قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / فقیهی که معتقد به توانمندی موشکی بود
فقیهی که معتقد به توانمندی موشکی بود

بررسی ابعاد شخصیتی آیت‌الله تبریزی در گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین حسین طائب؛

فقیهی که معتقد به توانمندی موشکی بود

آیت‌الله تبریزی معتقد بود که ما باید به گونه‌ای قدرت پیدا کنیم که ابرقدرت‌ها به ما طمع نداشته باشند. ایشان در باب توانمندی موشکی، یکی از مشوقین جمهوری اسلامی ایران بود. آن زمان بحث بر سر خرید و ساخت صنایع موشکی بود. ایشان فرموده بودند: «اصلا قیمت مهم نیست. ممکن است شما بتوانید پول خرید را هم فراهم کنید. مهم این است که اگر شما موشک را از کشور دیگری بخرید، آن کشور برای شما تعیین می‌کند که کجا را بزنید یا نزنید. شما باید موشکی داشته باشید که خودتان تصمیم بگیرید کجا را بزنید و کجا را نزنید.»

به گزارش شبکه اجتهاد، حوزه علمیه قم در سده اخیر بزرگانی را در عرصه جهاد و اجتهاد به خود دیده است. از آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه، تا علمای ثلاث، آیت‌الله بروجردی و دیگر مراجع عالیقدر و فقهای برجسته. اما در میان علمای متأخر و ستارگان فقاهت و روحانیت، وجود برجستگانی از حوزه نجف جلوه دیگری دارد. مرحوم آیت‌الله شیخ جواد تبریزی از جمله مراجع تقلیدی بود که نماد بارز حوزه نجف در قم بود. شخصیتی که جلسات علمی او یکی از برترین دروس خارج حوزه علمیه قم بود.

علی‌رغم اینکه آیت‌الله تبریزی تربیت‌یافته مکتب نجف بود، اما ابعاد شخصیتی ایشان در مسائل سیاسی زوایای قابل تأملی دارد که کمتر به پرده روایت نقش بسته است. به همین منظور در ایام سالگرد ارتحال آن فقیه عالی‌مقام، مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفت و شنود با حجت‌الاسلام والمسلمین حسین طائب به بررسی سیره آیت‌الله شیخ جواد تبریزی پرداخته است. حجت‌الاسلام طائب هم به واسطه رابطه خانوادگی، هم به دلیل ارتباط کاری‌اش با ایشان یادمانده‌های ماندگاری از آیت‌الله تبریزی دارد. مشروح گفتگوی در ادامه از نظر می‌گذرد.

بعنوان اولین سوال کمی از سابقه طلبگی و بعد آشنایی‌تان با مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ جواد تبریزی بگویید؟

طائب: بسم الله الرحمن الرحیم. دیپلم گرفتن من، همزمان شد با انقلاب فرهنگی. آن موقع در دو راهی بودیم که طلبه بشویم یا اینکه صبر کنیم دانشگاه‌ها باز شود؟ در مدرسه موسوی درس می‌خواندم و دیپلم ریاضی داشتم. در همین ایام خدمت حضرت آیت‌الله سید رضا بهاءالدینی رسیدم تا با ایشان مشورت کنم که یا طلبه بشوم یا دانشجو؟ ما قبل از انقلاب خدمت آیت‌الله بهاءالدینی می‌رسیدیم. این ارتباط ما خانوادگی بود. از ایشان سه تا استخاره خواستم. ایشان با تسبیح استخاره کرد. استخاره اول با این نیت بود که منتظر بمانم تا دانشگاه‌ها باز شود و به دانشگاه بروم، که بد آمد. استخاره بعدی با این نیت بود که طلبه شوم. این استخاره خوب آمد و ایشان گفت خیلی خوب است. استخاره سوم را با این نیت گرفتم که الان طلبه شوم و وقتی دانشگاه باز شد درس دانشگاهی را هم بخوانم. ایشان در جواب این استخاره گفتند به هیچ کدامش نمی‌رسی. برای من جالب بود که ایشان بدون اینکه نیت من را بداند این جواب را به من داد. همانطور که گفتم ایشان با تسبیح استخاره کرد و این جواب را داد. اگر از روی تفسیر آیات قرآن می‌گفت تعجبش کمتر بود.

خلاصه برای خواندن درس طلبگی به قم رفتیم. دو برادر بزرگتر من نیز طلبه بودند. اخوی بزرگ ما شیخ علی آقا فیزیک دانشگاه تهران می‌خواند که اواسط درسش منصرف شد و طلبگی را شروع کرد. اخوی دیگر ما آقا شیخ مهدی زودتر از بقیه ما وارد طلبگی شد. ایشان از کلاس ششم درس مدرسه را رها کرد و وارد حوزه شد. از ۵ برادر سه برادر طلبه شدیم. پدرمان هم توصیه داشت که هیچ کدام‌مان شهریه بگیر نشویم. ایشان می‌گفت: شما نمی‌توانید از پسِ پول امام زمان بر بیایید؛ شهریه نگیرید؛ خدا می‌رساند.

دوره‌ای از طلبگی را در قم خواندیم. مجددا مجبور شدیم برگردیم تهران و مقداری از دروس را در تهران خواندیم. بعد از تهران به دلیل شرایط کار به مشهد رفتم و بخشی از دروس را در مشهد در کنار کار خواندم. مجدداً به قم برگشتم و مدیر کل اطلاعات قم شدم. در قم کارم سبک‌تر شد. خراسان با دو کشور شوروی[آن زمان] و افغانستان هم مرز بود و به همین دلیل حجم کار ما زیاد بود. در قم از لحاظ حجم کاری به اندازه یک چهارم خراسان هم کار نداشتیم، به همین دلیل می‌شد هم درس بخوانیم و هم کار کنیم.

سال ۶۸ بود که مجددا به قم برگشتم. در آنجا ارتباطم با علما هم از باب طلبگی و هم از باب شغلم بیشتر بود. در موقعی که مدیرکل اطلاعات قم بودم لیستی از علما را داشتم که معمولا ماهی یکبار یا دو ماه یکبار با ایشان ملاقات می‌کردم. در واقع خدمت علما و مراجع طراز اول قم می‌رسیدم و یک گزارشی به آن‌ها می‌دادم. هم وضعیت قم و هم وضعیت کشور و بین‌الملل را برای این بزرگواران گزارش می‌‎دادم. مرحوم آیت‌الله‌ شیخ جواد تبریزی یکی از همین علمای بزرگ بودند. اخوی ما آقا شیخ مهدی با ایشان ارتباط ویژه‌ای داشتند. شیخ مهدی معمولا جزء شاگردان ویژه و دسته اول ایشان بود. لذا به نوعی علاوه بر رابطه رسمی یک رابطه عاطفی بواسطه برادرمان، با شیخ جواد تبریزی پیدا کردیم، ضمن اینکه ما در جلسه درس ایشان هم شرکت می‌کردیم. من علاوه بر اینکه روزانه در درس حضوری ایشان شرکت می‌کردم هر روز دو تا از دروس گذشته ایشان را هم از طریق نوار می‌آموختم تا از این طریق خودم را به دیگر شاگردان برسانم. تقریرات دروس ایشان در باب قضا، در باب حدود دیات را نوشتم و الان هم دارم. من هم یک رابطه شاگرد و استادی با ایشان داشتم و هم ماهی یکبار جهت دیدار کاری خدمت ایشان می‌رسیدم و به نوعی رابطه ما هم مانند اخوی‌مان شده بود. به قول معروف با حاج آقا خودمانی شده بودیم و دو نفره می‌نشستیم و حدود یک ساعت و گاهی بیشتر با هم صحبت می‌کردیم. دروس حدود، قضا و ولایت فقیه را نزد ایشان تلمذ کردم. این مختصری از رابطه من با آیت‌الله تبریزی بود.

زمانی که در حوزه کاری با ایشان صحبت می‌کردید، آیا نصایحی به شما داشته‌اند؟

طائب: تا آنجا که خاطرم هست در دیدارهای کاری با ایشان بعد از احوالپرسی، یک گزارش خدمت ایشان می‌دادم. ایشان علاقه‌مند بودند که از وضعیت حوزه اطلاع داشته باشند. ایشان مرجعی نبود که فقط درس و بحث داشته باشد بلکه به شدت پیگیر مسائل و امور حوزه بود. ما هم مسائل مختلف حوزه و جریاناتی که در حوزه فعالیت داشتند را به اطلاع ایشان می‌رساندیم. آن موقع جریان موسوم به شیرازی در حوزه فعال بود و هنوز بیرون نرفته بودند. جریان آقای منتظری و جریانات دیگر هم فعال بودند. حاج شیخ جواد به شدت پیگیر بود تا از اتفاقاتی که در حوزه علمیه قم می‌افتد اطلاع داشته باشد. مسائل کشور را هم به همین نحو دنبال می‌کردند.

یکی از ویژگی‌های ایشان این بود که مسائل و اخبار را از رسانه‌ها پیگیری می‌کردند. ایشان یک رادیو داشتند و اخبار را هم از رادیوهای جمهوری اسلامی و هم از رادیوهای دیگر پیگیری می‌کردند. اینطور نبود که ما برویم نزد ایشان و خبرها برایشان بکر باشد. ما هر وقت می‌رفتیم پیش ایشان، بیشتر حالت مباحثه داشت. به عنوان مثال می‌گفتند: دیشب رادیو لندن این مطلب را می‌گفت، جریان این مطلب از چه قرار است؟ لذا در حوزه سیاسی ایشان پیگیر و مطلع بود. ما حتی هر موقع خدمت ایشان می‌رفتیم بولتن هم تقدیم شان می‌کردیم. ایشان هم مطالعه می‌کردند و جلسه بعد به ما برمی‌گرداندند. از همه جا خبر می‌گرفتند. هم از طریق مقلدین‌شان که در اقصی نقاط کشور و سایر کشورها بودند و هم از طریق رادیو اخبار را دنبال می‌کردند. از ما هم که مسئول اطلاعاتی بودیم اخبار را پیگیری می‌کردند.

آیت‌الله تبریزی با توجه به اینکه شاگرد مکتب نجف بودند مواضع‌شان نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی چگونه بود؟

طائب: یکی از ویژگی‌های مهم آیت‌الله تبریزی انقلابی بودنشان بود. این مطالبی را که من می‌گویم هم مواردی است که خودم یافته‌ام و هم مطالبی است که در مباحثاتی که با اخوی داشتیم، اطلاع پیدا کرده‌ام. بالاترین نشان انقلابی بودن ایشان این بود که به امام خمینی(ره) خیلی علاقه داشتند و از امام(ره) همیشه به نیکی یاد می‌کردند. به دلیل علاقه و احترامی که نسبت به امام(ره) داشتند حرف ایشان را گوش دادند. حضرت امام در اول انقلاب فرمودند: ما قاضی نداریم. میراز جواد آقا وقتی این حرف را شنیدند با اینکه درس فقه‌شان به قضا نرسیده بود؛ درس قضا را برای تربیت قضات شروع کردند. دو روز در هفته را اختصاص به تدریس درس قضا دادند تا از این طریق برای جمهوری اسلامی قاضی تربیت بشود. این کاری که آیت‌الله تبریزی کردند اصلاً مرسوم نیست. اگر شخصی درسی را شروع به تدریس کرده باشد طبق ترتیبی که برای درس منظور شده، تدریس می‌نماید، لذا میرزا جواد به توصیه امام توجه کرد و درس قضا را شروع کرد تا قاضی برای جمهوری اسلامی تربیت کند.

ویژگی دوم این بود که ایشان معتقد بود که جمهوری اسلامی باید قدرتمند شود. آیت‌الله تبریزی معتقد بود که ما باید به گونه‌ای قدرت پیدا کنیم که ابرقدرت‌ها به ما طمع نداشته باشند. ایشان در باب توانمندی موشکی، یکی از مشوقین جمهوری اسلامی ایران بود. در این زمینه می‌گفت: باید بروید و توانمند بشوید. آن زمان بحث بر سر خرید و ساخت صنایع موشکی بود. فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه به دیدار ایشان رفته بود و در گزارشی تفاوت قیمت ساخت و خرید موشک‌ها را برای ایشان بیان کرده بود و گفته بود ما با ساخت موشک توانسته‌ایم صرفه‌جویی کنیم. حاج آقا در پاسخ به فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه فرموده بودند: «اصلا قیمت مهم نیست. ممکن است شما بتوانید پول خرید را هم فراهم کنید. مهم این است که اگر شما موشک را از کشور دیگری بخرید، آن کشور برای شما تعیین می‌کند که کجا را بزنید یا نزنید. شما باید موشکی داشته باشید که خودتان تصمیم بگیرید کجا را بزنید و کجا را نزنید.» خیلی مهم است که یک فقیه در این سطح ورود کند.

فقیهی که معتقد به توانمندی موشکی بود

بچه‌های هوافضای سپاه از حاج آقا درخواست می‌کردند تا در تست‌های موشکی حضور داشته باشند. واسط این درخواست هم اخوی بنده بود. از طریق اخوی درخواست کرده بودند تا میراز جواد آقا تبریزی در تست‌های موشکی شرکت داشته باشند. میدان تیر موشکی هم در خارج از قم قرار داشت. ایشان در جواب درخواست بچه‌های هوافضا پاسخ داده بودند: ضروری است که من بیایم؟ آنها به حاج آقا گفته بودند که حضور شما موجب دلگرمی و روحیه گرفتن بچه‌ها می‌شود. ایشان هم در جواب گفته بود اگر اینطور است من می‌آیم.

وقتی میرزا جواد آقا در رزمایش تست‌های موشکی حاضر می‌شدند، از ایشان می‌خواستند که در سنگر حضور داشته باشند تا خطری برایشان پیش نیاید. ایشان می‌گفت: «بین من و این بچه‌ها چه فرقی است؟ اگر قرار باشد اتفاقی بیافتد برای همه‌ی ما می‌افتد.» ایشان حتی حاضر نشدند به سنگر هم بروند. چون قائل به توانمندی جمهوری اسلامی بودند، با توجه به جایگاهی که داشتند در تست‌های موشکی شرکت می‌کردند.

درباره دیدگاه‌های آیت‌الله العظمی خوئی چه نظراتی داشتند؟

طائب: یکبار اخوی ما از ایشان درباره آیت‌الله خویی و انقلاب اسلامی پرسیده بود. ایشان در جواب به اخوی ما می‌گویند: آن زمان برآورد آیت‌الله خویی این نبود که می‌شود مقابل دشمن ایستاد. نه اینکه نمی‌خواست. ما هم بر این باور بودیم. برآورد ما این بود که با این توانمندی نمی‌شود مقابل رژیم شاه و آمریکایی‌ها ایستاد. امام خمینی(ره) آمد و برای همه ما ثابت کرد که می‌شود. شیخ جواد فرق امام و آیت‌الله خویی را در این مورد می‌دانستند.

پس ایشان ارادت ویژه‌ای به امام خمینی(ره) داشتند. رابطه‌شان با مقام معظم رهبری چطور بود؟

طائب: ایشان به امام و حضرت آقا اعتقاد ویژه‌ای داشتند. من خاطرم هست آن زمان که آقا به قم آمدند، آیت‌الله تبریزی اعلام کرده بودند: ایشان بر ما وارد است، ما باید به استقبال ایشان برویم و از من سوال کردند که چگونه می‌شود به دیدار ایشان رفت؟ من در آن مقطع مدیرکل اطلاعات قم بودم. ایشان به دیدار آقا رفتند و حدود نیم ساعتی هم به صورت خصوصی با یکدیگر گفتگو کردند. باز هم تکرار می‌کنم اعتقاد ایشان نسبت به مقام معظم رهبری خیلی ویژه بود.

حاج آقا جواد تبریزی روی پیاده شدن احکام دین خیلی تأکید داشتند. مرحوم آیت‌الله یزدی زمانی که ریاست قوه قضائیه‌ بود به دیدار آیت‌الله تبریزی رفته بود. در آن جلسه بحث فقهی مطرح شد. آیت‌الله‌العظمی تبریزی به آقای یزدی توصیه‌ای کرده بود که: مراقب باشید در احکامتان ملاحظه غربی‌ها را نکنید. شما حکم خدا را صادر کنید. بعد ایشان این آیه را قرائت کرده بودند: « َلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم …» اگر شما بخواهید به حرف این‌ها (غربی‌ها) گوش بدهید تا آخر باید تابع‌شان باشید. شما کار خودتان را انجام دهید و خیلی به فکر مسائلی که غربی‌ها مطرح می‌کنند نباشید.

از دیگر ویژگی‌های ایشان این بود که به هیچ وجه راضی نبودند که انقلاب تضعیف شود. تا جایی که تحفظ در فتوای خودشان بکنند. به هیچ وجه حاضر به تضعیف جمهوری اسلامی نبودند. ایشان فقیه و مرجع تقلید بودند و فتوا داشتند. مثلا ایشان در باب موسیقی نظرشان سختگیرانه است. خیلی از این موسیقی‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شد با فتوای ایشان همخوانی نداشت. اما ایشان حاضر نبود فتوایشان را اعلام کند. از ایشان سوال کرده بودند چرا شما فتوای‌تان در باب موسیقی را بیان نمی‌کنید؟ گفته بودند اگر بگویم باعث تضعیف نظام می‌شود و به همین خاطر بیان نمی‌کنم. ایشان حفظ حکومت را از اوجب واجبات می‌دانست.

در موضوع دفاع مقدس خیلی پای کار بودند. اولا این نکته را بگویم فرزند ایشان آقا شیخ جعفر از رزمندگان دفاع مقدس است. ایشان حتی فرزندشان را به حضور در جبهه تشویق می‌کردند. در ایام موشک‌باران هر چه به ایشان گفتند که درس را تعطیل کنید، حاضر به تعطیلی درس نشدند و می‌گفتند: این کار به نوعی ضعف محسوب می‌شود. بدین تریتب درس را ادامه دادند. طلاب را به حضور در جبهه تشویق می‌کردند. می‌خواست مدافع انقلاب باشد و دوست داشت این مدافع انقلاب بودن‌ را بروز دهد. چگونه مدافع انقلاب بودنشان را بروز می‌داد؟ هنگام جنگ فرزندش را به جبهه می‌فرستاد و او را تشویق به حضور در جبهه می‌کرد. در تشییع پیکر شهدا پای کار بود و اکثرا در این مراسمات شرکت می‌کرد. هر جایی که نمادی از دفاع از انقلاب بود ایشان تلاش می‌کرد در آنجا حضور داشته باشد.

یک نکته مهم دیگری که در مورد آقای شیخ جواد تبریزی می‌توان گفت این است که نفس ایشان آنقدر گرم بود که در بین شاگردانشان ضدانقلاب پیدا نمی‌کنید. ممکن است آن طرف انقلابی نباشد، اما ضد انقلاب نداریم. جلسه درس ایشان بدین صورت نبود که پاتوق افراد ضدانقلاب باشد. بخاطر اینکه ایشان پای کار انقلاب بودند. این نکته خیلی مهم است. حاج آقا شاگرد مکتب آقای خویی و نجف بودند و مسلک آقای خویی را می‌گفتند. اینطور نبود که شاگرد امام باشند و تحت تعلیم ایشان از انقلاب دفاع کنند. دروسی که ایشان داشتند جزء درس‌های سنگین حوزه بود. درس حاج شیخ جواد جزء چند درس اول قم بحساب می‌آمد. ایشان هر روز یک فقه می‌گفتند و یک اصول.

شیوه تدریس‌شان متفاوت با تدریس علمای دیگر بود؟

طائب: خیر. همان شیوه رایج را داشتند. تمام اقوال را بیان می‌کردند و سپس به بررسی آن می‌پرداختند. اینطور نبود که اقوال یک طیف خاص را بیان کنند. آن‌هایی را که قبول داشتند را می‌گفتند این قول را قبول دارم و آنچه را که قبول نداشتند می‌گفتند قبول ندارم. در آخر هم جمع بندی می‌کردند و نظر خودشان را می‌گفتند.

در مواجهه با جریانات ضد انقلاب ایشان چه برخوردی داشتند؟

طائب: ایشان مبنایشان این بود که جریان حوزه همراه با انقلاب باشد. لذا برای همگرایی حوزه با انقلاب به ما کمک می‌کردند. بعضی‌ها معتقد بودند که امام و حضرت آقا چون در مسند حکومت هستند بهتر است در مسائل حوزه دخالت نکنند. اما آیت‌الله تبریزی خلاف این نظر را داشتند و معتقد بودند که آقا باید حوزه را کمک کنند و از حوزه پشتیبانی کنند. ایشان قبول داشتند که جریان‌هایی در حوزه فعال هستند. بعضی‌ها خلاف نظر آقا شیخ جواد را داشتند و می‌گفتند: اصلا ًجریانی در حوزه وجود ندارد. آیت‌الله تبریزی نه تنها قبول داشتند بلکه معتقد بودند باید مراقب تحرکات این جریانات در حوزه بود. ایشان معتقد به همگرایی در حوزه بودند.

یکی از شاخصه‌های این مرجع عالیقدر خدمات اجتماعی ایشان مثل درمانگاه بقیۀالله بود. به عنوان سوال آخر، در مورد این نوع از خدمات ایشان هم کمی توضیح دهید؟

طائب: ایشان خیلی دنبال تبلیغ برای اخذ وجوهات نبود. اما هر مقدار وجوهاتی که دست ایشان می‌رسید، دوست داشتند تمام این وجوهات را برای خدمت به طلاب و مردم خرج نمایند. ایشان هیچ‌گاه به دنبال اخذ امتیاز ویژه‌ای نبودند. به عنوان مثال در دیدارهایی که بنده بعنوان نماینده نظام با ایشان داشتم هیچگاه خواسته‌ای از ما نداشتند که بخواهند امتیازی بگیرند. مثلاً در مسیر ساخت درمانگاه فقط مسیر قانونی را از ما می‌پرسیدند تا در آن مسیر درمانگاه را بسازند. خاطرم هست که در موقع ساخت درمانگاه خیلی هم اذیت شده بودند. چون مقداری دستگاه‌های مربوطه سخت می‌گرفتند. ایشان هم انتظاری از ما نداشت ولی از سختگیری‌ها گلایه داشتند. با اینکه فقیه عالیقدری بودند اما خود را ملزم به قانون جمهوری اسلامی می‌دانستند.

از نظر رفتار خیلی مقید به رعایت موازین و ادب بودند. این سیره را ایشان هم در مواجهه با شاگردان و هم در مواجهه با اساتید و علما داشتند. من چون در زندگی ایشان رفت و آمد داشتم ساده‌زیستی ایشان را با چشمان خودم دیدم. وقتی می‌رفتیم نزد ایشان مشاهده می‌کردیم که یک میز ساده و یک رادیو دارند. منزلشان هم بسیار ساده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics