قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / رویکرد علما در مقوله‌ی الگوی مصرف / ناصرالدین انصاری قمی
اسراف و مصرف

رویکرد علما در مقوله‌ی الگوی مصرف / ناصرالدین انصاری قمی

انصاری قمیقناعت، زهد، احتیاط، اسراف و … مفاهیمی است که نزد همگان تعریف یکسانی نداشته و بالطبع، تطبیق آن بر مصادیق و امور روزمره زندگی نیز متفاوت خواهد بود.

ناصرالدین انصاری قمی از پژوهشگران تاریخ علما و اساتید سطوح عالی حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در این یادداشت شفاهی تلاش دارد با نگاهی به زندگی فقهای بزرگ شیعه، رویکرد ایشان را در مقوله الگوی مصرف را بیابد تا کمکی باشد بر فهم درست این مفاهیم و تطبیق آن بر مصادیق گوناگون زندگی.

اختصاصی شبکه اجتهاد «مجله الکترونیکی فقه و مصرف»(۸)

یکی از سؤال‌هایی که ممکن است در مورد سبک زندگی علمای بزرگ شیعه به وجود آید این است که آیا زندگی آنان مبتنی بر قناعت و اکتفا به اقل مصارف بوده یا سعی در تأمین رفاه حداکثری برای خانواده‌ی خود داشته و زهد را در بی اعتنایی به دنیا می‌انگاشته‌اند؟

پیرامون زندگی فقهای شیعه باید به این نکته توجه داشته باشیم که زندگی عامه‌ی مردم در سال‌ها و قرون گذشته با زندگی در این زمان‌ها تفاوت داشته است. زندگی در آن موقع برای سطح جامعه و عموم مردم، در کمال سادگی و بساطت و نزاهت بوده است. این‌گونه نبوده که مردم در اوج و علما در فرود باشند یا بالعکس. همه‌ی مردم یکسان زندگی می‌کرده‌اند، چه عالمان و چه تجار و چه دانشمندان و چه مردم عادی. کسی نسبت به کسی برتری نداشته است. همه در یک سطح بوده‌اند. البته زندگی پادشاهان و حکام متفاوت بوده که در آن بحثی نیست، اما عموم مردم در یک سطح زندگی می‌کردند و زندگی علما و فقهای ما نیز جدا از زندگی مردم نبود، بنابراین آن‌ها هم یک زندگی متوسط داشتند و با خانواده‌ی خود مانند دیگران رفتار می‌کردند. همان‌گونه که مردم کوچه و بازار برای خانواده‌های خود اوّلیات زندگی را تهیه می‌کردند، علمای ما هم اولیات زندگی را برای خانواده‌های خود تهیه می‌کردند. البته ما در میان علما و فقهای خود کسانی مانند شیخ انصاری را داشته‌ایم که زهد عملی را در بالاترین سطح خود رعایت می‌کردند.

خانه

هنگامی که دختر ناصرالدین شاه برای زیارت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به نجف مشرف می‌شود، به دیدن شیخ انصاری هم می‌رود و هنگامی که زندگی شیخ را می‌بیند از تعجب به ایشان می‌‌گوید: اگر زندگی عالم دینی این است که شما دارید پس حاج آقا ملا علی کنی در تهران چرا این‌گونه زندگی می‌کند؟ زندگی او بسیار اشرافی‌تر از زندگی شماست. جناب شیخ تا این کلام را از این خانم شنید، فریاد زد که بلند شو برو، می‌ترسم عذاب خدا بر این خانه نازل شود. آن خانم شروع به گریه کرد که آقا من قصد و غرضی نداشتم. جناب شیخ فرمود جناب حاج ملا علی باید این‌چنین زندگی کند. ایشان چاره‌ای جز این‌گونه زندگی کردن ندارد. او در تهران مبتلا و گرفتار به زندگی با پدرت و اقوام و خویشانت شده است پس باید این‌چنین زندگی کند، اما من در نجف با طلبه‌ها زندگی می‌کنم و زندگی من باید همسان و هم‌شأن زندگی طلبه‌های دیگر باشد تا آن‌ها از نداشتن و فقر خجالت نکشند. من باید به فکر این طلبه‌ها باشم.

صاحب جواهر هنگام احتضارش به شیخ [انصاری] فرمود یا شیخ قلّل من احتیاطک فانّ شریعتک سمحهٌ سهله. یعنی زیاد بر خودت سخت مگیر، این‌قدر هم که تو احتیاط می‌کنی و سخت می‌گیری شریعت این‌چنین نیست. شریعت سمحه و سهله و آسان است.

با این حال در تاریخ معروف است که شیخ انصاری زیاد احتیاط می‌کرده است و صاحب جواهر هنگام بیماری احتضارش به شیخ فرمود یا شیخ قلّل من احتیاطک فانّ شریعتک سمحهٌ سهله. یعنی زیاد بر خودت سخت مگیر، این‌قدر هم که تو احتیاط می‌کنی و سخت می‌گیری شریعت این‌چنین نیست. شریعت سمحه و سهله و آسان است. لذا باید عرض کنیم که علمای شیعه در عین رعایت احتیاط در وجوهات شرعیه و در عین بساطت و زهد و قناعت، در عین حال اولیات زندگی را برای خانواده‌های خود تهیه می‌کردند. این‌گونه نبودند که خانواده‌هایشان تحت فشار و مضیقه بوده باشند.

البته این‌طور هم نبوده است که رفاه حداکثری را بیش از زندگی معمولی مردم بخواهند رعایت کنند، اما در عین حال در برخی از اعصار، خانه و وسیله‌ی سواری داشته‌اند. ما در طول تاریخ مانند سید رضی و سید مرتضی را می‌بینیم. سید مرتضی به شاگردان خود شهریه‌ی مکفی می‌داد. مثلاً در تاریخ نقل شده است که سید مرتضی به شیخ طوسی ماهی ۱۲ دینار و به ابن برّاج ماهی ۸ دینار شهریه می‌داد. شیخ مفید به شاگردان خود ماهی ۱۵ دینار و ۴۰ من نان و ۷ من گوشت عطا می‌فرمود. دلیل آن هم این بوده که آن‌ها باید در کمال راحتی فکر و آرامش خیال مشغول درس و بحث باشند و نه این‌که فکر و ذکرشان تأمین معاش خانواده باشد. البته باید به این موضوع دقت داشت. این بزرگواران در سخت‌گیری و زهد دچار افراط نمی‌شدند بلکه تمام شرایط و احتیاجات خانواده و حتی طلاب را در نظر می‌گرفتند. لذا بنده فکر می‌کنم سخت‌گیری‌های زیاد و بی‌اندازه، اثر عکس در طرف داشته باشد و چنین نیست که سخت‌گیری‌ها و قناعت بیش از اندازه، ممدوح و پسندیده باشد.

وسواس مستلزم اسراف

در مورد رفتار و عملکرد علما بسیار باید دقت کنیم و نباید از روی عدم علم و آگاهی صفاتی ناپسند را به آنان نسبت دهیم. برای مثال حضرت آیت‌الله خویی را در نظر بگیرید. ظاهراً از ایشان فیلمی موجود است که شاید کسی بدون نگاه به این فیلم احساس کند ایشان دچار وسواس است، در حالی‌که اصلاً چنین چیزی درست نیست.

_________۲۰۱۳۰۲۲۴_۱۶۷۰۰۴۲۹۳۲

در همان فیلم می‌بینیم ایشان مستحبات را رعایت می‌کند. رعایت مستحبات در وضو گرفتن غیر از وسواس است. وسواس یک بیماری و مرض است و برای درمان آن باید از خدا کمک خواست. «قل اعوذ برب الناس * ملک الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس» وسوسه و وسواس یک فکر شیطانی و پلید است؛ یک بیماری درمان‌ناپذیر است که باید از شر آن به خدا پناه برد، اما این‌که آیت‌الله العظمی خویی در فیلمِ وضو گرفتن ایشان، این‌گونه رعایت مستحبات را می‌کند، چند بار آب بر روی دستان می‌ریزد و این‌که انگشت‌ها را یکی یکی دست می‌کشد، این‌ها جزو دستورهاست، جزو مستحبات است و پسندیده، لذا این مستلزم وسواس نیست.

بله اگر وسواس بود منجر به اسراف می‌شد. ما دیده‌ایم بعضی‌ها در مسأله‌ی نجاست و طهارت، دچار وسواس هستند، این‌ها مریضند، چون آن شریعت سمحه‌ی سهله را به سخره و استهزا گرفتند. این‌ها نه از روی عمد، بلکه از روی مرض و بیماری است و باید از خدا بخواهیم که درمان شوند. این‌گونه رفتارها از ساحت علمایی همچون آیت‌الله خویی دور است. باید مراقب بود این رفتارهایی که پسند اسلام است، برعکس معنا نشود.

 
آقای احمدی میانجی می‌فرمود من طلبه‌ها را سفارش نمی‌کنم به این‌که روزه بگیرند و نماز شب بخوانند و قرآن حفظ کنند. من طلبه‌ها را سفارش می‌کنم به این‌که خوب بخورند و خوب بخوابند و خوب درس بخوانند. اگر بخواهیم از اول این بدن را به روزه و نخوردن و نخوابیدن عادت بدهیم، در آینده از درس خواندن می‌مانیم.

معنای زهد

ما باید از سبک زندگی بزرگان و علمای خود درس بگیریم و از آن برای زندگی خود بهره‌مند شویم. زهد و تقوا ملازمه‌ای با پایین نگه داشتن سطح رفاه خانواده ندارد. زهد یعنی بی‌اعتنایی به دنیا. شما شنیده‌اید مرحوم حاج ملا احمد نراقی در کاشان دستگاهی شاهانه و زندگی بسیار مفصل و باشکوهی داشت. روزی درویشی در منزل ایشان مهمان شد و بسیار زبان استهزا و توبیخ و نکوهش به روی مرحوم نراقی گشود و گفت: این چه زندگی است که تو داری؟ باید مثل من درویش باشی، باید تعلق خاطر نداشته باشی. مرحوم نراقی پاسخ داد: چه کنم؟ درویش گفت: با من بیا مشغول بیابان‌گردی شویم، بیا با هم برویم به زیارت امیرالمؤمنین.

مرحوم نراقی پذیرفتند و با درویش به راه افتادند و از کاشان بیرون آمدند. یک وقت درویش گفت: باید برگردیم، باید برگردیم. مرحوم نراقی پرسیدند: چرا؟ درویش گفت: تبرزینم را جا گذاشتم. مرحوم نراقی گفت: درویش حالا تبرزین می‌خواهیم چه‌کار؟ داریم با پای پیاده می‌رویم. گفت: اگر تبرزین با من نباشد، شب را نمی‌توانم صبح کنم، و صبحم را نمی‌توانم شب کنم. من هستم و تبرزینم. جناب نراقی فرمود: ای احمق! زهد این نیست که تو داری. زهد یعنی عدم تعلق به دنیا! من از تمام زندگی و خانه و کاشانه‌ی خود دست کشیدم و دنبال تو راه افتادم اما تو از تبرزینت نمی‌توانی دست بکشی و قطع تعلق کنی؟

زهد یعنی قطع تعلق از ذخارف دنیا. علمای بزرگ ما در عین حالی که دارای زندگی و خانه و کاشانه بودند و برای خانواده‌ی خود رفاهی را دنبال می‌کردند، دلبسته‌ی دنیا نبودند.

زهد یعنی قطع تعلق از ذخارف دنیا. علمای بزرگ ما در عین حالی که دارای زندگی و خانه و کاشانه بودند و برای خانواده‌ی خود رفاهی را دنبال می‌کردند، دلبسته‌ی دنیا نبودند. البته عرض کردم زهد شیخ انصاری مختص خودش بود. مرحوم میرزا حبیب‌الله رشتی فرموده بود شیخ استاد سه چیز داشت: علم و سیاست و زهد. علمش را به من بخشید و سیاست و درایت و مدیریت و کیاست و فراست خود را به جناب میرزا حسن شیرازی و زهدش را هم با خودش به گور برد. یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند مثل شیخ انصاری زندگی کند. زندگی شیخ انصاری بسیار متفاوت بود. هنگامی که شیخ‌الإسلام عثمانی از استانبول به نجف آمده بود و در درس شیخ انصاری حضور یافت و شیخ با کمال تسلط، فتاوا و مبانی ابوحنیفه را مطرح کرد، شیخ الإسلام عثمانی دهانش از تعجب باز مانده بود و بعد از اتمام درس همراه با شیخ به خانه‌ی او آمد. هنگامی که چشمش به زندگی شیخ افتاد، گفت: زهدک کزهد سیدنا عمر! یعنی زهد شیخ انصاری مختص به خودش بود. ایشان یک استثناست. اما علمای دیگر مانند صاحب جواهر، کاشف الغطا، سید بحرالعلوم، وحید بهبهانی، در عین حالی که علمای بزرگی بودند و قطع تعلق به ذخارف دنیا کرده بودند، اما خانواده‌شان در رفاه زندگی می‌کردند.زهد

اگر بخواهیم بر خانواده‌های خود سخت بگیریم، نتیجه‌ی عکس می‌دهد. به‌همین دلیل است که عرض کردم باید مراقب سخت‌گیری‌ها باشیم. الآن یکی از دختران علمای بزرگ، در لندن اقامت دارد و آن‌جا کشف حجاب کرده و کلاً چادر و پوشش و همه چیز را کنار گذاشته است. وقتی با او مصاحبه کردند که چرا شما با این‌که دختر یکی از علما هستی، به این شکل در لندن زندگی می کنی؟ گفت: از بس در خانه‌ی ما به من سخت گرفته‌اند، نمی‌گذاشتند به مدرسه و دانشگاه بروم و تحصیلات داشته باشم.

لذا به‌نظر می‌رسد که زهد و سادگی منافاتی با رفاه خانواده ندارد و این علمای بزرگواری که از آن‌ها نام برده شد، در عین حالی که معروف به زهد هستند، اما زندگی‌هایشان یک زندگی عادی و معمولی و در حد افراد متوسط جامعه بوده است.

ما نظایر فراوانی داشتیم. در زمان خودمان مراجع تقلید را دیده‌ایم. مراجع تقلید ما همه خانه داشتند، ماشین داشتند، همه خادمی در خانه داشتند که به اموراتشان رسیدگی می‌کرد، همچنین در سفره‌های خودشان از لذایذ و نعمت‌های الهی استفاده می‌کردند. این‌گونه نبوده است که با نان خشک و پیازی سر کنند و تا این اندازه به خود سختی بدهند.

یادش به‌خیر آقای احمدی میانجی می‌فرمود من طلبه‌ها را سفارش نمی‌کنم به این‌که روزه بگیرند و نماز شب بخوانند و قرآن حفظ کنند. من طلبه‌ها را سفارش می‌کنم به این‌که خوب بخورند و خوب بخوابند و خوب درس بخوانند. می‌فرمودند این طلبه‌ها آینده دارند. در آینده باید این بدن آماده باشد. اگر بخواهیم از اول این بدن را به روزه و نخوردن و نخوابیدن عادت بدهیم، در آینده از درس خواندن می‌مانیم. طلبه باید مراقب خودش باشد. نباید این‌گونه شود که در زمانی که وقت ثمر دادن است و در واقع زمانی است که باید مردم از او به عنوان عالم بهره‌مند شوند، حال نداشته باشد یا مدام مریض احوال باشد. لذا باید به بدن خود رسیدگی کند تا بتواند در زمان خود مثمر ثمر باشد.

اسراف و تبذیر یک بحث قرآنی است

باید به این موضوع دقت داشته باشیم و البته شما می‌دانید بحث از اسراف در تفسیر قرآن مطرح می‌شود. در ذیل آیه‌ی «انه لا یحب المسرفین» یا در ذیل آیه‌ی «ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین». در آن‌جا مفصل از اسراف و تبذیر سخن گفته می‌شود. بنده جایی برای بحث از اسراف و تبذیر در فقه و در باب‌های طهارت یا صلات یا صوم نمی‌بینم. ابواب فقه مشخص است و ۵۲ باب فقه داریم. اسراف، ذیل هیچ‌کدام از این ابواب نمی‌گنجد.

اسراف و تبذیر اصولاً یک گناه کبیره است،  نمی‌توانیم جایی در فقه برای آن پیدا کنیم. اساساً این دو موضوع در ذیل دو آیه‌ی مبارکه‌ی قرآن مفصل بحث شده است و به‌نظر من این مسأله‌ی اسراف و تبذیر ربطی به فقه ندارد و در نتیجه این که ما از فقه انتظار ارائه‌ی الگوی مصرف داشته باشیم، اصلاً این کار فقه نیست. فقها کارشان فتوا دادن در مسایل و موضوعات فقهی است، و این یک بحث تفسیری و کار مفسرین و کتاب‌های تفسیر است.

 تقسیم مساوی شهریه؛ کاری درست یا اشتباه؟

شاید یکی از بحث‌هایی که نیاز به تبیین دارد و باید نسبت به آن دقت کرد، بحث مصرف سهم امام در میان طلاب است، و این‌که آیا به‌صورت کلی، تقسیم آن به‌طور مساوی در میان طلاب و نگذاشتن تفاوت در میان طلاب تلاشگر متمحض و غیر متمحض، صحیح است یا نه؟

امروز حوزه‌های علمیه با گذشته تفاوت فراوان کرده است. زمانی تعداد محصلان و مدرسان در حوزه‌ی علمیه،‌ محدود بود، مثلاً شاگردان شیخ مفید گروهی اندک بودند؛ ده یا پانزده نفر. به این تعداد به‌راحتی می‌توان رسیدگی نمود. شاگردان سید مرتضی گروه اندک و قلیلی بودند، لذا مرحوم شیخ مفید یا سید مرتضی، اِشراف عام بر شاگردان و تلامذه‌ی خود و خانواده‌ی آن‌ها داشت، اما امروز حوزه‌های علمیه‌ی ما مواجه با خیل گسترده‌ی طلاب و فضلاست. حوزه‌ی علمیه‌ی قم هزاران دانش‌پژوه و طلبه را در خود جای داده است.  همچنین در حوزه‌های علمیه‌ی مشهد مقدس، اصفهان، شیراز و نجف اشرف، هزاران نفر از طلاب و فضلا مشغول تحصیل و تدریس و تألیف هستند.

طلبه

برنامه‌ای برای شناسایی همه‌ی طلاب متمحض وجود ندارد. تنها راه شناسایی طلاب همین ثبت اسم آن‌ها در دفاتر شهریه است. همه‌ی آن‌ها دارای خانواده هستند. یک مرجع تقلید نمی‌تواند به این طلبه‌ها و خانواده‌هایشان به‌صورت مکفی رسیدگی کند.

این نکته نیز حایز اهمیت است که هر طلبه دارای خانواده است که وضعیت اقتصادی خانواده‌ها و خرج زندگی آن‌ها ربطی به پیشرفت تحصیلی و علم شوهران و سرپرستان خانواده‌شان ندارد. همه‌ی طلبه‌ها خانواده دارند و این خانواده‌ها باید اداره شوند. ما باید دو سبک برای پرداخت شهریه داشته باشیم. یک سبک عام که به تمام طلبه‌ها بر حسب مدارج تحصیلی آن‌ها شهریه پرداخت شود، اما باید دستگاهی باشد که طلبه‌ها و فضلای برجسته و صاحب تألیف و صاحب کرسی تدریس، این‌ها را شناسایی کنند و به آن‌ها یک اضافه‌ای پرداخت شود، که الآن این سیستم در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در پیش گرفته شده است و استادان و مدرسان را شناسایی می‌کنند و به آن‌ها مبلغی اندک، اضافه بر طلاب و فضلای دیگر پرداخت می‌شود. اما این را عرض می‌کنم که به علت گستردگی و فراوانی طلاب و فضلا عملاً سیستم شناسایی فرهیختگان و فرزانگان حوزه، مقداری ضعیف شده است. اگر بتوانیم یک سیستم مستقل داشته باشیم (کما این‌که ظاهراً دفتر نخبگان الآن وجود دارد ولی مقداری ناکارآمد است و ایده‌آل نیست)، برای آینده‌ی اقتصادی حوزویان مفید است.

این‌که فرض کنیم حمایت مالی مراجع تقلید از طلاب و خانواده‌هایشان  بدون هیچ ضابطه‌ای تا پایان عمر ایشان مصداق الگوی مصرف نادرست است، درست نیست، چون حمایت مالی مراجع عظام تقلید حفظهم‌الله از طلاب، به شخص آن‌ها مربوط نمی‌شود بلکه طلاب نیز مانند هر قشر دیگری دارای خانواده و زن و بچه هستند. بچه‌های آن‌ها محتاج ازدواج و تشکیل زندگی‌اند. با این مقدار اندکی که مراجع می‌دهند، هیچ گاه زندگی یک طلبه به‌صورت کافی اداره نمی‌شود. به‌نظر من سیستم شهریه دادن بسیار خوب است. باید یک شهریه‌ی عمومی برای همگان به‌طور یکسان، و یک شهریه‌ی خاص و اختصاصی برای فضلا به‌صورت خاص داشته باشیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics