اختصاصی شبکه اجتهاد: معیار اخذ و رد روایات، فقط به روش بررسی سند آنها (مبنای وثوق سندی)، از مبانی حدیث پژوهی است که از قرن هفتم در شیعه رایج شد. علمای متقدم شیعه نه آن را نیاز داشته و نه آن را به کار بستهاند. عرف، به حکم «قد یَصدُقُ الکاذب» و «قد یُخطِیءُ الصادق» شهادت میدهد که این معیار به تنهائی نمیتواند جامع صِحاح و دافع ضِعاف باشد.
متأسفانه از زمانی که تقسیم رباعیِ صحیح، موثق، حَسَن و ضعیف ـ به قیاس روش سنّیان ـ توسط مرحوم احمد بن طاووس (متوفی: ۶۷۳ قمری) و دو شاگردش علامه حلّی (متوفی: ۷۲۶ قمری) و ابن داوود حلّی (متوفی: +۷۰۷ قمری) وارد شیعه شد، ضربهای به روایات شیعه زد که جبران آن جز با نادیده گرفتن این روش اخذ و رد و بازگشت به طریق قُدَماء امکان پذیر نیست. در عصر حاضر، مرحوم آیتالله خوئی بر این معیار خشک، ملات کاریزمائی شخصیت خود را بیفزود و ساختمانی از مقیاس روائی در «معجم رجال الحدیث» بنا نهاد که فریاد شوق مخالف بر سرِ هر کوی و بام برخاست؛ شوق از این که به روش او توانستند روایات کافی را به ربع و بلکه کمتر تقلیل دهند. با همان معیار، مرحوم محمدباقر بهبودی ـ اما بدون شخصیت کاریزمائی کافی ـ از کافی، «الصحیح من الکافی» را بنیان نهاد که اعتراض گستردهی علمای شیعه را در پی داشت به نحوی که کتاب او در ایران ممنوع الطبع شد.
نیز با همین روش، مرحوم آیتالله آصف محسنیِ ـ از بارزترین شاگردان آیتالله خوئی ـ روایات بحار الأنوار را به میزان شگفت انگیزی کاهش داد، به نحوی که استاد حیدر حب الله، در «المعتبر من بحار الأنوار» ـ کتابی بر اساس نظریات رجالی آصف محسنی ـ مینویسد: «و یلاحظ القاری أنّ مجموع روایات الأبواب التی انتقیناها یبلغ حوالی ۵۷۶۴ روایه و أنّ الصحیح منها هو ۲۸۳ روایه فقط أی اقل من ۵٪ من الروایات».
میتوان ادعا کرد که با مبنای وثوق سندی، نهجالبلاغه و صحیفهی سجادیه و جامعهی کبیره را باید از جمله روایات ضعیف بهحساب آورد. گویا همین منظر، موجب شده است که نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه از دایرهی استفادهی فقهی دور بماند.
سنّیان اما از دیرباز، با این معیار خو کرده و خود را از بسیاری از روایات محروم ساخته بودند. آنچه در «الموضوعات» ابن الجوزی (متوفی ۵۹۷ قمری) دیده میشود، بر همین معیار است. محمد بن طاهر مَقدِسی شیبانی (متوفی: ۵۰۷ قمری) نیز در «معرفه التذکره فی الأحادیث الموضوعه» وقتی احادیث: «مَن أدّى فَرِیضَهً فَلهُ عِنْد الله دَعْوَهٌ مُستجابه» (هر کس نماز واجبی را خواند، دعای مستجابی در نزد خدا دارد) و «الْإِیمَانُ معرفَهٌ بِالْقَلْبِ وإقرارٌ بِاللِّسَانِ وَعملٌ بالأرکان» (ایمان، معرفت قلبی، اقرار زبانی و عمل اعضائی است) را از امام رضا علیهالسلام نقل میکند، برای رد کردن آنها و اثبات جعلی بودنِ آنها مینویسد: «فِیهِ عَلیّ بن مُوسَى الرِّضَا یَأْتِی عَن آبَائِهِ بالعجائب» (در سند این روایات، علی بن موسیالرضا [علیه و علی آبائه السلام] است که از پدرانش حرفهای عجیبی میزند [!]).
امروزه اما محققان دریافتهاند که این روش اخذ و رد احادیث و مبنای وثوق سندی، از اساس، شالودهی محکمی نداشته است. از شاگردان مرحوم آیتالله خوئی هم بهجز سه نفر ـ مرحوم آیتالله سید تقی طباطبایی قمی، مرحوم آیتالله محمد آصف محسنی و آیتالله مرتضوی شاهرودی ـ راه ایشان را ادامه ندادند. مرحوم شهید سید محمدباقر صدر، آیتالله وحید خراسانی، آیتالله سیستانی، از شاگردان مشهور آیتالله خوئی و مرحوم آیتالله بروجردی، امام خمینی و آیتالله گلپایگانی و شاگردان ایشان و اینک استادان مبرّز و جامعنگری چون آیتالله سید احمد مددی و دیگر محققان و حدیث پژوهان قم، روش وثوق صدوری را برگزیدهاند تا پاسدار حریم وسیعتری از تراث حدیثی شیعه باشند.
این نوع نوشتار بیشتر به درد خطابه و سخنرانی میخوره تا بیان یک مطلب علمی و نقد یک مبنا. به صرف اینکه با این مبنا خیلی از روایات ما نمیتوانند معتبر باشند که دلیل بر تضعیف این مبنا نمیشه، چون اگر کسی از هر راهی به صحت این مبنا قائل بشه لوازم آن را هم تبعا پذیرفته، مهم اینکه شما ادله آقای خوئی برای این مبنا را به درستی بیاری و با بیانی محترمانه و علمی نقد کنی.
علاوه بر اینکه کسانی که سند محور هستند غافل نمیشوند از اینکه گاهی از قرائن دیگر هم مثل متن استفاده کنند اما در هر حال شیوه کاری آنها بیشتر بر اسناد است تا متن روایات.
بیان آقای خوئی در جمع بندی حرفشان در مصباح الاصول اینه:
لا بدّ فی حجّیه الخبر إمّا من الوثوق النوعی بوثاقه الراوی أو الوثوق الشخصی بصدق الخبر و مطابقته للواقع و لو من جهه عمل المشهور، لا من جهه وثاقه الراوی، و أمّا مع انتفاء کلا الأمرین فلم یدل دلیل على حجّیته و لو مع حصول الوثوق النوعی، بل الیقین النوعی بصدقه.
پس ایشان میگه ملاک دو چیز هست: ۱) وثوق نوعی به وثاقت راوی ۲) وثوقی شخصی به صدق خبر و لو به واسطه عمل مشهور باشه (که البته در خصوص عمل مشهور آقای خوئی اشکال دارن)
لذا ایشان وثوق نوعی ای که برای شخص ثابت نشه را حجت نمیدونه.
خب کسی میخواهد بحث کنه باید قشنگ حرف ایشان را با ادله اش بیاره بعد شروع کنه به نقد، اما این بزرگوار حداقل یک خط از اصل حرف آقای خویی را هم نیاورده است.
جدا از اینکه خوب هست بدانید آنهایی که وثوق سندی هستند، همانطور که روشن هست: اگر راویان یک روایتی را معتبر دانستند و لو صدور آن برای آنها غیر اطمینان آور باشد قبول میکنند، اما بعضی از وثوق صدوری ها نمیتوانند به این روایت و لو صحیح السند عمل کنند. بنابراین، با این بیان بخشی از روایات هم به واسطه مبنای وثوق سندی به دایره تراث معتبره شیعه اضافه میشه، چون نسبت بین آنها عموم و خصوص من وجه هست. لذا اینهم که بگیم وثوق سندی همه اش حالت دافعه و طردی داره تعبیر خیلی صحیحی نیست. بعدش هم همینکه آقای خوئی از اواسط عمرشان نظرشان از نظر مشهور برگشته خب یه جهاتی داشته، صرفا روی توهمات که نبوده، پس باید آن جهات خاص هم مدنظر قرار بگیرد و بعد یک نظری با پشتوانه و رد علمی و فنی قول مقابل مطرح بشود.
علی ای حال حرف در اینجا زیاده ولی با اینگونه یادداشت ها چیزی حل نمیشه.
نویسنده عزیز، با ذکاوت باشید. کسی که معتقد به مبنای وثوق سندی هست، بدین معنا نیست که حجیت اطمینان را منکر هست. مرحوم اقای خوئی منکر این نیستند در موارد مختلفی که البته تعداد آنها کم نیست، میتوان از ضم چند حدیث اطمینان و یا حتی یقین به صدور پیدا کرد. و البته طرق دیگری نیز برای تحصیل اطمینان وجود دارد. پس، این مبنا آن قدر هم که تصور میکنید روایات را قلع و قمع نمیکند. مشکل از آن جایی شروع میشود که از ضم اخبار به هم یا کشف قرائن موجب اطمینان، غفلت میشود. و الا اگر خود دو مبنا را در نظر بگیرید، مبنای آقای خوئی راه گشا تر هست. چون آنان که وثوق صدوری هستند، خبر ثقه غیر اطمینانی را از حجیت و اعتبار ساقط میدانند، و تنها تابع وثوق به صدور هستند، اما آقای خوئی چنین خبری را حجت میدانند و البته به اضافه ی آن خبر مفید اطمینان را حجت میدانند. البته که متاسفانه یادداشت شما فاقد رفرنس های معتبر هست. شهید صدر کجا حجیت خبر ثقه ( وثوق سندی) را منکر شده اند؟ آیت الله وحید کجا منکر حجیت خبر ثقه شده اند؟ آدرس لطفا. همچنین فقط سه نفر از شاگردان آقای خوئی بر این مبنا پایبند بوده اند؟ آقای تبریزی حجیت خبر ثقه را منکر بوده اند؟؟ و خاتمه الکلام مبنای وثوق سندی که مختار اقای خوئی و جمع دیگری هست، یعنی اعتبار حجیت قول ثقه اعم از اینکه مفید اطمینان به صدق باشد یا نباشد. شاید شما نسبت دیگری به ایشان میدهید و تفسیر دیگری از این مبنا دارید.
سلام
نویسنده را نمی شناسم ولی این یادداشت اضافه بر بی دقتی فراوان، جز کلی گویی… ندارد
بحث علمی که با شعر حل نمی شود