خودمان را به خورد مردم بدهیم خوب نتیجه‌اش همین وضع دین‌داری مردم است. بعضی از ماها حدیث می‌خوانیم و غلط هم معنا می‌کنیم. یک آقایی می‌گفت فلان آقا (که مدرس هم بود) می‌گفت ایشان اعجاز دارد. چون حدیث را غلط می‌خوانَد ولی درست معنا می‌کند! گفتم چون خواندنش را خودش می‌خوانَد ولی معناکردنش را می‌رود مطالعه می‌کند و از یک کتاب تخصصی درمی‌آورد. پس اگر ابلاغ مستند به حجت نباشد ارزش ندارد.

فرق منبر مرحوم فلسفی با بقیه چه بود؟ ایشان برای اینها کار می‌کرد، نظرات را جمع‌بندی می‌کرد. لذا کتاب تربیت جوان و بزرگ‌سال و کودک ایشان هنوز چاپ می‌شود نه به‌عنوان یک منبر بلکه به‌عنوان یک کتاب آموزشی مناسب. شما فقط می‌بینید مثلاً آقای میرباقری چقدر منبرش خوب است. آقای میرباقری رفته است ابتدا اینها را اجتهادی کار کرده است و نتایج کارهای اجتهادی‌اش را دارد بیان می‌کند که محکم و بلیغ است. یا بزرگ‌ترها. آیت‌الله جوادی منبرهای دماوندشان آدم فکر می‌کند مثل یک حجم آبشار دارد همین‌طور سرازیر می‌شود. خوب این نتیجه کار اجتهادی است اگر مثل بنده و شما با کتاب پند تاریخ منبر برود که این درنمی‌آید. پس ابلاغ متوقف بر حجت است.

آسیب‌های اقامه دین

سومین رسالت حوزویان، اقامه دین بود. خوب می‌خواهیم اقامه دین بکنیم، دین را یا امر مشروط به دینی بودن را می‌خواهیم پیاده کنیم. تا از یک کار تفکری اجتهادی و تخصصی عمیق بیرون نیامده باشیم نمی‌توانیم اقامه بکنیم چرا؟ چون نتیجه نمی‌دهد. مجاهدین خلق هم می‌گفتند می‌خواهیم دین را پیاده کنیم. آنها همین تفکر جامعه بی‌طبقه را با افکار التقاطی خودشان از قرآن بیرون کشیده بودند. کسانی که نسخه‌های لیبرالیستی می‌پیچند، کار تفقه نکرده در آیات را به خورد مردم و توده‌ها می‌دهند. الآن مشکل قوه قضائیه چیست؟ مگر مشکل بانکداری چیست؟ آیا غیرازاین است که آن تئوری‌ها، برنامه‌های لازم هنوز تفقه و استنباط نشده است؟ پاسخ‌های ناپخته ما تا یک جایی جواب می‌دهد. شما با مسکّن اگر فقط دندان درد هم داشته باشید تا چند ساعت دوام می‌آورید؟ آخرش درد آدم را از پا درمی‌آورد. حالا امسال عقود را رفتیم شرط خارج لازم کردیم، یک طوری سود را درست کردیم، سال بعد با جعاله آوردیم و سال بعدش نمی‌دانم خرید نقد و اقساط و… تا چند وقت؟ آخرش این می‌شود اوضاع بانک‌ها.

آیت‌الله هاشمی ‌شاهرودی (ره) همان اوایل که قوه رفته بودند می‌گفتند در مجموعه مقررات ما که خیلی مواردش حاصل نگاه دوران قبل انقلاب و قوانین حقوقدان‌های آن موقع است می‌گفتند حداقل دو هزار قانون خلاف شرع وجود دارد! دو هزارتا خیلی است. خوب چه کسی باید اینها را درست بکند؟ بنده و شما که درگیر آیت‌الله‌شدن خودمان هستیم و صبّحکم الله برویم گعده کنیم و برویم رسائل را برای ششمینبار دوباره ترجمه کنیم و برای دوازدهمین‌بار ما هم یک حاشیه کم‌ارزشی اضافه کنیم. ما که رسالتمان این است! بعد هم که منبر برویم و پاکت بگیریم و پول بگذاریم توی جیبمان و… فکر کنیم خیلی هم زاهد هستیم. خوب، پس چه کسی می‌خواهد این کار را انجام بدهد؟ پس حوزه برای چه تأسیس شده است؟ ما برای چه حوزه آمدیم؟

گاه می‌شنیدیم حجمی از بودجه پژوهشی که برای طلاب تخصیص یافته، جذب نمی‌شود. چرا؟ چون کننده کار نداریم.

هیچ‌وقت این خاطره تلخ یادم نمی‌رود. من آن موقع رسائل مکاسب می‌خواندم، دولت سودان سقوط کرد و یک جمهوری اسلامی سودان تشکیل شد. وزیر دادگستری آنها ایران آمد و رسماً گفت آقا ما می‌خواهیم کل قوه قضائیه ما اسلامی بشود. او گفت هرچه نرم‌افزار و کار فکری دارید به ما بدهید. حالا ما چه بگوییم که فقه‌پژوهان ما هنوز یک دوره حقوق مبتنی بر فقه ننوشتند. البته سنی‌ها نوشته‌اند که مربوط به هشتاد سال پیش است. یعنی کتاب: موجزه الاحکام الشرعیه. ما هم یک کار داریم که نامش تحریرُ المجله‌ی کاشف‌الغطا است. همین حالا از همین طلبه‌هایی که درس خارج می‌روند، جسارت نباشد از استادها هم بپرسید ببینید اسم تحریرُ المجله به گوش‌شان هم نخورده است! نمی‌دانند این کتاب چیست و فایده‌اش چیست. این چرا این‌قدر در عراق تجدید چاپ می‌شود؟ چون محافل فقه جعفری دوباره برپا شده است و می‌گویند یک دستورالعملی می‌خواهند که از اینجا می‌گیرند. ما دلمان به قانون مدنی ۱۳۰۲ و ۱۳۱۲ که مرحوم مدرس گذاشت و با میراث علی‌اکبرخان داور و… خوش کرده‌ایم.

آقای تونی بلر در اجلاسیه بانکداری اسلامی در لندن که مجمع بانک‌های اسلامی اروپا بود، پنج شش سال پیش اعلام کرد دولت انگلیس –نه عربستان، نه ایران- چشم‌اندازی که برای خودش دیده است این است که تا سال ۲۰۲۰ لندن مرکز بانکداری اسلامی در دنیا بشود!

جَنگ علمی

حالا ما کجا هستیم و اینها دارند کجا می‌روند. بعد، ما برای درست‌کردن عقد بیمه هنوز باید دست‌وپا بزنیم! در چنین وضعی ما به طلبه می‌گوییم بیا کار علمی انجام بده و برای هزارمین‌بار درباره نماز آیات تحقیق کن! تازه خیلی که بخواهد مستحدث فکر بکند، روی رمی جمره فکر می‌کند که اگر حالا دیوار شده است این چه می‌شود. آقا! مطالعه کنید و ببینید و بشنوید در دنیای علم و تحقیق مبارزه در حال انجام است. دنیا الآن جنگ علمی و تحقیقاتی است. ما چه برای گفتن داریم. بد است که کتاب امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، مفصل‌ترین کتابی که نوشته شده توسط یک غیرمسلمان یعنی آقای مایکل کوک باشد که اتفاقاً برنده جایزه کتاب جمهوری اسلامی هم شد.

شما ببینید این کتاب چند منبع دارد. بروید بخوانید. فقط پانصد و خرده‌ای منبع از شیعه دارد که دست‌نوشته‌های آیت‌الله خرازی در قم که برای مجمع حزب‌الله امربه‌معروف ونهی‌ازمنکر تدریس می‌کرد هم جزو منابعش است. آیا این برای ما بد نیست؟ ما حوزه تحقیقات فقه و اصول را رها کنیم بقیه به آن بپردازند؟! به‌هرحال دنبال نظریه می‌گردند. بله بنده و شما در این سن نمی‌توانیم نظریه بدهیم ولی از یک جا باید شروع بکنیم. از مقاله‌نویسی باید شروع کنیم.

الآن زمانی است که باید ژورنال‌های انگلیسی و عربی منتشر کنیم نه اینکه هنوز در فارسی بخواهیم ببینیم نویسنده دارد یا ندارد! آن‌وقت اسم و عناوین مقالات را که نگاه می‌کنید، تعجب می‌کنید. در همین مجله جُستارهای فقه و اصولی که در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان دارد فعالیت می‌کند، سیل مقالات دارد از دانشگاه می‌آید! واقعاً سیل مقالات است. می‌فهمیم دیگر وقتی دو نویسنده‌ای سه نویسنده‌ای یعنی چه؛ یعنی مقاله‌ای برای دانشجو است با استاد راهنمایش باید بگیرد. چرا چون در ارشد باید یک مقاله بدهد در دکتری هم دو تا برای امتحان جامع و یکی هم بعد از دفاعش بدهد. یعنی تا دکترا را تمام بکند باید پنج مقاله علمی پژوهشی بدهد. معلوم است دنبال می‌کند. در همین مجله آمارش را دارد نه و نیم درصد مقالات پذیرش می‌شود یعنی الآن که شماره پانزده زیر چاپ است و هر شماره‌ای شش‌هفت‌تا زدند جمع بزنیم می‌شود نود مقاله. حدود صد تا. یعنی حداقل بالغ‌بر هزار مقاله به دست مجله رسیده است. سهم من و شما در حوزه مشهد از این هزار مقاله چیست؟

ما داریم در قم و جاهای دیگر برنامه‌ریزی می‌کنیم که سایت‌هایی تأسیس کنیم پول بدهیم به سایت‌های خارجی که چکیده انگلیسی مقالات ما را بدهند. در نمایه‌سازی وارد فضای جهانی بشویم. خوب این در حالی است که اینجا برای اولیات هنوز می‌‌ببینیم مشکل داریم. لذا دوستان عزم را جزم کنند در این میدان بیایند. هم طالب دارد هم بعداً که ان‌شاءالله مسلط بشوید خریدار هم دارد.

فرق حوزه با سایر سیستم‌های آموزشی

بد است حوزه مشهد به حوزه شفاهی مشهور بشود! آیت‌الله استادی هشت‌سال مدیر حوزه‌های علمیه کشور بود، ایشان را دعوت کردند آمدند مشهد. بعد از سخنرانی گفتند این حرفی که می‌زنم برای آلان نیست بلکه از سال ۳۹ است که ما مؤسسه در راه حق را با آقای خرازی و آقای مصباح تأسیس کردیم. آنجا می‌گفتیم با صرف درس‌خواندن در مدارس علمیه کار پیش نمی‌رود. این دروس مثل رساله است مجزی است ولی شما را به صلاح و سعادت نمی‌رساند. لازم است ولی کافی نیست. اگر کسی صرفاً به رساله عمل بکند معلوم نیست بهشتی بشود. این مثل رساله است باید بخوانیم ولی اگر قرار است به دروس رسمی اکتفا بکنید شما هیچی نمی‌شوید. نه مفسر می‌شوید نه نویسنده می‌شوید نه فیلسوف می-شوید نه فقیه می‌شوید نه مبلغ می‌شوید. برای این باید برنامه داشته باشید. این دروس فقط دانش پایه شما را تأمین می‌کنند لذا ما این مؤسسات را زدیم که طلبه‌ها بروند آنجا کارهای تحقیقی بکنند. بروند روش تحقیق و نویسندگی یاد بگیرند و در مجلات بنویسند.

عرض می‌کنم حوزه هم هیچ‌وقت ادعا نکرده که تمام دنیا و آخرتتان در این برنامه‌های آموزش عمومی است. جسارت نباشد رفقایتان از دبیرستان و آموزش‌وپرورش آمدند. در آموزش‌وپرورش روال این است اگر معلم دو کلمه، خارج از کتاب بگوید می‌گویند نگو. والدین فردا زنگ می‌زنند، چون فکر می‌کنند دنیا و آخرت علمی این است. از چشم من کسی که کتاب غیردرسی اصلاً نمی‌خواند بی‌سواد است. از آن سیستم شما حوزه آمدید خیال می‌کنید بنای حوزه این است که هرچه لازم دارید را ارایه بدهد آن هم در قالب برنامه رسمی. اصلاً چنین چیزی نیست. این برنامه رسمی بین ۳۰-۶۰درصد نیازهای شما است. چون در مقاطع فرق می‌کند. در بحث‌های معارفی ۳۰‌درصد است. در بحث‌های دانشی فقه و اصول در فلسفه ۶۰درصد است. در حدیث ۴۰درصد است. در ادیان ۳۰درصد است و بقیه را خود شما باید کار بکنید.

آقا! فقط قضیه درس‌رفتن نیست؛ بلکه باید تولید کنید. اینکه مرتب کتاب آیین‌نامه راهنمایی رانندگی بخوانید راننده نمی‌شوید؛ بلکه باید پشت رول بنشینید. رمزش این است.

یک دیدگاه

  1. با سپاس از شبکه اجتهاد به خاطر انتشار این گفتگوی صریح و صمیمی

    فقط یکی دو تا غلط املایی داشت… درستش این است:
    منهاج الصادقین(درست: منهاج الصالحین)
    الاحکام الشرقیه (درست: جله الاحکام الشرعیه)
    محافل فقه جعفری (درست: محاکم فقه جعفری)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics