شبکه اجتهاد: حلول ماههاى قمرى با رؤیت هلال ثابت مىشود. از صدر اسلام تا سده اخیر، رؤیت هلال بهطور طبیعى و بدون استفاده از ابزارهایى مانند دوربین و تلسکوپ صورت مىگرفت؛ اما در سده اخیر براى رؤیت از ابزار هم استفاده مىشود. اکنون این سؤال پیش مىآید که اگر هلال فقط با ابزار رؤیت شد و بدون آن به هیچوجه قابل رؤیت نبود، آیا باز هم حلول ماه ثابت مىشود یا نه؟ این سؤالی است که استاد علیاکبر سیفی مازندرانی در مقاله ذیل به آن پاسخ دادهاند.
بررسی لغوی الفاظ «شهود»، «رؤیت» و «هلال»
در متون قرآن و سنت، شهود شهر و رؤیت هلال، در موضوع وجوب روزه و افطار، اخذ شده است. در ماده «شهود»، علم حضوری از راه معاینه (مکاشفه) و در ماده «رؤیت» دیدن شیء مرئی با چشم معتبر است. واژه «هلال» نیز، در لغت برای سفیدی و طلوع ماه، زمانی که از محاق بیرون آمده و عموم مردم بتوانند آن را ببینند، وضع شده است. با این قرینه، مقصود از شهود شهر در آیه را میتوان دریافت.
منشأ شکلگیری هلال و معنای خروج آن از محاق
شکلگیری هلال بدین صورت است که ماه در مسیر دورانی خود به دور زمین، میان خورشید و زمین قرار میگیرد و وضعیتی را پدید میآورد که مانع تابش خورشید به آنسوی ماه که روبهروی زمین قرار دارد میشود و بههمین دلیل، تاریکی این سمت از ماه را فرا میگیرد. وقتی این تاریکی، فراگیر میشود، محاق شکل میگیرد. پس از آن، نخستین جزء از ماه که از زیر این سایه بیرون میآید و نور خورشید بر آن میتابد، بهشکل هلال ظاهر میشود و زمانی که در آسمان پدیدار میگردد و میتوان آن را دید، «هلال» نامیده میشود. سپس بهتدریج همه اجزای آن از زیر سایه بیرون میآید تا جایی که نور خورشید به تمام آنطرفی که روبهروی زمین قرار دارد، میتابد. در این حالت آن را بدر مینامند.
نخستین قسمت قرص ماه که از نقطه محاق بیرون میآید، هلال نامیده نمیشود؛ بلکه زمانی هلال بر آن اطلاق میگردد که چند ساعت از زمان خروج گذشته باشد و عموم مردم بتوانند آن را ببینند.
این مسئله نزد فقهای متأخر و نیز متأخرتر (متأخر و المتأخرین) مطرح نبوده است و تنها فقهای معاصر به آن پرداختهاند. نظر مشهور در میان آنان، از جمله دو عالم برجسته؛ امام خمینی و آیتالله خویی(قد) آن است که با چشم مسلح، رؤیت هلال ثابت نمیشود.
بررسی لغوی و تعیین محل نزاع
در آیه «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه»۱ شهود ماه در موضوع وجوب روزه، اخذ شده است. چنانکه در متون سنت، رؤیت در موضوع وجوب روزه و افطار، معتبر شمرده شده است؛ بنابراین بایسته است در آغاز، ماده «شهود» و «رؤیت» را از نظر لغوی بررسی کنیم تا روشن شود، معنای متبادر از این دو واژه در عرف زمان شارع چه بوده است. برای این منظور باید به سخنان لغتشناسان پیشینِ معاصر با زمان شارع مراجعه کنیم؛ چراکه مبنای خطاب و ادبیات قرآن کریم و پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) فهم عرفی و رایج در آن زمان است.
رؤیت
لغتدانان معاصر و همروزگار با شارع، مانند خلیل، ازهری، شَمِر، ابنشُمَیل و دیگران، رؤیت را به دیدن با چشم سر و مشاهده مستقیم تفسیر کردهاند. خلیل آورده است: «و رأیتُ بعینی رؤیهً… و رأیتُه رأیَالعین، أی: حیث یقع البصر علیه».۲ همین تعبیر در عبارت ازهری نیز آمده است.۳
همچنین ازهری گفته است: «شَمِر حدیثی را به سند خود از ابا البختری نقل کرده است که: تراءینا الهلال بذات عِرق، فسألنا ابنَعباس، فقال: إن رسولالله(ص) مَدَّه إلی رؤیته، فإن أُغمِیَ علیکم فأکملوا العِدّه. شمِر میگوید: قوله: تراءینا الهلال،ای تکلفنا النظرَ إلیه هل نراهام لا. شمِر ادامه میدهد: و قال ابنشمَیل: انطلِق بنا حتی نُهلّ الهلال،ای ننظر أنراه وقد تراءینا الهلالَ:ای نظرناه و قال الفراء: العرب تقول: راءیتُ و رأیتُ».۴
عبارت «مدّه إلی رؤیته» یعنی آن را حساب کرد و اندازه گرفت. «مدّ» از ماده «مداد» بهمعنای شماره و اندازه است؛ چنانکه در دعا نیز بههمین معنا آمده است: «سبحانالله مدادَ کلماته».۵ این احتمال نیز وجود دارد که «مدّ» بهمعنای گستردن و توسعه دادن باشد؛ همانطور که در آیات ]هو الذی مدالأرض[ ۶ و ]ألم تر إلی ربک کیف مدّالظلَ[ ۷ آمده است. بر اساس معنای نخست، معنای روایت این است که پیامبر(ص) رؤیت هلال را ملاک اندازهگیری آن بهشمار آورد و بر اساس معنای دوم، هلال را تا رؤیت آن، توسعه داد. در هر حال مقصود، منوط کردن ثبوت هلال به رؤیت آن است.
لغتدانان میان رؤیت بهمعنای علم و رؤیت با چشم فرق نهادهاند. جوهری گفته است: «الرؤیه بالعین تتعدّی إلی مفعول واحد و بمعنی العلم تتعدی إلی مفعولین. یقال: رأی زیداً عالماً».۸
ابوهلال عسکری نیز گفته است: «تفاوت رؤیت و علم این است که رؤیت تنها به موجود تعلق میگیرد؛ ولی علم شامل موجود و معدوم میشود. در هر رؤیتی که بهطور صحیح انجام گیرد و از هر آفتی بهدور باشد، شیء مرئی ضرورتاً معلوم خواهد بود. همچنین هر رؤیتی به امری محدود یا قائم به محدود تعلق میگیرد؛ همانطور که اقتضای هر حس لامسهای آن است که به امری محدود یا قائم به محدود تعلق گیرد.
رؤیت در لغت سهگونه است:
۱. بهمعنای علم. خداوند میفرماید: «و نراه قریباً»؛ یعنی روز قیامت را نزدیک میدانیم، از آن جهت که هر آنچه آمدنی است، نزدیک است؛۹
۲. بهمعنای ظن. خداوند میفرماید: «إنهم یرونه بعیدا»؛ یعنی گمان میکنند قیامت دور است. رؤیت در این آیه بهمعنای علم نیست؛ زیرا معقول نیست چیزی که در علم خداوند نزدیک است، یقین به دور بودن آن داشته باشند. استعمال رؤیت در این دو وجه، مجازی است؛
۳. بهمعنای دیدن با چشم سر که استعمال حقیقی است.۱۰
از این عبارت به دست میآید که معنای حقیقی واژه رؤیت، دیدن با چشم است و دو معنای دیگر، مجازی هستند؛ بنابراین لفظ رؤیت در حدیث «صم لرؤیه الهلال و أفطر لرؤیته»۱۱ بهمعنای علم به ثبوت هلال، هرچند از راهی غیر از رؤیت به دست آمده باشد، نیست.
ابوهلال آورده است: «فرق میان نظر و رؤیت این است که: نظر بهمعنای طلب هدایت و راهیابی است، به قرینه این گفته مردم: نظرتُ فلم أرَ شیئاً. علیبن عیسی گفته است: نظر یعنی طلب ظهور شیء و خداوند ناظر بندگان خویش است با ظهور رحمتش برای آنان. نظر کردن و ظهور چیزی را طلب کردن، از طریق ادراکی است که از راه حس بینایی یا دیگر حواس تحقق مییابد… اگر گروهی به دنبال هلال باشند، میتوان میان افرادی که آن را دیدهاند و میان افرادی که ندیدهاند، تمایز و تفکیک قائل شد، با اینکه همگی ناظر هستند. بر این اساس میتوان گفت: نظر یعنی گرداندن چشم در اطراف مکان شیء مرئی بهمنظور دیدن آن».۱۲
بدین ترتیب دو چیز روشن میشود: اولاً: فرق میان رؤیت با چشم و رؤیت بهمعنای علم و ثانیاً: فرق میان رؤیت و نظر.
شهود
شهود در عبارات لغتشناسان بهمعنای علم حضوری آمده است؛ خواه از راه رؤیت به دست آمده باشد یا از راهی دیگر و ذیل عناوین حضور و معاینه و وجدان میگنجد. علم، اعم است از علم حضوری و علم حصولی که از راه گزارش شخصی دیگر به دست آید.
جوهری نوشته است: «والمشاهده: المعاینه. شهِده شهوداً:ای حضَره؛ فهو شاهدٌ و قوم شهودٌ:ای حضورٌ». ۱۳
ابوهلال عسکری در بیان تفاوت میان شهادت و علم، چنین گفته است: «تفاوت میان شهادت و علم آن است که شهادت اخص از علم است؛ از این رو که شهادت یعنی علم به وجود اشیا بدون واسطه چیزی دیگر. شاهد در معنا نقیض غائب است و بههمین دلیل آنچه با حواس درک میشود و ضرورتاً معلوم است، شاهد نامیده میشود. در مقابل، آنچه که توسط چیزی دیگر (= دلالت) دانسته میشود، غائب نام دارد؛ مانند حیات و قدرت. علت اینکه خداوند متعال، شاهدٌ لکلِّ نجوَی نامیده شده است، آن است که همه موجودات را بهخودی خود [بدون واسطه] میداند؛ بنابراین شهادت، شناختی است که موجودات را دربر میگیرد؛ ولی علم، موجود و معدوم را شامل میشود». ۱۴
راغب نیز در مقام فرق میان شهادت و شهود، اطلاق شهادت به مشاهده با چشم و اطلاق شهود به صرف حضور را ارجح و اولی دانسته است. عبارت او چنین است:
«شهود و شهادت عبارتند از حضور همراه با مشاهده، یا با چشم سر و یا با چشم دل. ممکن است برخی قائل به حضور تنها باشند، به قرینه آیه«عالم الغیب والشهاده»؛ اما ارجح آن است که شهود، بر حضور صرف و شهادت بر مشاهده با چشم اطلاق میشود». ۱۵
عبارات لغتدانان را میتوان چنین جمعبندی کرد: در ماده رؤیت با چشم، افتادن دیده بر شیء مرئی معتبر است؛ بدین صورت که شیء در شعاع چشم سر وارد شود و تصویرش در آن نقش بندد. در معنای شهود نیز، علم حضوری از راه معاینه اخذ شده است، هرچند از راهی غیر از دیدن با چشم سر به دست آید.
با این حال، به قرینه نصوصی که ثبوت هلال را به رؤیت آن منوط کردهاند، معلوم میشود که مقصود از شهود در آیه «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» فقط شهودی است که با رؤیت تحقق مییابد؛ البته رؤیت و شهود هردو گاهی از راه دیدن بدون واسطه با چشم سر، انجام میگیرند و گاهی توسط ابزاری مانند تلسکوپ و مانند آن.
معنای لفظ شهود هرچه باشد، بحث در این است که آیه «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» و حدیث «صم لرؤیه الهلال وأفطر لرؤیته» که در صحیح منصوربن حازم و ابوبصیر و منابع دیگر آمده است، آیا شهود و رؤیت هلال توسط ابزار را شامل میشوند یا خیر.
بررسی آرای فقها
فقهای متقدم از بین معاصران و حتی فقهای متأخرتر و نیز متأخرین و قدما، هیچکدام به این مسئله نپرداختهاند. [از بین معاصران] امام خمینی(قد) به عدم ثبوت هلال با چشم مسلح فتوا داده است.۱۶ آیتالله خویی، شهید صدر(ره) و بیشتر معاصران نیز همین نظر را پذیرفتهاند. در مقابل، برخی فقهای معاصر نظر مخالف را برگزیدهاند. برخی از فقها، فتوای بیشتر معاصران را به نظر مشهور تعبیر کردهاند؛ گویا خواستهاند، تکیهگاه نظر خود را مشهور معاصرین قرار دهند؛ اما این تعبیر نادرست است؛ زیرا شهرت فتوایی میان فقهای متأخر اهل تحقیق (از علامه حلی و فقهای بزرگ پس از او) بیاعتبار است. با این حال، تکلیف شهرت میان فقهای متأخرتر و به طریق اولویت میان معاصران روشن میشود.
ادله عدم اثبات هلال با چشم مسلح
برای عدم اثبات هلال با چشم مسلح میتوان از راههای زیر استدلالهایی کرد:
۱. ظاهر لفظ هلال، بر اساس وضع لغوی؛
در برخی روایات، لفظ هلال در وجوب روزه و افطار اخذ شده است؛ مانند صحیحه منصوربن حازم به نقل از ابیعبدالله(ع) و نیز صحیحه ابیبصیر: «صُم لرؤیه الهلال و أفطر لرؤیته»۱۷ و صحیحه محمدبن قیس از ابیجعفر(ع): «قال أمیرالمؤمنین(ع) إذا رأیتم الهلال فافطروا»۱۸ و روایات مشابه بسیار دیگر.
در معنای حقیقی و موضوعله هلال، معتبر این است که برای عموم مردم قابل رؤیت و مشاهده باشد؛ چنانکه از نوشته خلیل،۱۹ همروزگار امام کاظم(ع) برمیآید. او آورده است: «الهلال غُرّه القمر حین یُهلّه الناس فی غره الشهر یقال أُهِلّ الهلال».۲۰ عبارت «حین یهله الناس» در این ظهور دارد که باید در وضعیت و زمانی باشد که برای مردم قابل رصد باشد.
ازهری نیز از لیث، همان عبارت خلیل را نقل کرده است، با این اضافه که: «یقال: أُهِلَّ القمر ولایقال: أُهِلّ الهلال».۲۱ آنگاه ازهری بهزعم اشتباه بودن سخن لیث، چنین اشکال کرده است: «قلتُ: هذا غلط و کلامالعرب: أُهِلَّ الهلال».۲۲
آنچه در عبارت لیث آمده است، درستتر مینماید؛ زیرا وقتی ماه بهدلیل رصد مردم، به هلال متصف میشود. این گفته مردم: «أُهِلَّ الهلال» از قبیل قضیه بشرط محمول خواهد بود؛ اما این اشکال عقلی منطقی در مکالمات عرف، نادیده گرفته میشود. در هر حال، این اشکال به ظهور کلام مردم در اخذ قید مزبور [قابل رؤیت بودن برای عموم مردم] در معنای واژه هلال، خللی وارد نمیکند. شاهد مطلب، جملاتی است که در عبارات لغتشناسان پیشین در تعلیل نامگذاری هلال به این اسم، آمده است. برای مثال، ازهری از ابوبکر محمدبن دُرَید ازدی ۲۳ نقل کرده است که: «قال أبوبکر: قال أبوالعباس ۲۴: سمیالهلالُ هلالاً لأن الناس یرفعون أصواتهم بالإخبار عنه و أهَلَّ الرجلُ و استهلَّ إذا رفع صوته».۲۵
بنابر این، لفظ هلال برای سفیدی ماه که برای همه مردم با چشم عادی قابل مشاهده است، وضع شده است و آن قسمت از ماه را که صرفاً از محاق بیرون آمده و برای کسی قابل رؤیت نیست، شامل نمیشود. پس معنای موضوعله هلال و ظهور وضعی آن، بر سفیدی ماه پیش از خروج آن از محاق، اطلاق نمیگردد و اراده معنایی عام که رؤیت غیرمتعارف را نیز در بر گیرد، با ظاهر نصوص مورد نظر سازگار نیست و در چنین موردی، معیار، اصالت الحقیقه خواهد بود.
پرواضح است که توضیح مزبور، علت وضع لفظ هلال برای معنای یادشده نیست و از این رو جای طرح این اشکال نیست که در مقام بیان علت و حکمت هستیم. علت وضع، همان ظهور عبارت خلیل و لغتشناسان دیگری است که همروزگار معصومان(ع) بودهاند. ظهور عبارت آنان در این است که پیدایی قابل مشاهده از راه رؤیت متعارف، در معنای لفظ هلال أخذ شده و ارتکاز اذهان عرف آن زمان نیز همین معناست؛ بهگونهای که با شنیدن لفظ هلال، این معنا به اذهانشان تبادر میکرده است.
۲. در احادیث، در موضوع وجوب روزه و افطار، رؤیت به هلال اضافه شده است و ظاهر آن، رؤیت متعارف را میرساند؛ زیرا رؤیت از عناوین عرفی است و زمانی که بهصورت مطلق بیاید، در معنای متعارف ظهور خواهد داشت؛ زیرا این معناست که به ذهن، تبادر پیدا میکند. پس اگر رؤیت به هلال اضافه شود، به حکم تبادر، در رؤیت متعارف با چشم عادی ظهور خواهد داشت.
سرّ مطلب در این است که شارع در موضوع رؤیت هلال، مطابق ارتکاز و فهم عادی و متعارف مردم با آنان سخن میگوید؛ چنانکه در هر موضوع دیگری که اقتضای آن سخن گفتن شارع با مردم باشد، چنین است. اگر ادبیات و خطاب شارع بر اساس فهم رایج عرفی نباشد، بیانی صورت نخواهد گرفت؛ چنانکه خداوند میفرماید: «و ما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومه لیبین لهم»۲۶ لفظ «ل» در آیه برای بیان غرض است و مقصود آیه عبارت است از: تناسب و هماهنگی بیان شارع با زبان قوم و ارتکازات متعارف و گویشی آنان و فهم عادی و عرفیشان و اینکه غرض از این هماهنگی آن است که بیان، تحقق یابد و تفهیم، آسان شود؛ زیرا در غیر این صورت، اغراء به جهل پیش میآید؛ به این صورت که شارع از سخن خود، معنایی را قصد کند؛ اما مخاطبان معنای دیگری را برداشت نمایند. علت اصلی اینکه ادبیات و بیان شارع باید بر اساس فهم عرفی باشد، همین است. بههمین جهت است که میگوییم: مقصود شارع از «صم للرؤیه وأفطر للرؤیه» رؤیتی است که برای عموم مردم مقدور باشد و این زمانی اتفاق میافتد که سفیدی ماه در آسمان ظاهر شود و عموم مردم بتوانند با چشم عادی و متعارف آن را ببینند، نه با استفاده از دستگاههایی از قبیل آنچه گفته شد؛ زیرا از لفظ رؤیت مطلق و بدون قرینه، این نوع رؤیت به اذهان اهل عرف این زمان، چه رسد به عرف زمان شارع، انسباق پیدا نمیکند.
قاعده محاوره و گویش فوق به این مسئله اختصاص ندارد؛ بلکه در همه عبارات شارع که در آنها حکم به عناوین عرفی تعلق گرفته است، جاری میشود؛ زیرا این قاعده، یک ضابطه گویشی میان عقلاست و شارع نیز از آنان بهشمار میآید و آیه مذکور در واقع، مطابقت شیوه شارع با سیره عقلا را گوشزد میکند.
پرواضح است که عناوین عرفی اخذشده در موضوع حکم، از لحاظ موضوعی در ثبوت حکم دخالت دارد؛ زیرا فرض این است که [این عناوین] در لسان خطاب شارع، بهعنوان موضوع حکم آمدهاند و مسلم است که رؤیت هلال با معنای متعارفی که دارد، بهعنوان موضوع وجوب روزه و افطار اخذ شده است.
۳. پارهای روایات بر این دلالت دارند که جواز شهادت در خصوص رؤیت هلال، به وجود بیش از پنجاه مرد منوط است؛ مانند روایت حبیب خزاعی: «قال أبوعبدالله(ع): لاتجوز الشهاده فی رؤیهالهلال دون خمسین رجلا»؛۲۷ وجه دلالت این است که رؤیت پنجاه مرد، تنها وقتی ممکن خواهد بود که هلال بهگونهای آشکار شود که برای عموم مردم قابل مشاهده باشد.
صریحتر از این روایت، صحیحه خزّاز بهنقل از ابیعبدالله(ع) است: «ولیس رؤیهالهلال أنیقوم عدهٌ فیقول واحد قد رأیتُه و یقول الآخرون لم نرَه إذا رآه واحد رآه مأه وإذا رآه مأه رآه ألف». ۲۸
نظیر این صحیحه، موثقه سماعه است: «إنه سأل أباعبدالله(ع) عن الیوم فی شهر رمضان یُختلف فیه، فقال: إذا اجتمع أهل مصر علی صیامه للرؤیه، فاقضه إذا کان أهل المصر خسمه مأه إنسان».۲۹
و نیز موثقه عبداللهبن بکیر بهنقل از ابیعبدالله(ع): «صم للرؤیه و أفطر للرؤیه و لیس رؤیه الهلال أنیجیء الرجل والرجلان فیقولا رأینا. إنما الرؤیه أنیقول القائل: رأیتُ فیقول القوم صدق».۳۰
گرچه این روایات در باب تعارض شهادت مدعیان و منکران رؤیت وارد شدهاند، بهروشنی بر این دلالت دارند که وجوب روزه و افطار، منوط به رؤیت متعارفی است که برای عموم مردم اتفاق بیفتد.
با ادله یادشده، دلیل نادرستی ادعای اطلاق نصوصی که امر میکنند، در صورت رؤیت، روزه بگیرید و افطار کنید، روشن میشود. ادعای ما بر رد این اطلاق، صرفاً از باب انصرافِ بیدلیل و نسنجیده نیست تا بتوان از این لحاظ بر آن خرده گرفت.
۴. از طریقی دانستن رؤیت و منوط ساختن حکم به ثبوت واقعی هلال، محذوری پیش میآید که نمیتوان بدان ملتزم شد. توضیح اینکه رؤیت متعارف، غالباً پس از سپری شدن چند ساعت از خروج هلال از محاق اتفاق میافتد و لازمه این امر، آن است که در طول تاریخ اسلام، از زمان رسولخدا(ص) تا به امروز، روزه مسلمانان در اول ماه رمضان و افطارشان در اول ماه شوّال نبوده باشد؛ زیرا فرض این است که غالباً پس از تحقق موضوع حکم، هلال را رؤیت میکردند. لازمه این امر، آن است که شارع، مکلفان را به طریق و امارهای ارجاع داده باشد که غالباً خلاف واقع است و بدین ترتیب آنان را از تکلیف واقعی دور کرده باشد؛ در صورتی که میتوانست با بیانی مناسب، منوط بودن ثبوت هلال بر خروج آن از محاق را برساند. برای مثال از تعابیری مانند «إذا عُلم أول الشهر» و جز آن استفاده کند که همه راههای علم را شامل میشوند.
به بیانی دیگر، لازمه این سخن، آن است که شارع، تکلیفی را برای بندگان معین کند، سپس خود او، آنان را به مخالفت با این تکلیف واقعی وادارد. چنین چیزی را در حق شارع حکیم نمیتوان پذیرفت. نتیجه اینکه موضوع وجوب روزه و افطار، فقط رؤیت متعارف است.
ممکن است این اشکال مطرح شود که طبق گفته شما، اگر رؤیت متعارف در آینده تغییر کند؛ یعنی مردم عادت کنند بهدلیل فراوانی دوربین یا تلسکوپ، در رؤیت، از آنها استفاده کنند، لازم میآید که هلال با این ابزار ثابت شود؛ زیرا موضوع حکم در آن زمان تغییر یافته است و نیز قاعده چنین اقتضا میکند؛ یعنی رجوع به امور متعارف هر زمان در تعیین موضوعات عرفیه؛ چنانکه فقها این قاعده را در ابواب مختلف فقهی پذیرفتهاند؛ مانند تعیین مکیل و موزون در باب ربا و مؤونه در باب خمس و موارد دیگر.
پاسخ: این سخن زمانی درست است که متعارف عصر شارع، خصوصتی نداشته باشد؛ درحالیکه در این بحث، احتمال دخالت داشتن ظهور هلال و قابلیت رؤیت متعارف آن در وجوب روزه و افطار، گریزناپذیر است.
۵. قاعده تمسک به عام در شبهات مفهومیه مخصصِ دایر بین اقل و اکثر: در محل بحث، عموم وجوب روزه در ماه رمضان وارد شده و به رؤیت هلال شوّال، مستثنی شده است. همچنین عموم جواز اکل و شرب در غیر ماه رمضان وارد شده و در مقابل، رؤیت هلال ماه رمضان بهعنوان مخصص ذکر شده است؛ مانند صحیحه عبداللهبن سنان: «و لاتصم إلا للرؤیه»۳۱ و احادیث دیگر.
مدلول مخصص، دایر است میان اقل (رؤیت هلال با چشم سر بهصورت متعارف) و مطلق رؤیت، هرچند با تلسکوپ و مانند آن.
مقتضای قاعده آن است که هنگام رؤیت هلال شوّال با چشم مسلح، به عموم وجوب روزه و هنگام رؤیت هلال ماه رمضان، به عموم جواز اکل و شرب رجوع کنیم. جای طرح این اشکال نیست که دلیل دالّ بر وجوب روزه در ماه رمضان و جواز اکل در شعبان، از قبیل مطلق است نه عموم؛ زیرا در جای خود ثابت کردهایم که قاعده مزبور در اطلاق و تقیید نیز جریان دارد.
ادله قائلین به جواز ثبوت هلال با چشم مسلح
مهمترین ادله کسانی که روزه و افطار را با رؤیت بهوسیله دستگاه جایز میشمرند و آن را ملاک وجوب روزه و افطار در اول ماه رمضان و شوّال میدانند، از قرار زیر است:
۱. شکلگیری هلال، امری تکوینی و واقعی است و عبارت است از خروج ماه از زیر سایه زمین که میان ماه و نور خورشید حایل شده است و قرار گرفتن بخشی از ماه در برابر نور خوشید و ثبوت امر تکوینی و واقعی، تابع رؤیت مردم نیست؛ بنابراین اگر از طریق دستگاه ثابت شود و با چشم مسلح دیده شود، این رویداد تکوینی ثابت میگردد؛ چراکه در نصوص، وجوب روزه و افطار به ثبوت هلال منوط شده است.
اشکال این دلیل آن است که:
اولا: منوط بودن وجوب روزه و افطار به ثبوت هلال واقعی، مردود است؛ زیرا چنانکه گذشت، نصوص در منوط بودن حکم به رؤیت متعارف، ظهور دارند.
ثانیاً: آن بخش از سفیدی ماه که از محاق بیرون آمده، اگر بهگونهای عیان نباشد که بتوان بهطور متعارف آن را دید، هلال نامیده نمیشود؛ زیرا از سویی معنای موضوعله هلال، آن را در بر نمیگیرد و از سوی دیگر، اقتضای قاعده اصالت الحقیقه، ظهور هلال در معنای مزبور است.
۲. صحیحه هشامبن حکم از ابیعبدالله(ع): «إن کانت له بینه عادله علی أهل مصر أنهم صاموا ثلاثین علی رؤیته قضی یوماً»۳۲ با این ادعا که وجوب قضا در کلام امام(ع) فرع منوط بودن حکم به ثبوت واقعی است؛ زیرا طبق روایت، از آنجا که افطار آن مرد در روز سیام بهزعم رؤیت یا گزارش برخی مطابق واقع نیست، واجب است روزه آن روز را قضا کنند.
در نقد دلیل فوق میتوان گفت:
اولاً: اگر مقصود امام(ع) از «اهل مصر» کبرای کلی باشد و بر شهر کسی که درباره روزه بیست و نه روزه پرسیده است، قابل انطباق باشد، معنای سخن حضرت چنین خواهد بود: اگر کسی بیست و نه روز، روزه بگیرد و آنگاه شخص عادلی به او بگوید که مردم شهر او، سی روز روزه گرفتهاند، قضای آن روز بر او واجب خواهد بود و اگر مقصود، شهر شخص افطارکننده باشد که مورد سؤال است چنانکه بعید نیست مسئله روشن است. پس بنابر هر دو احتمال، سخن حضرت در منوط بودن وجوب افطار و روزه به رؤیت متعارف ظهور دارد.
ثانیاً: اگر مراد از اهل مصر، مردم شهری دیگر باشد، نه شهر کلی و نیز نه خصوص شهر شخص مورد سؤال، بر شهر نزدیک و همافق با شهر آن شخص حمل میشود. علت این انصراف آن است که در آن زمان، مردم با شتر و اسب و الاغ و حیوانات دیگر مسافرت میکردند؛ از این رو خبرها میان شهرهای نزدیک رد و بدل میشد، نه شهرهای دور. بر این اساس، مدلول روایت این خواهد بود که ثبوت هلال، مشروط است به رؤیت مردم شهر، نه یک شخص و این رؤیت چیزی جز رؤیت متعارف نیست. نتیجه اینکه دلالت این روایت بر مدعای ما قویتر است.
۳. احکام به طبایع موضوعاتشان تعلق میگیرند. اگر موضوع به هر طریق و با هر ابزاری ثابت شود و بهطور وجدانی و یقینی معلوم گردد، حکم ثابت خواهد شد. برای مثال اگر شخص عادلی با استفاده از دوربین یا تلسکوپ، ببیند که کسی، دیگری را کشت، بدون هیچ اشکالی جایز است، در دادگاه شهادت دهد. دیدن هلال با چشم مسلح نیز همینگونه است.
نقد: این استدلال در فرضی تمام است که وجوب روزه و افطار به اولین لحظه خروج ماه از محاق یعنی خروج آن از زیر سایه زمین و در معرض نور خورشید قرار گرفتن تعلق گرفته باشد. در این صورت، با توجه به اینکه فعلیت حکم، منوط است به علم به تحقق موضوع آن، اگر ماه توسط هر ابزاری مشاهده شود، حکم بر آن مترتب خواهد شد.
اما مقتضای دقت نظر، خلاف این است؛ زیرا چنانکه گفتیم، فرض این است که موضوع وجوب روزه و افطار، رؤیت متعارف هلال است و این زمانی تحقق مییابد که هلال چنان آشکار باشد که عموم مردم بتوانند آن را ببینند. از سویی، احتمال خصوصیت داشتن (قابل رؤیت متعارف بودن) در موارد این نصوص، برای جلوگیری از انعقاد اطلاق و جواز فراروی به غیر آن، کفایت میکند. همچنین اگر متیقن، امری متعارف باشد و خارج از متیقن، امری غیرمتعارف، وجود متیقن در مقام تخاطب، مانع انعقاد اطلاق میشود.۳۳ رؤیت با چشم مسلح نیز از همین قبیل است.
۴. بیشک در آیه «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه»، شهود ماه رمضان در موضوع وجوب روزه، اخذ شده است. ماه رمضان یک رویداد تکوینی است و اگر معلوم گردد، روزه واجب خواهد شد. همچنین موضوع وجوب افطار عبارت است از ثبوت واقعی ماه شوّال. چنانکه در بررسی لغوی گذشت، در معنای واژه «شهود» رؤیت و دیدن با چشم معتبر نیست؛ بلکه این واژه برای علم حضوری وضع شده است؛ هرچند از راهی غیر از رؤیت به دست آید. بدین ترتیب، اگر ثبوت ماه به هر طریقی معلوم شود، حکم بر آن بار میگردد.
نقد و بررسی:
مدلول نصوص، اعتبار رؤیت در اثبات ماه است و حتی از نصوص چنین برمیآید که هلال آشکار و قابل مشاهده برای عموم مردم، در موضوع وجوب روزه و افطار اخذ شده است. به قرینه این نصوص، درمییابیم که مقصود از شهود شهر در آیه، شهود از راه رؤیت هلال آن است. از طرفی، شهود، یک عنوان عرفی محض است و به شهود متعارف انصراف دارد.
اشکالی که در خصوص استدلال پیشین مطرح شد، در رابطه با این استدلال نیز مطرح میشود؛ زیرا تکوینی و واقعی بودن ماه، منافاتی با این ندارد که شارع در موضوع حکم، آشکار و قابل رؤیت بودن هلال برای عموم مردم را معتبر بداند. علت امر آن است که ثبوت واقعی ماه، تمام موضوع نیست؛ بلکه ظهور هلال و قابلیت دیده شدن معمول آن نیز، در موضوع اخذ شده است.
۵. پارهای از نصوص در این ظهور دارند که ثبوت هلال به رؤیت آن، هنگام غروب آخرین روز ماه گذشته منوط نیست؛ بلکه بر واقعیتی متوقف است که با رؤیت آن در صبح اولین روز ماه جدید معلوم میشود. نمونه این نصوص، روایت داوود از ابیعبدالله(ع) است: «إذا طُلب الهلالُ فیالمشرق غُدوهً فلم یُرَ، فهوهاهنا هلال جدید رؤیام لم یُرَ».۳۴
معنای حدیث این است که اگر هلال در سپیدهدم روز بیست و نهم ماه رمضان دیده نشود، آن روز، آخرین روز ماه رمضان و فردای آن روز، عید خواهد بود و اگر هلال در آن هنگام دیده شود، آن روز عید خواهد بود. علت آن است که رؤیت آن در این هنگام، حکایت از ثبوت هلال در شب گذشته دارد. پس مقصود از هلال جدید، هلالی است که در غروب شب گذشته، نبوده و تازه طلوع کرده است و نیز دیدن آن در سپیدهدم، نشانه این است که شب آینده (یعنی شب سیام) شب عید است.
وجه استدلال: روایت مزبور از راه مفهوم، بر این دلالت دارد که رؤیت هلال در صبح روز بیست و نهم برای اثبات هلال در غروب شب گذشته اگر در آن هنگام دیده نشده باشد کافی است. بر این اساس ثبوت هلال، منوط به رؤیت نیست؛ بلکه منوط به واقعیتی است که با رؤیت آن در صبح روز بعد کشف میشود.
نقد استدلال:
اولاً: این روایت بهدلیل وجود زکریابن یحیی کندی در طریق آن، ضعیف است؛
ثانیاً: اینکه شارع امارهای دیگر برای اثبات هلال قرار دهد، با اماره بودن رؤیت متعارف آن در غروب شب بعد منافات ندارد. ثمره [این تعدد اماره] آن است که اگر یکی از دو اماره تحقق نیابد، ثبوت هلال بر اماره دیگر متوقف خواهد بود.
۶. صحیحه مرازم از پدر خود از ابیعبدالله(ع): «إذا تطوّق الهلالُ فهو للیلتین وإذا رأیت ظلّ رأسک فیه فهو لثلاث».۳۵
این روایت، از نظر سندی صحیح است و اشکالی ندارد. وجه دلالت آن نیز چنین است که ثبوت هلال از راه تطوّق [= تشکیل حلقه نورانی در اطراف آن]، بر این دلالت دارد که ثبوت آن، منوط است به واقعیت آنکه تطوق هلال در شب دوم، کاشف از این واقعیت است؛ بنابراین رؤیت یکی از طرق و امارات است و موضوعیتی ندارد.
نقد و بررسی:
اینکه شارع، غیر از رؤیت متعارف، امارات دیگری نیز قرار داده باشد، با اماره بودن آن منافاتی ندارد و این بهمعنای کفایت مطلق ظن نیست؛ البته اشکالی در ثبوت هلال نیست؛ اگر از طریق دیگران نسبت به تحقق رؤیت متعارف آن، علم حاصل شود؛ مانند شیاع مفید علم یا گزارش کسی که گفتهاش علمآور است؛ بنابراین، ثبوت هلال از راه گذشتن سی روز بهدلیل علم وجدانی و یقینی به دخول ماه جدید منافتی با این ندارد که رؤیت متعارف در غیر این صورت، اماره باشد. براین اساس اقتضای اماره بودن رؤیت متعارف آن است که تا وقتی اماره دیگری تحقق نیابد و نیز علم یقینی و وجدانی حاصل نشود، ثبوت هلال، منوط به رؤیت متعارف خواهد بود و در غیر این صورت، هلال از طریق امارهی دیگر یا از طریق علم وجدانی بهسبب گذشتن سی روز یا بهسبب متعارف دیگر، ثابت خواهد شد. بدین ترتیب اماره بودن تطوّق و رؤیت در سپیدهدم روز بیست و نهم و مواردی از این قبیل، در طول عدم تحقق رؤیت متعارف در غروب شب آن روز است.
آنچه گفته شد، مهمترین ادله قائلین به جواز بود و همانطور که دیدید، هیچیک تمام نبودند و توان اثبات مدعی را نداشتند. نتیجه اینکه هلال با رؤیت توسط چشم مسلح ثابت نمیشود.
چند نکته مهم
۱. هلال با رؤیت توسط دوربین و تلسکوپ در آسمان ابری یا غبارآلود و یا با وجود مانع آسمانی دیگر، ثابت میشود؛ زیرا فرض این است که اگر مانع نبود، هلال آشکار میشد و قابلیت رؤیت داشت. کاری که دستگاه میکند، صرفاً رفع مانع است.
۲. اگر از طریق دستگاه، محل هلال مشخص شود و پس از نشان دادن مکان آن، مردم بتوانند آن را ببینند، بدون اشکال هلال ثابت میشود؛ زیرا فرض این است که رؤیت عادی با چشم محقق شده است و نقش دستگاه فقط زمینهسازی بوده است.
۳. همه بحثهای گذشته در جایی است که حاکم شرع به ثبوت هلال حکم نکرده باشد؛ اما اگر حکم کند، به-دلیل ولایت مطلقه فقیه و نیز بهدلیل وجود نصوص خاص و معتبر در مقام، هلال ثابت خواهد شد. در بخش صوم کتاب «دلیل تحریرالوسیله» بهتفصیل در این باره بحث کردهایم. با حکم حاکم، این مشکل بغرنج حل میشود و مایه چنددستگی و نزاع میان مؤمنان رخت برمیبندد و بهبرکت ولایت مطلقه فقیه که در مذهب تشیع وجود دارد، مشکل برطرف میشود.
۴. اگر حاکم براساس فتوای خود مبنی بر ثبوت هلال با رؤیت آن از راه چشم مسلح، به ثبوت هلال حکم دهد، با اینکه یک مسئله اختلافی است، حکم او در حق سایر فقهای مخالف و نیز بر مقلدانشان نیز نافذ است. علت امر این است که:
اولاً: ادله ولایتفقیه بر منصب فتوا، نمیتواند شامل مواردی شود که نفوذ فتوای او و عمل به آن، به تفرقه و چنددستگی مؤمنان بینجامد؛ زیرا از مسلمات دین است که شارع، منصب فقاهت و مرجعیت شرعی را به این منظور قرار داده است که امت، نظام یابد، چنددستگی از بین برود، جمع مؤمنان محفوظ بماند و عاملی برای عزت و شوکت شیعه دوازدهامامی باشد. ولایتفقیه بر چنین اساس محکمی استوار است و اگر نفوذ فتوای فقیه با این اساس در تضاد باشد و فاقد این مصلحت باشد، ادله ولایت این صورت را شامل نخواهد شد و برای اثبات ولایت او بر فتوا در چنین موردی صلاحیت نخواهد داشت.
ثانیاً: این مسئله از قبیل یقین به خطای حاکم در مستند حکم خود نیست؛ زیرا مراد از یقین در باب خطای حاکم، یقین وجدانی است؛ درحالیکه در اینجا، علم تعبدیای مقصود است که از راه امارات اجتهادیه برای دیگر فقها به دست آمده است؛ چراکه در غیر این صورت نفوذ حکم حاکم در حق سایر فقها، بیمعنا و بلکه لغو خواهد بود. این در حالی است که قائلان به عدم حجیت حکم حاکم در صورت یقین به خطای مستند او، قائل به نفوذ حکم او در حق سایر مجتهدان هستند.
ازاینرو چنانچه فقهای دیگر برخلاف حکم حاکم در مسئله ثبوت هلال و دیگر احکام و موضوعات شرعی حکمی صادر کنند، حکمشان نافذ نخواهد بود.
و اگر یکی از فقها به انتخاب خودشان، عهدهدار حکومت و رهبری مؤمنان شود، جایز نیست پیش یا پس از حکم او، فتوا یا حکمی صادر کنند که موجب تضعیف او شود؛ زیرا چنانچه گفتیم، ادله ولایتفقیه بر منصب فتوا و حکومت و قضاوت، از شمول چنین موردی عاجز است.
……………………………………….
پینوشتها
۱. بقره، ۱۸۵؛
۲. کتاب العین: ج ۱، ص ۶۳۷. توفی الخلیل سنه ۱۷۵ ه.ق، فهو معاصر الإمام الکاظم(ع)؛
۳. تهذیباللغه: ج ۱۵، ص ۳۱۶؛
۴. تهذیباللغه: ج ۱۵، ص ۳۲۲- ۳۲۱؛
۵. النهایه: ج ۴، ص ۲۶۲؛
۶. رعد، ۳؛
۷. فرقان، ۴۵؛
۸. صحاح اللغه: ج ۶، ص ۲۳۴۷؛
۹. اشاره به حدیث «کل ما هو آتٍ قریبٌ»، مترجم؛
۱۰. معجمالفروق اللغویه: ص ۲۶۳؛
۱۱. الوسائل: ب ۱۱ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۴ و ۵ و ۶ و ۱۰ و ۱۶؛
۱۲. معجمالفروق اللغویه: ص ۵۴۳؛
۱۳. صحاحاللغه: ج ۲، ص ۴۹۴؛
۱۴. معجمالفروق اللغویه: ص ۳۰۵؛
۱۵. المفردات فی غریبالقرآن: ص ۲۶۸ – ۲۶۷؛
۱۶. امام خمینی(قد) میگوید: رؤیت هلال با ابزار جدید معتبر نیست؛ بنابراین اگر توسط ابزار بزرگکننده یا نزدیککننده مانند تلسکوپ دیده شود و بدون ابزار قابل رؤیت نباشد، نمیتوان به اول ماه حکم داد. تحریرالوسیله: ج ۲، ص ۶۳۸، م ۱۸؛
۱۷. الوسائل: ب ۱۱، من ابواب أحکام شهر رمضان، ح ۴ و ۵؛
۱۸. الوسائل: ب ۱۱، من ابواب أحکام شهر رمضان، ح ۶؛
۱۹. متوفی ۱۷۵ هق؛
۲۰. کتابالعین: ج ۳، ص ۱۸۹۶؛
۲۱. تهذیباللغه: ج ۵، ص ۳۶۵؛
۲۲. همان؛
۲۳. از بزرگترین لغتشناسان زبان عربی است. در سال ۲۲۳ متولد شد و در سال ۳۲۱ از جهان چشم فروبست. الجمهره فی اللغه، الإشتقاق، الخلیل الکبیر، والخلیل الصغیر از جمله آثار او هستند. وقتی از دنیا رفت، مردم در حق او گفتند: با مرگ ابندرید و جبائی که در یک روز رخ داد علم لغت و کلام نیز مردند./ مقدمه کتاب فقه اللغه للثعالبی / تراجم أئمه اللغه، ص ۱۴؛
۲۴. ابوالعباس احمدبن زیدبن سیارالشیبانی در سال ۲۰۰ به دنیا آمد و در سال ۲۹۱ از دنیا رفت. در زمان خود، در نحو و لغت، امام کوفیین بود. از محضر ابنالاعرابی و دیگران بهرهها برد. شخصی مورد اعتماد و دیندار بود و به راستگویی و شناخت غریب و روایت شعر کهن شهرت داشت و از همان کودکی نزد اساتید به تفوق شناخته میشد. زمانی که ابنالاعرابی در چیزی تردید میکرد، نظر ابوعباس را جویا میشد و این خودْ اطلاعات واسع او را میرساند. ابوبکر تاریخی از او چنین یاد کرده است: ابوعباس ثعلب در میان عربزبانان، راستگوترین، والامقامترین، پرآوازهترین، برجستهترین و دانشمندترین بود./ مقدمه فقه اللغه للثعالبی: ص ۲۰؛
۲۵. تهذیباللغه: ج ۵، ص ۳۶۶؛
۲۶. ابراهیم: ۴.
۲۷. وسائلالشیعه: ب ۱۱ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۱۳؛
۲۸. وسائلالشیعه: ب ۱۱ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۱۰؛
۲۹. وسائلالشیعه: ب ۱۱ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۶؛
۳۰. وسائلالشیعه: ب ۱۱ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۱۴؛
۳۱. وسائلالشیعه: ب ۱۱ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۱۶؛
۳۲. وسائلالشیعه: ب ۵ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۱۳؛
۳۳. در مبحث اطلاق و تقیید کتاب «بدایع البحوث» و کتاب «دقائق البحوث» در علم اصول، این مسئله را بررسی کرده و توضیح دادهایم؛
۳۴. وسائلالشیعه: ب ۹ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۴؛
۳۵. وسائلالشعیه: ب ۹ من أبواب أحکام شهر رمضان، ح ۲.