قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / همه مطالب / اجتهاد و اصول فقه / فقه ما وابسته به کلامی است که بحران زده است/ محمدتقی سبحانی
نقش مردم در ولایت سیاسى اهل بیت(ع)

فقه ما وابسته به کلامی است که بحران زده است/ محمدتقی سبحانی

فقه ما وابسته به کلام است و کلام ما دچار بحران است تا کلام یعنی الهیات جامعه قرآنی، در مدرسه اهل بیت، تفسیر و بازتفسیر نشود، نمی‌تواند فقهی با‌هاضمۀ یک فقه نظام‌مند تولید کند.

شبکه اجتهاد: در سال‌های اخیر شاهد ترمیم و پر کردن شکاف میان سنت و تجدد هستیم، اما مشکلی که در اینجا وجود دارد، تلاش‌ها در نقطۀ خلأ انجام می‌شود و تلاش‌هایی از جنس سازمانی و سیستماتیک نیست. احساس خطر می‌شود که نکند تلاش‌ها، سرپلی برای بازگشت‌های جدی‌تر و سهمگین‌تر به سنگر سنت شود. طبیعی است ما در آغاز پرکردن این خلأ، تجربه‌ها و دانش‌ها و متدولوژی‌های دیگران را ببینیم و فرا بگیریم؛ اما بعد از آنکه این روش‌ها و دانش‌ها را آموختیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر قرار است این خلأ با این ابزارها پر شود، این ابزارها عمدتاً برخواسته از فرهنگ رقیب است. تازه اولین سؤال این است که بین موجودیت ما و عقبۀ معرفتی سنتی ما چه پیوندی برقرار خواهد شد؟ می‌گویند در اقتصاد، سیاست، سیاست‌گذاری فرهنگی، مطالعات راهبردی و مطالعات آینده پژوهی در حال پیشرفت هستیم، اما عقبه معرفتی این مطالعات کجاست؟ چه کسی در حوزه، این ریشه‌ها را پیوند می‌زند و آنها را بر اساس نیازها بازسازی می‌کند؟

ما درون حوزه سدی ایجاد کردیم که پرسش‌های بیرونی به فقه نرسد. از درون دانش‌ها باید پاسخ دهیم؛ ولی معلوم نیست مبانی این دانش‌ها کجاست؟ دانش، بومی ما نیست. نگاه سیستماتیک به ما می‌گوید که از درون فقه و مبانی و پیش‌فرض‌های فقه، مواجهه اجتماعی بازسازی شود. نه نظام اخلاقی ما، نه نظام فقهی ما، نه نظام فلسفی ما و نه دستگاه عرفانی ما هیچ کدام از اینها نیست. عرفان ما عرفان فردی است. فلسفه ما فلسفۀ انتزاعی متافیزیکی است. کلام ما هنوز درحال پاسخ دادن به پرسش‌های قدیم است. دستگاه کلامی ما تحول پیدا نکرده است.

فقه ما هنوز فقه فردی است که البته در شرایط خودش درست بوده و برای سنت‌گرایی ما پاسخ‌گو بوده است؛ اما کسی که ادعا می‌کند قرار است در حوزۀ مدیریت اجتماعی دخالت کند، اول باید نظام معرفتی را بازسازی کند؛ آن هم بازسازی روشمند و معقول و مبتنی بر حجت.

امروز بدنۀ وسیعی از حوزۀ ما دیگر از همان فقه، کلام، فلسفه و اخلاق قبلی خودش نیز دور افتاده است. ما آمدیم دانش مدرن را فرا بگیریم، درحالی‌که نه این را یاد گرفتیم و نه آن را. اینها کاملاً درست است. این کارها عملاً، چارچوب معرفتی سنتی حوزه را تقویت و فاصله و خلأ را بیشتر می‌کند.

لوازم ورود به دستگاه معرفتی جدید

باید توجه داشت دانش‌های جدید، چارچوب‌های نظری مشخصی دارند. تا آن چهارچوب‌ها بازسازی نشود ما نمی‌توانیم فقه را گسترش بدهیم و به عرصه‌های جدید بیاوریم. از آنجا که فقه ما وابسته به کلام است و کلام ما دچار بحران است تا کلام یعنی الهیات جامعه قرآنی، در مدرسه اهل بیت، تفسیر و بازتفسیر نشود، نمی‌تواند فقهی با‌هاضمۀ یک فقه نظام‌مند تولید کند. نمی‌تواند اخلاقی با‌هاضمۀ یک اخلاق اجتماعی تمدنی تولید کند. نقطۀ آغاز بازسازی را بازسازیِ کلامی – آن هم مبانی معرفتی کلامی– می‌دانم؛ یعنی باید کلام -که از حوزۀ مبانی معرفتی آغاز می‌شود- و چارچوب‌ها و اسکلت معرفتِ قرآنی و اعتقادی ما بازشناسی شود.

آنگاه این کلام، فقه تولید می‌کند؛ یعنی نخست باید مبانی اولیۀ فقه را توضیح دهد. توضیح دهد که حکم یعنی چه؟ رابطه انسان و خدا چگونه باید شکل بگیرد؟ اینکه رابطه انسان با جامعه چه نوع رابطه‌ای است؟ این‌گونه سؤالات، زیرساخت و پیش‌فرض هر دانش اجتماعی است. ما در دانش کلام و الهیات، بنیادها را پی‌می‌ریزیم و تا آن اتفاق نیفتد، ما به دانش‌های پایۀ جدید دست پیدا نمی‌کنیم و تا دانش‌های پایه، تحول پیدا نکند، قدرت تعامل با دانش‌های کارشناسی را که دانش‌های حوزه عمل هستند، نداریم.

ما سه حوزه داریم: مبانی، دانش‌های پایه و دانش‌های کاربردی. اگر کسی بنشیند، مسأله، موضوع و نظام را از یک دانش غربی بگیرد و بعد بخواهد شروع کند از این، فتوا دربیاورد و با چهار روایت در مدیریت و اقتصاد، دانش بسازد، راه به جایی نمی‌برد. مشکل دومِ این نوع نگاه، خلط روش‌هاست. دانش کاربردی متدولوژی کاربردی دارد. دانش‌های پایه، متدلوژی‌هایشان پایه است. ما در فقه که حوزه استنباط است به دنبال این نیستیم که چگونه می‌توان یک مجموعه یا سازمان را اداره کرد. ما در آن جا به دنبال ارزش‌های حاکم، اصول و تعاریف بنیادین هستیم. متدولوژی فقه هم متدولوژی شناخت پایه است؛ یا عقلی است یا نقلی؛ اما وقتی به صحنه دانش‌های عملی و کاربردی می‌رسیم، مسئلۀ اصلی ما، عینیت و تبیین مناسبات عینی است که حتماً باید تجربی باشد؛ اما نوع تجربه‌اش، تجربه سکولار نیست.

چگونگی تولید دانش اسلامی

نکته دیگر اینکه تا متدلوژی‌مان را اسلامی نکنیم، دانش اسلامی تولید نمی‌شود. در دانش اسلامی دو جریان داریم: عده‌ای می‌گویند: دانش‌های تجربی را می‌گیریم و سراغ آیات و روایات می‌رویم، هر جا موافق بود می‌پذیریم و تأیید می‌کنیم و هر جا مخالف بود کنار می‌گذاریم. نگاه دوم این است که این‌ها را کاملاً کنار بگذاریم، برویم سراغ متون دینی و شروع کنیم از صفر هر علمی را از اقتصاد و سیاست و فرهنگ و غیر اینها استخراج کنیم و از اینجا دانش‌سازی کنیم؛ هر کدام خطاست؛ چون اولاً عرضۀ دانشِ برآمده از تجربه، به متون دینی خطاست؛ چرا که هر دو داری زبان متفاوتی هستند؛ زبان دانش تجربی از زبان دانش فقه و اخلاق جداست. نخست باید زبان این دو را به هم ارتباط بدهید. دوم اینکه نظام دانش پایه، گزاره‌های ناظر به تغییر را به شما نداده است.

در دانش‌ها به دنبال گزاره‌های ناظر به تغییر هستید. می‌خواهید ببینید چگونه می‌توان وضعیت جامعه را از نقطه الف، به نقطه ب تغییر داد. زبان دانش عملی زبان تغییر است. شما نمی‌توانید با آیات و روایات این کار را بکنید. آیات و روایات ارزش‌ها را بیان می‌کند. نقطۀ نرمال را به شما معرفی می‌کند؛ می‌گوید: انسان مؤمن، دارای این خصوصیات و شاخص‌های نرمال است. روایت نمی‌تواند بگوید، مدل تغییر این چیست. آری، اگر منطق دانش‌فهمی ما توسعه پیدا کند، می‌توانیم از آن اصول، تغییر را به دست آوریم. دانش‌های پایه باید اصول تغییر را به ما بدهند نه اینکه فقط مطلوب را به ما معرفی کنند. دانش‌های پایه، انسان را معرفی می‌کنند، اصول حاکم بر تغییر را هم به ما می‌آموزند، اما معادلۀ تغییر، کار دانش دیگری است. این است که بین فقهِ اقتصاد و دانش اقتصاد فرق است. این دو، گزاره‌های مشترک ندارند. اگر هم گزاره‌های مشترکی می‌بینیم، به ظاهر مشترک هستند. گزاره‌های همسایه و متعامل دارند؛ اما دانش فقه با دانش اقتصاد ناظر به عینیت فرق بسیاری دارد. اینها دو زبان و دو متدولوژی متفاوت دارند.

دو عقبۀ بزرگ در حوزه دانش‌سازی و تغییر نظام معرفتی

اول اینکه باید چارچوب‌ها و‌هاضمه‌ی دانش‌های سنتی ما متناسب با مبانی قرآنی و مبانی مدرسه اهل بیت بازسازی شود و توسعه پیدا کند. دانش سنتی ما هنوز در محدوده‌های تنگی که برخواسته از نیازهای تاریخی است مانده است.

دوم اینکه بعد از این اتفاق و یا هم‌زمان با آن، قبل از اینکه قضاوت کنیم که این گزاره، اقتصادی و سیاسی و غیره درست است یا خیر، باید بین این دسته از دانش‌ها و دانش‌های کاربردی، ارتباط متدولوژی برقرار کنیم؛ تلاش‌ها- هر چند قابل تقدیرند- اما چون از یک دستگاه و برنامه و نقشه راه برخوردار نیستند، این خلأ به صورت بنیادی پر نمی‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics