قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / حکیمی در دو مجلس
حکیمی در دو مجلس

گزارشی از دو نکوداشت‌ استاد محمدرضا حکیمی(ره) در مشهد؛

حکیمی در دو مجلس

استاد محمدرضا حکیمی (ره) دانشمندی جامع، ادیبی چیره‌دست، اندیشه‌ورزی نوآور و اسلام‌شناسی عدالت‌خواه بود. به‌مناسبت اولین سالگرد ارتحال او، اساتید معظم و اندیشوران آیت‌الله سید جعفر سیدان، محمدعلی مهدوی‌راد، محمدتقی سبحانی، محمدمهدی رکنی، سیدعباس صالحی، مهدی مهریزی، محمد اسفندیاری، محمدرضا موحدی، سارا شریعتی، آرمان ذاکری و یوسف بینا؛ از شخصیت و اندیشه فاخر استاد محمدرضا حکیمی سخن گفتند.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، این روزها شهر مشهد شاهد برگزاری دو مراسم نکوداشت برای استاد محمدرضا حکیمی (ره) به مناسبت اولین سالگرد ارتحال این اسلام‌شناس عدالت‌خواه بود. اولی در بنیاد پژوهش‌‌‌‌های آستان قدس رضوی با حضور علما، طلاب و اساتید حوزوی برگزار شد و جمعی از اندیشمندان و نزدیکان آن مرحوم به سخنرانی پرداخته و از تألیفات و شخصیت این عالم فقید فرزانه سخن گفتند. دومین مراسم به فاصله چند روز، در بزرگداشت این اندیشمند فاضل با حضور جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه و روشنفکران و علاقه‌مندان به حوزه‌های معرفتی و اجتماعی در فرهنگسرای جهاد دانشگاهی مشهد برگزار شد. آنچه پیش‌روی قرار می‌گیرد گزیده‌ای از سخنان و تصاویر این دو نکوداشت است.

سه اصل ثابت در زندگی علامه محمدرضا حکیمی

آیت‌الله سیدجعفر سیدان: شخصیت مرحوم علامه حکیمی شخصیتی دارای ابعاد مختلف است و هر بعد از آن حقیقتاً ساعات بسیاری می‌طلبد که درباره‌اش به نحو شایسته و درخور شأن، مطالبی مطرح شود اما من به‌اختصار نکاتی را درباره ایشان عرض می‌کنم.

مرحوم علامه حکیمی در دوران زندگی‌شان مقاطع مختلف تاریخی را گذراندند و سه اصل در زندگی آن مرحوم همیشه ثابت بود که بر آن سه اصل اصرار جدی داشتند‌.

اولین اصل در زندگی مرحوم علامه حکیمی ترویج تشیع و تثبیت ولایت خاندان رسالت علیه‌السلام است؛ بر این اصل در کتاب‌ها و آثار مختلف علامه حکیمی نیز به‌خوبی توجه شده و دیده می‌شود که به‌صورت‌‌‌‌های مختلف، با بهترین نوع بیان و بسیار مستند، مطالبی مربوط به امامت خاندان ولایت و امامت را نگاشته‌اند که یک نمونه از آن در کتاب «خورشید مغرب» جمع‌آوری شده و مرتبط با زندگی حضرت صاحب‌الزمان (عج) است. این کتاب بسیار جامع نوشته شده و ابعاد مطالب به‌صورت دسته بندی شده و مستند با زیبایی خاصی بیان گردیده و از آثاری است که نشان دهنده اهتمام به مسئله ولایت است.

دومین اصل زندگی مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، عدالت‌طلبی و توجه به محرومان است که در اسلام بسیار تأکید شده و دارای حساسیت خاصی است، بیانات وحیانی در این مورد نیز فوق تصور است. مرحوم علامه محمدرضا حکیمی هم به‌صورت‌‌‌‌ها و گونه‌‌‌‌های مختلف در ارتباط با رسیدگی به محرومان حریص بودند و زندگی ایشان یک زندگی با توجه بسیار به محرومان بود. ایشان از یک سبک زندگی ساده و بی‌نظیر در جهت قطع علایق دنیوی برخوردار بودند و در یک زیست ساده عمرشان را به پایان بردند و به احادیث و قرآن هم حقیقتاً عمل کردند.

سومین اصل زندگی علامه محمدرضا حکیمی را مساله تفکیک است. ایشان بنیانگذار مکتبی با عنوان تفکیک بود که بیان می‌کند باید بین دین و افکار بشری که با دین سازگاری و مناسبتی ندارد تفکیک ایجاد شود وگرنه به هر دو ظلم خواهد شد. علامه حکیمی بر مسئله تفکیک بسیار تأکید داشتند. از نظر ایشان باید بین معارف وحیانی و افکار بشری غیر همسو با حقایق دینی تفکیک ایجاد کرد و بسیار هم در مواردی اعلام کردند با توجه به اینکه مکتب وحی نیازی به غیر ندارد و در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فردی، عبادی و … نه‌تنها غنی بلکه بی‌نظیر است؛ بسیار باعث تأسف است که مورد توجه قرار نگرفته و با افکاری که مناسبتی با وحی ندارد به آن‌ها توجه شده است و ایشان در همه‌جا این مسئله تفکیک را تذکر می‌دادند و نهایت اصرار را برآن داشتند.

علامه حکیمی همچنین دستی بسیار قوی در ادبیات و سرایش شعر ادبی عربی و فارسی داشتند و به نوع شگفت‌انگیزی در این جهت هم مهارت بسیاری از خود نشان دادند. علامه حکیمی به‌واسطه سرودن همین اشعار حتی در قبل از انقلاب هم چند سالی را در زندان‌‌‌‌های حکومت پهلوی گذراندند‌.

حقیقتاً من وقتی نگاهی به نوشته‌‌‌‌های ایشان دارم آن‌ها را از نظر جامعیت در مطالب مختلف به‌گونه‌ای می‌یابم که معتقدم شخصیتی کم‌نظیر و فوق‌العاده داشتند و بسیار هم شگفتی‌ساز شدند.

یک روشنفکر با همه مؤلفه‌های روشنفکری

دکتر سیدعباس صالحی: استاد مرحوم محمدرضا حکیمی یک روشنفکر با همه مؤلفه‌های روشنفکری بود که ازجمله آن‌ها می‌توان به حس کردن رنج محرومین، ارتباط با جریان‌های فکری متنوع مذهبی و غیرمذهبی، حضور در محافل و انجمن‌‌‌‌های ادبی متنوع و کنش فعال اجتماعی و انقلابی ایشان اشاره کرد. مرحوم حکیمی همیشه نیز در مسیر خود ماند و نه‌تنها لغزشی پیدا نکرد بلکه دست دیگران را نیز گرفت.

علامه حکیمی یک فرد استاددیده در علوم مختلف بود که از او می‌توان به‌عنوان یک مرشد در حوزه علوم اسلامی یاد کرد. ایشان از ادبیات گرفته تا سطوح عالی دروس حوزوی و درس خارج را در محضر اساتید و علمای بزرگی گذرانده و از حضور آن‌ها فیض و بهره برده است و لذا فردی نبود که خود رشد کرده باشد بلکه در محضر اساتید گوناگونی تعلیم و آموزش دیده است.

بُعد دیگر علمی ایشان تسلط و آگاهی مناسبشان در این زمینه بود که عنصر مهمی در شخصیت این عالم فرزانه را به وجود می‌آورد و همچنین سلوک معنوی ایشان بسیار قابل توجه است که تحت تربیت اساتید برجسته‌‌‌ای به سلوک معنوی دست یافت و این بعد شخصیت آن مرحوم نیز نکته‌‌‌‌های خاصی دارد که از جنبه‌‌‌‌های مختلف حائز اهمیت و توجه است.

اسوه یابی بُعد دیگر شخصیت علمی مرحوم علامه محمدرضا حکیمی بود و وقتی به آثارشان می‌نگریم این نکته را به‌خوبی درک می‌کنیم که انسان می‌تواند اسوه‌‌‌‌های خود را در زندگی پیدا کرده و در آن‌ها نقطه اتکا بیابد و به آن‌ها تکیه کنند. ایشان با همه مؤلفه‌های روشنفکری‌اش به همراه این نگاه اسوه یابی توانست رشد کند و در سطوح مختلف علمی به موفقیت‌‌‌‌های شگرف دست یابد.

همان‌طور که اسوه‌‌‌‌ها می‌توانند نقطه اتکا در زندگی باشند، مقاطع تاریخی نیز نقطه اتکا هستند و در زندگی آقای حکیمی هم این مقاطع تاریخی به‌عنوان نقاط اتکا وجود داشت که آن ۴ نقطه تاریخی بعثت، غدیر، عاشورا و انتظار مهدویت است.

انس و معرفت وجودی مرحوم علامه حکیمی به معارف وحیانی نیز بسیار قابل توجه است. بلوغ این بُعد شخصیت علمی مرحوم حکیمی نیز در تالیف کتاب الحیات نشان داده می‌شود و به نظر من مرحوم علامه محمدرضا حکیمی یک تجربه منحصربه‌فرد بود که در ده‌‌‌‌ها مورد ابعاد شخصیتی‌اش به‌گونه‌ای بود که دیگر افراد آن‌گونه نمی‌زیستند. ایشان هم روشنفکر با همه وجوه روشنفکری بود و هم دین‌دار با همه وجوه دینی بود و بلکه یک سوز دینی داشت. مدل تفکر و شخصیتی مرحوم حکیمی واقعاً یک مدل قابل ارائه برای جامعه امروز است.

منظومه فکری علامه حکیمی خلاصه می‌شود به انسان و انسانیت

‌‌‌حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد: مرحوم استاد علامه حکیمی از معدود متفکران و اسلام شناسان و عالمانی است که به اسلام و دین نگاه جامع داشتند و گستره دانش شان هم بسیار گستره جامعی بود. ایشان به موضوع دین هم نگاه تمدنی و هم نگاه هدایت‌پذیری داشت که به گمان من مهم‌ترین دغدغه ایشان همین موضوع هدایت‌پذیری در دین بود. کتاب الحیات اوج این دغدغه‌مندی مرحوم علامه حکیمی را بیان می‌کند که نشان دهنده غیرت دینی و شعور مذهبی ایشان است.

به‌طورکلی اگر بخواهیم منظومه فکری استاد، دغدغه و تلاش ایشان را نشان بدهیم باید بگوییم مجموعه منظومه فکری علامه حکیمی خلاصه می‌شود به انسان و انسانیت. کتاب الحیات هم یک طبقه‌بندی و تجمیع عرضه آیات و روایات است.

یکی از مظلوم‌ترین بخش‌‌‌‌های کتاب الحیات جلد سوم تا ششم آن است چراکه بعضی‌‌‌‌ها گمان کردند این مجلدات تحت تأثیر جریان‌‌‌‌های چپ‌گرا نگاشته شده اما این امر خجالت‌آور است که بعضی طلبه‌‌‌‌ها معتقد باشند در کتاب الحیات، گرایش‌‌‌‌های انحرافی وجود دارد. اگر در کتاب الحیات عمیقاً توجه کنیم، متوجه می‌شویم که دارای چه پیام‌‌‌‌های عمیق و شگرفی است و استاد حکیمی فقید یک عاشق بی‌قرار اهل‌بیت (ع) بود.

گویا روزهایی که نگارش جلد ششم الحیات تمام می‌شود مصادف با روزهای دهه اول محرم بوده است و مرحوم استاد علامه حکیمی در این کتاب خود برای حضرت اباعبدالله(ع) عبارات مختلفی به کار بردند و ایشان را با عناوین مختلفی یاد کرده‌اند مثل: امام شهیدان تاریخ، فوران خون نوح آدم، ابراهیم موسی و عیسی، مفسر خون فرجام آتشین واژه‌‌‌‌های خطب فاطمیه، آموزگار بزرگ معرفت در عرفه، زبان آتش افشان عدالت در خطبه دوم روز عاشورا، طراح سترگ آموزه عدالت، دادخواه مظلومان و محرومان همه عرصه‌‌‌‌ها حضرت سیدالشهدا امام اباعبدالله الحسین علیه‌السلام‌.

دین را در معارف ناب آن می‌خواست؛ فتاوای دین فهمی را می‌شناخت و می‌پذیرفت

‌‌‌حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی: در سوگ مردی نشسته‌ایم که نبودن او را هنوز باور نداریم و حقیقتاً اندیشه‌های این عالم فرزانه همچنان در ذهن و ضمیر‌مان طنین‌انداز است.

مرحوم علامه محمدرضا حکیمی مردی بود که فریاد روز‌ها را شنید و سرود جهش‌ها را خواند. خورشید مغرب را نشانمان داد و الهیات الهی را خردمندانه آموخت. راز درد انسان را کشید و عدالت را گفت و زیست و ایمان و صفا و صداقت را حقیقتی مجسم شد و رفت. او رفت و ما را با آن مسئله‌های بزرگ و بزرگ‌تر از روزگار او باقی گذاشت. او رسالت‌های خویش را به انجام رساند و رسالت‌هایی از گونه‌ای دیگر را برای پی‌جویی‌ها و پیگیری‌ها و پیکار‌های ما بر جای گذاشت. او راه‌ها را رفت و گره‌هایی را گشود و افق‌هایی را فراروی ما نهاد و مردان مرد را برای رویارویی با این میدان‌ها فراخواند.

حکیمی بزرگ، از دنیای کوچک ما گذشت. زیور‌های دنیا را بر پای زمان‌شناسی گذاشت تا دین خویش را به دین و دنیای مردمان ادا کند. او دین را در معارف ناب آن می‌خواست. فتاوای دین فهمی را می‌شناخت و می‌پذیرفت، ولی خطرات دین‌شناسی‌های بیگانه از خط انبیا و اوصیای دین را گوشزد می‌کرد.

او هشدار می‌داد که از دو مفهوم انسان و انسانیت، اولی در کوچه‌ها سرگردان است و دومی در کتاب‌ها. او خط سرخ و سبز تشیع را تنها راه استواری می‌دانست و ترجمان اصیل آن را در هر زمان، بهترین توصیه‌ها و آموخته‌های زیستن و شدن می‌دانست. امامت برای حکیمی همه‌چیز بود. او امام را حقیقتی جاوید در حیات و هستی می‌شمرد. او با ولایت زیست و با ولی زمان خویش سر و سری همیشگی داشت.

حکیمی همیشه فریاد عدالت سر می‌داد

دکتر محمدمهدی رکنی: آشنایی بنده با مرحوم علامه محمدرضا حکیمی به حدود سال‌های ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ برمی‌گردد و من در آن سال‌ها در حال فارغ‌التحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران بودم و این عنایت الهی بود که در مسیر تحصیل خود با شخصی مثل ایشان آشنا شوم.

زیست مرحوم حکیمی بسیار شگفت‌آور بوده و منحصر به خود ایشان است. او بسیار علاقه داشت با جوان‌‌‌‌هایی که تحصیلات دانشگاهی دارند آشنا شود و من هم بسیار علاقه‌مند به آشنایی با طلاب بودم به همین سبب ما با هم در مدرسه علمیه نواب مشهد مراوداتی داشتیم و ایشان از همان زمان در فکر نوشتن کتابی بودند با موضوع غدیر خم و اولین اثری که ایشان نگاشتند اما به اسم خودشان منتشر نکردند هم به نام «حساس در این فراز تاریخ یا داستان غدیر» است که حدود ۲۴۰ الی ۲۵۰ صفحه دارد و در بخش مؤلفان آن از عنوان جمعی از دبیران استفاده شده و مرحوم علامه حکیمی بنابر مصالحی نام خود را در آن ذکر نکردند.

در این کتاب به شکل زیبایی با قلم مرحوم دکتر حسین رزمجو ماجرای واقعی غدیر به رشته تحریر درآمده و در واقع نوع ترجمه گونه‌‌‌ای از جلد اول کتاب الغدیر است بنابراین علاوه بر کتاب‌‌‌‌هایی که با نام ایشان منتشر شده این کتاب هم مربوط به علامه محمدرضا حکیمی است و حدوداً ۱۴ بار تجدید چاپ شد.

ایشان ویژگی‌های خاصی داشت به‌عنوان مثال زمانی که من در تهران به دیدار ایشان می‌رفتم اگر برایشان هدیه می‌خریدم، از پذیرش آن بسیار اکراه داشتند و این معنای زهد واقعی استاد بود.

ایشان مرد عمل بود و آنچه می‌گفت را عملی می‌کرد و همچنین بسیار سرکشی به محرومان و حاشیه‌نشینان شهری داشت و همیشه فریاد عدالت سر می‌داد، چراکه الگویشان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام بود و به‌راستی که در این زمینه سوخت.

الحیات دقت‌‌‌‌های خاصی دارد و صرفاً یک مجموعه حدیثی نیست بلکه آیات و روایات در کنار هم با نگاه خاصی جمع شده که روایتگر عدالت به معنای خاص و حقیقی‌اش باشد.

تصاویر مجلس نکوداشت اول

«الحیات» دین را از نگاه کارکردی دیده است

حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی مهریزی: برداشت من این است که خط قرمز استاد حکیمی عدالت و اخلاق بوده است. او نه دین را برای دین، نه روحانیت را برای روحانیت و نه حکومت را برای حکومت می‌خواست زیرا این سه تا زمانی مقدس است که به نتیجه برسد. خط قرمز مرحوم علامه حکیمی عدالت و اخلاق بود و معتقد بود دین، روحانیت و حکومتی که منجر به عدالت و اخلاق شود مقدس است. علامه حکیمی مرید امام خمینی (ره) بود و برای انقلاب کتاب «تفسیر آفتاب» را نوشت.

در بخش دین‌شناسی، حاصل کار فکری استاد حکیمی «الحیات» است که در مقایسه با همه کتاب‌های اسلامی شیعی، یک مدل دیگر است و دین را از نگاه کارکردی دیده است. کتاب «الحیات» با شناخت و کار شروع می‌شود و پس از آن به اقتصاد می‌پردازد. وقتی بحث انبیا را مطرح می‌کند، به‌جای پرداختن به عصمت و صفات و فضائل انبیا، رسالت آن‌ها را بیان می‌کند. ادامه «الحیات» انسان‌شناسی، مسئولیت و تربیت، عبادت و حکومت اسلامی است.

ایشان سال‌ها قبل و در مقاله‌ای با عنوان «اهداف دین و احکام دین» تأکید کردند که در حوزه‌های علمیه به‌جای اجتهاد در احکام دین، باید اجتهاد در اهداف دین صورت بگیرد.

استاد حکیمی امام (ع) را نیز در عینیت جامعه را می‌دید و نه یک امام کلامی انتزاعی را که در زندگی حضور ندارد. او در موضوع روحانیت نیز روحانیت آگاه متعهد در دین را مطرح می‌کند و آن را مقدس می‌شمارد و بیان می‌کند که روحانیت از نوع تشکیلات عادی نیست که بگوییم در هر تشکیلاتی خوب و بد وجود دارد و روحانیت هم از همین سنخ است و نباید برخی از آفت‌ها و آسیب‌ها در آن وجود داشته باشد.

نوشته‌های استاد حکیمی، نه مطالب عقل ستیز است و نه خرافه گستری، حتی عداوت پراکنی هم دیده نمی‌شود، چون مبنای او عدالت و اخلاق است و این نوع برداشت با آموزه‌های دینی سازگار است.

باید به دعوت علامه حکیمی در ساخت جامعه منهای فقر پاسخ دهیم

دکتر سارا شریعتی: اولین آشنایی من با علامه حکیمی، بیشتر از روی کنجکاوی یک فرزند بود که می‌خواهد شخصی را که پدرش در سال‌های پایانی زندگی او را وصی خود قرار داده تا آثار او را تصحیح و بازنگری کند، بشناسد.

اما آن چیزی که دریچه ورود به اندیشه و منظومه فکری علامه حکیمی را برای من گشود، کتاب «منهای فقر» ایشان بود که زمانی منتشر شد که در محیط‌های روشنفکری، درگیر مسائل فرهنگ و معرفت‌شناختی و روان‌شناختی بودیم و در این دوره مسائل اقتصادی مربوط به دنیای قدیم بود. برای من این کتاب یک یادآوری و نهیب بود و برای ما که جامعه‌شناسی خوانده‌ایم و رشته ما دعوت می‌کند به انسان انضمامی و اجتماعی، جالب بود که در محیط مذهبی و از جانب یک عالم دین، به جامعه نهیب می‌زد که جامعه رنج می‌کشد و تبعیض‌ها و شکاف‌های طبقاتی همچنان وجود دارد.

حضور من در این جلسه، پاسخ به دعوت شخصیتی مثل علامه حکیمی است که از ما می‌خواهد در ساخت جامعه منهای فقر مشارکت کنیم و این جامعه منهای فقر از منظر استاد حکیمی به معنای «دین» بود. او دین را با عدالت تعریف و تفسیر می‌کرد.

رویکرد استاد حکیمی، یک رویکرد عینیت‌گرا است و دعوت او به انسان موجود جامعه است. دینی که از آن صحبت می‌کند، دینی است که از دنیا آغاز می‌شود و نه از آخرت. تأکید او بر این است که در رأس همه عبادات، خدمت به خلق و جامعه است. ایمان، سراسر عمل است و در نتیجه، اعمال دینی فقط به نماز و روزه ختم نمی‌شود. اولویت او قبل از هر چیز بر مبارزه با فقر و نابرابری است. عدالت در اندیشه او یک مفهوم ذهنی نیست و وقتی از عدالت صحبت می‌کند، از یک مفهوم انضمامی اجتماعی مشخص صحبت می‌کند و نخستین بخش آن را نیز اقتصادی و معیشتی می‌داند.

استاد حکیمی در نامه به کاسترو، مفاهیم قرآن را خلاصه در توحید و عدالت می‌داند که توحید به معنای تنظیم رابطه انسان با خدا و عدالت به معنای تنظیم رابطه انسان با انسان است و در جامعه‌ای که عدالت نیست، دین هم نیست.

من وقتی نامه پدرم به علامه حکیمی را می‌خواندم، ایشان علامه حکیمی را مرد تقوا و وارث دین و اخلاص معرفی می‌کند و از او می‌خواهد این میدان خالی عدالت‌طلبی را پر کند.

اندیشه حکیمی دعوت می‌کند به واقعیت و عمل به آنچه امروز می‌گذرد و باید نتایج را بررسی کنیم که آیا حکومت ما همان حکومت عامل به عدل است و می‌توانیم جامعه‌مان را یک جامعه اسلامی بدانیم؟ در زندگی علامه حکیمی توجه به مناطق و اقشار مختلف و همچنین زهد واقعی دیده می‌شود و او همیشه تأکید می‌کند که ندای قرآن بانگ توحید و عدالت است.

کتاب تازه منتشر شده «خراسانیات علامه محمدرضا حکیمی» به‌خوبی نشان می‌دهد که علامه حکیمی یک سبقه خراسانی دارد و این توجه به مکان برای من بسیار جالب است که توس را شعاع توحید می‌داند و امروزه در دانشگاه‌ها مسائل دینی با محوریت مطالعه منطقه‌ای پرداخته می‌گردد‌. امری که ما نیز لازم است به آن بپردازیم. باید بسنجیم زمانی که دین در این فرهنگ پیدا می‌شود با چه بازخوردی روبرو می‌گردد و اندیشیدن به قلمرو و اقلیم موضوعیت دارد.

زمان، مسئله دیگری است که حکیمی به آن توجه دارد. زبان زمان و مقتضیات زمان، مضامینی است که در آثار استاد دیده می‌شود. حکیمی مسائل مختلف را با زمان و مکان می‌سنجید.

مطالبه جامعه ما از سال ۱۳۹۸ برابری اقتصادی است اما دین در این بحبوحه غائب است و در این عرصه ما به علمایی همچون حکیمی نیازمند هستیم چراکه هنوز بعد از چند دهه از انقلاب اسلامی در چنین شرایطی قرار داریم و هنوز در کشور ما جامعه منهای فقر شکل نگرفته و محقق نشده است از سال ۱۳۹۸ به بعد اولین مطالبه مردم معیشت و نان است و در اولویت‌های بعدی آزادی، فرهنگ و دوست داشتن قرار می‌گیرد.

دین امروز دچار بحران اعتماد از جانب برخی از جوانان شده است و شرط اجتهاد عقلانی دین توجه به زمان و مکان است که مرحوم حکیمی به آن می‌پرداخت و ما امروز احتیاج به دین پویا داریم.

چرا استاد حکیمی به اصلاح آثار دکتر شریعتی نپرداخت؟

دکتر محمد اسفندیاری: مرحوم دکتر علی شریعتی ۴۴ سال در زمان درگذشتش عمر داشت و پنج سال آخر زندگی خویش را یا در زندان و یا خانه‌نشین بود عمده فعالیت‌های او از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ بود و در آن زمان ۳۵ الی ۳۹ سال سن ایشان بود. دکتر شریعتی در این پنج سال ۱۰ هزار صفحه کتاب نوشته یعنی در هر سال ۲هزار صفحه مطلب به نگارش درآورده است و این یعنی در هر ماه ۲۰۰ صفحه مطلب آماده می‌کرده است؛ و طبیعتاً او که در نوشتن پرکار بوده و ایده پردازی هم کرده، ممکن است اشتباهاتی هم داشته باشد.

شریعتی در اواخر دوران مبارزه خود می‌دانست که باوجود رژیم شاه در دانشگاه و در حسینیه ارشاد جایی ندارد چراکه شریعتی ساواک و رژیم پهلوی را فریب داده بود. یکی از علمای مشهد در آن زمان متمایل بود که حسینیه ارشاد دوباره فعال شود و نصیری رئیس ساواک هم به این موضوع تمایل داشت اما شاه شخصاً ورود می‌کند و می‌گوید درباره حسینیه ارشاد و شریعتی خودم تصمیم می‌گیرم. در یک چنین شرایطی شریعتی حتی امیدی به زنده بودن هم نداشت و در آن دوران وصیت‌نامه‌ شرعی می‌نویسد و آن را به متفکر و اندیشمندی که دو سال از او جوان‌تر بود می‌دهد و آن اندیشمند، مرحوم علامه محمدرضا حکیمی است. ضمن آن‌که دکتر شریعتی می‌دانست استاد حکیمی در نقد بسیار جدی است.

استاد حکیمی به سه دلیل آثار دکتر شریعتی را تصحیح نکرد. نخست این‌که همان زمانی که وصیت‌نامه منتشر شد، آقای حکیمی گفت: «من اشتباهی که شخصیت شکن باشد و عقاید دکتر شریعتی را زیر سؤال ببرد، در آثارش ندیده‌ام.» دلیل دوم این بود که استقبال از کتاب‌های دکتر شریعتی بسیار زیاد بود و از سوی دیگر، تصحیح کتاب‌ها هم‌زمان می‌برد و در همین زمان ممکن بود کتاب‌های غیرمذهبی جایگزین کتاب‌های او شوند. دلیل سوم هم این بود که ایشان به همراه برادران خود به نگارش کتاب «الحیات» مشغول شده بود.

علامه حکیمی می‌گفت اگر قرار بود کتاب‌های دکتر شریعتی را تصحیح کنم، کار‌هایی را انجام می‌دادم: در مورد برخی مطالب که احیاناً نادرست و نامناسب بود، در پاورقی توضیح می‌دادم. دوم این‌که برخی مطالب را دکتر شریعتی در جایی گفته بود و در جای دیگر آن را تصحیح کرده بود و من آن مطالب را در توضیح مطالب که نیاز به تصحیح داشت، می‌آوردم.

کتاب الحیات مرحوم علامه حکیمی یک مجموعه بی‌نظیر از احادیث ائمه اطهار(ع) است و در آن برای تمام نیاز‌هایی که روانشناسان انسان‌گرا برای انسان لازم می‌‌دانند روایات متعدد بیان شده است اسلام به‌طور گسترده و نیازهای مختلف انسانی توجه دارد.

مرحوم علامه حکیمی معتقد بود جامعه ایده آل اسلامی، جامعه‌‌ای است که رشد انسان در آن موجود باشد و موانع رشد انسان مفقود و در آن جامعه توحید و عدالت موج بزند و آنگاه می‌‌توان آن جامعه را یک جامعه اسلامی دانست. ایشان در جلد هفتم فصل خدا و انسان کتاب الهیات می‌‌گویند کار برای مردم کار برای خداست و می‌‌گفت اگر توانستیم آرمان‌شهر اسلامی محقق کنیم مسائلی مثل حجاب خودبه‌خود محقق می‌شود و باید ابتدا زمینه‌سازی بر پای آرمان‌شهر را انجام دهیم و اینکه ابتدا از حجاب آغاز کنیم جامعه باید آرمان‌شهر نامید که مثل جامعه عصر حضرت صاحب‌الزمان (عج) باشد و در آن، آرمان‌های حقیقی یک جامعه اسلامی محقق می‌‌گردد.

اعتقاد داشت «کمال» نوشته زمانی محقق می‌شود که از «جمال» برخوردار باشد

دکتر محمدرضا موحدی: ساحت ادبی و جلوه‌های ادبی استاد حکیمی بسیار ارزشمند و قابل ارجاع است، منتهی هم در نظم و هم در نثر، کمتر به جلوه‌های ادبی استاد حکیمی توجه شده است. ایشان علاوه بر سرودن اشعار فارسی و عربی، در نثر صاحب سبک بود و برخلاف نثر اکثر روحانیون هم‌عصر خود، از نثری قوی برخوردار بود. در شیوه نثر آموزی هم شیوه خاصی داشت و ضمن این‌که گستره واژگانی بسیار گسترده‌ای هم داشت. اعتقاد داشت «کمال» نوشته ما زمانی محقق می‌شود که از «جمال» برخوردار باشد و حتی در اجزای علامت‌گذاری‌ها در نوشته‌ها توجه و عنایت کافی داشت. به‌جرئت می‌توان به ویراستاران توصیه کرد که برای یادگیری، کار‌های استاد حکیمی را ببینند.

شاعری در سال ۱۳۴۳ شعری برای امام خمینی (ره) می‌نویسد و اولین بار ایشان را به‌عنوان امام خمینی خطاب می‌کند و این شاعر بسیار از علامه حکیمی متأثر بود. تا جایی که می‌‌توان سرمنشأ مطرح شدن این لفظ امام خمینی در شعرش را که برای اولین بار در ادبیات مذهبی ما مطرح شده بود را از سوی علامه حکیمی دانست. امام خمینی هم در تنها نامه‌ای که به مرحوم حکیمی نوشته بودند که در صحیفه نور هم موجود است به این مسئله اشاره کردند.

نسبت علوم انسانی و اندیشه‌های استاد حکیمی

دکتر آرمان ذاکری: اگر به تاریخ بنگریم در دوره رنسانس اسلامی مسلمین پیشتازان و علمای مختلف در رشته‌های علمی و دینی بسیار داریم اما بعدها دیگر شاهد آن نیستیم که آن جنس از علوم و علما در جهان اسلام تکرار شود و این پرسشی است که باید برای آن پاسخی بیابیم که چرا این‌گونه می‌شود.

یکی از پاسخ‌هایی که در آثار استاد حکیمی به موضوع به‌حاشیه رفتن علوم در دوره پس از رنسانس اسلامی داده، این است که با حاکم شدن فرهنگ اسلامی در آن زمان، یک فرهنگ عینی گرا حاکم شد که فراخوان می‌داد و دعوت می‌کرد به آنچه در عینیت جوامع رخ می‌داد که این فرهنگ عینی گرای مستقل قرآنی است؛ اما با آمدن فلسفه یونان و البته عوامل اجتماعی مهم دیگر، این فرهنگ دینی آرام‌آرام حاشیه‌نشین شد و جستجو کردن سنن الهی ارزش خود را از دست داد و جای آن را مجموعه بسته‌ای از استدلالات گرفت که می‌خواهد ما را به خدا رهنمون شود و ارتباط آن با طبیعت واقعی و سنت‌های واقعی قطع است. در نتیجه منظومه‌ای غلبه پیدا می‌کند که دیگر نقطه آغاز آن واقعیت عینی نیست و حتی در مکتب اصفهان هم علوم احیا نمی‌شوند.

یکی از جلوه‌های دعوت مکتب تفکیک و بازگشت به فرهنگ مستقل قرآنی، بازگشت به همین عینی‌گرایی است. نکته دیگر درباره حدگرایی مکتب تفکیک، الهیات الهی و الهیات بشری است. هرچند از تفکیک قرائت‌های تند هم وجود دارد، اما دست‌کم آن چیزی که استاد حکیمی از آن دفاع می‌کرد، مهم‌تر از خلوص گرایی، بحث حدگرایی در فلسفه است. به این معنا که فاصله بین معصوم و غیرمعصوم قابل پرشدن نیست. دسترسی به علم کامل و علم یقینی خدشه‌ناپذیر وجود ندارد بنابراین الهیاتی که می‌سازیم و علمی هم که می‌سازیم بشری است و عقلی هم که به آن می‌اندیشیم، محدود و خطاکار است و تفکیک به دلیل آن‌که می‌خواهد این ایده یقین را نقل کرد، راه را برای نقد عقل باز می‌کند. تا زمانی که در فلسفه در نقد عقل پرسش نکنیم، اساساً نفهمیده‌ایم که محدوده‌های شناخت ما تا کجاست و تفکیک ما را به شناخت این محدوده‌ها دعوت می‌کند. تفکیک دعوتی است به پایان خدایی انسان بر روی زمین.

ادبیات مدنظر استاد حکیمی، هم «متعهد» و هم «اسلامی» است

دکتر یوسف بینا: ادبیات مدنظر استاد حکیمی، ادبیاتی است که هم متعهد است و هم اسلامی است. ادبیات متعهد، ادبیاتی است که در قالب شعر، داستان، نمایشنامه یا دیگر انواع ادبی از یک دیدگاه اخلاقی یا سیاسی یا اجتماعی یا مذهبی دفاع کند. استاد حکیمی نیز که عالی‌ترین سطح اخلاق و سیاست و جامعه را در آموزه‌های اسلام و حکومت معصوم می‌بیند، وقتی دو صفت اسلامی و متعهد را برای ادبیات می‌آورد، برای آن دو نمودی یگانه قائل است.

از نظر استاد حکیمی، ادبیات باید متعهد باشد و تعهد نیز به بالاترین ارزش‌ها باشد که این ارزش‌ها در اسلام نمود کامل پیدا می‌کند. ادبیات متعهد به‌نوعی با آرمان‌گرایی پیوند خورده است. به شکلی که ادبیات بی آرمان را بی‌ارزش و پوچ شمرده‌اند.

تصاویر مجلس نکوداشت دوم

لازم به ذکر است، در پایان مراسم نخستین سالگرد ارتحال علامه حکیمی  از کتاب «خراسانیات علامه محمدرضا حکیمی» و پوستر مستند «فریاد روزها» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین عبداللهیان، دکتر رضا مروارید، دکتر سارا شریعتی، دکتر محمدرضا موحدی، رضا سلیمان نوری و امیرمهدی حکیمی رونمایی شد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics