قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / مناظرات رضوی در بستر عقلانیت دینی
نسبت فقه و اخلاق در آموزه‌های امام رضا (ع)/ احمد پاکتچی

حسن حسینی یار، کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی

مناظرات رضوی در بستر عقلانیت دینی

اختصاصی شبکه اجتهاد: دوران امامت امام رضا (علیه‌السلام) به یک اعتبار مصادف شده بود با تلاقی علوم بشری(خصوصاً علوم عقلی) به عنوان ثمره‌ی عقل بشری آن زمان و دین به عنوان ثمره‌ی وحی الهی. و نیز از آنجا که دو عنصر دین و عقل به عنوان دو شاخصه‌ی مهم تمدن اسلامی و زیربنای جهان‌شهر معنوی اسلامی به‌شمار می‌رود تبیین رابطه‌ی یافته‌های عقل و داده‌های وحی در جامعه‌ی اسلامی به صورت یکی از دغدغه‌های اساسی این امام همام بود. باتوجه به این که امام رضا (علیه‌السلام) در سه سال آخر عمر شریفشان در جایگاه ولایت عهدی قرار گرفته بودند. امکان کم نظیری برای ایشان فراهم شده بود تا بتوانند نوع رابطه‌ی وحی الهی و عقل بشری را تبیین کنند. بررسی گفتار و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) گویای این است که ایشان برای نیل به این هدف از چهار راه کار اساسی بهره جستند، یکم: تبیین جایگاه عقل در دین اسلام، دوم: تبیین چرایی و فلسفه‌ی احکام، سوم: تشکیل مجالس مناظرات علمی و چهارم: استقبال از پرسشگری و تلاش برای جهت دهی به پرسشگری. بدین جهت این نوشتار درصدد تبیین سیره و سخنان امام رضا (علیه‌السلام) در جهت تبیین نوع نگاه اسلام به نحوه‌ی ارتباط میان دو مقوله‌ی دریافت‌های وحیانی و یافته‌های بشری و تبیین راه‌کارهای آن امام همام برای تحقق عملی پیوند میان این دو عنصر مهم تمدن اسلامی است.

مقدمه

ازآنجا که یکی از منابع اصلی و عمده‌ی معرفت بشری عقل او است. و نیز ازآنجا که بشر به طور طبیعی و فطری برای شناخت جهان پیرامون خود، داده‌های حواس را با قوه‌ی عقل و خرد خویش می‌سنجد و می‌فهمد. و از آنجا که بشر در طول تاریخ همواره با پیام‌آورانی مواجه بوده که از جانب خداوند و برای هدایت او به مسیر درست زندگی، آموزه‌هایی را بیان می‌کرده‌اند. به طور منطقی این پرسش مطرح می‌شود که جایگاه عقل به عنوان منبع معرفت بشری نسبت به آموزه‌های وحیانی که در قالب دین به بشر عرضه شده است، چیست؟ آیا عقل هیچ دخالتی در فهم آموزه‌های دینی ندارد و انسان باید آن آموزه‌ها را صرفاً براساس ظاهر آن‌ها و بی‌هیچ کم و کاستی به منصه‌ی ظهور رساند و مبنای رفتار و اندیشه‌ی خویش قرار دهد؟ یا باید از این منبع بشری برای فهم صحیح آموزه‌های دینی بهره ببرد و با استفاده از داده‌های قطعی عقلی به فهم درست و جامع از دین دست یابد؟ آیا علاوه بر فهم در مقام عمل باید به داده‌های عقلانی توجه کرد؟ یا عقل هیچ نقشی در عملیاتی کردن آموزه‌ها و دستورات دینی ندارد؟ و سؤال اساسی و کلیدی دیگر این که آیا در برابر شبهات و نقدهایی که از موضوع برون دینی و عقلی نسبت به آموزه‌های دینی، وارد می‌شود. می‌توان از عقل و یافته‌های عقل بشری، کمک گرفت؟ یا تنها باید به آنچه در متون دینی در مقام دفاع از احکام و آموزه‌های دینی آمده، اکتفا کرد؟ مسائل فوق و مسائلی از این قسم، بستر و زمینه‌ساز پژوهش حاضر است.

از آنجا که در دنیای جدید آموزه‌های دینی به طور عام و احکام و آموزه‌های دین اسلام به طور خاص موضوع سؤالات و شبهات مختلف واقع شده است. و خواستگاه عمده‌ی این سؤالات از منظر برون دینی و عقل بشری است. و نیز باتوجه به این که از منظر شیعه امامان دوازده‌گانه مرجع و مفسر معصوم احکام و آموزه‌های دینی هستند. شناخت موضوع امامان (علیهم‌السلام) برای شناخت حدود توانایی عقل بشری برای فهم و دفاع از احکام و آموزه‌های دینی، امری ضروری می‌نماید. با عنایت به این که در میان امامان شیعه، امامت امام رضا (علیه‌السلام) در زمانی واقع شد که جهان اسلام، با ورود سیل معارف بشری آن زمان که بخش عمده‌ای از آن معارف عقلی بود، مواجه شده بود و نیز با توجه به این که ایشان در دوره‌ای حیات مبارکشان در جایگاه ولایت عهدی قرار گرفتند. امکان کم نظیری برای بیان معارف اسلامی، یافتند. از این رو نوشتار حاضر بر آن است تا با واکاوی سیره و گفتار ایشان در باب جایگاه عقل در سپهر معرفت دینی، به پاسخی روشن و قابل دفاع درباب مسئله‌ی نسبت میان یافته‌های عقل بشری و داده‌های وحی الهی، دست یابد.

مبانی نظری و روش تحقیق

از مجموع آنچه در متون دینی درباب تعریف عقل آمده، روشن می‌شود عقل از منظر آموزه‌های دینی به نیرو و قوه‌ای اطلاق می‌شود که انسان به‌وسیله‌ی آن حق را از باطل تمیز می‌دهد و انسان را به انجام تعالیم دینی و کسب فضایل اخلاق دینی، ترغیب و تشویق می‌کند. همچنین از مجموع آنچه در آموزه‌های دینی درباب چیستی و تعریف دین آمده، به‌دست می‌آید که دین مجموعه‌ای از مسائل مربوط به جهان‌بینی(اعتقادات)، فضایل و رذایل اخلاقی و راه‌های کسب آن فضایل و درمان آن رذایل، و احکام و مناسک است. منظور از عقل در این پژوهش همان معنای جامع آن یعنی قوه‌ی شناخت درست و نادرست و عامل ترغیب به خیر و پرهیز از شر است و نیز منظور از دین همان معنای جامع آن یعنی مجموعه‌ی اعتقادات، اخلاقیات و احکام اسلامی است. این پژوهش عمدتاً به روش تحقیق کتابخانه‌ای است که از طریق تحلیل محتوایی نسبت به مفاهیم دخیل در بحث، انجام می‌شود با بهره‌برداری از سیره و گفتار امام رضا (علیه‌السلام) درباب چیستی و جایگاه عقل در سپهر آموزه‌های دینی.

۱- معناشناسی عقل و دین

۱٫۱ عقل

۱٫۱٫۱٫ معنای لغوی عقل

درباب تعریف عقل آمده است: عقـل مقابـل جهل اسـت.(ابن منظور، ج١، ص١۵٩) عقـل بازداشتن و نهی است.(جوهرى ، ج۵، ۱۷۶۹) عقل علمی(آگاهی است) که باعث انزجار انسان از زشتی‌ها می‌شود.(عسکرى، ج۱، ص۷۵) عقل به نیرویی که آماده براى پذیرش علم است گفته می‌شود و نیز به علم و دانشـی کـه بـا آن، نیروى باطنی انسان از آن سود می‌برد «عقل» گفته می‌شود.(راغب اصفهانى، ج۱، ص۵۷۷) عقل مقابل حماقت است.(اب‍ن‌ س‍ی‍ده‌، ۱۴۲۱ق: ج۱، ص۲۰۴) عقل یعنی آگاهی به ویژگی‌های اشیاء از جهت حسن و قبح و از جهت کمـال و نقصـان و نیز عقل یعنی آگاهی نسبت بهتر از میان دو خیر و بدتر از میان دو شـر و یـا اساسـا آگاهی نسبت به بهترین نسبت به مطلق امور و یا عقل استعدادی است که انسان به وسیله آن خیر را از شر تمییز می‌دهد.(ازدی، ۱۳۷۸: ج۳، ص۹۱۴) عقل به معنای فهم، معرفت و درک. چنانچه در قرآن آمده است: «ثُمَّ یُحَرِّفُونَه مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوه وَ همْ یَعْلَمُونَ»(بقره: ٧۵) یعنـی آن را پس از فهمیدنش دگرگون می‌کردند در حالی که می‌دانستند وَ همْ یَعْلَمُونَ راجع بـه تحریـف و عَقَلُوه راجع به فهم کلام اللّه است.(قرشی، ۱۳۷۱: ج۵، ص۲۸)

۱٫۱٫۲ معنای اصطلاحی عقل

در روایات عقل به واسطه‌ی آثارش معرفی شده است از جمله در روایتی، عقل، نیرویی معرفی شده است که به‌وسیله‌ی آن خداوند پرستیده می‌شود و بهشت بدسـت می‌آید. . .(برقی، ۱۳۷۱ق: ج۱، ص۱۹۵) به پیـامبر صلی الله علیه و آله گفتـه شـد عقـل چیسـت؟ فرمودنـد عمـل بـه واجبات الهی و همانا کسانی که بسیار به واجبات الهی عمل می‌کنند ایشـان عُقـلا هستند.(طبرسی، ۱۳۴۴: ٢۵٠) امام علی (علیه‌السلام) از فرزندشان امام حسن (علیه‌السلام) پرسید، پسرم عقل چیست؟ فرمود نگهداری قلـب آنچه را که به آن به ودیعه نهاده‌اند، فرمودند جهل چیست؟ فرمود شتاب در اقدام کاری قبـل از امکان بر آن.(مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج١، ص١١۶) همچنین امام رضا (علیه‌السلام) در فرمایشی گوهربار می‌فرماید: «عقل که راه صحیح را از غلط جدا می‌کند و صـراط مسـتقیم الهـی را از پرتگاه‌ها و جاده‌های هولناک باز می‌شناسد و راه صحیح را تأیید و راه غلط را رد می‌نماید. این عقل فطری برای انسان حجت خدا و راه‌گشاست . . . . »(عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ٢/٨٠) اگرچه در این تعاریف بیشتر به کاکرد عقل و ثمرات خردورزی اشاره شده است اما شاید بتوان گفت وجه جامع تمام این تعاریف این است که عقل نیرو و قوه‌ای است که باعث شناخت و تمیز حق از باطل می‌شود و انسان به انجام خیرات و پرهیز و دوری از بدی‌ها، ترغیب و تشویق می‌کند.

۱٫۲ دین

۱٫۱٫۲ معنای لغوی دین

در برخی منابع درباب تعریف دین آمده«دین یعنی عادت»(شیبانى، ج‏۱، ص۲۶۶) و منبعی دیگر دین مساوی مذهب دانسته شده است. »(ابن درید، ج‏۲، ص۶۸۸) در برخی منابع اصل و ریشه اصلی معنای دین «سرسپردگی» و «خاکساری» دانسته شده است که سایر معانی آن به همین دو واژه بر می گردد.(ابن فارس، ج‏۲، ص۳۱۹)

۱٫۱٫۳ معنای اصطلاحی دین

دین در روایات معصومین (علیهم‌السلام) بیشتر به ایمان، یقین، حب و بغض قلبی، معرفت داشتن، دوستی ورزیدن، اخلاق حسن، نورانیت، عزت، طلب علم، مایه حیات و. . . به کار رفته است.(محمدی ری شهری، ۱۳۷۴: ج۳، ص۳۷۰- ۳۷۲، ۳۷۵، ۳۷۸، ۳۹۵) چنانچه مشهود است این تعاریف بیشتر ناظر به کارکردهای دین و دینداری بوده است و بنابراین، تعریفی جامع و مانع محسوب نمی‌شود.

برخی از متفکران اسلامی تنها دین الهی که منشأ الهی داشته باشد را شایسته لفظ دین می‌دانند.(محمدتقی جعفری، ۱۳۷۵: ۱۷) در مقابل عده‌ای با توسعه‌ی مفهوم دین، آن را اعم از الهی و بشری می‌دانند.(جوادی آملی، ۱۳۹۴: ۲۶) به هر صورت فصل مشترک هر دو تعریف این است که دین مجموعه‌ای از هست‌ها و بایدها است که هست‌ها شامل مبانی و مسائل اعتقادی است و بایدها به احکام دین و اخلاق و ارزش‌های اخلاقی تقسیم می‌شود. بنابراین، به طور خلاصه دین مجموعه‌ای از عقاید، احکام و اخلاق است.

در این نوشتار منظور از دین همین معناست و این نوشتار در پی یافتن پاسخ این سؤال اساسی است که امام رضا (علیه‌السلام) در تبیین رابطۀ عقل و دین در هر سه ساحت عقاید، احکام و اخلاق، از چه روش‌هایی بهره بردند.

۲- کارکردهای عقل در حوزه‌ی دین

در بیان ضرورت و کارکرد عقل به‌خصوص در ارتباط با گزاره‌های دینی بایـد گفـت شـش نقش متفاوت برای عقل قابل تصور است؛ یعنی نقش عقل را در شش مقـام مـی‌تـوان در نظـر گرفت: ۱٫ در مقام فهم معنای گزاره‌های دینی؛ ۲٫ در مقام استنباط احکام و آموزه‌های دینـی از متـون مقدس ۳٫ در مقام تنظیم و تنسیق آموزه‌های دینی ۴٫ در مقام تعلیم آموزه‌های دینی؛ ۵٫ در مقام اثبات آموزه‌های دینی و ۶٫ در مقام دفاع از آموزه‌های دینی.

پرواضح است که جامعه دینی در سه مقـام اول: فهم معنـای گـزاره‌هـای دینـی، اسـتنباط احکام و آموزه‌های دینی از متون مقدس و انتظام بخشیدن به گزاره‌های دینی از عقـل بهره مـی‌جویـد. موافقان و مخالفان دخالت عقل در دین، بر این سه کارکرد اتفـاق نظـر دارنـد . کـارکرد چهارم عقل؛ یعنی تعلیم آموزه‌های دینی، نیز چندان محل اختلاف نیست. اما درباره کارکرد پنجم و ششم؛ دو نقش اثبات و دفاع از گزاره‌های دینی، اختلاف بر سر این است که آیا گـزاره‌هـای دینی را باید به مدد عقل به اثبات رساند و از آن‌ها در برابر اشکالات و شبهات دفـاع عقلانـی کرد یا نه؟ اگـر عقل دخالتی دارد، نقش آن تا چه حد است؟ این پرسش‌هـا را شـاید نتـوان مخـتص بـه زمـان کنونی و قرن تمدن بشری دانست بلکه با مطالعه تاریخ درمی‌یابیم که یکی از دوران‌هایی کـه در آن چنین انگیزشی در طرح مسائل مربوط به عقل و عقلگرایی وجود داشـته، دوران زنـدگی امام رضا (علیه‌السلام) است. لذا در ادامه، رویکرد و عنایت آن امـام همـام در مواجهه با ایـن مسـائل بررسی می‌شود.

۳- وضعیت عقل گرایی در عصر امام رضا (علیه‌السلام)

باوجود اینکه دین مقدس اسلام در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بـه نحـو گسـترده از محـیط حجـاز بیرون نرفت و توسعه نیافت اما از آنجا که پایه و اساس عقلانی و معنـوی مسـتحکمی داشـت بعد از رحلت ایشان باسرعت زیادی گسترش یافت به‌گونه‌ای که در مدت کوتـاهی خورشـید اسلام عالم‌گیر شد و این عالم‌گیر شدن آموزه‌های اسلامی موجب شد تا آنچه به عنـوان خرافـه و ناصواب میان اقوام مختلف رشد و نمو یافته بود زیر ایـن آفتـاب بسـوزد و آنچـه موافـق بـا وحی الهی و عقل بشری بود فرصت رشد و نمو یابد. و نیز می‌توان گفت مسلمانان تحت آموزه‌های دین اسـلام توانسـتند محصـولات فکـری و علمی مردم زمان خویش را فراهم آورده در بستر اسلام جذب و هضم کنند و خود بنیـان‌گـذار تمدنی عالم‌تاب شوند در ادامه همین روند توجه به فرآوده‌های فرهنگی و معنوی سایر تمدن‌ها در عصر حکومت عباسیان خصوصاً هارون و مامون ترجمه آثار علمـی و اعتقـادی سـایر ملـل شدت گرفت و مورد تشویق این دو حاکم قرار گرفت. ظهور نهضت ترجمه به واسطه مأمون و ترویج موج عقل‌گرایی افراطی معتزله از این نمونه بود. دکتر طه حسین اندیشمند مصری در این باره می‌نویسد: «چیزی نگذشت کـه مسـلمانان بـا فرهنگ‌های بیگانه به‌خصوص با فرهنگ یونانی و از همه بیشتر بـا فلسـفه یونـان آشـنا شـدند. این‌ها همه روی مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسیله دفاع از دین خود قرار دادند آنگـاه قـدمی فراتر نهادند و عقل قاصر بشری را بر هر چیـزی حـاکم شـمردند و گمـان کردنـد تنهـا عقـل سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بی‌نیاز از سرچشمه وحی دانستند. این ایمان افراطـی به عقل، آنان را فریفته ساخت و به افراط و دوری از حق گرفتـار آمدنـد. »(آیینـه اسلام، ۱۳۸۸: ۲۶۶) تاکید افراطی برخی نحله‌ها و جریانات فکری فرهنگی در عـالم اسـلام بـر عقـل‌گرایـی از یک‌سو و مخالفت شدید برخی دیگر از جریانات فکری فرهنگـی در عـالم اسـلام بـا هرگونـه استفاده از محصولات عقلی سایر اقوام در جهت تبیین و دفاع از آموزه‌های اسلامی، باعـث شـد تا جهان اسلام به شدت دچار التهاب و تشویش فکری عقیدتی شود و در چنین شـرایطی امـام رضا (علیه‌السلام) با استفاده از موقعیت ویژه و ممتازی که برای ایشان فراهم شده بود نسبت به تبیـین و تفسیر موضع اصیل و صحیح اسلام درباب دو موضوع مهم وحی الهی و عقل بشری و چگـونگی پیوند میان آن دو، اقدامات وسیع و موثری را انجام دادند. در این نوشتار سعی شده است در حد حوصله و ظرفیت مقام به پاسخ این پرسش اساسـی پرداخته شود که موضع امام رضا (علیه‌السلام) در برابر این دو جریان افراطـی و تفریطـی چـه بـود و از سیره و گفتار ایشان در باره‌ی نسبت میان دو موضوع مهم وحی الهی و عقل بشری، چه سنخ رابطه‌ای را میان ایـن دو عنصر معرفتی، می‌توان برداشت کرد.

۴- اقدامات امام رضا (ع) در جهت تبیین جایگاه عقل در حوزه‌ی دین

۴٫۱ تبیین جایگاه و منزلت عقل در اندیشه و رفتار دینی

امام رضا (علیه‌السلام) در بیان مقام و منزلت عقل می‌فرمایند: صدیق کل امـریء عقلـه و عـدوه جهله.(کلینی، ۱۴۰۷ق: ج‏۱، ص۱۱) صدیق از صدق گرفته شده است؛ و صدق دلالت دارد بر قوت و محکمی در گفتار و غیر آن.(ابن فارس، ج‏۳، ص۳۳۹) بنابراین عقل همراه و ملازمی است که انسان می‌تواند به آن تکیه کند و تکیه گاه محکمی برای انسان است. همچنین از دیـدگاه امـام رضـا (علیه‌السلام) عقـل سـلیم دوسـتی اسـت کـه در راهنمایی انسان صادقانه عمل می‌کند و آن چراغی است فرا راه آدمی به سوی خیر و سعادت. امام رضا (علیه‌السلام) تفکر در مبدأ حقایق اشیا را بالاترین مرتبه عبادت میداند. چنانکه می‌فرماید: «عبادت به زیادی نماز و روزه نیست بلکه عبادت تفکر در امر(فـرامین) خـدای تعـالی اسـت.»(شیخ حرعاملی، ۱۴۰۹ق، ج۱۵، ص۱۹۶) در واقع مقصود ایشان این است که تفکر درباره معبود قهـراً عبـادت عملـی آگاهانه و پایداری را به همراه می‌آورد.

امام رضا (علیه‌السلام) در ارتباط با پیوند عمیق میان عقل و دین می‌فرماید: «عقل که راه صحیح را از غلط جدا می‌کند و صـراط مسـتقیم الهـی را از پرتگاه‌ها و جاده‌های هولناک باز می‌شناسد و راه صحیح را تأیید و راه غلط را رد می‌نماید. این عقل فطری برای انسان حجت خدا و راه‌گشاست . . .»(عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ٢/٨٠) در این حدیث هم نقش عقل در تمیز و تشخیص صراط مستقیم که همـان دیـن اسـت در بیان امام (علیه‌السلام) مطرح می‌شود.

ونیز می‌فرماید: «دینداری که عقل ندارد اعتنایی به او نیست. . .»(الکافی، ١/٢٧) شاید بتوان گفت این کلام گویای شدت واوج پیوند میان عقلانیت و دیانـت از منظـر امـام رضا (علیه‌السلام) است چراکه ایشان در این بیان اساسا دیانت منهای عقلانیـت را فاقـد هرگونـه ارزش دانسته‌اند.

۴٫۲ مناظرات علمی

نکته یکم: امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: امام . . . مردم را به راه پروردگارش می‌خواند به وسـیله‌ی حکمت و موعظه حسنه و حجت بالغه(عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ۱/۳۰۷ ،ح۲۸) امام در این فرمایش به استفاده از مراتب عقل‌ورزی در جهت تبیین و دفـاع از آمـوزه هـای دینی اشاره می‌فرمایند و در واقع به صورت تلویحی ایـن معنـا را متـذکر مـی‌شـوند کـه بـرای سطحی از عقول باید از موعظه حسنه و برای سطح دیگر از نکات حکمـی و بـرای سـایرین و مراتب بالاتر از حجت بالغه استفاده کرد. یک نگاه اجمالی به مناظرات و مباحثات امام رضا (علیه‌السلام) با پیروان سایر ادیان و مکاتب کـه در همه آن‌ها بعد عقلانی و منطقی کاملاً نمود دارد نشاندهنده ایـن حقیقـت اسـت کـه در منظـر حضرتش منافاتی میان وحی الهی و عقل بشری نیست چراکه امام به خوبی به طـور گسـترده بـرای دفاع از یک امر قدسـی یعنـی اعتقـادات دینـی کـه ضـمنا نمـاد معنویـت در جامعـه اسـت از روش‌های عقلی مورد اتفاق همه پیروان ادیان و مکاتب بهره می‌گیرند بـه گونـه‌ای کـه بـرای خواننده این مباحث جای هیچ شک و ابهامی باقی نمی‌ماند که حضرت، عقل و دین را بـه یـک عتبار وحی الهی و عقل بشری را به سان دو رفیق شفیق یکدیگر می‌دانند. نکته دوم: استقبال امام رضا (علیه‌السلام) از برپایی مجالس آزاد بحث و مناظره میـان پیـروان سـایر ادیان و مکاتب گویای این حقیقت است که ایشان آمـوزه‌هـای اعتقـادی و احکـام اسـلامی را مبتنی بر پایه‌های دلایل و حکمت‌های عقلانی محکمی می‌دانسته‌اند و در منظـر ایشـان دیانـت به عنوان نماد معنویت دارای پشتوانه‌ی عقلی است چنـان چـه بحـث و منـاظره عقلـی بـه عنوان نماد عقلانیت دارای پشتوانه معنوی و دینی است. به عنوان مثال در اثبات عقلانی نخستین مبانی اعتقادی(توحید) مـی‌بینـیم کـه حضـرت در پاسخ یکی از مادیون که از ایشان دلیلی را بر اثبات وجود خداوند درخواسـت نمـود، اسـتدلال برهان نظم را بیان نمودند که به روشنی و قابل فهم تمامی عقول است: من چون به جسد خـود نظر افکندم و امکان کم و زیاد کردن در آن و نیز دفع زیان‌ها و جلب منافع را برای آن در خود نیافتم دانستم که این بنیان و ساختمان را سازنده‌ای است و بدین‌سان به وجودش اقرار نمـودم، علاوه بر اینکه می‌بینم گردش افلاک به قدرت او و پیدایش ابرهـا و حرکـت بادهـا و جریـان خورشید، و ماه و ستارگان و دیگر نشانه‌های شگفت‌آور و در عین حال روشن را بـه دسـت او یافتم دانستم که از برای تمام این‌ها گرداننده و پدید آورنده‌ای وجود دارد.(عیون اخبار الرضـا(ع)، ۲۸ح، ۱۲۰/۱) امام در این کلام با استفاده از تبیین پیچیـدگی و نظـم دقیـق اعضـا و اجـزای بـدن امکـان دخالت خود در این نظم را نفی می‌فرمایند و با این استلال عقلانی در این گفتار درصـدد دفـاع از آموزه‌های اعتقادی دین مبین اسلام به عنوان پشتیبان معنویت دین هستند. در جایی دیگر آن حضرت در پاسخ به شخصی کـه دلیـل بـر حـدوث عـالم طلـب نمـود می‌فرماید: تو نبودی سپس بوجود آمدی و تو خود میدانی که نه تـو خـود، خـویش را ایجـاد کردی و نه کسی مانند تو را به وجود آورده اسـت.(صـدوق، الأمـالی، الـنص، ٣۵٢؛ همـو، التوحید، ٢٩٣؛ همـو، عیـون أخبـار الرضـا (علیه‌السلام)، ١/١٣۴؛ روضـه الـواعظین و بصـیره المتعظین، ١/٢٠؛ ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ١/۴۵؛ کشف الغمه فی معرفه الأئمه،٢٨۶/٢) امام در این کلام عارض شدن وجود بر ماهیت را در انسان دلیـل حـدوث او دانسـته‌انـد و متذکر این معنا شده‌اند که وجود انسان عین ذات او نیست تا لازمه این ذاتی بودن وجـود بـرای ماهیت انسان قدمت ذاتی و زمانی آن باشد و ایشان این معنا را با جمله «انک لم تکن نفسـک» بیان فرمود و با توجه به اینکه حضرت در جای دیگر فرمودند: «کل قـائم فـی سـواه معلـول»(عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ۱/۱۳۶ ،ح۵۱) و نیز باید خاطر نشان کرد پـس از اثبـات عرضـی بـودن وجود برای ماهیت انسان و در پی آن معلول بودن وجود او نیز ثابت می‌شود و به همـین دلیـل ایشان پس از نفی ذاتی بودن وجود نسبت به انسان بلافاصـله بحـث علـت خـارجی را مطـرح می‌فرمایند و باتوجه به اینکه وابستگی و اتکای عرضی بـر عرضـی دیگـر مسـتلزم دور باطـل است ایشان از این مقدمه عقلی، ضروری بودن یک واجب الوجود بالذات را نتیجه می‌گیرند. و در جای دیگر به قدم زمانی خداوند تصریح فرموده و در جـواب شخصـی کـه سـؤال از ابتدای زمانی واجب الوجود می‌کند می‌فرماید: «اخبرنی متی لم یکن فاخبرک متی کـان»(همـان، ۱/۱۲۰ ،ح۲۸) چراکه روشن شد که حدوث از لوازم موجودات ممکن الوجود است و دقیقا بـه همین دلیل ایشان به شدت کسی را که در مورد خداوند می‌پرسد: کیف هو؟ و أین هو؟ تخطئه کرده و می‌فرماید: چرا که کیف و أین هر دو از مقولات عرضی و از تقسـیماتی اسـت کـه بـر ماهیات امکانی وارد می‌شود و حق تعالی فوق مقولات و جاعل آنان است.(همان) اکنون جای این پرسش اساسی است که آیـا بـا ایـن میـزان توجـه و تمسـک حضـرت بـه استدلال‌های دقیق عقلی در پاسخ به شبهات، می‌توان منکر مقام و منزلت عقل در جهـت تبیـین و دفاع از آموزه‌های دینی، شد؟! و آیا این اهتمام امـام بـه روش گفتگـوی عقلـی حـداقل ایـن پی‌آمد را ندارد که هیچ تنافر و تضادی میان عقلانیت تربیت شده در مکتب وحـی بـا معنویـت مبتنی بر آموزه‌های وحیانی، نیست؟!

۴٫۳ تبیین ارتباط فضایل اخلاقی با خردورزی و عقلانیت

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال شد عقل چیست؟ حضرت فرمود: عقل آن است که انسان غصه‌ها را فرو برد و گرفتاری‌ها را تحمل نموده و با دشـمنان بسـازد و بـا دوسـتان مـدارا کنـد.(روضـه الواعظین، ١/۴؛ مشکاه الأنوار، ٢۴٩؛ فیض، نوادر الأخبار، ١٢) در این کلام امام (علیه‌السلام) به دو عنصر مهم اخلاق که یکی از نمودهای مهم معنویت دینی است اشاره می‌فرمایند یعنی مدارای با دوستان و سازش(عاقلانه) با دشمنان و ایـن دو را از مواهـب عقل میدانند بنابراین، می‌توانیم بگوییم حضرت در واقع در گفتار هم به پیوند میان وحی الهی و عقل بشری اشاره می‌فرمایند و بر پیوند میان آن دو صحه می‌گذارند. و در جایی دیگر می‌فرماید: عقل هیچ مسلمانی به کمال نمیرسد مگر آنکه ده صفت در او یافت شود:

١ . مردم از وی همیشه آرزوی خیر داشته باشند. ٢ . از شرش در امان باشند. ٣ . خیـر دیگـران در نظرش زیاد جلوه کند. ۴ . خیر خودش را اندک شمارد. ۵ . اگـر از وی هـر حـاجتی بخواهنـد خسته نشود. ۶ . در طول عمرش از طلب علم ملول و دلتنگ نشود. ٧ . نیازمندی در رابطه با خـدا از ثروت در نزد او محبوب‌تر باشد. ٨ . خواری در رابطه با خدا از عزت بـه دسـت آوردن در نـزد دشمنان خدا نزد او گرامی‌تر باشد. ٩ . گمنامی نزد او لذت‌بخش‌تر از شهوت باشد. سپس فرمود: اما صفت دهم و چه صفت جالبی. سؤال شد آن چیست؟ فرمود:١٠ . کسی را نبیند جز آنکـه او را از خودش بهتر و با تقواتر بیانگارد، زیرا در این مورد مردم دو دسـته‌انـد: دسـته‌ای بهتـر و بـا تقواتر از او و دست‌های در مرتبه پـایین‌تـر. هرگـاه کسـی را ملاقـات کنـد کـه از وی در مرتبـه پایین‌تری است با خود اندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتـر از او ارزیابی کند و اگر کسی را ببیند که بهتر از اوست در برابرش تواضع کند تـا بـه او ملحـق شود. هرگاه کسی به این درجه از کمال رسید، مقامی ارجمنـد یافتـه و خیـرش همـه جـا را فـرا خواهد گرفت و نام نیکش همه‌جا یاد می‌شود و برتر از اهل زمان خـویش مـی‌گـردد.( تحـف العقول، ۴۴٣)

چنانچه در این فرمایش حضرت نیز، امام رضـا (علیه‌السلام) با بیان اینکه کمال و رشد عقلی فرد منوط به داشتن صفات و ویژگـی‌هـای اخلاقی است که مورد تاکید شدید دین اسلام اسـت، در واقـع بـه پیونـد عمیـق میان وحی الهی و عقل بشری در دین اسلام اشاره و بلکه تصریح می‌کنند.

۴٫۴٫ تشویق روحیه‌ی پرسش‌گری و جهت دهی به آن

درشرایطی که با تشدید نهضت ترجمه و در نتیجه وقوع تحولات فکـری عقیدتی و طرح مسائل جدید به طور گسترده در جامعه، بسیاری از اربـاب مکاتـب و مـذاهب اسلامی رویکرد سلبی در مواجهه با پرسشگری را به عنـوان شـیوه مواجهـه بـا ایـن تحـولات انتخاب کرده بودند؛ از جمله اهل حدیث در عالم اسلام پرسش را بدعت و دم فرو بسـتن را واجب می‌شمردند. در همین زمینه شبلی نعمان می‌نویسد: مردم وقتی از محدثان می‌پرسیدند که خدا وقتی کـه جسم نیست چگونه ممکن است بر عرش متمکن باشد در پاسخ می‌گفتنـد: الکیـف مجهـول و السؤال بدعه. کیفیت آن نامعلوم و پرسیدن هم بدعت است. امام رضا (علیه‌السلام) به استقبال از طرح و بسط این پرسش‌های شتافتند و به بهترین وجه ممکن به آن سوالات پاسخ دادند. این رویکرد امام (علیه‌السلام) کاملاً نشان می‌دهد که آموزه‌های دینی مبتنی بر مبانی عقلانی هستند و هیچ منافاتی میان آموزه‌های اصیل اسلامی و عقلانیت نیست. برای نمونه امام رضا (علیه‌السلام) از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودنـد: دانـش، گنجینـه‌هاسـت و کلیـد آن پرسش است پس پرسش کنید – رحمت خدا بر شما باد – که به چهارکس به خاطر آن پاداش داده می‌شود؛ پرسشگر، معلم، گوش‌دهنده و پاسخ‌گوینده(صحیفه الإمـام الرضـا (علیه‌السلام)، ۴٢) از آنجا که پرسش‍گری محصول و ثمره‌ی تعقل است، دارای ثواب دانستن آن حاکی از عمق پیوند میان عقل و دین در اسلام است.

نکته‌ی کلیدی و مهم دیگر این که امامان (علیهم‌السلام) علاوه بر تشویق پرسش‍گری نسبت به جهت‌دهی به پرسش هم اهتمام داشتند؛ چنـان‌چـه امـام رضـا (علیه‌السلام) فرمودند: برای دانستن سؤال کن نه برای مغلـوب سـاختن دیگـران.(عیـون اخبـار الرضـا (علیه‌السلام)، ۱/۲۴۰ ،ح۲۴)

۵٫۴ تبیین و تأکید بر ابتنای احکام بر مصالح و مفاسد

امام رضا (علیه‌السلام) به طور کلی تمام احکام را مبتنی بر مصالح و مفاسد معرفی می‌کنند:

«ما(با بررسی احکام) می‌یابیم که هر چه را خداوند متعال حلال شمرده است مایه صـلاح و بقای مردم است، و مورد نیاز آنان به‌گونه‌ای که نمی‌توانند از آن دست بردارند… و چیزهایی را حرام و ممنوع یافتیم که مردمان را به آنها نیـازی نیسـت، بلکـه آن چیزهـا فسـاد آور اسـت و نابودکننده و هلاک بار…»(علل الشرائع، ٢/۵٩٢؛ بحار الأنوار، ۶/٩٣) امام (علیه‌السلام) در این حدیث به یک نکته کلیدی و اساسی اشاره می‌کنند و آن مدلل بـودن همـه حرام‌ها و حلال‌های خداوند به دلایل و حکمت‌های عقلی است که همانا حفظ مصلحت انسان و پیشگیری از وقوع در مفسده است.

۴٫۶ تبیین فلسفه و حکمت احکام

امام رضا (علیه‌السلام) نه تنها احکام را مبتنی بر مصالح و مفاسد دانستند، بلکه در مقام پاسخ سؤال از حکمت برخی احکام به برخی حکمت‌های احکام اشاره فرمودند. اهتمام امام (علیه‌السلام) به تبیین برخی حکمت‌های احکام گویای موجه بودن سؤال از حکمت و چرایی احکام است. امام رضا (علیه‌السلام) در بیان فلسفه هر حکمی با اشاره به حکمت‌های و فوایـد عقلانـی آن حکـم در واقع مردم عصر خود را متوجه دلایل عقل‌پسند احکام اسلامی کـرده و از ایـن رهگـذر بـه طور غیر مستقیم به پیوند میان عقلانیت و دیانت در آموزه‌های اسلامی اشاره می‌کنند. برای نمونه می توان به این موارد اشاره کرد:

۴٫۶٫۱ وضو

«وضو برای این است که بنده در مقابل خداوند، پاکیزه باشد و از کثافـت و نجاسـت پـاک شود و خواب از چشم او بیرون رود. سبب وجوب شستن صورت، این است کـه بـا صـورت، سجده و خضوع می‌کند و علت شستن دست، این است که با دسـت خـود، حاجـت خـود را عرضه می‌کند و علت مسح سر، این است که سر خود را در حالت نماز رو به قبله می‌کند و علت مسح پا این است که قیام و قعود نمـاز را بـا آن انجـام مـی‌دهـد.»(علـل الشـرایع، شـیخ صدوق، ١/٨٨۵) چنانچه در این روایت مشهود است امام (علیه‌السلام) به مساله نظافـت و تمیـزی کـه مورد تایید کامل عقل است اشاره می‌فرمایند.

۴٫۶٫۲ حج

«. . . علت وجوب حج وارد گشتن به خدا و طلب زیادتی رحمت از او، و خـارج گشتن از هر چه جمع کرده است و انجام داده است می‌باشد، تا بدین‌وسیله از اعمـال گذشـته تائب و به اعمال حسنه توجه نماید. آنچه در حج است عبارت است از: خارج نمودن امـوال، و سختی ابدان، و دور نمودنشان از شهوات و لذات جسمانی…»(عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ٢/٩٠؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ١١ /١٧ -١٨ ،ح ١٧) در این روایت هم امام (علیه‌السلام) درصدد معقول نشان دادن یکی از فـرایض مهـم اسـلامی هستند و نشان می‌دهند که آثار و برکات معنوی این عبادت بزرگ به لحـاظ عقلـی کاملاً قابل قبول است.

۴٫۶٫۳ روزه

علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگی و تشنگی است، تا بنـده ذلیـل و متضـرع و مأجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، علاوه بر این که در روزه امیال نفسـانی شکسـته شده و موعظه‌ای هست براى امر آخرت و آگاهی از حال اهل فقر و فاقه در دنیا و عقبی اسـت.(من لا یحضره الفقیه، ٢/٧٣؛ عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ٢/٩١)

۴٫۶٫۴ ربا

«علت تحریم ربا در نسیه [و معاملات غیر نقدی] از دست رفـتن کارهـای نیـک، و از بـین رفتن اموال، و گرایش مردم به سودخواهی، و رهـا کـردن قـرض [دادن] و پرداخـت واجبـات [مالی] و انواع نیکوکاری [و رسیدگی به محرومان] و دیگر تباهی‌ها و ستم‌ورزی‌هـا و نـابودی سرمایه‌ها است که در ربا نهفته است.»(من لا یحضره الفقیـه، ٣/۵۶۶؛ عیـون أخبـار الرضـا (علیه‌السلام)، ٢/٩۴؛ علل الشرائع، ٢/۴٨٣) امام (علیه‌السلام) در این عبارت به حکمت و دلیل عقلانی حرمت ربا اشاره می‌فرمایند و با بهتـرین بیان آن را تبیین می‌کنند.

بحث و نتیجه‌گیری

یکم: عقل بشری موهبتی الهی است که خداوند در قیامت براساس آن انسان‌ها را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد.

دوم: عقل بشری فی‌الجمله امکان شناخت و تمیز حق از باطل را دارد.

سوم: در تعابیر رسیده از امام رضا (علیه‌السلام) عقل مقابل جهل معرفی شده است. از این فرمایش می‌توان برداشت کرد که آنچه با مسلمات عقلی منافات داشته باشد، نمی‌تواند منسوب به دین باشد.

چهارم: دین‌داری حقیقی در گرو، بهره‌مندی از عقل و خرد است. و میان دین‌داری مطلوب اسلام و عقل‌ورزی رابطه مستقیم وجود دارد.

پنجم: در مقام احتجاج با پیروان سایر مکاتب و ادیان می‌توان از مسلمات عقلی و ابزار استدلال عقلی بهره برد.

ششم: عقل سلیم و خرد حقیقی، آن است که انسان را به فضایل اخلاقی رهنمون شود و در عمل باعث شود او واجد صفات ممتاز اخلاقی و عاری از رذایل اخلاقی شود.

هفتم: پرسش‌گری به عنوان یکی از ثمرات و آثار عقل، مورد تأیید و تشویق دین است و دین با جهت‌دهی صحیح به پرسش‌گری آن را در بهترین مسیر رسیدن به پاسخ صحیح، قرار می‌دهد.

هشتم: از منظر آموزه‌های دینی، تمام دستورات دینی برای جلب منافع حقیقی انسان و دفع مفاسد و مضرات واقعی است. بنابراین، حکمت کلی دستورات و احکام دینی، امری کاملاً عقلانی و خرد پسند است.

نهم: پرسش از چرایی و فلسفه احکام، پرسشی مشروع و مورد تأیید آموزه‌های دینی است.

با توجه به آنچه بیان شد و نیز با تأمل و تعمق در سیره حضرت رضا (علیه‌السلام) در نشر و تبلیـغ و دفاع از مبانی دینی، می‌توان دریافت که عقل در گستره دیـن جایگـاه خاصـی داشـته و نقـش مهمی نیز در فهم گزاره‌های دینی و تعلیم و تبیین و دفاع از آنها دارد. عقل موجودی است که جز در برابر حق، خضوع نمی‌کند. و رسیدن به سعادت حقیقی هنگامی میسر است که همه مسلمانان رویه‌ی عقلگرایی اعتدالی آورده وآموزه‌های ایشان را در نظام اعتقادی و دینی خـود بـه کار برده و از ظاهرگرایی افراطی و تأویل‌گرایی صرف کناره‌گیری نمایند. این نوشتار حاوی این پیشنهاد است که؛ تحقیق و تدقیق در سیره و روش امام رضا (علیه‌السلام) برای یافتن شاخص‌ها و مؤلّفه‌های دخالت عقل در فرآیند استنباط احکام فقهی و اخلاقی، امری ضروری است و باعث تقویت جامع‌نگری به آموزه‎‌های اسلامی و ارائۀ تصویری درست و دقیق از اسلام، خواهد بود.

منابع

قرآن کریم(ترجمه مکارم شیرازی)

الامام الرضا (علیه‌السلام)، مسند الامام الرضا (علیه‌السلام)، تحقیق الشیخ عزیز الله عطاردی الخبوشانی، مؤسسه طبع و نشر آستان قدس الرضوی، ۱۴۰۶ق.

صحیفه الإمام الرضا (علیه‌السلام)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا (علیه‌السلام)، چـاپ اول، ١۴٠۶ق.

ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ١٣٧٨ق.

من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ١۴١٣ق.

علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داورى، چاپ اول، ١٣٨۵.

 التوحید قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ١٣٩٨ق.

الأمالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ١٣٧۶.

ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله ، قم، جامعـه مدرسـین، چـاپ دوم، ١٣۶٣ق.

ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، قم، دار بیدار للنشر، چاپ اول، ١٣۶٩ق.

اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه(ط – القدیمه)، تبریز، بنی هاشمی، چـاپ اول، ١٣٨١ق.

برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ١٣٧١ق.

پاپکین، ریچارد و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه جلال الـدین مجتبـوی، تهـران، حکمـت، . ۱۳۸۰.

خسرو پناه، عبدالحسین، کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی، قم، چاپ اول، ۱.

خمینی، روحالله، شرح حدیث «جنود عقل و ج ه ل«، ته ران، موسسـه تنظـیم و نشـر آث ار ام ام خمینی(س)، چاپ پنجم، ۱۳۷۸.

طه حسین، آیینه اسلام، ترجمه ابراهیم آیتی، شرکت انتشار، ۱۳۳۹.

طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، نجف، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، ١٣٨۵ق.

عبدی، حسن، «عقلانیت در فلسفه دکارت»، مجلۀ معرفت فلسفی، شماره ١٩ ،تابستان ١٣٨۶.

فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین(ط – القدیمه)، قـم، انتشـارات رضی، چاپ اول، ١٣٧۵.

کاشانی، فیض، محمد محسن بن شاه مرتضی، نوادر الأخبار فیمـا یتعلـق بأصـول الـدین(للفـیض)، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ١٣٧١.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، تهران، مرتضوى، بیتا.

مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبـار الأئمـه الأطهـار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ١۴٠٣ق.

مقیمی، سید محمد حسین و رهبر، امیر حسین و اسلامی، حسن، «معنویت سازمانی با نیم نگاهی به سازمان رزم»، کنگره نقش معنویت در نبرد ناهمتراز ایران، ۱۴-۱۴ ۰۹ ،۱۳۸۷.

نوربخش گلپایگانی، سیدمرتضی، واژگان علوم اجتماعی، تهران، بهینه، ١٣٨٠.

نراقی، احمدبن محمد مهدی، معراج‌السعاده، هران، علمیه اسلامیه، ۱۳۴۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics