قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / کاربست عقل در استنباط؛ بررسی سه دیدگاه
کاربست عقل در استنباط؛ بررسی سه دیدگاه

گزارش علمی؛

کاربست عقل در استنباط؛ بررسی سه دیدگاه

استاد حوزه علمیه مشهد گفت: روش اعتدالی سبب می‌شود که قواعد فلسفی در اصول به کار گرفته نشود. استاد مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم می‌فرمایند اگر مبنای علامه طباطبایی در اصول اجرا شود، اصول متحول و زیر و رو می‌شود و بسیاری از مسائل کوچک و روش عقلایی خود را طی می‌کند.

اختصاصی شبکه اجتهاد: نشست علمی «کاربرد عقل در منابع استنباط احکام شرعی» با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی زمانی‌فرد و نقادی حجج‌الاسلام والمسلمین محسن ملکی و مرتضی نوروزی، به دبیری حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحمید علوی آزیز در مدرسه تابستانه فقه و اصول دارالعلم رضوی چندی پیش برگزار شد. در این جلسه استاد زمانی ضمن تبیین جایگاه بحث، به توضیح کاربست عقل در استنباط در انظار فقهای شیعه پرداخت و دیدگاه حداقلی (اخباریان)، دیدگاه حداکثری (اصولیان متأخر پس از وحید بهبهانی) و دیدگاه اعتدالی علامه طباطبایی را تشریح کرد، سپس اساتید حاضر به نقد برخی از مباحث پرداختند. آنچه می‌خوانید تقریر علی محدث اردبیلی از این نشست می‌باشد که با نمایه اعداد، نقدهای وارده مشخص شده است.

جایگاه بحث در علم اصول

 بحث هم در فقه و هم در اصول مطرح است. [۱] اولین نکته و پیش درآمد، جایگاه این بحث در علم اصول است. دو نظریه در این رابطه هست.

دیدگاه اول: نظریه اول نظریه اصولیینی مثل مرحوم شیخ است که آن را در مبحث قطع مطرح کرده‌اند به عنوان أسباب پیدایش قطع. قطع از اسبابش حاصل می‌شود از جمله عقل و بحث سر قطعی است که از عقل حاصل می‌شود.[۲]

دیدگاه دوم: دیدگاه دوم این است که این بحث در جای دیگری مطرح شود. به نظر می‌رسد این بحث باید در مقدمات و مبادی علم اصول جای داده شود. در مقدمات علم اصول از چند نکته اساسی باید بحث شود و از پراکندگی خارج گردد. از جمله بحث از ماهیت، و تقسیمات حکم (ارشادی مولوی، ظاهری واقعی و …) که از مبادی تصوریه علم اصول است که باید در مقدمات ذکر شود، حقیقت حکم و اعتبار و معانی اعتبار. مرحوم اصفهانی (کمپانی) کتابی را شروع کرد که متأسفانه موفق به اتمامش نشد (الاصول علی المنهج الجدید) که مباحث مربوط به حکم و تقسیمات حکم و تعارضات احکام را مطرح کرده است و آن را مبادی نامیده است. بر خلاف چهارده مقدمه صاحب کفایه که بسیاری از آن باید در مباحث الفاظ بحث شود، این مقدمات لازم است ذکر شود. از جمله مباحثی که ایشان در مقدمه ذکر کرده است تعارض عموم من وجه احکام است. همچنین بحث ضد و مقدمه واجب. در این سیر منطقی از حکم بما هو حکم بحث می‌شود و وقتی ماهیت حکم مشخص شد، به سراغ قواعد استنباط حکم می‌رویم.

یکی از این مقدمات روش‌شناسی علم اصول و فقه است. روش تحقیق در هر علمی به عناون مبادی و مقدمات آن علم باید مطرح شود. در علم اصول، و علم فقه روش تحقیق چیست؟ عقلی، نقلی، ترکیبی؟ عقلی که در اصول استفاده می‌شود عقل نظری است یا عملی؟ این بحث روش شناسی بحث بسیار مهمی است و در علوم جدید نیز، در مقدمه مورد بحث قرار می‌گیرد.

بنابراین بحث کاربست عقل در علم اصول و فقه به نظر ما آن است که در مقدمات با عنوان روش شناسی بحث شود.

آقای شیخ محمدصادق لاریجانی و آقای علیدوست پیشنهاد می‌دهند که قبل از ورود به علم اصول بحث‌های فلسفۀ علم اصول مطرح شود که منظور مبادی تصوری و تصدیقی علم اصول که بحث‌های جالب و جان‌دار و پر مطلب است. البته در کتب فقها وجود دارد ولی پراکنده است. باید سرجمع شود و یکجا در دست طلبه قرار گیرد. مباحثی که به مناسبت‌های مختلف مطرح شده است. از جمله حکم و اقسام و روش تشخیص اقسام حکم، از مسائل علم اصول نیست بلکه از مبادی تصوریه یا تصدیقیه علم اصول است. بسیاری از طلاب تصور درستی از حکم ندارند. وقتی موضوع خوب شناخته شود راه کشف آن بهتر شناخته می‌شود.

پس پیشنهاد ما این است که این بحث در مقدمه علم اصول با عنوان روش شناسی علم اصول مطرح شود.[۳]

کاربست عقل در استنباط در انظار فقهاء شیعه

سه قسم نظر در این زمینه وجود دارد.

۱- دیدگاه حداقلی (اخباریان)

دیدگاه حداقلی دیدگاه اخباریان است. آنان کاربست عقل را در فقه و قواعد استنباط فقه بسیار محدود می‌کنند. آن را به عقل فطری محدود می‌کنند. مرحوم استرآبادی در فوائد المدنیه، عباراتی دارد که شیخ در رسائل نقل نموده است. او تصریح می‌کند که عقلی می‌تواند منبع باشد که فطری باشد. فطری را این گونه تعریف می‌کند که یا بدیهی یا قریب الی الحس باشد.

مرحوم شیخ در رسائل، چهار قرائت مختلف از دیدگاه اخباریان مطرح می‌نماید. ابتدا عبارات ملامحمدامین استرابادی را می‌آورد که آن را بسیار مضیق کرده است. بعد عبارات سید نعمت‌الله جزائری از أصحاب استفتاء علامه مجلسی و شاگردان ایشان، سپس فرمایش شارح وافیه سید صدر، و سپس فرمایش محقق بحرانی را ذکر می‌کند.

شیخ از مجموع این‌ها در عین اختلافاتشان، نتیجه می‌گیرد که آن‌ها خارج از محدوده‌ای که گفتند عقل را حجت نمی‌دانند. عدم حجیت عقل بحثی کبروی است. این برداشت مرحوم شیخ در رابطه با دیدگاه اخباریان است.

صاحب کفایه مخالف این تفسیر شیخ در رابطه با رویکرد حد اقلی اخباریان است و معتقد است بحث اخباریان در حجیت نیست بلکه در حصول حکم عقلی است. نه این که عقل احکامی دارد که حجت نیست بلکه می‌گویند از غیر این طریق قطعی حاصل نمی‌شود. در نتیجه نزاع صغروی است. لذا اخباریون نمی‌گویند که اگر قطع حاصل شود حجت نیست بلکه می‌گویند در غیر از مواردی که گفته‌اند قطع أصلا حاصل نمی‌شود.

مرحوم نائینی وارد تفصیل می‌شوند. می‌فرمایند عبارات اخباری‌ها مختلف است. از بعضی‌ها نزاع صغروی و از بعضی کبروی فهمیده می‌شود. به نظر ما فرمایش ایشان قابل قبول است. واقعاً عبارات اخباریان مختلف است. برخی حجیت عقل را در غیر محدوده خاصی که قبول دارند، زیر سوال می‌برند.

به نظر مرحوم نائینی قدر مشترک دیدگاه‌های همه اخباریان این است که قطع حاصل از غیر طریق نقل حجت نیست.[۴]

۲- دیدگاه حد اکثری (اصولیان متأخر پس از وحید بهبهانی)

دیدگاه حداکثری به این معنا است که کاربست عقل در علم اصول و فقه توسعه دارد، به گونه‌ای که بسیاری از گزاره‌های اصولی به فلسفی تبدیل شده است. علم اصول در برخی تألیفات و نوشته‌ها، با فلسفه مندمج شده است. این گرایش و رویکرد از زمان وحید بهبهانی شروع شد. در بین شاگردان ایشان، پله پله رشد نمود. میرزای قمی، سپس حاج محمدتقی اصفهانی صاحب حاشیه معالم، بعد سید محمد مجاهد، بعد بدائع الاصول مرحوم رشتی[۵] و بعد مرحوم شیخ و صاحب کفایه. به گونه‌ای که خیلی از مسائل علم اصول حتی آنچه مربوط به ظواهر بود، در همه، رد پای عقل و استدلال‌های عقلی فلسفی در آن‌ها وارد شد. در کفایه در مسائل متعددی قاعده الواحد مورد استناد قرار گرفته است. همچنین بحث دور و فلسفه.

بعد از مرحوم صاحب کفایه دو نفر از بزرگان این مسئله را به اوج رساندند. اول مرحوم اصفهانی در حاشیه کفایه که تا شخص استاد مسلم فلسفه نباشد نمی‌تواند بسیاری از موارد آن شرح را متوجه شود. بحث‌های عمیق فلسفی را مطرح نموده است. شهید صدر نیز متأثر از ایشان در بحوث، بسیار از فلسفه بهره برده است. از جهاتی که دیدگاه‌های شهید صدر در حوزه‌ها مورد اقبال زیادی قرار نمی‌گیرد همین غموض و پیچیدگی ناشی از استدلالات دقیق فلسفی ایشان است.

۳- دیدگاه اعتدالی

زمینه‌های اولیه دیدگاه اعتدالی در فرمایشات محقق اصفهانی است. برای اولین بار بین اصولیین متأخر ایشان متعرض شدند. علامه طباطبایی نیز به این جرقه‌های مهم استادشان، به تفصیل پرداخته است. مرحوم امام خمینی نیز همین طور هست. مرحوم خویی نیز در جاهای مختلف بحث اعتباریت حکم را مطرح کرده است. اما فعلاً دیدگاه‌های علامه طباطبایی مطرح می‌شود که به تفصیل موضوعات را از هم جدا کرده‌اند.

در تبیین این دیدگاه نیازمند مقدماتی هستیم:

مقدمه اول: تقسیم عقل به عملی و نظری:

عقل نظری مدرک هست‌ها و نیست‌ها است. عقل عملی مدرک بایدها و نبایدها است که چه باید کرد و چه نباید کرد. البته یک عقل است و به اعتبار مدرَک تقسیم می‌شود.

مقدمه دوم: تقسیم علوم و دانش‌ها

علوم و دانش‌ها یا حقیقی‌اند و یا اعتباری. علوم حقیقی یا استدلالی‌اند و یا تجربی. علوم اعتباری یعنی علومی که بر اساس قرارداد و جعل و وضع و قانون شکل می‌گیرد. علوم حقیقی اعتباری نیست و موضوع خارجی در خارج دارد که آثاری دارد. مثل علم طب و فیزیک و شیمی. اما علم لغت علم اعتباری است.

عقل در علوم حقیقی همان عقل نظری است و بر اساس برهان حرکت می‌شود. البته مراد علوم حقیقی غیر تجربی است. به عنوان مثال در منطق، فلسفه، ریاضی و هندسه، بر أساس صغری و کبری و شرائط برهان بحث می‌شود.

اما در علوم اعتباری که مربوط به حوزه عمل و بایدها و نبایدها است، راه آن، عقل عملی است. در این دانش‌ها، کاربست عقل مشخص است. بحث حسن و قبح، مصلحت، لغویت، بناء عقلاً در این علوم مطرح می‌شود.

جابجایی این دو، موجب خلط علوم حقیقی و اعتباری می‌شود. اگر مصلحت و بناء عقلاً در فلسفه بحث شود اشتباه است.

علامه طباطبایی در حاشیۀ کفایه، در آغاز این کتاب، چند سطر در این زمینه مطرح می‌نمایند:

من هنا یظهر أیضا ان المقدمه العقلیه المحضه و بعباره أخری البرهان غیر مستعمل فی المباحث الاصولیه فی الحقیقه إذ العقلاء لا یبنون فی القضایا الاعتباریه المتداوله عندهم الا علی اصول بناءاتهم من ضروره الحاجه أو اللغو، و اما القضایا الأولیه، و ما یتفرع علی‌ها من النظریه فلا تنتج طلبا و لا هربا، و لا وضعا، و لا رفعا، و لا ما ینتهی إلی ذلک بل تصدیقا بنسب حقیقیه نفس أمریه فافهم. (حاشیه الکفایه، ج‏۱، ص ۱۵.)

برای برهان در صنعت برهان شرائطی ذکر شده است که کلی و دائمی و ضروری باشد. با دقت در این شرائط متوجه می‌شویم که فضای علوم اعتباری فضای کلی بودن و دائمی بودن و ضروری بودن نیست. لذا در علوم اعتباری باید ساز و کار همان علوم در نظر گرفته شود.

در نتیجه باید بدانیم، کاربست دور و امثال آن در علوم حقیقیه غیرتجربیه است نه در علم اصول و سایر علوم اعتباری. استفاده از آن در علم اصول با ماهیت علم اصول به عنوان علمی اعتباری مرتبط با عمل نه عقیده مکلفین، نمی‌سازد. در علم اصول به هست و نیست اشیاء خارجی کاری نداریم و با اعتبار مواجهیم.

نتیجه بحث:

در نتیجه این دو مقدمه باید بگوییم: فرمایش علامه طباطبایی و بزرگانی دیگر همین است. مرحوم شیخ در بحث بیع فضولی مبحث اجازه، -که مبنای فقها آن است که اجازه علی طریق کشف است نه طریق نقل، و بیع از زمان انعقاد تصحیح می‌شود- معتقد است علت نمی‌تواند از معلول متأخر شود چرا که اجازه علت ملکیت است و معلول نمی‌تواند و علت مقدم شود.

چنان که دشواری‌های شرط متأخر نیز ناشی از همین مسئله است. در حالی که اعتبار خفیف الموونه است. در حالی که علت و معلول در فلسفه و احکام آن که از جمله معیت است مربوط به فقه و اصول نیست.

روش اعتدالی سبب می‌شود که قواعد فلسفی در اصول به کار گرفته نشود. استاد مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم می‌فرمایند اگر این مبنای علامه در اصول اجرا شود، اصول متحول و زیر و رو می‌شود و بسیاری از مسائل کوچک می‌شود و روش عقلایی خود را طی می‌کند.

علم اصول، علمی عقلایی است نه عقلی و همان روندی که عقلاً در قانون گذاری خود دارند با تحفظ بر تفاوت‌های خداوند با سایر قانونگذاران، همان روال باید طی شود. حد وسط یا لغویت یا مصلحت و یا بناء عقلاً است.[۶]

در حجیت ظواهر برهان اقامه نمی‌شود. استدلال در این مباحث به سیره عقلاً است. می‌گوییم عقلاً چنین سیره‌ای دارند و اگر شارع بناء دیگری داشت اعلام می‌نمود. ماهیت علم اصول علمی عقلائی است.

در این صورت استدلال‌های فراوانی از علم اصول خارج می‌شود و استدلال‌های جدید وارد علم اصول می‌شود. این امر موجب سهولت علم اصول و لذت‌بخش بودن آن برای باحث آن است و موجب می‌شود روند قانون‌گذاری و مسیر استنباط قانون به درستی فهمیده می‌شود.

از ابتکارات حضرت امام خمینی، خطابات قانونیه است. مرحوم نائینی احکام شرعیه را بر نحو قضایای حقیقیه است و یک گزاره شرعی به تعداد مکلفین منحل می‌شود. اما بر اساس خطابات قانونیه، گفته می‌شود در بحث تکلیف، لازم نیست خطاب منحل به تعداد مکلفین شود. همین مقدار که در میان مکلفین افرادی صالح برای جعل قانون وجود داشته باشد برای جعل قانون کافی است و نیاز نیست تک تک افراد لحاظ شوند. این یک بحث عقلائی است. در حالی که فرمایش مرحوم نائینی بحثی عقلی است.

سخنان اساتید ناقد

[۱] استاد ملکی: فقه از أصول جدا نیست. مبحث عقل فقط را باید در أصول جست‌وجو نمود و جایگاه عقل در استنباط در أصول بحث می‌شود.

عقل در مباحث مختلف اصول تنیده شده است. ذکر بحث به عنوان مبادی، در ناحیۀ حکم و تفسیر حکم خوب است اما خود عقل مناسب نیست در مبادی ذکر شود. با این فرض که عقل از موضوعات علم أصول شناخته شده است. بر أساس اعتقادات خود می گوییم موضوع أصول کتاب و سنت و عقل و اجماع است و بحث پیرامون عقل و تولید گزاره از آن، از مباحث اصولی است نه از مبادی أصول.

فلسفه علم أصول در مبادی غیر از بیان موضوع علم اصول است. فلسفه علم اصول بحثی ماورائی است. می‌شود به شکل مبادی تصوریه و تصدیقیه مطرح شود. به خلاف مسائل علم أصول که بر محور موضوعات تنظیم می‌شود.

[۲] استاد ملکی: محور بحث شیخ در رسائل و آخوند در کفایه و مرحوم نائینی عقل نیست بلکه قطع است که مسبب از عقل است. علما از ماهیت عقل بحث نکردند. بحث حجیت و عدم، ذاتیت آن بر قطع حاصل از عقل بار شده است. بحث در این جلسه بهتر است از خود عقل باشد. ذات عقل چه طور حجت دانسته شود. معمولاً درگیری‌ها بر روی قطع رفته است و کبری و صغری هم‌چنین بسته شده و حکم بر قطع بار شده است نه عقل.

[۳] استاد ملکی: پرداختن به فلسفه علم اصول معنایش آن است که سراغ مفهوم گرایی برویم. اما مفهوم گرایی در علوم اعتباری بی‌ارزش است. لذا این همه چاق و چله کردن أصول برای ما مفهوم نیست. علوم اعتباری باید در میدان اعتبار سنجش داده شوند.

استاد نوروزی: بعضی معاصرین معتقدند فلسفه علم همان رووس ثمانیه علم است. اما بنابر تحقیق رابطه این دو عموم من وجه است و برخی مسائل در فلسفه علم است که در رووس ثمانیه نیست و بالعکس. اگر فلسفه علم اصول را در مقدمه اصول قرار دهیم بدون حذف و اضافه‌های لازم منجر به نقض غرض می‌شود.

به‌عنوان نمونه مبادی تصوریه و تصدیقیه باید در مقدمه علم مطرح شوند. مسئله حکم شناسی با تمام اطرافش (شناخت حکم، مراتب، ملاکات، جمع دو حکم در موضوع واحد، اجتماع امر و نهی، ضد، ملازمات دیگر) که بعضی به حق توسط مرحوم اصفهانی مبادی احکامیه نامیده شده است. علاوه بر آن ترتیب مباحث باید در فلسفه علم اصول بحث شود. اگر همه این مباحث قبل از اصول بحث شود کی نوبت به اصول می‌رسد؟ یکی از نقدهای مهم بر فلسفه اصول (که کتاب آقای لاریجانی سی و دو سه جلد خواهد بود) که بنابر نظر برخی محققین رووس ثمانیه علم است، پس کی نوبت به علم اصول می‌رسد؟ مرحوم اصفهانی در یک جلد اکثر از مبادی بحث کرده است. ایشان به صورت موجز با قلم دقیق بحث کرده است. اما اگر همین مباحث به شکل تفصیلی بحث شود، بسیار مطول می‌شود. پس باید عده ای از مباحث گلچین شود و ما بقی در ضمن مسائل علم اصول بحث شود.

[۴] استاد نوروزی: به نظر می‌رسد محور اصلی نزاع بین اصولی و اخباری نیست. این نزاع با مقابله جدی اصولیین، بسیار روشن شده است. استفاده از امور عقلیه در امور اعتباریه، از مباحث بسیار مهم است که باید مورد بحث قرار گیرد. نکته اصلی که الان معرکه آراء است همین است.

[۵] استاد ملکی: دیدگاه حداکثری منحصر در کاری است که محقق اصفهانی کرده است. اما میرزا حبیب‌الله رشتی بسیار متأثر از شیخ اعظم است. ایشان می‌گوید شیخ امتیاز سیاست را به میرزای شیرازی داد، علمش را به من داد و زهدش را به گور برد. بعید می‌رسد میرزا حبیب‌الله رشتی را کنار مرحوم اصفهانی قرار دهیم که دیدگاه حداکثری دارند.

[۶] استاد نوروزی: ابتدا باید مبنای ما مشخص شود تا بتوانیم دیدگاه اعتدالی را بپذیریم. و آن مبنا این است که آیا مباحث اصول همه آن اعتباری است یا همه واقعی است و یا تفصیل وجود دارد؟ هر سه دیدگاه قائل دارد. اعتباریت محض دیدگاه علامه طباطبایی، اصفهانی و امام راحل است. در مقابل آقاضیاء عراقی امر اعتباری را تحلیل می‌کند و می‌گوید نفس اعتبار کاری است که مولا انجام می‌دهد. در اعتبارات ادبی (مثل زید اسد است) و اعتبارات قانونی (بنابر اصطلاح آیت‌الله سیستانی) واقعیت وجود دارد. خود فرض، هدف، و ملاکات امر واقعی هستند.

خلاصه آنکه آقای لاریجانی در کتاب فلسفه علم اصول تمام کلمات آقا ضیاء عراقی را آورده است. مرحوم میرزاهاشم لاریجانی از شاگردان محقق عراقی بود. آقا ضیاء حکم شرعی را از ابتدا تا انتها واقعی می‌شمارد. شیخ صادق لاریجانی از این مبنا دفاع می‌کند.

در هر حال تا زمانی که مبنای ما در این مسئله که علم اصول اعتباری است یا واقعی یا به قول مرحوم خویی در محاضرات که معتقد است تفصیل وجود دارد، که در اصول عملیه عقلیه واقعی است و در سایر مباحث اعتباری است؛ نمی‌توان در مسئله قائل به نظری شد.

اصولیین از این مسئله غفلت نموده و به صورت قضایا توجه کردند. برهان که در علوم عقلی مهم است، برهان صورتا باید قیاس منطقی باشد. به لحاظ ماده باید از یقینیات سته باشد. حال قواعد عقلی مربوط به صورت که استدلال مباشر (اشکال اربعه)، و غیر مباشر (عکس مستوی و نقیض) این مباحث منطق در تمام مباحث اصول و فقه فراوان استفاده می‌شود. حد اقل در پنج مبحث اصولی جداگانه اصولیین از عکس مستوی و نقیض استفاده کردند (صحیح و اعم و …) این کاربرد عقل است. اگر دو قضیه اعتباری محض وجود داشته باشد (اکرم کل عالم و المتقی عالم) که صغری و کبری اعتباری است می‌توان نتیجه منطقی گرفت و بحث از منطق و صورت قضایا است. در فقه نیز این مباحث کاربرد دارد. این کاربرد عقل در مباحث اصول و فقه هست.

نباید صرفاً به مواد قضایا تکیه کرد و احکام مربوط به صورت قضایا مورد غفلت واقع شود که در فقه و اصول در موارد متعدد به کار رفته است.

استاد ملکی: اگرچه اعتبار مصلحت و لغویت عقلایی است اما کشف مصلحت و رسیدن به این که لغویت هست یا نیست عقلی است. پس نمی‌توان به صورت کلی گفت همیشه عقلایی است. کشف مصلحت یک راهش عقل است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics