قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / گمنام منم، اسیر یک نام!/ مصطفی دُرّی
گمنام منم، اسیر یک نام!/ مصطفی دُرّی

یادداشت؛

گمنام منم، اسیر یک نام!/ مصطفی دُرّی

اختصاصی شبکه اجتهاد: کار «آیت‌الله‌ های خود خوانده» بالا گرفته است. آنها که پیش از این، گاه به شوخی و با طعم لبخند، از خود، با عنوان «آیت‌الله» یاد می‌‌‌کردند و وقتی همان لقب دوست داشتنی را پیش از نامشان می‌‌‌گذاشتی، قدری سرخ و سفید هم می‌‌‌شدند، این بار برای آیت‌الله شدن، سر و صدا می‌‌‌کنند، سیستم طراحی می‌‌‌کنند و استراتژی و نقشه دارند.

شاید وقتی حدود دویست سال پیش، شیخ انصاری پس از مواجه شدن با پیشنهاد صاحب جواهر برای مرجعیت پس از خود، شرمگین شد و راهی حرم امیرالمؤمنین گشت و برای بقای عمر صاحب جواهر دعا کرد، هرگز گمان هم نمی‌‌‌کرد که چندی بعد، برخی برای ذکر نکردن پیشوندی برای نامشان، دعوا به راه بیندازند.

شیخ انصاری هر کاری کرد که مرجعیت را نپذیرد، استنکاف کرد، دعا کرد، پند داد و دست آخر، احتمال اعلمیت هم مباحث اوایل طلبگی را عیان کرد، اما این همه باز کافی نبود برای تقدیری که خدا کرده بود برای کسانی که هیچ علوّی و مقامی را در زمین برنمی تابند. او باید مرجع و «آیت‌الله» علی الاطلاق می‌‌‌شد، چون «نمی‌خواست» آیت‌الله شود؛ همچنانکه آیت‌اللهی تقدیری ازلی آخوندی خراسانی زاده بود که خود را از همه کمتر می‌‌‌پنداشت. تقدیر برای کسانی که «نمی‌خواستند» باز هم ادامه یافت. سید حسین بروجردی پس از دوران درخشان تحصیل و تدریس در نجف، به شهر کوچک بروجرد هجرت کرد تا همه احتمالات عقلایی مرجعیت را از خود دور کرده باشد، اما تقدیر باز هم به دنبال او بود. چه کسی فکر می‌‌‌کرد سه مرجع بزرگ قم در آن دوران، همه چاره گره کور حوزه قم را در دعوت از استاد فاضل و درس خوانده ساکن بروجرد بدانند.

روح الله خمینی که دیده بود سابقه مراجع شیعه را، پا را فراتر گذاشت و تبدیل به اولین مرجع تقلیدی شد که حتی اجازه درج نام خود بر روی رساله را هم نداد؛ اما همین او را لایق تر کرد و علاوه بر مرجعیت، امامت و زعامت یک کشور را هم نصیب او گردانید.

پس از او، طلبه خراسانی ساکن قم که یک سال بیشتر از حضورش در قم نمی‌‌‌گذشت، سودای نجف و قم را به کناری نهاد و برای پرستاری از پدر کم بینایش، راهی مشهد شد. هم خود می‌‌‌دانست و هم دوستان به او گفته بودند که با عزیمت به مشهد، همه رویاهای علمی و مبارزاتی اش از بین می‌‌‌رود؛ اما او این همه را به کناری نهاد و راهی منزل کوچک پدر شد، غافل از اینکه تقدیر دوان دوان به سویش می‌‌‌شتابد. تحذیرها و «نخواستن»های او نه تنها مانع از اجماع برای رهبری او نشد، بلکه حتی استنکاف از انتشار رساله نیز مانع از فراگیر شدن مرجعیت او نگردید تا تبدیل به اولین مرجع فراگیری شود که هیچ رساله‌ای ندارد.

اینها را که انسان می‌‌‌بیند، خنده‌اش می‌‌‌گیرد از این همه «خواستن» و تلاش برای مقامی که تنها برای کسانی که «نمی‌خواهند» تقدیر شده است. چه بسیار کسانی که از فرط نطلبیدن، مطلوب همگان شدند و چه بسیار فراریان از شهرتی که نامشان عالم گیر شد.

در مشهد، میرزا جواد تهرانی همه کار کرد که نامش هیچ جا به میان نیاید، چه زمانی که اعلامیه‌ای را امضا می‌‌‌کرد، چه وقتی که کتابش منتشر می‌‌‌شد و چه آن هنگام که برای نوشته روی سنگ قبرش، وصیت می‌‌‌کرد. تقدیر اما این بود که هم به عنوان یکی از مفاخر حوزه خراسان، نامش جاویدان بماند، هم کتابهایش نقل محافل اعتقادی باشد و هم مزار بی نام و نشانش، مشهورترین مقبره عالمین مشهد نام گیرد.

در مقابل اما برخی همه کار می‌‌‌کنند که دیده شوند، غافل از اینکه شهرت، سهم فراریان از نام قرار داده شده است و مرجعیت، تقدیر آنانی که هیچ مقامی را برنمی تابند.

باری، علیرغم همه نقدهایی که به سنتی‌های حوزه می‌‌‌شود؛ اما باز همین‌ها هستند که سنت‌های اصیل حوزوی را نگاه داشته‌اند: سنت دوری از نام و نشان، به کنار انداختن مقام و منصب و پرهیز از القاب و عناوین. همین سنتی‌ها هستند که سابقه ده‌ها سال تدریس درخشان دروس خارج، حضور پرسابقه در جلسات استفتاء مراجع و چند صد نفر شاگرد و طالب، باز هم قانعشان نمی‌‌‌کند که نیم نگاهی به مرجعیت یا نشان «آیت‌الله»ی داشته باشند.

شاید شرم می‌‌‌کنند از شیخ انصاری که برای مرجع نشدنش دعا می‌‌‌کرد، از امام که درج نامش بر روی کتاب‌هایش را برنمی‌تافت، از مرجعیت عامه مقیم نجف که نام «آیت‌الله» را از سایتش برداشت و از رهبر ایران که هنوز پس از ۲۷ سال مرجعیت، راضی به انتشار رساله برای انبوه مقلدینش نشده است. شاید هم از شهدایی که در وصیت نامه‌هایشان، شهادت در گمنامی را آرزو کرده بودند.

پیدا شده،‌ای شهید گمنام/ نام آوریت، زبانزد عام

از نام و نشان، فراتری تو/ گمنام منم، اسیر یک نام!

۲ دیدگاه

  1. تلنگری لازم و اخلاقی بود که امید است شنوندگان جدی داشته باشد.

  2. جانا سخن از زبان ما میگویی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics