قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / کتاب‌های امامیه در حدیث و فقه قدیمی‌تر است یا کتاب‌های فقه و حدیث اهل سنت؟/ حسن انصاری
اینترنت، حدیث و صنعت کاغذ/ حسن انصاری

یادداشت؛

کتاب‌های امامیه در حدیث و فقه قدیمی‌تر است یا کتاب‌های فقه و حدیث اهل سنت؟/ حسن انصاری

شبکه اجتهاد: عده‌‌ای تصور می‌کنند آنچه ما از پیشوایان اصلی مذاهب فقهی اهل سنت به ویژه مالک بن انس و ابو حنیفه و یا حتی شافعی در اختیار داریم از لحاظ سندیت قوی تر از آن چیزی است که در مباحث فقه از ائمه شیعه داریم. در مقام استدلال به دو موضوع عموما اشاره می‌شود: یکی اینکه ما جز به شکل محدود از ائمه شیعه برخلاف ائمه مذاهب اهل سنت متن فقهی مکتوبی که خود آنان نوشته باشند در اختیار نداریم. دوم اینکه آنچه به عنوان حدیث از ائمه شیعه و به ویژه دو امام باقر و صادق (ع) در کتاب‌های حدیثی شیعی نقل شده روایاتی است پراکنده با سندهایی متفاوت که مربوط به چندین نسل بعد از حیات ائمه و عمدتا مربوط به دوران کلینی و بعد از او است. بنابراین این احادیث از نوشته‌های مستقیم و یا غیر مستقیم منسوب به ائمه مذاهب اهل سنت جدیدتر است و قدمت و اصالت آنها را ندارد. چندی پیش دیدم آقایی در بی بی سی فارسی کم و بیش مضامین همین استدلال را بیان کرد و متأسفانه طرف مقابل بحث در برنامه پرگار پاسخ درستی به آن نداد.

هر دو بخش این استدلال کاملا مخدوش است و ناشی از بی اطلاعی و عدم شناخت سنت تدوین در دو سه سده نخست اسلامی است. نخست به این دلیل که برخلاف تصور غلطی که بخش اول استدلال بالا مبتنی بر آن است نوع و سنت ادبیات مکتوب در قرن دوم مبتنی بر سنت شفاهی- مکتوب بوده و نه تدوین مکتوب و مستقیم مطالب. این مطلب چه در مورد ائمه شیعه و چه در مورد مالک بن انس و ابو حنیفه و دیگران صادق است: آنچه از عالمان و ائمه در این دوران به دست آیندگان رسیده مجموعه‌هایی است که از محضر آنان شنیده شده و یا از سوی آنان املا شده و بعد تحریر آن در سنتی مکتوب در یکی دو نسل بعد اتفاق افتاده. آنچه ما امروز از موطأ مالک در اختیار داریم تعدادی روایت و تحریر متفاوت است که حاصل روند طولانی کتابت، تحریر و تهذیب روایات از سوی چند نسل از راویان است که پس از حک و اصلاحات و کم و اضافاتی در نهایت در تحریرهای گوناگون در دوره‌‌ای بسی متأخر صورت نهایی یافته اند. این در مورد عمده نوشته‌های ابو یوسف و به ویژه محمد بن الحسن شیبانی و حتی شافعی هم صادق است. بنابراین بدین ترتیب اگر ائمه شیعه را با استدلال نادرست بالا مؤلف کتاب در فقه و حدیث ندانیم باید به همان ترتیب ابو جنیفه و ابو یوسف و شییانی و شافعی را هم نویسندگان کتاب‌های منسوب به آنان قلمداد نکنیم. آنان نیز همانند ائمه شیعه صرفا تعالیم خود را در قالب مجالس درس و یا املای حدیث و یا القای مباحث در قالب گفتگو و پرسش و جواب ارائه داده بودند و این در نسل‌های بعد بود که نوشته‌های آنان صورت مکتوب و نهایی یافت. البته این به معنای عدم تدوین نیست. در مورد احادیث امامان هم تدوین همعصر خود ائمه رواج داشته بلکه مقصود تحریر مکتوب در قالب کتاب در شکل فنی آن است.

بخش دوم استدلال بالا هم به کلی مخدوش است: اگر وجود سند برای احادیث در کتاب‌هایی مانند کتاب کلینی و پراکندگی احادیث دلیل بر این است که آنچه در این کتاب‌ها در قالب حدیث از امامان نقل شده اعتباری همسان با کتاب‌های منسوب به ابو حنیفه و ابو یوسف و شیبانی و شافعی را نداشته باشد باید گفت به همین سان کتاب‌های آنان هم نباید از لحاظ تاریخی اصالت و اعتبار داشته باشد؛ در حالی که چنین نیست. آنچه ما از ابو حنیفه و یا ابو یوسف و شیبانی و حتی شافعی در اختیار داریم و لو اینکه در قالب کتاب‌هایی مانند المبسوط و الأم و غیره امروزه در دسترس است اما همین کتاب‌ها هم به روایت چند واسطه از آنان و در سنتی از نقل شفاهی به مکتوب به دست ما رسیده و البته با تحریرها و اصلاحات و بازبینی‌هایی پسینی و متأخر از آنها. منابع حدیث فقهی شیعه بی هیچ گفتگویی دست کم به آغاز قرن چهارم می‌رسند؛ گو اینکه ما می‌دانیم کلینی بی تردید منابع مکتوبی بسیار کهنتر از عصر خود در اختیار داشته و از آنها در کتابش نقل می‌کند. حتی اگر آغاز سده چهارم را هم ملاک قرار دهیم باز کم و بیش زمان تحریر نهایی احادیث کلینی با زمان تقریبی متن‌های نهایی شده از کتاب‌هایی مانند مالک بن انس و ابو یوسف و شیبانی یکی است؛ چرا که این متن‌ها هم در شکل فعلی حاصل تدوین نهایی روایات و تحریرهایی هستند که کم و بیش در اواخر سده سوم فراهم شده اند. درست است که ما امروزه از کتاب مالک بن انس مستقیما نقل می‌کنیم اما در واقع باید نقل ما از این کتاب همانند نقل ما از دفاتر حدیثی فراهم آمده از مجلس امام صادق (ع) متکی باشد بر روایاتی از کتاب مالک بن انس که بعضا تا صد سال بعد از او صورت نهایی و موجود آنها فراهم نشد.

این فقط کلینی نیست که با سند از امامان شیعه نقل می‌کند. عبدالرزاق و ابن ابی شیبه و بخاری و راویان الأم و المبسوط و الموطأ هم با سندهای خود چندین نسل را در می‌نوردند و از مراجع اصلی فقه اهل سنت نقل می‌کنند. هر گونه تغییر و حک و اصلاح اگر در مورد روایات کلینی ادعا شود همان را هم می‌توان درباره روایات منقول از موطأ مالک و جامع معمر بن راشد و غیره مدعی شد. تنها فرق در این میان این است که بنابر ادعای علمای شیعه و روایات آنان ائمه متأخر شیعه بعدها صحت مضامین متن‌ها و اصول روایی شاگردان امام صادق را تأیید کرده‌اند اما ما چنین تأییدی را همه جا نمی‌توانیم درباره متون و روایات متفاوت از متن‌های سده دوم اهل سنت گواهی دهیم. وانگهی به دلیل اینکه روایات اهل سنت عموما متکی بر احادیث خود پیامبر اکرم (ص) است امکان تحریف بیشتر می‌شود چرا که سنت تدوین حدیث به شکل مکتوب صد سالی با تأخیر صورت گرفت در حالی که در زمان امام صادق (ع) عملا تدوین و کتابت حدیث رواج بیشتری داشت. روشن است که کتابت بیش از نقل صرفا شفاهی می‌تواند مانع از بروز تحریف و پنهانکاری و حک و اصلاح متون و روایات شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics