قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / ستیز با علوم عقلی در حوزه‌های علمیه
ادعای طرفداری از وحدت با روش تنش مذهبی/ مهدی مسائلی

یادداشتی از مهدی مسائلی؛

ستیز با علوم عقلی در حوزه‌های علمیه

رویکرد تقابلی افراط‌گرایان شیعه با علوم عقلی، تشابه کاملی با مواضع جریان وهابیت دارد و هر دو گروه مواضع و حتی بیان‌هایی مشابه با هم در مخالفت با علوم عقلی دارند.

شبکه اجتهاد: هفته گذشته مقام معظم رهبری در دیدار دست‌اندرکاران همایش ملی حکیم طهران، بر توجّهِ حوزه‌ها به علوم عقلی و بخصوص فلسفه تأکید کردند، اما هم‌اکنون در حوزه‌های علمیه جریان‌هایی وجود دارند با ابزار تکفیر به مقابله علوم عقلی می‌آیند و برای عزت یافتن جایگاه علوم عقلی باید با این جریان‌ها مقابله نمود.

حقیقت این‌که یکی از شاخصه‌های جریان‌های ‌افراط‌گرا در شیعه و سنی مخالفت شدید آن با علوم عقلی همچون فلسفه است. البته پذیرفتنی است که تعدادی از علمای شیعه نگاهی انتقادی به علوم عقلی همچون فلسفه داشته‌ باشند و این انتقادات را به‌صورت عالمانه و در قالب کرسی تدریس بیان کنند. ولی جریان‌های ‌افراط‌گرا به شکل عوامانه و بارنگ و لعابِ تکفیر به مخالفت با فلسفه و علوم عقلی می‌پردازد. رهبر معظم انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای سال‌های پیش درباره این‌گونه‌ تکفیرگرایی‌ها فرموده‌اند:

ما تحمل را در حوزه باید بالا ببریم. خوب، یکی مشرب فلسفی دارد، یکی مشرب عرفانی دارد، یکی مشرب فقاهتی دارد، ممکن است همدیگر را هم قبول نداشته باشند. من چند ماه پیش‌ازاین، در مشهد گفتم که مرحوم آشیخ مجتبی قزوینی، رضوان‌الله علیه، مشرب ضدیت با فلسفه حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت – ایشان شدید، در این جهت خیلی غلیظ بود – امام، رضوان‌الله علیه، چکیده و زبدهٔ مکتب ملاصدراست؛ نه‌فقط در زمینهٔ فلسفی‌اش، در زمینهٔ عرفانی هم همین‌جور است. خوب، مرحوم آشیخ مجتبی نه‌فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج می‌کرد تا وقتی زنده بود. ترویج هم از امام کرد؛ ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی در مشهد جزو برگزیدگان و زبدگان همان مکتب بود، اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام که در تلویزیون پخش می‌شد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای مروارید، اما حمایت می‌کردند. ازلحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما ازلحاظ تعامل سیاسی، اجتماعی، رفاقتی، باهم مأنوس؛ همدیگر را تحمل می‌کردند… مسئله تکفیر و رمی و این حرف‌ها را بایستی از حوزه برانداخت.[۱]

بااین‌حال جریان افراط‌گرای شیعه، تدریس و فراگیری فلسفه و عرفان نظری را مساوی با کفر و الحاد می‌داند. متأسفانه در این مسیر افرادی با گزینش سخنان علما، تفسیری غیرواقعه‌ای و عوامانه از آن‌ها ارائه می‌کند و در میان مردم عادی نگاه‌های تکفیری علیه علما را برمی‌انگیزند. البته این روحیه در حوزه‌های علمیه ریشه‌دار بوده و اختصاص به زمان کنونی ندارد، چنانچه امام خمینی(ره) در پیام منشور روحانیت می‌فرمایند:

 در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‏ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه می‏گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهای قرون‌وسطی می‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه‏ها را حفظ نمود.[۲]

صراحتاً باید گفت امروز جریان‌های فعالی در حوزه‌های علمیه، مخالفت با فلسفه و عرفان نظری را با تکفیر مراجع تقلید و بزرگان شیعه همراه ساخته‌اند. چنان‌چه در سال‌های گذشته فیلمی از یک روحانیِ لندن نشین به نام سید مجتبی شیرازی منتشر شد که در آن وی بی‌شرمانه به تکفیر مرحوم آیت‌الله‌ محمدتقی بهجت می‌پردازد. با این استدلال که آیت‌الله بهجت فلسفه و عرفان نظری را نزد اساتیدی همچون مرحوم آیت‌الله سید علی قاضی، فراگرفته و شاید به مسأله وحدت‌وجود اعتقاد داشته است. فرزند مرحوم آیت‌الله بهجت، علی بهجت، دربارهٔ برخورد تندِ جریان‌های متحجر و قشری با آن مرحوم پدرشان می‌گوید:

ایشان چیزی از فلسفه تظاهر نمی‌کرد و فقط به فلاسفه یا عرفا فحش نمی‌داد! تازه با این‌که رفتار ایشان این‌گونه بود و فقط فحش نمی‌داد؛ کارها به سر آیت‌الله بهجت درآوردند و فشارهای زیادی متحمل می‌شد. مخالفین فلسفه فشار می‌آوردند که چرا حضرت آیت‌الله بهجت به فلان عارف، فحش نمی‌دهد! چرا نمی‌گوید او کافر است. این شایعات حتی بعد از رحلت حضرت آیت‌الله بهجت ادامه داشت.‌ یکی از این افراد در لندن مصاحبه می‌کند و حکم به کفر ایشان می‌دهد که چرا آیت‌الله بهجت با فلان عارف خوب بوده است.[۳]

متأسفانه این‌گونه موضع‌گیری‌های تکفیرگرانه نسبت به علوم عقلی در داخل کشور نیز جریان دارد. حقیقت این‌که بعضی مدارس علمیه وابسته به این جریان‌ها، از یک‌سو به تحریم فلسفه‌ می‌پردازند و طلاب را از این علوم دور می‌دارند، و از سویی دیگر،‌ طلاب را با انبوهی از مطالب ضد فلسفه روبرو می‌سازد و این موضوع ضدّیت یک‌طرفه و عوامانه این‌طلاب را با این علوم در پی دارد. از این رو هنوز در حوزه‌های علمیه قم، مشهد و اصفهان جریان تکفیرگرایی حضور فعالی دارد.

بیان این‌ نکته شاید جالب باشد که رویکرد تقابلی افراط‌گرایان شیعه با علوم عقلی، تشابه کاملی با مواضع جریان وهابیت دارد و هر دو گروه مواضع و حتی بیان‌هایی مشابه با هم در مخالفت با علوم عقلی دارند؛ آن‌گونه که ردیّه‌های هرکدام بر فلسفه و عرفان نظری را می‌توان به گروه دیگر نیز منتسب نمود.[۴]

همچنین افراط‌گرایان شیعه و سنی، هر دو از دشمنان سرسخت صوفیه به شمار می‌آیند و همان گونه که جریان وهابیت شیعه و صوفیه را دشمن اصلی اسلام معرفی می‌کند، جریان افراط‌گرای شیعه نیز دشمنان اصلی اسلام را اهل‌سنت و صوفیه می‌داند.

 اگرچه تردیدی در وجود بعضی انحرافات در تفکرات و مرام تصوف نیست، ولی همهٔ صوفیان در انحرافات فکری و رفتاری یکسان نیستند. با این حال، جریان افراط‌گرای شیعه تعریفی کلی از صوفیه ارائه می‌کند و سلوک و رفتار منحط بعضی از فرقه‌های تصوف را برای همه آن‌ها در نظر می‌گیرد. تأثیر این‌ نگاه را می‌توان در نقدهای این جریان بر شاعران بزرگ ادب فارسی دید. از آنجا که بسیاری از این شعرای پارسی‌گوی دارای گرایش‌های صوفیانه بودند، این جریان هجمه شدیدی علیه آنها دارد و آثار آنها را به صورت کلی باطل می‌داند. چنانچه ردّ مولوی و مثنوی یا حافظ و دیوان اشعار وی،از دغدغه‌های خاص این جریان است و منتسبین به این جریان‌ها هرگونه توجه به آثار شاعران گذشته را انحراف از مسیر دین تلقی می‌کنند.

متأسفانه جریان افراط‌گرای شیعه برای بسیاری از علمای بزرگ معاصر شیعه عنوان صوفی را به کار می‌برد، زیرا این بزرگان، عالم به فلسفه و عرفان نظری هستند و از اشعار حافظ و مولوی بهره برده‌اند.

[۱]. بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزه‌های علمیه کشور ۰۸/۰۹/۱۳۸۶.

[۲]. پیام منشور روحانیت، صحیفه امام، ج‏۲۱، ص ۲۷۹.

[۳]. مصاحبه با خبرگزاری فارس به مناسبت برگزاری چهارمین سالگرد ارتحال آیت‌الله بهجت(۰۶/۰۳/۹۲)

[۴]. تشابه خاصی میان نظرات ابن‌تیمیه و افراط‌گرایان شیعه در مواجهه با فلسفه و عرفان نظری وجود دارد، زیرا ابن‌تیمیه نیز با تمسک به دو اصل پیروی از سلف و هماهنگی عقل با ظواهر قرآن و حدیث به مخالفت با فلسفه برخواسته است و آرای فلاسفه را باطل می‌شمارد و در موارد زیادی آنان را مشرک خوانده و تکفیرشان می‌کند. همچنین ابن تیمیه‌ از مخالفان‌ سرسخت‌ قائلان‌ به‌ وحدت‌ وجود است‌. در رساله‌ای‌ که‌ وی به‌ نام‌ «حقیقه مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحده الوجود» تألیف‌ کرده‌ و در ضمن‌ مجموعهٔ الرسائل‌ و المسائل‌‌ به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌، به‌ تفصیل‌ به‌ نقد و نقض‌ اقوال‌ پیروان‌ وحدت‌ وجود، مانند محیی‌الدین‌ ابن‌عربی‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ و تلمسانی‌ می‌پردازد و حکم به خروج آن‌ها از دین‌ اسلام‌ می‌کند. مواضع و سخنان ابن تیمیه در این باره دقیقا شبیه سخنان شیعیانی است که در این مسیر راه افراط و تکفیر را پیموده‌اند. (رک: ابن تیمیه‌، حقیقه مذهب‌ الاتحادیین‌ او وحده الوجود، مجموعه الرسائل‌ و المسائل‌، ج‌ ۴و ۵، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.)

یک دیدگاه

  1. عجب یادداشت ضعیفی!
    چند جریان حوزوی را با هم خلط کرده و همه را یک کاسه کرده است!
    کاش کسانی که تخصص در زمینه کلام و فلسفه اسلامی ندارند، یادداشت ننویسند!
    ضمناً در همان جلسه حضرت آقا از این که فلسفه اسلامی هم فقط درگیر میراث فلسفی شده و به فکر شبهات جدید نیست و تولید فلسفی تازه در تقابل با فلسفه های غرب، عرضه نمی کنند، انتقاد کردند اما شنیده نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics