احمد مروارید
درزمینه کیفیت ثبوت اول ماه پرسشهای متعددی مطرح است:
۱٫ آیا اول ماه با حکم حاکم شرع ثابت میشود؟
۲٫ آیا با پیشگویی منجمان اول ماه ثابت میشود؟
۳٫ اگر تنها با رؤیت هلال اول ماه ثابت میشود، رؤیت در محلی که در آن قرار داریم یا شهرهای همافق آن لازم است یا خیر؟
۴٫ اگر جواب مثبت است، راه شناخت منطقه همافق چیست؟
۵٫ اگر جواب منفی است آیا رؤیت در هر منطقهای از نقاط جهان کافی است یا در این زمینه شرط خاصی وجود دارد؟
۶٫ آیا معیار در رؤیت، دیدن با چشم معمولی است یا رؤیت با تجهیزات رصدی هم کافی است؟در این گفتار تلاش شده است پاسخ اجمالی به پرسش پنجم ارائه گردد.
دراینباره دو نظریه از سوی فقها اظهار شده است:
نظریه اول: به نظر مشهور فقها رؤیت در منطقهای که در آن قرار داریم یا منطقه متحدالافق لازم است. منظور از منطقه متحدالافق محلی است که اگر هلال در آن دیده شود، در صورت فقدان موانع جوی، در منطقهای که در آن قرار داریم نیز دیده میشود. البته تشخیص چنین منطقهای آسان نیست. که در ادامه این نوشتار توضیح بیشتری دراینباره خواهد آمد.
نظریه دوم: سردمدار این نظریه در روزگار معاصر مرحوم آیتاللهالعظمی خوئی (ره) است. ایشان در خاتمه کتاب «المسائل المنتخبه» ادلهای بر قول مختار خود ذکر کردهاند که در کتاب فقه فتوایی ایشان «منهاج الصالحین» نیز آمده است. [۱] پس از ایشان نیز برخی دیگر این نظر را اختیار کردهاند. [۲] البته طرفداران این نظریه تعبیرات مختلفی دارند. در فتوای اولیه مرحوم آیتالله خوئی هیچ شرطی ذکر نشده است. [۳] اما ایشان بعداً ـ شاید به دلیل اشکالاتی که به اطلاق این نظریه وارد میشود ـ قیدی اضافه کردهاند و آن اینکه این دو شهر در مقداری از شب ـ و لو اندک ـ مشترک باشند. برخی دیگر اشتراک در دوسوم از شب را قید کردهاند. [۴]مرحوم آیتالله خوئی بهطورکلی دو دلیل و یک شاهد بر مختار خود ذکر کردهاند که به نقل و نقد آن بهطور اختصار میپردازیم:
دلیل تکوینی: آغاز ماه جدید یعنی خروج ماه از محاق. و خروج ماه از محاق یک پدیده خارجی متشخص و واحد است. و با خروج ماه از محاق، ماه قمری جدید آغاز میگردد. و نسبت همه نقاط کره زمین به این پدیده یکسان است. بنابراین با رؤیت ماه در یک نقطه از کره زمین، خروج ماه از محاق و آغاز ماه قمری جدید که یک پدیده خارجی واحد است برای همه نقاط ثابت میگردد.
نقد: اشکال اساسی این دلیل آن است که اگر تکیه ایشان بر خروج ماه از محاق ـ که یک امر تکوینی است ـ باشد، لازمه این سخن آن است که آغاز ماه جدید با محاسبات نجومی که بهراحتی میتواند خروج از محاق را پیشگویی کند ثابت گردد و برای ثبوت شرعی اول ماه، قابلیت هلال برای رؤیت ضرورت نداشته باشد. درحالیکه خود ایشان این مطلب را نپذیرفتهاند.
دلیل روایی: مقتضای اطلاق برخی روایات آن است که ثبوت رؤیت هلال در هر منطقهای برای ثبوت اول ماه کافی است.
نقد: همانگونه که اندیشمندان علم اصول تذکر دادهاند در صورتی میتوان به اطلاق کلام در یکجهت تمسک کرد که متکلم ازآنجهت در مقام بیان باشد؛ حال در هرکدام از این روایات ممکن است امام (ع) در مقام بیان مطلب دیگری غیرازاینکه «آیا ثبوت هلال در منطقه دیگر هم کافی است یا خیر» باشد. [۵] در این بخش ممکن است اشکالی به نظر آید و آن اینکه: اندیشمندان اصولی همگی بر این نکته تأکید ورزیدهاند که اگر شک داشته باشیم متکلم در مقام بیان هست یا خیر، به حکم اصل عقلایی حکم میکنیم که متکلم در مقام بیان است.
پاسخ آن است که: مفاد این اصل عقلایی آن است که اگر شک داشته باشیم متکلم اساساً در مقام بیان است یا در مقام اهمال یا اجمال، گوییم متکلم در مقام بیان است. اما اگر اصلِ اینکه متکلم در مقام بیان است را وجدانا یا به اصل احراز کنیم، اما شک ما در این باشد که متکلم ازاینجهت مقام بیان است یا جهت دیگر، هیچ اصلی وجود ندارد که اثبات کند متکلم ازاینجهت خاصِ موردنظر در مقام بیان است.
آیتالله خوئی پس از بیان ادله بر مختار خود، شاهدی نیز بر این مطلب ذکر کرده و فرمودهاند:
«ظاهر آیات و روایات آن است که شب قدر و عید فطر برای همه مسلمانان در همه نقاط جهان یکی است؛ شب قدر زمانی که است مقدرات یکساله در آن تثبیت میشود و عید فطر و قربان روزی است خداوند آن را برای همه مسلمانان عید قرار داده است.»
اما این شاهد مردود است چون حتی بر اساس نظریه آیتالله خوئی هم نمیتوان وحدت شخصی شب قدر و روز عید فطر و قربان را برای همه مسلمانان اثبات کرد. چراکه بر اساس نظریه خود ایشان روزهای ماههای قمری در مناطقی که در شب مشترک نیستند متفاوت خواهد شد. بنابراین وحدت شب قدر و روز عید که از آیات و روایات استفاده میشود، «وحدت نوعی» است نه «وحدت شخصی».
ممکن است چنین به نظر آِید که مبنای آیتالله خوئی محذورات عملی کمتری را به دنبال دارد. چراکه بر اساس مختار مشهور، در هر سال روزهای ماه رمضان و عید فطر برای کشورها و شهرهای مختلف، متفاوت باشد. بنابراین متفاهم عرفی موافق با مبنای آیتالله خوئی است.
اما باید گفت: مبنای آیتالله خوئی هم دارای استبعاداتی عرفی است.
استبعاد اول:
فرض کنید در غروب روز بیست و نهم رمضان، هلال شوال در شهر ما دیده نشود. صبح روز بعد در زمانی که در یکی از کشورهای قاره امریکا که در آن ساعت غروب است، هلال شوال دیده شود. آیا میتوان ملتزم شد که تا این لحظه صبح ما در ماه رمضان بودهایم و از این لحظه به بعد ماه شوال برای ما آغاز شود؟!
چهبسا برای دفع همین محذور بوده است که مرحوم آیتالله خوئی قیدی اضافه کرده و فرمودهاند «با رؤیت هلال در نقطه دیگر از جهان ماه قمری جدید برای ما ثابت میشود مشروط به اینکه دو منطقه در یک زمانِ هرچند اندک در شب اشتراک داشته باشند. و اینگونه نباشد که قبل از آغاز شب برای آن شهر، شب برای ما به پایان برسد و روز آغاز گردد»
اما این مطلب هم رافع اشکال نیست. چراکه اگر مثلاً در شهر ما یک ساعت تا پایان شب مانده باشد و در همان لحظه در یک نقطه از جهان که در یک ساعت شب با ما مشترک است، هلال رؤیت شود، بر اساس این نظریه سه فرض وجود دارد که همگی مردود است.
اول: تمام شب، جزء مال شوال باشد.
این فرض پذیرفته نیست. چون چگونه ممکن است ساعات آغازین شب که ماه در هیچ جا رؤیت نشده، برای ما جزء ماه شوال باشد.
دوم: تمام شب، جزء ماه رمضان باشد.
این فرض هم مردود است. چون طبق نظریه ایشان، روز بعد قطعاً جزء ماه شوال است. حال چطور میتوان گفت شبی که هلال در آن رؤیت شده جزء ماه رمضان باشد و روز بعد جزء ماه شوال؟!
سوم: تا لحظه رؤیت هلال، جزء ماه رمضان باشد. و ساعت پایانی شب جزء ماه شوال.
تفکیک شب به این صورت هم عرفا بعید است.
برخی صاحبنظران برای دفع این اشکال، شرط دیگری اضافه کردهاند و فرمودهاند: «اشتراک در حداقل دو ثلث شب لازم است.»
این مطلب هم جز اینکه راهحلی برای اشکال مذکور است، هیچ دلیلی ندارد.
استبعاد دوم:
رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) روزه و افطار خود را بر اساس رؤیت هلال در منطقه خود قرار میدادهاند. و اجمالاً میدانیم که در بسیاری از ماههای رمضان که به دلیل عدم رؤیت هلال شوال در غروب بیست و نهم روز بعد را روزه میگرفتهاند، در مناطق غیر متحدالافق ماه قابلرؤیت بوده است. و لازمه این نظر آن است که معصومین (ع) در روزهایی که درواقع عید فطر بوده است، روزه میگرفتهاند!
علاوه بر مطالب پیشگفته، قول مشهور دارای شواهد دیگری نیز هست که به دو نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف. خبر معمر بن خلاد از امام کاظم (ع)[۶]: «در ساعت پایانی روز بعد از بیست و نهم شعبان راوی خدمت امام میرسد و مشاهده میکند که امام روزه نیستند. راوی میگوید: من امروز روزه گرفتهام چراکه یومالشک است. امام میفرمایند: وقتیکه آسمان صاف باشد و هلال رؤیت نشود، دلیلی وجود ندارد که فردای آن روز یومالشک باشد.»
وجه استشهاد: اگر رؤیت هلال در شهرهای دورهم برای ثبوت اول ماه کافی بود امام تنها با صاف بودن هوا و عدم رؤیت در شهر خود، عنوان «یومالشک» را از روز آینده نفی نمیکردند. بلکه با توجه به فقدان وسایل ارتباطی کنونی در آن زمان، چون احتمال رؤیت در شهرهای دوردست هم وجود داشته است، چنین روزی «یومالشک» بوده است.
ب. بررسی وضعیت و فضایی که هر متکلمی در آن سخن میگوید برای فهم مراد وی لازم است.
برای فهم ادله احکام نیز باید قوانینی که جامعه عرب در زمان صدور حکم داشته است مورد ملاحظه دقیق قرار گیرد.
نکتهای که در این بحث باید بدان توجه داشت آن است که اگر قاعدهای در نزد افراد یک جامعه (که در بحث حاضر منظور اعراب صدر اسلام هستند) پذیرفته شده باشد، درصورتیکه قانونگذار (شارع مقدس) بخواهد برخلاف آن، قانون جدیدی را وضع کند باید این مطلب را در قالب جملات روشن و صریح ابراز کند بهگونهای که این قانون جدید بهطور آشکار به همهکسانی که باید از آن تبعیت کنند ـ اعم از کسانی که در آن زمان حضور دارند یا کسانی که در روزگاران بعد خواهند آمد ـ واصل شود. و اصطلاحاً قانون و حکم جدید، احتیاج به مؤونه بیان بیشتری کمّا و کیفاَ دارد. حال اگر ثابت شود که ثبوت اول ماه در نزد عرب جاهلی به رؤیت هلال در همان منطقه محل سکونت بوده است، چگونه میتوان گفت: شارع مقدس برخلاف این قاعده پذیرفته شده، حکم جدیدی را وضع کرده و معیار ثبوت اول ماه را رؤیت هلال در هر منطقهای قرار داده است و این مطلب را بهوسیله اطلاق چند روایت ـ که خود این اطلاق هم با توجه به سخنان گذشته مخدوش است ـ بیان کرده است!
توضیح اینکه بهطورکلی ماه در نزد عرب اهمیت فراوانی داشته است. اعراب ماه را همانند فرزندی تصور میکردهاند که متولد شده و رفتهرفته رشد پیدا میکند و پس از چهارده روز کامل میشود و بعدازآن بهتدریج جسم آن تحلیل رفته و از بین میرود. و برای هر یک از این حالات ماه نیز نامی مینهادهاند. چنانکه به خاطر اهمیتی که شتر به میدادهاند برای آن در هر سنی اسمگذاری میکردهاند.
در جامعه قبل از اسلام عرب تنظیم امور زندگی بر اساس رؤیت هلال بوده است. و با توجه به اینکه ساعت در آن زمان اختراع نشده بوده است، زمان اول شب یا ثلث و نیمهشب را از وضعیت ماه در آسمان تشخیص میدادهاند. و به تعبیر دیگر فرهنگ هلالی بر آن جامعه حاکم بوده است. و چنانکه در آیه شریفه: «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس» آمده است هلال ماه، «وقت گذار» اعراب بوده است. و با توجه به نیازی که در آن زمان برای تشخیص اول ماه بوده است، اعراب در تشخیص وضعیت هلال تبحر پیدا کرده بودند. و چون در منطقه حجاز غالباً صاف بوده است رؤیت هلال برای ایشان کار سادهای بوده است. برای تشخیص اول ماه نیز عرب تنها به رؤیت هلال در منطقه خود نظر میکرده است و آن را معیار قرار میداده است و اگر هلال را رؤیت نمیکرده حکم به آغاز ماه جدید نمیکرده است. و باآنکه احتمال میداده است در مناطق دیگر هلال رؤیت شده باشد اعتنایی به این مطلب نداشته است. چراکه معنا ندارد بگوییم: ماه وقت گذار عرب بوده است و درعینحال اگر هلال ماه دیده نمیشده، به این امر تکیه نکرده و در پی رؤیت هلال در مناطق دوردست بوده است. بلکه مقتضای «میقات» بودن هلال، معیار قرار دادن رؤیت و عدم رؤیت در همان منطقه است. همچنان که برای تشخیص ظهر به زوال خورشید در منطقه خود نظر میکرده و کاری به مناطق دیگر نداشته است.
پس از بعثت نیز شارع مقدس عرب را بر همین قاعده تقریر کرده و احکام مختلف را بر اساس ماههای قمری به همان نحو که در نزد اعراب ثابت بوده بنا نهاده است. و اگر برخلاف آن، معیار دیگری میداشت به خاطر حساسیت و اهمیت موضوع این مطلب با بیانات فراوان و روشن به همگان میرساند.
در پایان نوشتار تذکر دو نکته مهم ضروری به نظر میرسد:
اول: همانگونه در رسالههای عملیه آمده است، ارتفاع و مکث زیاد ماه دلیل بر این نیست که شب قبل شب اول بوده است. دلیل علمی این سخن برای بسیاری از افراد روشن نیست.
برای روشن شدن موضوع، به این توضیح دقت کنید.
برای رؤیت هلال باید حداقل حدود دوازده ساعت از لحظه خروج از تحت شعاع خورشید گذشته باشد. و بهاصطلاح سن ماه دوازده ساعت باشد. حال اگر هنگام غروب خورشید، سن هلال ماه ده ساعت باشد، حتی در صورت صاف بودن هوا نیز ماه قابلرؤیت نخواهد بود و درنتیجه آن شب، شب اول ماه نیست. روز بعد هنگام غروب، سن ماه سیوچهار ساعت خواهد بود. در این حالت ماه بهراحتی قابلرؤیت است و دارای ارتفاع و مکث زیاد. درحالیکه شب قبل، یقیناً شب اول ماه نبوده است.
دوم: چنانکه گذشت بر اساس قول مشهور رؤیت هلال در منطقهای که در آن قرار داریم ضرورت ندارد؛ بلکه اگر هلال در منطقهای رؤیت شود که بدانیم در صورت فقدان موانع جوی در منطقه ما هم قابلرؤیت بوده است، کافی است.
در معیار شناخت این منطقه مطالب مختلفی بیانشده است.
برخی گفتهاند: «اگر آن منطقه شرق شهر ما باشد، رؤیت در آن منطقه کافی است»[۷] این سخن از دقت کافی برخوردار نیست. چنانکه برخی قیدی دیگری افزوده و فرمودهاند: «اگر منطقه در شرق ما واقع شود و بین آن منطقه و شهر ما در عرض جغرافیایی تفاوت چندانی نباشد، رؤیت در آن منطقه کافی است»[۸] به نظر میرسد با توجه به اینکه عوامل متعددی در قابلیت رؤیت هلال مؤثر است و این عوامل در هر زمان و مکان وضعیت ویژهای دارد. برای شناخت این منطقه باید در هرسال از قواعد دقیق دانش نجوم و متخصصان آن بهره جست.
درزمینه کیفیت ثبوت اول ماه پرسشهای متعددی مطرح است:
۱٫ آیا اول ماه با حکم حاکم شرع ثابت میشود؟
۲٫ آیا با پیشگویی منجمان اول ماه ثابت میشود؟
۳٫ اگر تنها با رؤیت هلال اول ماه ثابت میشود، رؤیت در محلی که در آن قرار داریم یا شهرهای همافق آن لازم است یا خیر؟
۴٫ اگر جواب مثبت است، راه شناخت منطقه همافق چیست؟
۵٫ اگر جواب منفی است آیا رؤیت در هر منطقهای از نقاط جهان کافی است یا در این زمینه شرط خاصی وجود دارد؟
۶٫ آیا معیار در رؤیت، دیدن با چشم معمولی است یا رؤیت با تجهیزات رصدی هم کافی است؟در این گفتار تلاش شده است پاسخ اجمالی به پرسش پنجم ارائه گردد.
دراینباره دو نظریه از سوی فقها اظهار شده است:
نظریه اول: به نظر مشهور فقها رؤیت در منطقهای که در آن قرار داریم یا منطقه متحدالافق لازم است. منظور از منطقه متحدالافق محلی است که اگر هلال در آن دیده شود، در صورت فقدان موانع جوی، در منطقهای که در آن قرار داریم نیز دیده میشود. البته تشخیص چنین منطقهای آسان نیست. که در ادامه این نوشتار توضیح بیشتری دراینباره خواهد آمد.
نظریه دوم: سردمدار این نظریه در روزگار معاصر مرحوم آیتاللهالعظمی خوئی (ره) است. ایشان در خاتمه کتاب «المسائل المنتخبه» ادلهای بر قول مختار خود ذکر کردهاند که در کتاب فقه فتوایی ایشان «منهاج الصالحین» نیز آمده است. [۱] پس از ایشان نیز برخی دیگر این نظر را اختیار کردهاند. [۲] البته طرفداران این نظریه تعبیرات مختلفی دارند. در فتوای اولیه مرحوم آیتالله خوئی هیچ شرطی ذکر نشده است. [۳] اما ایشان بعداً ـ شاید به دلیل اشکالاتی که به اطلاق این نظریه وارد میشود ـ قیدی اضافه کردهاند و آن اینکه این دو شهر در مقداری از شب ـ و لو اندک ـ مشترک باشند. برخی دیگر اشتراک در دوسوم از شب را قید کردهاند. [۴]مرحوم آیتالله خوئی بهطورکلی دو دلیل و یک شاهد بر مختار خود ذکر کردهاند که به نقل و نقد آن بهطور اختصار میپردازیم:
دلیل تکوینی: آغاز ماه جدید یعنی خروج ماه از محاق. و خروج ماه از محاق یک پدیده خارجی متشخص و واحد است. و با خروج ماه از محاق، ماه قمری جدید آغاز میگردد. و نسبت همه نقاط کره زمین به این پدیده یکسان است. بنابراین با رؤیت ماه در یک نقطه از کره زمین، خروج ماه از محاق و آغاز ماه قمری جدید که یک پدیده خارجی واحد است برای همه نقاط ثابت میگردد.
نقد: اشکال اساسی این دلیل آن است که اگر تکیه ایشان بر خروج ماه از محاق ـ که یک امر تکوینی است ـ باشد، لازمه این سخن آن است که آغاز ماه جدید با محاسبات نجومی که بهراحتی میتواند خروج از محاق را پیشگویی کند ثابت گردد و برای ثبوت شرعی اول ماه، قابلیت هلال برای رؤیت ضرورت نداشته باشد. درحالیکه خود ایشان این مطلب را نپذیرفتهاند.
دلیل روایی: مقتضای اطلاق برخی روایات آن است که ثبوت رؤیت هلال در هر منطقهای برای ثبوت اول ماه کافی است.
نقد: همانگونه که اندیشمندان علم اصول تذکر دادهاند در صورتی میتوان به اطلاق کلام در یکجهت تمسک کرد که متکلم ازآنجهت در مقام بیان باشد؛ حال در هرکدام از این روایات ممکن است امام (ع) در مقام بیان مطلب دیگری غیرازاینکه «آیا ثبوت هلال در منطقه دیگر هم کافی است یا خیر» باشد. [۵] در این بخش ممکن است اشکالی به نظر آید و آن اینکه: اندیشمندان اصولی همگی بر این نکته تأکید ورزیدهاند که اگر شک داشته باشیم متکلم در مقام بیان هست یا خیر، به حکم اصل عقلایی حکم میکنیم که متکلم در مقام بیان است.
پاسخ آن است که: مفاد این اصل عقلایی آن است که اگر شک داشته باشیم متکلم اساساً در مقام بیان است یا در مقام اهمال یا اجمال، گوییم متکلم در مقام بیان است. اما اگر اصلِ اینکه متکلم در مقام بیان است را وجدانا یا به اصل احراز کنیم، اما شک ما در این باشد که متکلم ازاینجهت مقام بیان است یا جهت دیگر، هیچ اصلی وجود ندارد که اثبات کند متکلم ازاینجهت خاصِ موردنظر در مقام بیان است.
آیتالله خوئی پس از بیان ادله بر مختار خود، شاهدی نیز بر این مطلب ذکر کرده و فرمودهاند:
«ظاهر آیات و روایات آن است که شب قدر و عید فطر برای همه مسلمانان در همه نقاط جهان یکی است؛ شب قدر زمانی که است مقدرات یکساله در آن تثبیت میشود و عید فطر و قربان روزی است خداوند آن را برای همه مسلمانان عید قرار داده است.»
اما این شاهد مردود است چون حتی بر اساس نظریه آیتالله خوئی هم نمیتوان وحدت شخصی شب قدر و روز عید فطر و قربان را برای همه مسلمانان اثبات کرد. چراکه بر اساس نظریه خود ایشان روزهای ماههای قمری در مناطقی که در شب مشترک نیستند متفاوت خواهد شد. بنابراین وحدت شب قدر و روز عید که از آیات و روایات استفاده میشود، «وحدت نوعی» است نه «وحدت شخصی».
ممکن است چنین به نظر آِید که مبنای آیتالله خوئی محذورات عملی کمتری را به دنبال دارد. چراکه بر اساس مختار مشهور، در هر سال روزهای ماه رمضان و عید فطر برای کشورها و شهرهای مختلف، متفاوت باشد. بنابراین متفاهم عرفی موافق با مبنای آیتالله خوئی است.
اما باید گفت: مبنای آیتالله خوئی هم دارای استبعاداتی عرفی است.
استبعاد اول:
فرض کنید در غروب روز بیست و نهم رمضان، هلال شوال در شهر ما دیده نشود. صبح روز بعد در زمانی که در یکی از کشورهای قاره امریکا که در آن ساعت غروب است، هلال شوال دیده شود. آیا میتوان ملتزم شد که تا این لحظه صبح ما در ماه رمضان بودهایم و از این لحظه به بعد ماه شوال برای ما آغاز شود؟!
چهبسا برای دفع همین محذور بوده است که مرحوم آیتالله خوئی قیدی اضافه کرده و فرمودهاند «با رؤیت هلال در نقطه دیگر از جهان ماه قمری جدید برای ما ثابت میشود مشروط به اینکه دو منطقه در یک زمانِ هرچند اندک در شب اشتراک داشته باشند. و اینگونه نباشد که قبل از آغاز شب برای آن شهر، شب برای ما به پایان برسد و روز آغاز گردد»
اما این مطلب هم رافع اشکال نیست. چراکه اگر مثلاً در شهر ما یک ساعت تا پایان شب مانده باشد و در همان لحظه در یک نقطه از جهان که در یک ساعت شب با ما مشترک است، هلال رؤیت شود، بر اساس این نظریه سه فرض وجود دارد که همگی مردود است.
اول: تمام شب، جزء مال شوال باشد.
این فرض پذیرفته نیست. چون چگونه ممکن است ساعات آغازین شب که ماه در هیچ جا رؤیت نشده، برای ما جزء ماه شوال باشد.
دوم: تمام شب، جزء ماه رمضان باشد.
این فرض هم مردود است. چون طبق نظریه ایشان، روز بعد قطعاً جزء ماه شوال است. حال چطور میتوان گفت شبی که هلال در آن رؤیت شده جزء ماه رمضان باشد و روز بعد جزء ماه شوال؟!
سوم: تا لحظه رؤیت هلال، جزء ماه رمضان باشد. و ساعت پایانی شب جزء ماه شوال.
تفکیک شب به این صورت هم عرفا بعید است.
برخی صاحبنظران برای دفع این اشکال، شرط دیگری اضافه کردهاند و فرمودهاند: «اشتراک در حداقل دو ثلث شب لازم است.»
این مطلب هم جز اینکه راهحلی برای اشکال مذکور است، هیچ دلیلی ندارد.
استبعاد دوم:
رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) روزه و افطار خود را بر اساس رؤیت هلال در منطقه خود قرار میدادهاند. و اجمالاً میدانیم که در بسیاری از ماههای رمضان که به دلیل عدم رؤیت هلال شوال در غروب بیست و نهم روز بعد را روزه میگرفتهاند، در مناطق غیر متحدالافق ماه قابلرؤیت بوده است. و لازمه این نظر آن است که معصومین (ع) در روزهایی که درواقع عید فطر بوده است، روزه میگرفتهاند!
علاوه بر مطالب پیشگفته، قول مشهور دارای شواهد دیگری نیز هست که به دو نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف. خبر معمر بن خلاد از امام کاظم (ع)[۶]: «در ساعت پایانی روز بعد از بیست و نهم شعبان راوی خدمت امام میرسد و مشاهده میکند که امام روزه نیستند. راوی میگوید: من امروز روزه گرفتهام چراکه یومالشک است. امام میفرمایند: وقتیکه آسمان صاف باشد و هلال رؤیت نشود، دلیلی وجود ندارد که فردای آن روز یومالشک باشد.»
وجه استشهاد: اگر رؤیت هلال در شهرهای دورهم برای ثبوت اول ماه کافی بود امام تنها با صاف بودن هوا و عدم رؤیت در شهر خود، عنوان «یومالشک» را از روز آینده نفی نمیکردند. بلکه با توجه به فقدان وسایل ارتباطی کنونی در آن زمان، چون احتمال رؤیت در شهرهای دوردست هم وجود داشته است، چنین روزی «یومالشک» بوده است.
ب. بررسی وضعیت و فضایی که هر متکلمی در آن سخن میگوید برای فهم مراد وی لازم است.
برای فهم ادله احکام نیز باید قوانینی که جامعه عرب در زمان صدور حکم داشته است مورد ملاحظه دقیق قرار گیرد.
نکتهای که در این بحث باید بدان توجه داشت آن است که اگر قاعدهای در نزد افراد یک جامعه (که در بحث حاضر منظور اعراب صدر اسلام هستند) پذیرفته شده باشد، درصورتیکه قانونگذار (شارع مقدس) بخواهد برخلاف آن، قانون جدیدی را وضع کند باید این مطلب را در قالب جملات روشن و صریح ابراز کند بهگونهای که این قانون جدید بهطور آشکار به همهکسانی که باید از آن تبعیت کنند ـ اعم از کسانی که در آن زمان حضور دارند یا کسانی که در روزگاران بعد خواهند آمد ـ واصل شود. و اصطلاحاً قانون و حکم جدید، احتیاج به مؤونه بیان بیشتری کمّا و کیفاَ دارد. حال اگر ثابت شود که ثبوت اول ماه در نزد عرب جاهلی به رؤیت هلال در همان منطقه محل سکونت بوده است، چگونه میتوان گفت: شارع مقدس برخلاف این قاعده پذیرفته شده، حکم جدیدی را وضع کرده و معیار ثبوت اول ماه را رؤیت هلال در هر منطقهای قرار داده است و این مطلب را بهوسیله اطلاق چند روایت ـ که خود این اطلاق هم با توجه به سخنان گذشته مخدوش است ـ بیان کرده است!
توضیح اینکه بهطورکلی ماه در نزد عرب اهمیت فراوانی داشته است. اعراب ماه را همانند فرزندی تصور میکردهاند که متولد شده و رفتهرفته رشد پیدا میکند و پس از چهارده روز کامل میشود و بعدازآن بهتدریج جسم آن تحلیل رفته و از بین میرود. و برای هر یک از این حالات ماه نیز نامی مینهادهاند. چنانکه به خاطر اهمیتی که شتر به میدادهاند برای آن در هر سنی اسمگذاری میکردهاند.
در جامعه قبل از اسلام عرب تنظیم امور زندگی بر اساس رؤیت هلال بوده است. و با توجه به اینکه ساعت در آن زمان اختراع نشده بوده است، زمان اول شب یا ثلث و نیمهشب را از وضعیت ماه در آسمان تشخیص میدادهاند. و به تعبیر دیگر فرهنگ هلالی بر آن جامعه حاکم بوده است. و چنانکه در آیه شریفه: «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس» آمده است هلال ماه، «وقت گذار» اعراب بوده است. و با توجه به نیازی که در آن زمان برای تشخیص اول ماه بوده است، اعراب در تشخیص وضعیت هلال تبحر پیدا کرده بودند. و چون در منطقه حجاز غالباً صاف بوده است رؤیت هلال برای ایشان کار سادهای بوده است. برای تشخیص اول ماه نیز عرب تنها به رؤیت هلال در منطقه خود نظر میکرده است و آن را معیار قرار میداده است و اگر هلال را رؤیت نمیکرده حکم به آغاز ماه جدید نمیکرده است. و باآنکه احتمال میداده است در مناطق دیگر هلال رؤیت شده باشد اعتنایی به این مطلب نداشته است. چراکه معنا ندارد بگوییم: ماه وقت گذار عرب بوده است و درعینحال اگر هلال ماه دیده نمیشده، به این امر تکیه نکرده و در پی رؤیت هلال در مناطق دوردست بوده است. بلکه مقتضای «میقات» بودن هلال، معیار قرار دادن رؤیت و عدم رؤیت در همان منطقه است. همچنان که برای تشخیص ظهر به زوال خورشید در منطقه خود نظر میکرده و کاری به مناطق دیگر نداشته است.
پس از بعثت نیز شارع مقدس عرب را بر همین قاعده تقریر کرده و احکام مختلف را بر اساس ماههای قمری به همان نحو که در نزد اعراب ثابت بوده بنا نهاده است. و اگر برخلاف آن، معیار دیگری میداشت به خاطر حساسیت و اهمیت موضوع این مطلب با بیانات فراوان و روشن به همگان میرساند.
در پایان نوشتار تذکر دو نکته مهم ضروری به نظر میرسد:
اول: همانگونه در رسالههای عملیه آمده است، ارتفاع و مکث زیاد ماه دلیل بر این نیست که شب قبل شب اول بوده است. دلیل علمی این سخن برای بسیاری از افراد روشن نیست.
برای روشن شدن موضوع، به این توضیح دقت کنید.
برای رؤیت هلال باید حداقل حدود دوازده ساعت از لحظه خروج از تحت شعاع خورشید گذشته باشد. و بهاصطلاح سن ماه دوازده ساعت باشد. حال اگر هنگام غروب خورشید، سن هلال ماه ده ساعت باشد، حتی در صورت صاف بودن هوا نیز ماه قابلرؤیت نخواهد بود و درنتیجه آن شب، شب اول ماه نیست. روز بعد هنگام غروب، سن ماه سیوچهار ساعت خواهد بود. در این حالت ماه بهراحتی قابلرؤیت است و دارای ارتفاع و مکث زیاد. درحالیکه شب قبل، یقیناً شب اول ماه نبوده است.
دوم: چنانکه گذشت بر اساس قول مشهور رؤیت هلال در منطقهای که در آن قرار داریم ضرورت ندارد؛ بلکه اگر هلال در منطقهای رؤیت شود که بدانیم در صورت فقدان موانع جوی در منطقه ما هم قابلرؤیت بوده است، کافی است.
در معیار شناخت این منطقه مطالب مختلفی بیانشده است.
برخی گفتهاند: «اگر آن منطقه شرق شهر ما باشد، رؤیت در آن منطقه کافی است»[۷] این سخن از دقت کافی برخوردار نیست. چنانکه برخی قیدی دیگری افزوده و فرمودهاند: «اگر منطقه در شرق ما واقع شود و بین آن منطقه و شهر ما در عرض جغرافیایی تفاوت چندانی نباشد، رؤیت در آن منطقه کافی است»[۸] به نظر میرسد با توجه به اینکه عوامل متعددی در قابلیت رؤیت هلال مؤثر است و این عوامل در هر زمان و مکان وضعیت ویژهای دارد. برای شناخت این منطقه باید در هرسال از قواعد دقیق دانش نجوم و متخصصان آن بهره جست.
پینوشتها:
[۱] خویی، سید ابوالقاسم موسوی، منهاج الصالحین، ج ۱ ص ۲۸۹، نشر مدینه العلم، چاپ بیست و هشتم، ۱۴۱۰ ه ق، قم- ایران
[۲] صدر، سید محمدباقر، الفتاوی الواضحه وفقاً لمذهب أهل البیت (ع)، ص ۶۲۸، دار التعارف للمطبوعات، چاپ هشتم،۱۴۰۳، بیروت
منهاج الصالحین، تبریزی، جواد، ج ۱ ص ۲۸۲، مجمع الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، ۱۴۲۶، قم
وحید خراسانی، حسین، منهاج الصالحین ج ۲، ص ۳۱۰، نشر مدرسه امام باقر علیهالسلام، چاپ پنجم،۱۴۲۸، قم ـ ایران
فاضل لنکرانی، محمد، رساله توضیح المسائل، ص ۲۸۸، ۱۴۲۶ ه ق، قم- ایران
[۳] خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۲۷۳، انتشارات لطفی، چاپ دوم، ۱۳۵۲
[۴] در تقریرات بحث استاد شهیدی این مطلب به آیتالله وحید خراسانی نسبت داده شده است.
[۵] برای تفصیل مطلب رجوع کنید به اسئله حول رؤیه الهلال مع اجوبتها وفق ما افاده سماحه السید السیستانی، ص ۲۲، چاپ اول، ۱۴۳۱
[۶] طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج ۴ ص ۱۶۶، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم،۱۴۰۷ ه ق، تهران
[۷] گلپایگانی، سید محمد رضا، رساله توضیح المسائل، ص ۲۹۵، انتشارات دار القرآن الکریم، چاپ شصت و چهارم
مکارم شیرازی، ناصر، رساله توضیح المسائل، ص ۲۹۲، نشر هدف، چاپ اول
[۸] اسئله حول رؤیه الهلال مع اجوبتها وفق ما افاده سماحه السید السیستانی، ص ۳۶، چاپ اول، ۱۴۳۱
منابع مورد استفاده
در تدوین این نوشتار از این منابع بهره گرفته شده است:
الف. اسئله حول رؤیه الهلال مع اجوبتها وفق ما افاده سماحه السید آ لسیستانی، چاپ اول، ۱۴۳۱
ب. توضیحات شفاهی حجه الاسلام و المسلمین سید محمد باقر سیستانی
ج. تقریرات بحث استاد شهیدی
[۱] خویی، سید ابوالقاسم موسوی، منهاج الصالحین، ج ۱ ص ۲۸۹، نشر مدینه العلم، چاپ بیست و هشتم، ۱۴۱۰ ه ق، قم- ایران
[۲] صدر، سید محمدباقر، الفتاوی الواضحه وفقاً لمذهب أهل البیت (ع)، ص ۶۲۸، دار التعارف للمطبوعات، چاپ هشتم،۱۴۰۳، بیروت
منهاج الصالحین، تبریزی، جواد، ج ۱ ص ۲۸۲، مجمع الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، ۱۴۲۶، قم
وحید خراسانی، حسین، منهاج الصالحین ج ۲، ص ۳۱۰، نشر مدرسه امام باقر علیهالسلام، چاپ پنجم،۱۴۲۸، قم ـ ایران
فاضل لنکرانی، محمد، رساله توضیح المسائل، ص ۲۸۸، ۱۴۲۶ ه ق، قم- ایران
[۳] خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۲۷۳، انتشارات لطفی، چاپ دوم، ۱۳۵۲
[۴] در تقریرات بحث استاد شهیدی این مطلب به آیتالله وحید خراسانی نسبت داده شده است.
[۵] برای تفصیل مطلب رجوع کنید به اسئله حول رؤیه الهلال مع اجوبتها وفق ما افاده سماحه السید السیستانی، ص ۲۲، چاپ اول، ۱۴۳۱
[۶] طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج ۴ ص ۱۶۶، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم،۱۴۰۷ ه ق، تهران
[۷] گلپایگانی، سید محمد رضا، رساله توضیح المسائل، ص ۲۹۵، انتشارات دار القرآن الکریم، چاپ شصت و چهارم
مکارم شیرازی، ناصر، رساله توضیح المسائل، ص ۲۹۲، نشر هدف، چاپ اول
[۸] اسئله حول رؤیه الهلال مع اجوبتها وفق ما افاده سماحه السید السیستانی، ص ۳۶، چاپ اول، ۱۴۳۱
منابع مورد استفاده
در تدوین این نوشتار از این منابع بهره گرفته شده است:
الف. اسئله حول رؤیه الهلال مع اجوبتها وفق ما افاده سماحه السید آ لسیستانی، چاپ اول، ۱۴۳۱
ب. توضیحات شفاهی حجه الاسلام و المسلمین سید محمد باقر سیستانی
ج. تقریرات بحث استاد شهیدی