استاد محسن فقیهی، حکم حاکم در مسأله رؤیت هلال را اجماعی دانست و گفت: چه ما ولایتفقیه را بپذیریم و چه نپذیریم از باب امور حسبیه، حکم حاکم در مورد هلال شوّال قابل اثبات و نافذ است؛ لذا هم مردم و هم مسؤولین باید تبعیّت کنند. همچنین بیان حکم هم برای مجتهد در رساله واجب است که ارشاد جاهل بکنند اما اینکه هرسال بیان کنند امروز عید شده یا نشده! این ضرورت ندارد.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، نشست علمی «بررسی فقهی حکم حاکم به ثبوت هلال» با ارائه استاد محسن فقیهی (استاد خارج فقه و اصول و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) و دبیر علمی حجتالاسلام والمسلمین ذبیحالله نعیمیان (استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم) از سوی معاونت پژوهش موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) با همکاری موسسه دارالثقلین امام عصر(عج) برگزار شد.
حجتالاسلام نعیمیان، مدیر موسسه امام رضا (ع) و دبیر علمی نشست، با بیان اینکه بعضی از مباحث فقهی مورد نیاز جامعه در سنوات اخیر مورد تأمل و بررسی قرارگرفته است، در سخنانی گفت: ظاهراً آتش علمی و اقتضای فضای جامعه امروزی میطلبد که در برخی مباحث فقهی تأمل جدیدی صورت گیرد. مسائل پیرامون ثبوت هلال در جهان اسلام همواره مطرح بوده است. مقوله رؤیت هلال هم در میان اهل سنّت و هم در بین علمای تشیّع بهصورت مستقل مورد بحث قرار میگیرد یعنی در بحث حکم حاکم و جایگاه آن و نسبت آن با فتوا و نیز نسبت حکم حاکم با فتوای حاکم و ابعاد مختلفی که وجود دارد و بهتبع آن بحثهای موضوع شناسانه مختلفی هم مطرح میشود.
تحلیلهای مختلف فقهی در این میان قابل طرح هستند. باید ببینیم این تحلیلها در این فضای معاصر چه اقتضائاتی را میطلبد؟ و نسبت حکم حاکم بهویژه در دوران حکومت اسلامی بهصورت خواهد بود البته در جهان اسلام دیدگاهها و رویکردهای مختلفی وجود دارد مثلاً در بعضی از کشورها شوراهای فتوا نقشآفرین هستند که این شوراها معمولاً از طرف حاکمیت نصب شدهاند.
در برخی کشورهای اروپائی شوراهای فقهی مستقل توسط اقلیتهای مسلمان شکلگرفته است و از جانب حاکمیت نیست. در برخی کشورها لزوماً عنوان اسلامی بر این شوراها صدق نمیکند امّا عنوان حکومت اسلامی را یدک میکشند که در آن موارد هم الگوهای مختلفی قابل طرح میباشد.
در سنوات اخیر اهل تسنن در جمهوری اسلامی طرح کردهاند که حکم حاکم جامعه اسلامی ایران را بهعنوان معیار قرار دادهاند و تابع کشورهای دیگر و یا شوراهای فتوا و یا حکمهای دیگر نیستند.
ضرورت حفظ وحدت در مسئله ثبوت هلال ماه شوال
استاد محسن فقیهی در ادامه نشست طی سخنانی با اشاره به آیه «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا»، اظهار داشت: یکی از مباحث مهمی که در نظام اسلامی باید مورد توجه باشد مسئله وحدت بین شیعیان و وحدت بین شیعیان و اهل تسنن است یعنی عامّه و خاصّه باید وحدت داشته باشند. در این رابطه آنچه مهم است وحدت بین عامه و خاصّه است و از آن مهمتر وحدت بین خود علمای شیعه است و از آن مهمتر وحدت بین علمای شیعه داخل یک کشور است؛ زیرا یکی از مباحثی که باعث اختلاف شده و جامعه اسلامی و دشمنان از آن سوء استفاده میکنند، مسئله رؤیت هلال است که برای اوّل ماه شوال و رؤیت هلال، نظر بعضی از مراجع و بزرگان گاهی باهم متفاوت است و آنچه مهم است، آیا راهی برای ایجاد وحدت بین علما وجود دارد؟
یکی از راههایی که در این رابطه میتواند مؤثر باشد، ثبوت رؤیت هلال به حکم حاکم اسلامی است. برای اثبات این بحث، مراتبی را باید طی کنیم و نقطه نظراتی را بحث کنیم. یک بحث این است که آیا مطلقاً حکم حاکم نافذ است؟ اختلافی بین بزرگان است و ادلهای هم وجود دارد که به نظر ما حکم حاکم نافذ است امّا چون این اختلاف شدید است ما فعلاً از این مسئله صرف نظر میکنیم.
نکتهی دوّم که باید مورد بحث قرار بگیرد اینکه آیا حکم حاکم در مسئله رؤیت هلال نافذ است یا نه؟ چون ما روایات خاصّ و سیره و حتی اجماع داریم که حکم حاکم در خصوص مسئله رؤیت هلال نافذ است لذا ما باید روی آن تأکید کنیم. ممکن است یک شخصی رؤیت هلال را در مسئلهی حکم حاکم اشکال کند و بگوید من حکم حاکم را نافذ نمیدانم؛ ولی ما ادلّهای داریم از روایات و از سیره و از اجماع که اینها دلالت میکند بر اینکه حکم حاکم در خصوص مسئله خصوص رؤیت هلال نافذ است.
اصولاً نظرات قدمای اصحاب و فهم قدمای اصحاب دارای ارزش ویژه هستند مثل مرحوم آیتالله بروجردی، مرحوم امام خمینی، آیتالله گلپایگانی و مشهور علمای بزرگ ما همه نظرشان بر این است که قدمای اصحاب فتوایشان و عملشان جابر ضعف سند روایات است و حتی بعضی از بزرگان مثل شیخ انصاری در مکاسب و بزرگان اساتید ما آیتالله اراکی، آیتالله حائری، حاجآقا مرتضی حائری معتقد بودند که فهم قدما برای ما خیلی ارزشمند است.
قدمای اصحاب، حکم حاکم در رؤیت هلال را نافذ میدانند
به عبارت دیگر، قدما از یک روایت یک برداشتی کردهاند، من فقیه برداشت دیگری دارم آیا آن برداشت که میگوییم حجبیّت ظواهر حجّت است، ظواهر این است که من میفهمم یا ظواهر این است که آنهایی که نزدیک به معصوم علیهالسلام بودهاند، قدمای اصحاب که در زمان غیبت صغری بودهاند و فهمی از روایات داشتهاند، آن فهمشان خیلی ارزشمند است؛ لذا خیلی از بزرگان میفرمودند ما حاضر نیستیم و خیلی مشکل است که از فتوای قدمای اصحاب عبور بکنیم و اگر اجماع قدما باشد ما برخلاف آنها بی آییم نظر بدهیم! لذا یکی از مباحثی که اینجا باید بررسی بشود این است که آیا قدمای اصحاب در بحث رؤیت هلال نظری دارند یا نه؟ (۱)
در روایتی عیسی ابن ابی منصور میگوید خدمت امام صادق علیهالسلام بودم در روزی که شک دارند مردم که آیا ماه رمضان است؟ یا نه؟ فقال «یا غلام اذهب فرض عصام الامیر ام لا» آقا امام صادق علیهالسلام خلیفه الله، ولی الله، امام معصوم علیهالسلام در مقابل سلطان جور در حالی که تقیّهای وجود ندارد چون میتوانست در اینجا اظهار بیاعتنائی کند و به وظیفهی خودش عمل بکند، کسی مزاحم ایشان نبود؛ ایشان میفرماید برو ببین آیا امیر امروز روزه گرفته؟ یا نه؟ «فذهب ثم عاد» غلام رفت و برگشت «فقال لا» گفت امروز امیر روزه نگرفته و افطار کرده، آقا امام صادق علیهالسلام فرمودند غذا بیاوریدو هم با هم در خدمت امام صادق علیهالسلام غذا خوردیم. خوب این روایت دلالت بر حکم حاکم جور میکند نه حاکم عدل، حکم حاکم جور و امام معصوم علیهالسلام مخالفت نمیکند با جماعت مسلمین؛ خیلی مهم است ما بحثمان در سلطان عدل در حکومت اسلامی است ولی امام صادق علیهالسلام در زمان سلطان جور میفرماید، در حالی که هیچ تقیّهای هم وجود ندارد، ببین امیر چه کار کرده است هرکاری که او میکند ما هم همراه او هستیم، این نشانگر چیست؟ عرض کردم که این روایت هم سندش و هم دلالتش درست است خوب این مرحوم صدوق از قدمای اصحاب است و این روایت معتبری که در اینجا ذکر میکند و به آن توجّه میکند و قبلش هم میفرماید «من کان فی بلد فیه سلطان فصوم معه والفطر معه» لذا به نظر ما میرسد که قدمای اصحاب در اینجا نظرشان این است که حکم حاکم در رابطه با رؤیت هلال نافذ است، این مقدارش را ما میتوانیم اثبات کنیم.
نفوذ حکم حاکم در رؤیت هلال ماه از باب امورحسبیه
صاحب جواهر ادعا کردهاند که اینها اجماع دارند بر اینکه حکم حاکم نافذ است. در خصوص رؤیت هلال در اینجا میرسیم به یک نکته که مثل مرحوم محقّق خویی و دستهای از علماء که ولایتفقیه را قبول ندارند و نفوذ حکم حاکم را قبول ندارند آنها در این مسئله چه خواهند گفت؟ ببینید مثل مرحوم محقّق خویی که میفرماید «أن الولایه لم تثبت للفقیه فی عصر الغیبه بدلیل وإنما هی مختصه بالنبی والأئمه علیهالسلام» ولی این قضاوت را استثناء میکند، ایشان که «تستفاد من الرّوایات امران نفوذ قضائه حجیّت الفتوا» قضاء و حجیّت فتوا را استثناء میکند بعد در ذیل کلامشان مرحوم محقّق خویی میفرمایند «الّا أنّه لما کان من الامور الحسبیه و لم یکن بدٌ من وقعها من الخارج کشف ذلک کشفً قطعیاً ان رضی المالک الحقیقی و هو لا جلت عظمته و انه جعل ذلک التّصرف نافذاً حقیقتاً والقدر المتیقّن ممّن رضی باالتصرفاته المالک الفهم حقیقی و هو الفقیه الجامعالشرایط و ثابت للفقیه جواز التبصرف دو الولایه» ولایت را قبول نمیکند ولی میفرماید تصرّفات در اختیار ولی فقیه مجتهد جامع الشرلیط است و در اختیار شخص دیگری هم نیست و در اختیار مجتهد جامعالشرایط است. با توجه به این فرمایش محقق خویی ما فکر میکنیم که مسئلهی رؤیت هلال و اثبات رؤیت هلال و نفوذ کلام حاکم در مسئلهی رؤیت هلال از اموری است که در اینجا لازم است به حاکم رجوع بکند چون در جامعه باعث اختلاف و وهن شیعه میشود.
بررسی روایاتی خاص در مسئلهی رؤیت هلال
محقّق خویی در اینجا به نظر من موافق این نظرند، ولو بهعنوان ولایت نباشد، بهعنوان نفوذ تصرّفات میتواند در اینجا حکم بکند و بهعنوان امور حسبیه مسئله را میتوانیم تمام بکنیم، حالا برای اینکه بحث به نتایج بهتری برسد یک روایتی را ذکر کردیم، روایات خاصّی که در مسئلهی رؤیت هلال مطرح شده در اینجا بررسی کنیم، یکی از روایات صحیحه محمّد ابن قیس است که سند روایت صحیح است که محمّد ابن یحیی امامی و ثقه است «عن محمّد ابن احمد» که آن هم امامی و ثقه است «عن محمّد بن عیسی» که آن هم امامی و ثقه است «عن یوسف ابن عقیل» که آن هم امامی و ثقه است «عم محمّد ابن قیس» که آن هم امامی و ثقه است «عن أبی جعفر» از امام باقر علیهالسلام قال: «إِذَا شَهِدَ عِنْدَ اَلْإِمَامِ شَاهِدَانِ أَنَّهُمَا رَأَیَا اَلْهِلاَلَ مُنْذُ ثَلاَثِینَ یَوْماً أَمَرَ اَلْإِمَامُ بِالْإِفْطَارِ ذَلِکَ اَلْیَوْمَ إِذَا کَانَا شَهِدَا قَبْلَ زَوَالِ اَلشَّمْسِ وَ إِنْ شَهِدَا بَعْدَ زَوَالِ اَلشَّمْسِ أَمَرَ بِإِفْطَارِ ذَلِکَ اَلْیَوْمِ وَ أَخَّرَ اَلصَّلاَهَ إِلَى اَلْغَدِ فَصَلَّى بِهِمْ.»
اگر قبل از زوال اثبات شد شاهد عادل آمدند دو تا شاهد عادل شهادت دادند که ماه را دیدهاند خوب امروز هم افطار باید بشود و امام هم أمر میکند، شاهد مثال اینجاست که امام أمر میکند که افطار بکنید و همان روز هم نماز عید را بخوانید، اگر بعد از زوال شهود شهادت دادند در آنجا افطار را آن روز انجام بدهید ولی نماز عید را فردا انجام بدهید خوب این روایت سندش درست است امّا دلالتش ببینید اینکه میگوییم امام أمر بکند، چرا امام أمر بکند، اگر یک چیزی است که هرکسی خودش تصمیمگیری بکند چرا امام أمر بکند، معلوم میشود که یک أمر حکومتی است که باید امام جامعه در آنجا أمر بکند و برای مردم وظیفه است که همه تبعیّت بکنند.
تنها اشکالی که میتوانید به این روایت کنید این است که این امام معصوم علیهالسلام است خوب اگر شما ادلهی ولایتفقیه را قبول بکنید و این نکتهی اخیر که عرض کردیم، بحث مسئلهی امور حسبیه که مرحوم محقّق خویی هم تأیید نمودند، اگر از این باب هم باشد وقتی که ولی فقیهی اعلام میکند هلال ماه شوّال را وظیفهی همگان است که از او تبعیّت کنند چون امام باید این کار را انجام بدهد «أمر الإمام». ببینید سؤال من این است این أمر الإمام آیا این تعیین وظیفه برای امامان دیگر است؟ یا برای خودشان دارند تعیین میکنند؟ میگوید امام باقر علیهالسلام برای امام صادق علیهالسلام میآید تعیین وظیفه میکند؟ نه بلکه این وظیفهی همگانی است این وظیفهی عمومی مردم است که باید در مسئلهی رؤیت هلال و افطار اوّل شوّال باید اولاً امام باید تصمیمگیری کند، دوّم اینکه مردم باید همه تبعیّت بکنند و نماز عید را هم فردا بخوانید اگر بعدازظهر ثابت شد یعنی نماز عید انقدر اهمیّت دارد، باید نماز عید فطر خوانده بشود و همه شرکت بکنند در نماز عید و امروز نباید نماز عید را بخوانیم چون امروز گذشت دیگر فردا عید فطر نیست، امروز عید فطر بوده، امّا نماز را بخوانید؛ به نظر میرسد این روایت هم سندش درست است و هم دلالتش درست است و دلالت میکند بر اینکه ما باید تبعیّت از ولایتفقیه و حاکم اسلامی را داشته باشیم که من برای شما روایت را خواندم که حتی سلطان جور هم باید تبعیّت کرد.
شما الآن در مکّه مشرف میشوید منی و عرفات چکار میکنید؟ آیا ائمه علیهالسلام وقتی مشرف میشدند در حج آیا در منی و عرفات چکار میکردهاند؟ آیا برخلاف نظر سلطان جور عمل میکردند؟ بله همان عرفات و منی و مشعر و همان برنامهای که معمول مردم انجام میدادند ائمه علیهالسلام هم انجام میدادند و مخالفت نمیکردند با اینکه ایّام حج است و بلاخره اینها از ارکان حج است و باید صحیح انجام شود، اگر صحیح انجام نشود حج باطل میشود. ائمه علیهالسلام عملشان این بوده، سیرهشان این بوده، حالا عرض میکنیم که یکی از ادلهی ما سیرهی ائمه و متشرعه است که علمای ما، قدمای ما، ائمه ما سیرهشان در چه بوده است در رابطه با اثبات رؤیت هلال؟ تنها اشکالی که اینجا مطرح است این است که این امام چه کسی است؟ آیا مقصود امام معصوم علیهالسلام است؟ یا هر امامی؟
شما به قرینهی آن روایت قبلی میتوانید بفهمید امام یعنی چه؟ روایت قبلی ما چه بود؟ امام صادق علیهالسلام بهترین فردی است که میتوانیم کلام امام باقر علیهالسلام را برای ما توضیح بدهد آقا امام باقر علیهالسلام میفرمایند امام، آقا امام صادق علیهالسلام میفرمایند برو از سلطان جور سؤال کن که افطار کرده است؟ یا نکرده است؟ خوب این معنای امام را برای ما روشن میکند خوب معصومین علیهالسلام کلماتشان به هم ناظر و مفسّر است، توضیح دهنده است؛ امام صادق علیهالسلام دارد کلام امام باقر علیهالسلام را برای ما بیان میکند به اینکه برو ببین حاکم جور افطار کرده است؟ یا نکرده است؟ اگر افطار کرده است «فدعی باالقضاء و تضینا معه» هم بنشینند غذا بخورند این صریح کلام امام صادق علیهالسلام است لذا مرحوم محقّق سبزواری در اینجا جملهای دارند که میفرمایند «أن ظاهره الاطلاق» این روایت یا حدیث ظاهرش اطلاق است یعنی امام علیهالسلام که میگوییم مقصود امام جور را هم شامل میشود، ولی فقیه را هم قطعاً شامل میشود «ولا قرینه التّقیید کما فی سائر الموارد الاطلاقاته مع أنه لم یوحد أن یبین معصوم التکلیف معصوم الاخر» امام تکلیف معصوم دیگر را بیان نمیکند «ویظهر اتعمیم من قول الصّادق علیهالسلام لأبی العباس ذاک الی الأمام أن سنت سنی و إن افطرت افطرنا» مرحوم سبزواری میفرمایند که امام مطلق است و منظور از امام، امام معصوم علیهالسلام نیست بلکه حتی سلطان جور را هم شامل میشود.
حکم سلطان جائر در رؤیت هلال و کلام امام معصوم
ایشان مواردی را از روایات ذکر میکند که در آن موارد امام اطلاق شده بر حتی سلطان جور است که مرحوم سبزواری در مهذب الاحکام درجلد ۱۰ صفحه ۲۶۱ این هم یک روایت، روایت دیگر رفاعه است که به سهل ابن زیاد عن علی ابن الحکم عن رفاعه عن رجل عن ابی عبدالله، خوب این روایت رفاعه سهل ابن زیاد است که سهل ابن زیاد آدمی امامی است و مورد اختلاف و علی ابن الحکم که همان علی ابن الحکم الانباری است که امامی و ثقه است و رفاعه هم که ایشان امامی و ثقه است فقط در ذیل این سند روایت «عن رجل أبی عبدالله» دارد این باعث میشود که این روایات از نظر سند ولو اینکه حالا این رجل چه کسی است؟ و مورد اعتبار است؟ یا نیست قابل بحث است ولی این روایت میتواند بهعنوان مؤید آن روایت صحیح، ما روایت صحیحه داشتیم «فتقضینا معه» عرض کردیم آن روایت صحیح است و هم سندش درست است و هم دلالتش صحیح است و هیچ بحثی درونش نیست، شما مجتهد هستید با روایت صحیحه فتوا میدهید؛ تمام مراجع، تمام علماء یا یک روایت صحیح فتوا میدهند، با توجه به اینکه قدما هم نظرشان موافق است، مشهور قدما به فرمایش صاحب جواهر و امثال اینها، پس بنابراین به نظر ما از نظر اثبات این بحث که نفوذ حکم حاکم در رابطه با ثبوت هلال شوّال کاملاً مستدل میتوانیم اثبات بکنیم با آن روایت صحیحه و روایاتی که معیّد هستند و فتوای مشهور قدما که صاحب جواهر حتی ادعای اجماع هم میکند، خوب این مسئلهی سند این روایت، امّا دلالت این روایت که دارد عرض کنم: «دخلت علی أبی العباس بالحیره، فقال یا أبا عبد الله ما تقول فی الصیام الیوم؟ فقلت: ذاک إلی الإمام إن صمت صمنا و إن أفطرت أفطرنا، فقال: یا غلام علیّ بالمائده، فأکلت معه و أنا أعلم و الله إنّه یوم من شهر رمضان، فکان إفطاری یوما و قضاؤه أیسر علیّ من أن یضرب عنقی و لا یعبد الله» در این روایت هم آقا امام صادق علیهالسلام میفرماید این در اختیار امام است، خوب آقا امام صادق علیهالسلام که میفرمایند در اختیار امام است یعنی کدام امام؟ یعنی سلطان جور نه سلطان عدل خیلی مهم است این مسئله ما الآن در بحث سلطان عدل داریم بحث میکنیم، در ولی فقیه جامعالشرایطی که سلطان عدل است بحث میکنیم، میخواهیم ایجاد وحدت بکنیم، ولی امام صادق علیهالسلام در زمان سلطان جور میفرماید «ذاک الی الإمام إن صمته صمنا» ما هم همه روزه میگیریم اگر آن سلطان جور روزه بگیرد «و إن افطرت افطرنا فقال یا غلام علیه باالمائده و أکلت معه» خیلی عجیب است این روایت که به غلام حضرت میفرماید مائده را بیاور، دین ما از امام صادق علیهالسلام است، مذهب ما جعفری است، امام صادق علیهالسلام میفرماید غذا را بیاور «فأکلت معه» بعد امام صادق علیهالسلام هم میخورد و اینها هم در کنار امام صادق علیهالسلام «و أن اعلم والله أنه یوم من الشهر الرمضان» من یقین دارم امروز روزه ماه رمضان است، میدانم ماه رمضان است، نه بخورید اتّحاد از بین نرود، وحدت از بین نرود لذا به نظر ما این روایت هم دلالت دارد. حالا سلطان جور هم که نمیخواسته مردم را در معصیّت قرار بده معمولاً اینها در جاهایی که برایشان هزینهای نداشته دنبال حقیقت بودهاند، دنبال اینکه واقع را بگویند، نمیخواستند یک حرف خلافی بزنند، داعی بر کذب نداشتن در مسئلهی رؤیت هلال که آیا ماه دیده شده است؟ یا نشده؟ چه داعی دارند که ممکن است آدمهای فاسق، فاجری باشند ولی در این مسئله داعی بر کذب نیست، لذا ائمه علیهالسلام در زمان سلطان جور هم پیروی از سلطان جور میکنند.
فقط یک اشکال مطرح میشود که شاید تقیّه باشد! توجّه به یک نکته لازم است که گاهی تقیّه در حکم است، در بیان حکم است، گاهی تقیّه در بیان مصداق است، حکم بیان حکم تقیه میکند، حضرت حکم را برخلاف واقع بیان میکند، یک سری مواردی است که ممکن است در بیان حکم تقیّه باشد، یک موقعی است که نه در بیان حکم تقیه ندارند ولی در مصداق تقیه دارد. گاهی هم ابتدائاً خودشان بیان میفرمایند، تقیّهای در کار نیست در بیان حکم ولی در مصداق بله گاهی تقیّه وجود دارد، تقیّه اگر مصداقی باشد آن ضرری به بیان حکم نمیزند «ذاک أن الإمام» وظیفهی امام است که این را بیان بکند و ما هم باید همه تبعیّت از امام بکنیم.
در مسئله وحدت و تفرقه، ما این را زمینه قرار میدهیم برای اینکه این حکم حکومتی است چون ممکن است اختلاف فتوا در همهی مسائل باشد و ما در آنجا بحثی نداریم، اما در خصوص این مسئله ما بحث داریم و میگوییم باعث وهن شیعه شده است، باعث اختلاف بین مردم شده و دشمنان سوء استفاده میکنند و بر علیه شیعه در فضای مجازی تبلیغ میکنند، اینها باعث میشود که این کار بشود. یکی از اموری مهمیّه که مربوط به شئون حاکم است و در اینجا دیگر جای فتوا نیست، فتوا بهجای خودش فتوای هر مرجعی بهجای خودش در رسالهها مذکور است و در استفتائات هم است ما الآن یک بحثی داریم که آیا اعلام مراجع تقلید دربارهی اینکه امروز عید است یا نیست؟ این واجب است؟ یا نیست؟ هرسال دوباره مطرح کنیم که آیا امروز ثابت شد یا نشد؟ ربطی به فقیه دارد؟ یا ندارد؟ فقیه رساله دارد استفتائات دارد در استفتائاتشان بیان کرده مبنای من اتحاد افق است مبنای من این است که چشم مسلح اعتبار ندارد؟ یا اینکه دارد؟ مبانی را در رساله و استفتائات نوشته مردم مراجعه کنید به استفتائات و رساله بیان شده، خوب آیا لازم است که ما بالخصوص بی آییم در اینجا بیان کنیم یا لازم نیست؟ ما حرفمان این است که با ادله و براهین لازم نیست یعنی حداقل این است که لازم نیست که بیان بکنند کما اینکه سیره آیتالله وحید خراسانی این است که بیان نمیکنند خوب پس بنابراین ما میتوانیم اتّحاد و وحدت را به این شکل تشکیل بدهیم.
در ادامه این نشست پیرامون مباحث مطرح شده پرسش و پاسخهایی بیان شد که مشروح آن میآید:
این مسئله اصلاً در ظاهر یک جایی تفرقه است ولی واقعاً آیا تفرقه است؟ یا نه؟ چون خیلی از بیوت معمولاً میفرمایند که برای آقا ثابت نشده، ثابت نشدن با ثابت شدن قابل جمع است حتی اگر حکم هم نشده باشد.
فقیهی: بله قابل جمع است، لذا مسئلهی حکم حاکم همین است، بعضیها آمدهاند گفتهاند «مالم یعلم باالخلاف» تا مادامی که علم به خلاف پیدا نشده حکم حاکم نافذ است حتی من میگویم علم به خلاف هم باشد باز هم نافذ است، ولی حالا ما نمیخواهیم آن را اثبات بکنیم در مقام اثبات آن نیستیم، هرکسی علم به خلاف دارد نسبت به علم خودش عمل کند چون در روایات از امام صادق علیهالسلام بود گاهی علم به خلاف هم بود ولی حضرت میفرمودند نظر حاکم را و در واقع حتی نمیتواند به نظر مرجع خودش که خلاف است عمل کند «مالایعلم باالخلاف» ما باید به نظر حاکم عمل کنیم.
وجه تمسّک به حکم کجاست؟ اتفاقاً آنجایی که خلاف است اگر خلاف نباشد که دیگر همه به یک نظر عمل میکنند، اتفاقاً یک جایی خلاف باشد آنجا حکم است.
فقیهی: خلاف دو نوع است، یک وقتی تردید است یک موقع علم به خلاف است، در صورتی که تردید باشد و بگویند برای ما ثابت نشده، خوب یک سری از علماء میفرمایند برای ما ثابت نشده وقتی که خوب برای یک مقام حاکم میفرماید برای من ثابت شده این منافاتی ندارد برای شما ثابت نشده ولی برای من ثابت شده و حکم کردهام لذا به نظر میرسد در جایی که اختلاف است هم هیچکسی نمیتواند بگوید یقیناً، بگوید نیست میگوید من ندیدم ماه را، دیدن ماه یک چیزی است که افرادی ادعا میکنند که ما هر چه گشتیم ماه را ندیدیم پس برای من ثابت نشده، امّا یقین دارم امروز از شهر رمضان است این یقین را، نمیتوانند داشته باشد.
این یقین را اگر یک وقتی کسی بیاید بگوید من ماه را دیدم ولی این وجهش برای حاکم اثبات نشده باشد، یعنی کأنَّ اینجا یک جایی آیا پیدا میشود که نظر دیگری بر نظر حاکم مقدّم شود، چون گفتیم این دو تا قابل جمع است و تنافی باهم ندارد، حاکم میگوید برای من ثابت نشده یکی میآید میگوید برای من ثابت شده است.
فقیهی: حالا آنکه میگوید ثابت شده بله آن اشکال ندارد، ببینید صحبت این است که اگر حکم بکند، اگر حکم نکند که همه آزاد است، طبق نظر خودش یا مرجع تقلید خودش.
آیا این خودش یک نوع تفرقه نیست؟ مثلاً یک دفتری بگوید برای من ثابت شد، یک دفتری بگوید برای من ثابت نشد، اینها یک روز باز زودتر میآیند افطار میکنند، باز تفرقه حاصل میشود، یعنی آن ادلهی منع تفرقه اگر بیاوریم اینجا باید یک کاری بکنیم.
فقیهی: حالا ما این مورد را در ایران نداریم، چون رهبری با چشم مسلح را قبول دارند و آن معمولاً یک روز زودتر میبینند، لذا خیلی این مورد ندارد ولی در کل ایجاد اختلاف نباید بشود، حالا یک کسایی دیدهاند و ثابت نیست و بیاورند حکم بکند بر دیگران است که از او تبعیّت بکنند.
فتوای دیدن با چشم مسلح، آیا این هم میتواند منشأ تفرقه بشود! یعنی اگر آن بیان حضرت علی که شورایی ارجاع بشود ممکن است آن خلاف فتوای رهبری باشد، اگر رهبری فتوایشان این باشد که میشود ارجاع داده بشود به آن شورا یک حرفی است ولی اگر گفته بشود که نه باید با چشم مسلح امکانش هست و طبق آن حکم بکنند و اکثریت قائل به این نباشند، اینجا شاید بگوییم حکم حاکم برخلاف فتوای خودش باید صادر بشود و آیا به این نتیجه هم میتوانیم برسیم؟
فقیهی: بله اشکالی ندارد، نمونهاش را هم شما میبینید که در روایاتی که امام صادق علیهالسلام میفرمایند حتی در صورتی علم به خلاف هم است حضرت میفرمایند «تَقضًّینا» دیگر ما ببینیم که آن حاکم چه کاری کرده است؟ حاکم جور و این قسم میخورد والله ماه رمضان است یعنی یک همچین زمینهای وجود دارد، در مسئله رؤیت هلال مرحوم امام ارجاع میدادند به آیتالله گلپایگانی؛ میفرمودند مردم هرچه آیتالله العظمی گلپایگانی فرمودند همان را عمل کنند. خوب این خیلی کار قشنگ و خیلی خوبی بود و هیچ اختلافی هم نمیشد. در رؤیت هلال حتی امام رحمهالله علیه میفرمود من هم تبعیّت از نظر آیتالله گلپایگانی تبعیّت میکنم، خوب این خودش یک راهحل است که اصلاً مراجع خودشان به یک نفر واگذار کنند و بگویند شما تحقیق کنید؛ شما هر چه اعلام کردی ما هم همه میگوییم باشد. این یک جور، یک راهحل، این هم راهحل خوبی است که باید این کار مثلاً انجام بشود.
از این طرف نص داریم که با رؤیت افطار کن و صیام کن از این طرف میگوییم حکم حاکم مقدّم بشود، نسبت حکم حاکم با آن گزارهی منصوص چیست؟ آیا دارد آن را تخصیص میزند؟ تحلیل این چه میشود،
فقیهی: اینجا ببینید حاکم، یا حکم حاکم موضوعیت دارد که وقتی حکم حاکم میآید، مردم هم لزومی ندارد که بروند و ببینند؛ اگر آن را هم قبول نکنید این میشود که اگر دید، حکم حاکم یقیناً نافذ میشود؛ رفت بالای کوه ماه را ندید ولی حاکم حکم کرد برایش نافذ است، حکم حاکم نافذ است؛ فقط این میشود در یک صورتی که آن زودتر ببیند، حاکم بعد اعلام بکند، یعنی امشب دیده ولی حاکم میگوید امروز ماه رمضان و فردا عید است، اگر این طور شد این یک بحثی است که آیا در اینجا رؤیت برای این شخص حجّت است؟ علم برایش حجّت است؟ میتواند افطار بکند؟ میگویند میتواند، این موردی است که خودش دیده ولی حاکم روز بعد اعلام کرده است.
در پایان عرض میکنم؛ چند مسئله میتواند در اینجا نقش زیادی داشته باشد، یک مسئله ولایتفقیه، اگر مسئله ولایتفقیه را پذیرفتیم و با ادله اثبات کردیم، اینجا خیلی مسئلهی حکم حاکم نفوذش خیلی راحت میشود چرا؟ چون یقیناً امام معصوم علیهالسلام حکمش نافذ است ولی فقیه هم خلیفه است و جای امام معصوم علیهالسلام است، شئون همان را دارد همانطور که نظر مرحوم امام رحمهالله علیه و اکثر علمائی که قائل به ولایتفقیه هستند این است و نفوذ حکم حاکم در مسئلهی شوّال یقیناً با ولایتفقیه اثبات میشود، امّا اگر ولایتفقیه را قبول نکردیم باز هم بهعنوان امور حسبیه قابل اثبات است، چون یک بحثی است اختلاف انگیز، فرض کنید فرض کنید تعطیلات عید دولت میخواهد اعلام کند طبق چه نظری اعلام میکند؟ خوب این ادای دیون اوّل ماه شوّال باید ده میلیارد به شما بدهد انشاءالله حالا این اوّل ماه شوّال امروز است؟ یا فردا است؟ خوب این آثاری بر آن مترتب است، در هر صورت حکم حاکم برای ما نفوذش نافذ است.
در مورد اعلان هلال شوّال به نظر ما اجماعی است. به نظر ما حکم حاکم در مورد هلال شوّال چه ما ولایتفقیه را بپذیریم چه نپذیریم از باب امور حسبیه قابل اثبات است و باید تبعیّت بشود، هم مردم باید تبعیّت کنند و هم مسؤولین باید تبعیّت کنند و بیان حکم هم برای مجتهد در رساله واجب است که ارشاد جاهل بکنند و اینکه هرسال بیان کنند امروز عید شده یا نشده، این ضرورت ندارد و برای رفع اختلاف یک مقداری گذشت بشود، به نظر میرسد که این تفاهم حاصل میشود و انشاء الله که امسال ما بتوانیم یک وحدتی را ایجاد بکنیم و انشاء الله هیچ اختلافی پیش نیاید.
————————————
۱- نفوذ حکم حاکم در مسأله رؤیت هلال و اجماع آن: شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه جلد ۲ ص۱۲۷،صاحب دعائم الاسلام جلد ۱ ص۲۷۲،شیخ طوسی در خلاف جلد۲ ص۲۰۴،مرحوم کلینی در کافی شریف با نقل مقبوله ی عمر بن حنظله،مرحوم صدوق در کمال الدین،مرحوم صاحب جواهر در جواهر الکلام جلد۸ ص۶۸۹،