قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / خوانشی نو از «حدیث نامکرر مشروطه»
خوانشی نو از «حدیث نامکرر مشروطه»

گزارش تفصیلی نشست «شیخ فضل الله نوری؛ حدیث نامکرر»

خوانشی نو از «حدیث نامکرر مشروطه»

دکتر موسی حقانی با تاکید بر اینکه شیخ فضل‌الله چهره محوری ماجرای مشروطه است تصریح کرد: ما شخصیت شیخ فضل‌الله را در دوگانه موافق یا مخالف مشروطه قرار داده و اندیشه‌های او را واکاوی نکرده‌ایم.

به گزارش شبکه اجتهاد از موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، نشست تخصصی «شیخ فضل‌الله نوری؛ حدیث نامکرر»، در ایام سالگرد شهادت ایشان، در مسجد حضرت خدیجه(س) برگزار شد. این نشست نه تکرار مکررات، بلکه محفلی برای بررسی رویکرد شیخ شهید در برابر پدیده نوظهور مشروطه از زوایایی جدید بود. آنچه در ادامه خواهید خواند گزارشی است از این بررسی.

چرا مواضع شیخ فضل‌الله نسبت به مشروطه تغییر کرد؟

محمدحسن رجبی نخستین سخنران این نشست بود که سخنان خود را با حضور سیاسی و اجتماعی علما در دوره معاصر آغاز کرد. ایشان با بیان اینکه مشروطه پدیده‌ای مستثنی بود، گفت: در مشروطه مردم خواهان کنار زدن نظام استبدادی (وجه سلبی) و جایگزینی برای این نظام (وجه ایجابی) شدند؛ البته خواست اولیه مردم عدالتخانه بود و عموم آنها از بی‌عدالتی و ظلم بی‌حد و حصر شاه و عوامل آنها به ستوه آمده بودند. مردم در این انقلاب می‌دانستند چه نمی‌خواهند، اما نمی‌دانستند چه می‌خواهند. به عبارت دیگر، تفاوت حرکت مشروطه و حرکت انقلاب اسلامی این بود که در مشروطه وجه سلبی حرکت معلوم بود، اما وجه ایجابی معلوم نبود؛ حال آنکه در انقلاب اسلامی هر دو وجه مشخص بود.

او در ادامه مشروطه را از منظر فعالیتهای شیخ فضل‌الله نوری به سه مرحله تقسیم کردند و چنین بیان نمودند: دوره نخست، مرحله شکل‌گیری نارضایتیها و مهاجرت علما و پذیرش خواست آنها برای ایجاد عدالتخانه بود. در این دوره شیخ فضل‌‎الله با نهضت همراهی کرد. در مرحله دوم، کار تدوین قانون اساسی آغاز شد. در این مرحله، چون سازوکار عدالتخانه برای مردم مشخص نبود، عملا کسانی مسند کار شدند که با سازوکار قانون‌نویسی آشنا بودند. در این زمان، با طرح پرسشهای جدی مانند اینکه قانون باید بر چه چیزی مبتنی باشد و نسبت آن با شریعت چیست، دودستگیها و تعارضهای فکری آغاز شد. شیخ نوری در این مرحله با توجه به تعارض قانون اساسی با شریعت و باورهای دینی و فرهنگی ایران و برای مهار جریانی که قانون اساسی غربی را سرلوحه کار قرار داده بود، اصل دوم قانون اساسی را پیشنهاد کرد تا اگر این جریان ادامه پیدا کرد، حداقل احکام مخالف شریعت وضع نشود. در مرحله سوم، که دوره انحلال مجلس بود، دیگر شیخ فضل‌الله در مقام اصلاح قانون اساسی نبود، بلکه به رد آن دست زد. او در این مرحله طرح تاسیس دارالشورای اسلامی را پیشنهاد کرد که البته با کارشکنیها و سپس فتح تهران و ماجراهای پس از آن ــ که به اعدام شیخ شهید منجر شد ــ این طرح فرصت چندانی برای اجرا نیافت.

پایان‌بخش سخنان دکتر رجبی درباره فتح تهران و خلع محمدعلی‌‌شاه از سلطنت بود. ایشان با اشتباه خواندن این اقدام گفت: درست است که محمدعلی‌شاه از سلطنت خلع شد، اما شیرازه امور چنان از هم گسست که حتی آرامش و رفاه نسبی دوره سلطنت او نیز هرگز محقق نشد. رفت‌وآمد سریع دولتها و ترور علمایی چون آیت‌‎الله بهبهانی و ورود نیروهای دول بیگانه به ایران نشان‌دهنده این بی‌ثباتی است. در این اوضاع آشفته، با رحلت آخوند خراسانی که عزم سفر به ایران را داشت، به‌تدریج حضور علما در عرصه سیاسی کم‌رنگ شد و دولتمردانی سربرآوردند که دلخوش به حمایت خارجی بودند.

اعدام شیخ صورتی در زیر داشت

دکتر مصطفی تقوی، سخنران دیگر نشست، ابتدا به رویارویی ایران با دنیای جدید اشاره کرد و با نابرابر خواندن این رویارویی، که از جنگهای ایران و روس آغاز شد، از عوارض و پیامدهای آن برای جامعه ما سخن گفت. ایشان اظهار نمود: تحولات این دوره جامعه ایران را به این نتیجه رساند که حاکمیت ملی، هویت ملی و تمامیت ارضی ما از ناحیه این دنیای جدید در معرض تهدید است و چون در این شرایط، مدیریت سیاسی کشور هم عامل عقب‌ماندگی است و هم مجرای سلطه استعمار در کشور، باید در آن تحول ایجاد شود. این جمع‌بندی و اقدام برای اجرای آن بود که به شکل‌گیری نهضت عدالتخانه و پس از آن مشروطه شد.

این پژوهشگر حوزه تاریخ در بخش بعدی سخنانش، با اشاره به اینکه دوره پس از پیروزی مشروطه را می‌توان در دو سطح تحلیل کرد گفت: سطح نخست، سطح تبیین رویدادها، رهبران نهضت، اختلافها، انجمنها، مطبوعات و فعالیتهای آنهاست و سطح دوم آسیب‌شناسی این وضع. از منظر سطح دوم می‌توان گفت که جریانهای پس از پیروزی نهضت که حاملان نهضت شدند خواسته‌های متفاوتی داشتند؛ بنابراین دو گفتمان متناقض مدعی رهبری مشروطه شدند: ۱٫ گفتمان مدعی تجدد که ظهور و نمودش در وجه سلبی حمله به تمام باورها وهویت جامعه بود؛ ۲٫ گفتمان مبتنی بر هویت که از طرف علما پیگیری می‌شد. منادیان گفتمان هویت پس از پیروزی مشروطه به ناظران تبدیل شدند و منادیان تجدد دست‌اندرکار تحقق نهضت گردیدند.

او افزود: ما با پدیده مشروطه، که ظاهرش مبارزه با استبداد و استعمار بود، با دنیای جدید برخورد کردیم. شیخ فضل‌الله در این برخورد، رویکرد تکیه بر خود و داشته‌های خود را در پیش گرفت و خودمان چیزی کم نداریم و نیازمند دنیای جدید نیستیم. ماهیت برخورد این روحانی مجاهد با دنیای جدید هم سیاسی بود؛ یعنی برای رسیدن به استقلال کشور به مبارزه با استعمار برخاست. برخی معتقدند حرکت آخوند خراسانی و آیت‌الله بهبهانی درست بود نه برخورد شیخ فضل‌الله نوری. این عقیده خطاست؛ زیرا حتی اگر همه علما با هم همراه می‌شدند و بر منادیان گفتمان دیگر غلبه پیدا می‌کردند و نظارت مجتهدان بر وضع قوانین در مجلس تحقق می‌یافت، بازهم مشکل حل نمی‌شد؛ چون در آن مقطع ما نیازمند یک برخورد گفتمانی بودیم. گفتمان اسلام سیاسی در آن مقطع آمادگی حضور در تمامی عرصه‌های سیاست، حقوق بشر، اقتصاد و… را نداشت. اگرچه از سید جمال مباحثی شروع شده بود، اما به هیچ وجه به گفتمان تبدیل نشده بود.

در بخش پایانی سخنان دکتر تقوی، این شعر مشهور مرحوم میرفندرسکی که «چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی/ صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» مطرح و چنین گفته شد: در صورت زیرین همه این اتفاقاتی که در مشروطه افتاد این خلأ گفتمانی قرار دارد. حتی اینکه در دوره پهلوی تجدد با گفتمان ضعیفش زمام امور را در دست گرفت نتیجه همین خلأ بود. برخی از چالشهای امروز جامعه ما، مسائل دولتها، تلقی ما از توسعه و نگاه ما به جهانی شدن نشان‌دهنده این است که ما همچنان از همان خلأ رنج می‌بریم و اگر برای تبیین صورت خود با این دنیای جدید اقدام نکنیم، این حکایت همچنان باقی است.

سخنران پایانی این نشست دکتر موسی حقانی بود که با تاکید بر اینکه شیخ فضل‌الله چهره محوری ماجرای مشروطه است تصریح کرد: ما شخصیت شیخ فضل‌الله را در دوگانه موافق یا مخالف مشروطه قرار داده و اندیشه‌های او را واکاوی نکرده‌ایم. در منابع اتهاماتی از جمله همکاری با استبداد و روسیه به شیخ شهید زده شده است. با توجه به همین اتهامات قصد داشتم در این نشست، مواضع دشمنان شیخ نوری را بررسی کنم تا موضع ایشان از این طریق روشن‌تر شود، اما به دلیل سندی که دربردارنده نامه شیخ فضل‌الله به یکی از پسرانش است، ابتدا به محتوای آن اشاره و در پایان به دشمنان ایشان نگاهی گذرا خواهم کرد.

او دنباله‌داری است و این طور نیست که یک دفعه با مشروطه مواجه شویم و ندانیم چه کنیم. نهضت تحریم تنباکو نمونه‌ای از آغاز این حرکت اصلاحی است. در آن زمان، وضع کشورهای اسلامی به قدری وخیم شد که علمای ایران و نجف و کسانی چون شیخ فضل‌الله نوری و میرزا حسن آشتیانی نیاز به حرکت جدی را احساس کردند. این پیش‌فرض که جریان اصلاحات توسط تجددخواهان شروع شد و ما ندانستیم چه باید بکنیم نادرست است. در مکاتبات میرزا حسن آشتیانی با پسرش کاملا مشخص است که وضعیت ایران برایش نگران‌کننده بود.

دفاعیات شیخ فضل‌الله نوری در برابر فرزند

دکتر حقانی در بحث از علل نگرانی علما از وضع آن زمان، به ترور ناصرالدین‌شاه اشاره کرد و گفت: ترور این شاه قاجاری نقش بسیاری در نابسامانی اوضاع ایران داشت؛ زیرا او توانسته بود جریانها را در ایران کنترل کند. ناصرالدین‌شاه معضلات ایران را می‌شناخت و درصدد حل آن بود؛ البته این سخن به معنای نفی استبداد او نیست. پس از ترور او فرصتی برای اجماع ساختارشکنان (فرق ضاله، غرب‌گراها، تروریستهای قفقازی، فراماسونرها و…) فراهم شد. آنها برخلاف مراجع شیعه که درصدد اصلاح بودند درصدد براندازی سلطنت و اسلام و تشیع در ایران بودند. عزل امین‌السلطان (که با هدف تسویه حکومت از عوامل دارای انحراف عقیده و وابسته به غرب از حکومت انجام شد) و قرار گرفتن عین‌الدوله به جای او نتیجه اصلاحات ساختاری علما بود. تجربه دو، سه سال اول صدارت عین‌الدوله نشان داد که آنها انتخاب درستی داشتند؛ چون به تحولاتی منجر شد که اگر تداوم می‌یافت تحولات خوبی را در کشور رقم می‌زد. درواقع عین‌الدوله به‌رغم استبدادش، کشور را در مسیر درست انداخت. پس از آن علما به فکر عدالتخانه افتادند، اما با گروه‌هایی مواجه شدند که دنبال براندازی بودند و مشروطه برایشان بهانه بود. شیخ نوری بر اثر درگیری با این جریانها در ایران مورد نقد واقع شد.

رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در بخش بعدی سخنانش، محتوای نامه شیخ فضل‌الله به فرزندش را تشریح کرد. ایشان اظهار نمود: شیخ فضل‌الله دو نهاد اساسی را برای جامعه آن روز ایران ضروری می‌دانست: یکی تربیت اهالی به معارفی که از پرتوی آنها روی زمین روشن شده است، ولی به شرطها و شروطها؛ شرطهایی که هنوز هم در نظام آموزشی‌مان اعمال نکرده‌ایم؛ دوم، تاسیس معدلت عمومی. اما چون دید از طریق مجلس می‌توان به این هدف رسید با نهضت مشروطه همراه شد به شرطی که از علما کسانی برای نظارت باشند. او در این نامه می‌گوید: پای مشروطه بودم تا زمانی که صحیح بود؛ تا زمانی که مبارزه با استبداد بود، اما وقتی معلوم شد که می‌خواهند بدعت در احکام خدا بگذارند اعلام برائت کردم. ایشان در نهایت هم افسوس می‌خورد که مجموع حرکت علما نتیجه مطلوب نداد.

دشمن‌شناسی بخش پایانی سخنان دکتر حقانی بود که در آن به فراماسونرها، فرق ضاله، تروریستهای قفقازی که اتباع آخوندزاده بودند و از تغییر خط، نابودی اساس اسلام و پروتستانتیسم اسلامی سخن می‌گفتند، تقی‌زاده و باندش، غرب‌گراها، انگلیس و… اشاره شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky