قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / انحراف مسیر فقه امامیه از روش عقلی به اخباریگری در دیدگاه شهید مطهری
سروش محلاتی: محذور «استلزام فقه جدید» باب نظریه‌پردازی را بسته است/ قاضی زاده: تقسیم علماء به سکولار و غیرسکولار، انقلابی و غیرانقلابی موجب محرومیت از برخی افکار جامعه است

محمد سروش محلاتی در نشست «چالش‌های فقه رایج از منظر آیت‌الله مطهری»:

انحراف مسیر فقه امامیه از روش عقلی به اخباریگری در دیدگاه شهید مطهری

یکی از نگرانی‌های شهید مطهری این است که قسمت‌هایی از فقه ما با عدالت زاویه پیداکرده است. ایشان در این زمینه نقدهای جدی دارد. در برخی از مسائل فقهی و احکام شرعی به‌خصوص در قرآن کریم مستقیماً مسئله‌ی عدالت و در نقطه‌ی مقابل مسئله‌ی ظلم را داریم. آیا آنجایی که خداوند تعالی در قرآن مستقیماً مسئله‌ی عدالت را مطرح کرده، ما اعتنا کرده‌ایم و پذیرفته‌ایم؟

به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست علمی با موضوع «چالش‌های فقه رایج از منظر آیت‌الله مطهری»، روز شنبه، ۸ اردیبهشت ماه، در موسسه فهیم واقع در شهر مقدس قم برگزار شد. در این نشست که دویست و نودمین جلسه از سلسله نشست‌های موسسه فهیم بود، حجت‌الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی به ارائه مطلب پرداخت. به نظر این استاد حوزه علمیه قم، علیرغم اینکه افراد زیادی هستند که طی قرن اخیر، فقه امامیه را مورد کنکاش قرار داده‌اند، ولی در بین این آسیب‌شناسی‌هایی که نسبت به فقه رایج صورت گرفته است، فقط یک نفر است که خودش فقیه بوده و با این فقاهت وارد اشکال به مبانی شده است و آن‌هم مرحوم شهید مطهری است. به باور وی، برخی از علما به ‌صورت موردی بحث‌هایی را مطرح کرده‌اند؛ اما با این وسعت و گستردگی که مرحوم شهید مطهری بحث کرده‌اند، کسی مطرح نکرده است. حتی شهید سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر و شهید بهشتی نیز در این جهت به پای شهید مطهری نمی‌رسند.

در ابتدای این نشست، سروش محلاتی گفت: در آستانه ۱۲ اردیبهشت و سالگرد شهادت استاد بزرگوار آیت‌الله شهید مطهری قرار داریم و این جلسه در موسسه فهیم نیز به این عنوان مزین شده است. موضوع صحبت من هم مرتبط با مرحوم شهید مطهری است. با اینکه نزدیک به ۴۰ سال از شهادت این متفکر بزرگ اسلامی می‌گذرد و طی این چند دهه، مباحث فراوانی در مورد اندیشه‌های استاد مطهری مطرح‌شده است اما همچنان مباحث دیگری وجود دارد که باید جامعه‌ی علمی به آن مطالب و اندیشه‌های سازنده و خلاق استاد مطهری توجه کند.

اختلاف نظر فقهی شهید مطهری با سایر فقها

سروش محلاتی در ادامه گفت: بدون تردید استاد مطهری یک فقیه و مجتهد بود. وی با اینکه در مباحث فقهی، صاحب‌نظر و صاحب‌رأی بود ولی درعین‌حال نسبت به مباحث فقهی، در برخی از زمینه‌ها دیدگاه‌های متفاوتی داشت و رأی و نظر او با فقهای دیگر، متفاوت بود. البته تفاوت رأی و نظر فقهی در فقه امامیه، یک امر رایج و شناخته‌شده است؛ فقهی که اجتهاد را به رسمیت می‌شناسد، تکثر و تنوع فقهی و اختلاف‌نظر در مسائل فقهی را هم را به رسمیت می‌شناسد. در همین رساله‌های عملیه که در دهه‌های اخیر تألیف شده است؛ مثل کتاب عروه‌ی مرحوم سید که در کنار فتاوای مرحوم سید در قرن‌های اخیر، ده‌ها اختلاف‌نظر فقهی در هر مسئله، قابل‌مشاهده است. لذا ازاین‌جهت نمی‌توان گفت که استاد مطهری با توجه به آراء و نظرات و استنباط خاص خودش، یک شخصیت متفاوت است بلکه هر مجتهدی این آراء خاص را دارد و این تفاوت نیست. حتی اگر او یک فتوای مشهور در فقه امامیه را نقد می‌کند، امری غیرمتعارف نیست؛ ولی تفاوت شهید مطهری مربوط به نقدهای ایشان بر فتاوای دیگران نیست. اختلاف، عمیق‌تر و جدی‌تر از نقد یک یا چند فتوا است. اختلاف در تفاوت‌هایی است که در نوع نگاه به مسائل فقهی وجود دارد و قهراً در آراء هم خودش را نشان می‌دهد؛ ولی ایشان نقدها و چالش‌هایی که بر ای فقه رایج در عصر و زمان ما، می‌بیند بسیار فراتر از این موارد محدود است. او برخی از رویه‌های فقهی را مورد نقد قرار می‌دهد و برخی از سبک‌ها و روش‌ها را آسیب‌شناسی می‌کند.

عدالت در سرتاسر فقه امامیه دیده نمی شود

وی افزود: برای بحث امشب دو راه داشتیم. یک راه این است که چون بحث ما در مورد چالش‌های فقه رایج از منظر شهید مطهری است می‌شد بیست مورد را به‌صورت فهرست‌وار بیان کنم و البته باید به‌سرعت از این موارد رد می‌شدیم. راه دیگر این بود که یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که از نظر ایشان در فقه رایج وجود دارد را انتخاب کنم و توضیح بدهم. این روش دوم، برای ارائه یک بحث علمی، در مجامع علمی مفیدتر است. لذا یکی از موارد را انتخاب کردم و به‌عنوان نمونه آن یک مورد را توضیح می‌دهم. ابتدا یک فهرستی از برخی از مسائل را ارائه می‌کنم و سپس به سراغ بحث اصلی خودم می‌روم. یکی از حوزه‌های بحث‌برانگیز فقه در دوره و زمان ما، مسائل مربوط به زنان است. اتفاقاً شهید مطهری نسبت به این بحث از فقه، مفصل بحث کرده است. ولی در بین یادداشت‌های ایشان یک فهرست هم دیده می‌شود. عنوان فهرست به قلم خود ایشان این است: «در اجتماع ما رفتارهایی نسبت به زن هست که منطبق با اسلام نیست.»

وی سپس اضافه کرد: ایشان بحث از عدم انطباق با اسلام را عنوان قرار داده است ولی بعد که این فهرست، خوانده می‌شود، معلوم می‌شود که نظر ایشان بیشتر بر عدم انطباق فقه ما با مبانی اسلامی است؛ یعنی اشکال، فقط مربوط به رفتار مسلمان‌ها نیست بلکه به استنباط فقها هم مربوط است. چون گاهی جامعه، مطابق با فتوا عمل می‌کند و گاهی به فتوا عمل نمی‌کند. گاهی اشکال این است که چرا مسلمان‌ها به فتوا عمل نمی‌کند و گاهی اشکال در اصل فتوا است. مواردی که ایشان ذکر کرده بیشتر ناظر به اشکال در اصل فتوا است.

فهرستی از اختلاف نظر فقهی شهید مطهری

ارائه کننده بحث در ادامه افزود: ایشان ۱۴ مورد را در فهرست آورده است:

۱- «در اسلام حجاب هست اما آنچه امروز هست به بازی موش و گربه از حجاب شبیه‌تر است و با سنت عملی صدر اسلام، تطبیق نمی‌کند.» این مطلب اشاره به فضاهای متدینین است. همان‌طور که موش از گربه فرار می‌کند، اینکه زن‌ها از اجتماعات فرار می‌کنند تا در معرض دید مردان نباشند، بازی موش و گربه است.

۲- «حدود اختیاراتی که فقها برای مرد قائل هستند با روح عدالت اسلامی منطبق نیست.» سنجیدن اختیارت شوهر با ملاک عدالت، سازگاری ندارد. این‌ها از مقوله‌ی نقد یک فتوا نیست بلکه اشکالات، اساسی‌تر و جدی‌تر هست.

۳- «ادله حرج و ضرر را فقها، در مورد روابط زن و مرد جایز نمی‌دانند.» یکی از مسائلی که بعد از انقلاب اتفاق افتاده است، استناد به همین قاعده است ولی فقهای گذشته می‌گویند زن باید ضرر و حرج را تحمل کند و نفی ضرر و حرج به کمک او نمی‌آید.

۴- «غایب مفقودالاثر و محدودیت به ۴ سال» که اگر شوهر مفقودالاثر باشد، باید تا ۴ سال زن بلاتکلیف باشد. ایشان این حکم را با مسئله‌ی لا حرج ناسازگار می‌داند.

۵- «ما زن را موجودی اتکالی بار آورده‌ایم. در اثر خانه نشاندن و بی خیر گذاشتن از اجتماع و اقتصاد و سیاست و دانش.»

۶- «اجازه‌ی متعه بی‌نهایت برای مرد مزوّج.»

۷- «القای حکم «فان خفتم» که در ابتدای سوره‌ی نساء است که اگر نگران اجرای عدالت هستید باید به یک همسر بسنده کنید.» درحالی‌که در فقه به این مسئله توجه نشده است.

۸- «افراط در عدم خروج زوجه بدون اذن زوج از خانه.»

۹- «منع زن از فتوا و حتی دخالت در حکومت که دلیلی ندارد.»

۱۰- «نکاح صغیر»

۱۱- «مسجد المرأه بیتها که با سیره و روش پیغمبر سازگار نیست»

۱۲- «مسائل مربوط به فسخ نکاح»

۱۳- «مشورت و مجالست با زن خوب تفسیر نشده است.»

۱۴- «تحقیر زن از نظر قوای عقلی»

در بسیاری از مباحث دیگر نیز ایشان این سنخ از مسائل را مطرح می‌کند. لذا تفاوت فقهی ایشان با فقهای دیگر، از نوع تفاوت فقهی مربوط به حاشیه عروه نیست. ایشان فقه موجود و رایج را به چالش می‌کشد و اعتراضات جدی و اصولی و مبنایی در این زمینه دارد.

تبیین مسئله عدالت از منظر شهید مطهری

سروش محلاتی در ادامه گفت: با این مقدمه من وارد یکی از این چالش‌ها که مسئله‌ی عدالت است، می‌شوم. آیا در فقه رایج ما و فتاوای فقها، عدالت در جایگاه خودش قرار دارد و اگر این فتاوا با مقیاس عدالت سنجیده شود، از عدالت لازم برخوردار است؟ اگر این فتاوا را در اختیار کسی قرار دهیم، آیا در فقه، به‌صورت ملموس، شخصی که از بیرون فتاوا را می‌بیند، می‌تواند به عدالت این فتاوا برسد؟ یکی از نگرانی‌های شهید مطهری این است که قسمت‌هایی از فقه ما با عدالت زاویه پیداکرده است. ایشان در این زمینه نقدهای جدی دارد. در برخی از مسائل فقهی و احکام شرعی به‌خصوص در قرآن کریم مستقیماً مسئله‌ی عدالت و در نقطه‌ی مقابل مسئله‌ی ظلم را داریم. آیا آنجایی که خداوند تعالی در قرآن مستقیماً مسئله‌ی عدالت را مطرح کرده، ما اعتنا کرده‌ایم و پذیرفته‌ایم؟

پاسخ شهید مطهری این است که خداوند در آیه سوم سوره نساء فرموده: «فان خفتم الا تعدلوا فواحده.» اگر خوف دارید از اینکه نتوانید عدالت را بین همسران متعدد رعایت کنید، یک همسر بیشتر اختیار نکنید. ایشان می‌گوید در ماه رمضان اگر کسی خوف مرض داشته باشد که با روزه مریض شود، فقها می‌گویند روزه واجب نیست. خوف از استعمال ماء نیز مجوّز تیمم است. چرا در اینجا که خداوند متعال، مسئله‌ی خوف از عدالت را مطرح کرده است را نادیده می‌انگارید؟ مسئله‌ی خوف از روزه و خوف از وضو را زیاد از ما پرسیده‌اند ولی تابه‌حال کسی از ما در مورد خوف از عدم رعایت عدالت در مورد تعدد همسر، سؤال نکرده است. در آن موارد، ما خوف را اهتمام داشته‌ایم و به مردم منتقل کرده‌ایم و لذا آن حساسیت به وجود آمده است و لذا در مسئله‌ی روزه یا وضو، حساسیت وجود دارد؛ اما کسی که تعدد زوجات دارد و یا دیگران که تعدد زوجات هم ندارند، در مورد خوف عدم رعایت از عدالت، سؤال نمی‌کنند. این حکم مستقیم قرآن است. مرحله‌ی دوم این است که اگر روایت برخلاف دستوری که در قرآن کریم آمده، نسبت به روایت چه وظیفه‌ای داریم؟ مگر خداوند متعال در ذیل آیه ربا نفرموده: «لا یظلمون و لا یظلمون»؟ فقها فرموده‌اند: این ظلم در آیه‌ی شریفه مربوط به همان زیاده‌ای است که در ربا تحقق پیدا می‌کند و این مسئله مربوط به خود آیه است. علت هم علت منصوص است. حال اگر روایتی بر جواز حیله صادر شد، ظلم تغییر پیدا می‌کند یا نه؟ چرا این روایت را با قرآن نمی‌سنجیم و مخالف قرآن تلقی نمی‌کنیم؟ حیله که ظلم را از بین نمی‌برد. این برخلاف آن چیزی است که از قرآن استفاده می‌شود. لذا مرحوم امام، مسئله‌ی حیله را نپذیرفته‌اند. ولی بحث‌های شهید مطهری قبل از فتوای مرحوم امام است. ایشان می‌فرماید چطور می‌شود آنچه را که خدا ظلم دانسته، با حیله تجویز شود؟

توجیه فقهی یک بی عدالتی

وی در ادامه خاطر نشان کرد: در اینجا مرحوم شهید مطهری گلایه می‌کند که از خوف عدالت صرف‌نظر کردیم. اصل رعایت عدالت در میان ‌همسران که واجب است؛ اما آنچه را ما در فقه داریم این است که اگر کسی دو همسر دارد، می‌تواند یک‌شب پیش یک همسر و سه شب هم پیش همسر دیگر باشد. این حکم، توسط فقها توجیه شده است که هر زنی یک‌شب از چهار شب حق دارد و کسی که دو زن دارد، باید دو شب را بین همسران خود تقسیم کند؛ اما دو شب دیگر از چهار شب اختصاص به خود مرد دارد و لذا می‌تواند برای زن دیگر بگذارد. مرحوم شهید مطهری نمی‌توانسته خیلی از مسائل را صریحاً بیان کند اما ایشان در کتاب «نظام حقوق زن»، بعد از مطرح کردن بحث عدالت در تعدد زوجات می‌گوید: «فقط برخی از نحله‌های فقهی اسلامی، حق زن را طوری توجیه کرده‌اند که با تبعیض سازگار است. به نظر من نباید تردید کرد که این نظر درست نیست و برخلاف مفهوم آیه قرآن است.»

البته ایشان اشاره نمی‌کند که کدام مذهب از مذاهب اسلامی چنین توجیهاتی دارد؛ اما چگونه توجیه کرده‌اند که تبعیض است ولی درعین‌حال اسم این تبعیض هم عدالت است؟ این مطلب را هم مرحوم شهید مطهری باز نمی‌کند؛ ولی بنده توضیح دادم.

کسانی هم که این مقالات را در مجله «زن امروز» آن موقع، می‌خواندند متوجه دقائق و ظرایف این کلمات نشده‌اند اما امروزه کلمات ایشان توسط یادداشت‌هایی که از مرحوم شهید مطهری به دست ما رسیده است، روشن‌شده است. همین جمله‌ی کوتاه سربسته که چطور تبعیض، نام عدالت به خودش می‌گیرد، در آنجا این مطلب را بازکرده است و گفته است: «در فقه شیعه، روایاتی وجود دارد که احتمالاً از مجعولات روایان ایرانی باشد و نتیجه‌ی همه‌ی آن‌ها این است که در حدودی شخص می‌تواند یک زن را سوگلی و مرد عنایت بیشتر قرار دهد؛ مثلاً می‌گوید مرد می‌تواند یک زن را به نفقه و کسوه بر دیگران ترجیح دهد و برای دیگران به اقل واجب قناعت کند یا اینکه اگر کمتر از چهار زن دارد می‌تواند یکی را آن‌ها از لحاظ بیتوته بر دیگری ترجیح دهد. طبق این روایت عدالت به معنای مساوات میان زنان شرط نیست بلکه زنان حقوق واجبی دارند که باید رعایت شود و این خلاف ظاهر آیه است. آیه عدالت و عدم ترجیح را واجب می‌شمارد.»

خلاصه، مرحله دوم بحث این بود که حداقل در مسائلی که خداوند متعال در قرآن ما را مکلف به عدالت دانسته است، باید تکلیف روایات را معلوم کنیم که آیا روایت می‌تواند برخلاف آیه حکمی را ثابت کند یا نه؟

عدالت نقلی و عرفی یا عدالت عقلی؟

وی در ادامه گفت: اما مرحله سوم بحث این است که اساساً عدالت یک آیه نیست و نباید عدالت را در کنار احکام فرعی دیگر به حساب آورد. عدالتی که در بحث تعدد زوجات است در ردیف شرایط چندهمسری است؛ ولی همه‌ی جایگاه عدالت در فقه این نیست. عدالت یک مبنا و یک‌پایه و اساس است و باید حضورش در همه‌جای فقه بررسی شود. در ردیف احکام دیگر نیست بلکه مبنای احکام دیگر است.

البته الآن در زمان ما، در این دو سه دهه‌ی اخیر بحث عدالت، در حوزه و میان اهل فقه و پژوهشگران فقهی به‌صورت جدی مطرح‌شده است ولی بین عدالتی که شهید مطهری می‌گوید و عدالتی که الآن مطرح است، فرق وجود دارد. چون عدالتی که الآن مطرح می‌شود حداکثرش این است که از آیاتی مثل «ان الله لیس بظلام للعبید» استفاده می‌شود. مفهوم ظلم را هم مثل باقی مفاهیم که در قرآن آمده یک مفهوم عرفی می‌دانند. عدالتی که الآن از آن دفاع می‌کنند، حداکثرش این است که عدالتی است که مبنای آن ظواهر قرآن و یک دلیل نقلی است و ثانیاً یک امر عرفی است؛ درحالی‌که آنچه شهید مطهری مطرح می‌کند نه نقلی است و نه عرفی؛ بلکه ایشان یک مبنای عقلی و یک فلسفه‌ی فقهی و حقوقی توأم با یک فلسفه اجتماعی برای این مسئله دارد.

ایشان می‌گوید آیا قاعده ملازمه را قبول دارید یا نه؟ آیا قبول دارید که عقل فی‌الجمله می‌تواند تشخیص عدل و ظلم بدهد؟ اگر انسان باعقل خویش عدالت را کشف کند، درواقع حکم شرع را نیز طبق قاعده ملازمه کشف کرده است. سپس ایشان می‌فرماید: مبنای طبیعت و حقوق انسان بر عدالت است. وقتی بچه به دنیا می‌آید، نسبت به شیر مادر حق پیدا می‌کند؛ چون این شیر برای او آفریده‌شده است. انسان حق آموزش دارد، چون انسان استعداد این آموزش را دارد. همه‌ی این استعدادها مبنای برای حقوق انسان‌هاست و سپس ایشان نتیجه می‌گیرد که شما در بحث حقوق به دنبال این هستید که حق را از آیت‌الله بگیرید (فتوایی را از مرجع بگیرید و عمل کنید) ولی حقوق را از یک آیت‌الله دیگر باید گرفت و آن آیت‌الله، همان طبیعت است. ایشان درنهایت به اینجا می‌رسد که ما حجیت عقل را پذیرفته بودیم و این حجیت عقل می‌توانست، حقوق طبیعی را در بخش‌های مختلف برای ما به ارمغان بیاورد ولی بعداً یک انحرافی در مسیر فقه ما اتفاق افتاد که ما آن مبنا را از دست دادیم و الآن فقط به همین نصوص و نقل‌ها بسنده می‌شود؛ درنتیجه فقه ما در دایره‌ی همین نصوص باقی‌مانده و کسانی که مبنای عقلی حقوق را اعتنا کردند، فقه و حقوق آن‌ها پیش رفت و فلسفه‌ی اجتماعی مدونی پیدا کردند و ما با مشکلات مواجه شدیم. سپس ایشان تعبیر عجیبی فرموده که اگر غیر ایشان گفته بود شایسته بود که او را تکفیر کنیم. ایشان گفته غربی‌ها این مبنای ما را گرفتند و بر اساس آن عمل کردند و پیش رفتند و به حقوق رسیدند و ما این مبنا را از دست دادیم و عقب افتادیم. ایشان یک نگاه مثبت به غرب و یک نگاه منفی به فقه امامیه دارد. اینجا مسئله‌ی اختلاف‌نظر نیست.

کلامی عجیب از شهید مطهری

محلاتی در ادامه خاطر نشان کرد: ایشان در کتاب «نظام حقوق زن» می‌گوید: «علمای اسلام با تبیین اصل عدل، پایه‌ی فلسفه‌ی حقوق را بنا نهادند. (به‌هرحال ما در کلام، در مقابل اشاعره و عدلیه هستیم.) گو اینکه در اثر پیشامدهای ناگوار تاریخی نتوانستند راهی را که بازکرده‌اند ادامه بدهند. مقدر چنین بود که آن‌ها کار خود را ادامه ندهند و پس از تقریباً هشت قرن دانشمندان و فیلسوفان اروپایی این مسیر را دنبال کردند و این افتخار را به خود نسبت دادند.» ما در برخی از مسائل مثل شیمی و فیزیک قائل هستیم که دست بالا برای مسلمان‌ها بود و غربی‌ها این علوم را از ما گرفتند ولی ایشان در فقه و حقوق هم می‌خواهد این را بگوید که غربی‌ها بر اساس مبانی ما پیش رفتند ولی ما آن مبانی را رها کردیم. همین حقوق بشری که بعضی از فقها آن را قبول ندارند و افتخار می‌کنند که ما چنین حقوق بشری نداریم، مرحوم شهید مطهری برعکس می‌گوید.

همین بحث را که ایشان در آن کتاب آوردند، در یادداشت‌ها هم آورده‌اند که مختصرتر ولی صریح‌تر بیان کرده‌اند. ایشان می‌فرماید: «بحث عدل را پیش آوردیم برای این بود که تأثیر بحث عدل را در تفسیر اصل عدالت اجتماعی، بیان کرده باشیم و دیگر اینکه انکار اصل عدل، مانع شد که فلسفه‌ی اجتماعی اسلام رشد کند و راهنمای فقه قرار بگیرد. فقهی به وجود آمد غیرمتناسب با سایر اصول اسلام و بدون اصول، مبانی و بدون فلسفه اجتماعی. اگر حریت و آزادی فکر باقی‌مانده بود و موضوع تفوّق اصحاب سنت بر اهل عدل، پیش نمی‌آمد و بر شیعه مصیبت اخباری گری نرسیده بود ما حالا فلسفه‌ی اجتماعی مدونی داشتیم و فقه ما بر این اصل بناشده بود و دچار تضادها و بن‌بست‌های کنونی نبودیم.» این عبارات نقد یک فتوا نیست. این مبنای عدلی که ایشان می‌گوید مربوط به آیات و سایر ظواهر نیست. حیف که شهادت ایشان و گرفتاری‌های قبل از شهادت، مانع از آن شد که ایشان به این حرف‌ها بپردازد و مطالب را باز کند و این تغییر و تحول را به وجود بیاورد و حیف که بعد از ایشان، افکار و اندیشه‌های ایشان به حاشیه رانده شد.

شهید مطهری، فقیهی نواندیش

سروش محلاتی در ادامه گفت: این چالش اصلی است که ایشان در فقه موجود ما بیان می‌کند. مرحوم شهید مطهری، به‌شدت از اصول و مبانی فقهی دفاع می‌کند. ایشان از منابع فقهی و از روش اجتهادی که در شیعه وجود دارد دفاع می‌کند ولی اینکه از آیا این روش در همه‌جا به‌خوبی استفاده‌شده است یا نه؟ ایشان می‌گوید، این تمام ظرفیت فقه ما نیست و در این جهت اشکالات و اعتراضات زیادی دارد.

افراد زیادی هستند که طی قرن اخیر، فقه امامیه را مورد اشکال قرار داده‌اند. نه فقط به برخی از فتاوا؛ بلکه اشکالات اساسی و مبنایی را مطرح کرده‌اند؛ ولی در بین این آسیب‌شناسی‌هایی که نسبت به فقه رایج، صورت گرفته است، فقط یک نفر است که خودش فقیه است و با این فقاهت وارد اشکال به مبانی شده است و آن‌هم مرحوم شهید مطهری است. برخی از علما به‌صورت موردی بحث‌هایی را مطرح کرده‌اند؛ اما با این وسعت و گستردگی که مرحوم شهید مطهری بحث کرده‌اند، کسی مطرح نکرده است. حتی شهید سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر و شهید بهشتی نیز در این جهت به پای شهید مطهری نمی‌رسند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics