اختصاصی شبکه اجتهاد: روز عاشورا با تمام زیباییها و گل واژههای اشک و خون به پایان رسید و صبحگاه روز یازدهم فرا رسید. یزیدیان روز یازدهم محرّم را با غسل در فرات آغاز کرده و آماده حرکت به سوی دربار یزید بن معاویه شدند و کاروان اسرای کربلا با حضور امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و بسیاری دیگر از اعضای کاروان سید الشهدا(ع) اندکی بعد باید به سوی کوفه حرکت کنند.
عمر بن سعد در روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گزارد و آنان را به خاک سپرد.
گروهی از راویان بر این باورند که به دستور ابن سعد، تمامی کشتهشدگان سپاه یزید در همان نقطهای که کشته شده بودن به خاک سپرده شدند.
گروهی نیز بر این باورند که اجساد کشتهشدگان به ساحل فرات منتقل و پس از غسل به فاصله اندکی از ساحلبه خاک سپردهاند، نقطهای که اکنون در فاصلۀ مکانی شریعه فرات تا پشت حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام واقع است.
گروهی دیگر نیز معتقدند به دستور ابن سعد اعضای هر قبیله کشتهشدگان قبیله خود را برداشته و در نخلستانهای اطراف کربلا و قبرستانهای قبایل پیرامونی کربلا به خاک سپردهاند.
پس از به خاک سپاری اجساد ناپاک یزیدیان، به دستور ابن سعد، سپاهیان به قطع رؤوس مطهر شهدا اقدام کردند.
آیت الله مکارم در نوشتاری در خصوص حوادث روز یازدهم مینویسند:
«ابن سعد» تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید کوفیان مشغول بود. پس از اتمام کار در حالى که پیکر پاک فرزند رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و یاران پاکبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدنها جدا کنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند.
سرها و نیزهها و قبیلهها
این سرهاى پاک که مجموع آنها با سر امام (علیه السلام) به ۷۲ سر نورانى مىرسید، اینگونه بین قبائل تقسیم شد:
۱- قبیله کنده به سرکردگى قیس بن اشعث، سیزده سر!
۲- قبیله هوازن به فرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر!
۳- قبیله تمیم، هفده سر!
۴- قبیله بنىاسد، نه سر!
۵- قبیله مذحج، هفت سر!
۶- سایر قبایل، سیزده سر
وقتی روز از نیمه گذشت، فرمان داد تا بانوان خاندان پیامبر(ص) را بر شتران بیجهاز سوار کردند و حضرت سجاد(ع) را نیز با زنجیر مخصوصی بسته و بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را مانند اسیران میبردند و از قتلگاه عبور دادند، نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین(ع) افتاد و لطمهها بر صورت زدند و صدا به فریاد و ندبه برداشتند.
«ابن عبد ربه» در «عقد الفرید» مىنویسد: در میان اسراء دوازده پسر بچّه و نوجوان از جمله آنها محمد بن الحسین و على بن الحسین علیه السلام بودند.
از جمله زنان بزرگوارى که در کربلا به اسارت درآمدند، عبارتند از:
زینب کبرى (علیهاالسلام)، ام کلثوم، فاطمه دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، فاطمه دختر امام حسین (علیهالسلام)، سکینه دختر امام حسین (علیه السلام)، و دختر چهارساله امام حسین (علیه السلام)؛ (رقیه)، و رباب دختر امرءالقیس همسر با وفاى امام حسین (علیه السلام)، رمله، مادر حضرت قاسم و همسر امام حسن مجتبى (علیه السلام).
حضرت زینب کبری(ع) نعش برادر را به سینه خود چسبانید و با صوتی حزین گفت:
«یا محمّدا (ص) این حسین توست که با اعضای پاره پاره در خون خویش آغشته است، اینها دختران تواند که اسیر شدهاند، این حسین توست که بدنش بر روی خاک افتاده. پدرم فدای کسی باد که جراحتش درمان نپذیرد، پدرم فدای کسی باد که با اندوه از دنیا رفت، پدرم فدای کسی باد که لب تشنه شهید شد».
زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و آنها را بدون پوشش مناسب، میان دشمنان حرکت داده و همانند اسیران بلاد کفر و در نهایتِ مصیبت و اندوه، به سوى کوفه حرکت دادند
حضرت سکینه(ع) نیز جسد پدر را در بر گرفت، ناله زد و عرض کرد:
پدرجان، قتل تو چشم دشمنان را روشن و دلشان را شاد کرد، پدرجان بنیامیه مرا در کوچکی یتیم کردند.
از دشوارترین لحظات تاریخ کربلا، که در عظمت و سنگینى با همه آسمانها و زمین برابرى مىکند، لحظه وداع جانسوز قافلۀ اسیران با بدنهاى پاره پاره شهیدان است.
دشمنان، اسیران دلسوخته را از کنار آن پیکرهاى پاک شهیدان عبور دادند، همان پیکرهاى غرقه به خونى که یکجا همۀ عزّت ومظلومیت را در خود جمع و خلاصه کرده بودند.
برابر بعضى از نقلها، اسیران خود چنین درخواستى داشتند تا براى وداع با آن عزیزان شهیدشان از کنار قتلگاهشان عبور کنند.
روز یازدهم، عمربن سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسین(ع) را نزد او گذاشتند و او به آن نگاه و تبسّم کرده و با چوبی که در دست داشت به آن جسارت میکرد.
عصر روز یازدهم اهل بیت(ع) را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. بنابراین، آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازههای کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر بن سعد مانند فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است، همراه اسراء وارد کوفه شد.