شبکه اجتهاد: شاید برای بسیاری چون نگارندهٔ این سطور، سؤال باشد که صحیح بخاری چگونه این جایگاه را بین اهل سنت یافته است که آن را به تعبیر خودشان (تالی تلو قرآن) میدانند! به نظر برخی محققان که شاید در نظر دیگران نگاهی بدبینانه تلقی شود، یک وجه عمدهٔ آن، عدم التفات بخاری به اهل بیت و روایت از آن بزرگواران است. چه از امام صادق (ع) با آن کثرت حدیث حتی یک روایت هم نقل نکرده است.
فراتر از این، بخاری از کسانی همچون عمران بن حطان و عکرمه نقل روایت میکند که اولی ناصبی و دومی از خوارج بوده است، حال آنکه از امیرالمؤمین (ع) با آن مصاحبت بینظیرش با حضرت رسول (ص)، تنها نوزده حدیث روایت کرده است. اینها را اگر در کنار پدیدهٔ تقطیع روایت قرار بدهیم – که به نظر میآید از روی غرضپیامبر و به صورت هدفمند صورت گرفته است – دیگر جای توجیهی برای مبانی حدیثی بخاری باقی نمیگذارد.
فهم این مسئله واضحتر میشود وقتی بدانیم احمد بن شعیب نسائی (م ۳۰۳) صاحب سنن و یکی از صحاح در فن رجال، قویتر از بخاری و مسلم است و با این حال در مسائل رجالی کمتر به سخن او اسناد داده میشود «لأن فیه رائحه من التشیع». البته تشیع نه به معنای مصطلح امروزی آن، بلکه به معنی تقدم علی علیهالسلام بر باقی صحابه.
مرحوم محقق طباطبایی در کتاب علی ضفاف الغدیر [شماره ۵۳۴]، مینویسد: بخاری در الکنی (ص۶۶) همچون أبوعاصم النبیل، حدیث غدیر را تقطیع کرده و بصورت ناقص روایت میکند. نقل بخاری چنین است: «…ابن أبی أوفی، قال: «رأیت النبی صلی الله علیه وسلم أخذ بعضده حتی رأیت بیاض إبطیه».
این حدیث را ابن ابی حاتم رازی در الجرح والتعدیل (ج۹ ص۴۳۱) به همین شکل ناقص و مبتور روایت میکند. محقق کتاب در پاورقی توضیح میدهد:
کأنه یعنی بعضد علی رضی الله عنه یوم قال من کنت مولاه فعلی مولاه»!
تعبیر مرحوم والد، زیبا و قابل تأمل است:
لم یتموا الخبر ولم یصرّحوا باسم علی، وإنما کنّوا عنه بالضمیر دون أن یتقدمه اسم ظاهر. کلّ ذلک إخفاء لفضائل علی ومعاکسه لقول النبی (ص) حیث قال: ألا فلیبلغ الشاهد الغائب؛ فهؤلاء عاکسوه وأخفوه جهدهم!
سخن ابن دحیه کلبی محدث، مورخ و شاعر اندلسی (۵۴۴ – ۶۳۳) نیز این دیدگاه را تأیید میکند. وی در کتاب المستوفی فی ألقاب المصطفی در ذیل یکی از القاب پیامبر اکرم (ص)، با کنار هم نهادن نقل بخاری و احمد بن حنبل در کنار یکدیگر، تصریح میکند که بخاری روایت را تقطیع میکرده است و عامدانه اسم علی را حذف میکرده است! عین عبارت ابن دحیه چنین است:
أورده البخاری ناقصاً مبترّاً کما تری، وهی عادته فی إیراد الأحادیث التی من هذا القبیل؛ وما ذلک إلا لسوء رأیه فی التنکب عن هذا السبیل، وأورده الإمام أحمد بن حنبل کاملاً محققّاً، وإلی طریق الصحه فیه موفقّاً… قطّعه البخاری وأسقط منه علی عادته کما تری و هو ممّا عیبَ علیه فی تصنیفه علی ما جری، ولا سیّما إسقاطه لذکر علی رضی الله عنه؛ وفی القصه فقه وعلم کثیر… (المستوفی فی ألقاب المصطفی، چاپ فاکسیمیله، برگه ۶۹-۷۱).۱
ابن شهرآشوب مازندرانی هم در کتاب مثالب النواصب خود (ج۲، ص۱۵، فی کتمانهم الحق وإظهارهم الباطل) در باره بخاری و امثال او چنین دیدگاهی را مطرح کرده است.
———————————————–
۱. این نکته را مدیون دوست دانشورم جناب آقای امیر تقدمی دام توفیقه هستم.