قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / حاشیه‌هایی به اهمیت متن!/ سجاد علی‌بیگی
حاشیه‌هایی به اهمیت متن!/ سجاد علی‌بیگی

یادداشت؛

حاشیه‌هایی به اهمیت متن!/ سجاد علی‌بیگی

اختصاصی شبکه اجتهاد: کتاب‌های فقهی گذشتگان علاوه بر موضوع اصلی خود که فقه باشد، دربردارنده‌ی مطالب متفاوت و البته مفیدی است که اگر از اهمیت جنبه‌‌ی فقهی بیشتر نباشد، کمتر نخواهد بود. داده‌های تاریخی، کلامی، رجالی، کتاب شناسی و روش شناختی از جمله‌‌ی آن مطالب می‌باشد که در این نوشتار آن‌ها را در کتاب «السرائر» مرحوم ابن ادریس پی می‌گیریم. این مطالب صحیح یا غلط از حیث دانشی و جنبه‌‌ی پدیدار شناسی، بسیار مهم می‌باشد. لذا نقل آن‌ها یقینا به معنای تایید نمی‌باشد بلکه در مقام تحلیل و شناخت است.

از جمله نکات قابل توجه دانشی در السرائر مرحوم ابن ادریس، نظر خاص وی در باب «ولد الزنا»‌ می‌باشد که در چندین باب به آن می‌پردازد. از نظر وی ولد الزنا کافر است و کافر هم نجس، بنابراین ولد الزنا هم نجس می‌باشد. این حکم طبیعتا از احکام خاص مختص به ابن ادریس است هر چند که خود وی ادعای اجماع علما و مشهور را بر آن دارد. برای مثال:

۱: …ولد الزنا لاخلاف بیننا انه قد ثبت کفره بالادله ایضا بلا خلاف. .جلد ۱، ص ۳۵۶-۳۵۷

۲: و لا یجوز شهاده ولد الزنا لانه عند اصحابنا کافر باجماعهم علیه، قال شیخا ابوجعفر فی نهایته: فان عرفت منه عداله، قبلت شهادته فی الشیء الدون.

و هذا غیر مستقیم لانه ان کان عدلا فتقبل شهادته لا فی الدون و لا غیر الدون و انما هذا خبر واحد اورده ایرادا، لا اعتمادا.جلد ۲. ص ۱۲۲

۳: در باب علت حرمت ازدواج با حرام زاده می‌گوید:

الذی تقتضیه الادله و اصول المذهب ان وطء الکافره حرام، لقوله تعالی «ولا تمسکوا بعصم الکوافر» و قوله«لا تنکحوا المشرکات» و لا خلاف بین اصحابنا ان ولد الزنا کافر . جلد ۲. ص ۳۵۳-

۴: و لا یسترضع من ولد من الزنا مع الختیار لبنها. جلد۲. ص ۶۵۲

۵: عند المحصلین من اصحابنا اذا زنی بامرأه لم تحرم علیه بنتها، و قد دللنا علی ذلک، و قوله هی بنته لغه فعرف الشرع هو الطارئ علی عرف اللغه و انما تحرم علیه اذا کان الزانی مومنا لان البنت المذکوره کافره علی ما یذهب الیه اصحابنا من ان ولد الزنا کافر و لا یجوز للمومن ان یتزوج بکافره فمن هذا الوجه حرام، لا من الوجهین المقدم ذکرهما. جلد۲. ص ۵۲۶

۶: (در باب تحریر رقبه می‌گوید)

 و الاظهر بین الطائفه ان عتق الکافر لایجوز، و ولد الزنا کافر بلا خلاف بینهم. جلد۳. صفحه‌‌ی ۹-۱۰

۷: دیه ولد الزنا مثل دیه الیهودی علی ما ذهب الیه السید المرتضی رضی الله عنه و لم اجد لباقی اصحابنا فیه قولا فاحکیه. جلد۳.صفحه‌‌ی ۳۵۲

مورد دیگری که از حیث دانش تاریخ بسیار با اهمیت است، نظر وی در مورد تاریخ قتل عمر بن خطاب و نهم ربیع می‌باشد. ابن ادریس قتل وی را در ۲۹ ذی الحجه می‌داند و تاریخ ۹ ربیع را که در آن زمان هم مورد عنایت عده‌ای بوده است، نادرست می‌پندارد:

فی الیوم السادس و العشرین منه(ذی الحجه) سنه ثلاث و عشرین من الهجره طعن عمر ابن الخطاب و فی التاسع و العشرین منه(ذی الحجه) قبض عمر بن الخطاب فینبغی للانسان ان یصوم هذه الایام فان فیها فضلا کبیرا، و ثوابا جزیلا و قد یلتبس علی بعض اصحابنا یوم قبض عمر بن الخطاب فیظن انه یوم التاسع من ربیع الاول و هذا خطأ من قائله، باجماع اهل التاریخ و السیر و قد حقق ذلک شیخنا المفید فی کتابه کتاب التواریخ و ذهب الی ما قلناه…جلد ۱. صفحه‌‌ی  ۴۱۸-۴۱۹

در باب کتاب شناسی نیز به نظر خاصی از وی برمی خوریم. مرحوم ابن ادریس صاحب مروج الذهب را از «اصحاب» می‌داند و علی الظاهر قائل به تشیع وی می‌باشد:

و ذکر المسعودی و هو علی بن الحسین المسعودی الهذلی رجل من جله اصحابنا له کتب عده، فی کتابه المعروف المترجم بمروج الذهب و معادن الجوهر، فی التواریخ و غیرهاف و هذا الکتاب کتاب حسن، یشتمل علی اشیاء حسنه قال: اصل الطیب…..ج۱ص ۱۶۱

از جمله بهترین کار‌های مرحوم ابن ادریس مشخص کردن برخی عبارات در کتب سلف است. عباراتی که اگر درست درک نشود، علاوه بر این که منجر به عدم فهم کامل می‌گردد، برداشت‌های اشتباهی را هم بعضا به وجود می‌آورد. وی در باب عبارت «ان هذا رواه اصحابنا» می‌گوید:

الا تری الی ایراده الادله الکثیره علی بطلان ذلک، ثم جعله روایه و ان کان من جهه اصحابنا لان اصحابنا قد رووا الآحاد و المتواتره، فلا یظن ظان بشیخنا انه اذا وجد فی کتبه ان هذا رواه اصحابنا، ان جمیعهم رووه او کلهم قائل به عامل علیه، لان ذلک یکون اجماعا او تواترا و انما مقصوده ان هذا روی من جهت اصحابنا و طریقهم لا من جهه المخالفین و طرقهم. جلد ۲. صفحه‌‌ی ۳۵۱

این تحلیل درست یا غلط، من حیث روشی بسیار اهمیت دارد؛ و شاید طریقی باشد برای حل برخی از ادعاهایی این چنینی که در کتب فقهای معاصر یکدیگر، نسبت به آراء مخالف شان وجود دارد.

وی نسبت به کتاب‌های مختلف مرحوم شیخ طوسی نیز چنین تحلیل‌هایی را ارائه می‌دهد و سعی می‌کند بر مبنای تاریخ تالیف کتاب‌ها و ایضا هدف و روش نویسنده در نوشتن کتاب، به رأی نهایی مولف پی ببرد:

برای مثال در باب اثبات عدم ولایت جد و پدر بر دختر، به ترتیب کتاب‌ها اشاره می‌کند و از این که آخرین کتاب مرحوم شیخ، التبیان بوده است، به نفع فتوای خود که استقلال دختر در ولایت می‌باشد، استفاده می‌کند.

لان کتاب التبیان صنفه بعد کتبه جمیعها، و استحکام علمه و سبره للاشیاء و وقوفه علیها و تحقیقه لها.

لذا شیخ طوسی در تبیانش که بعد النهایه و سایر کتب اش نوشته است می‌گوید:

«لا ولایه لاحد عندنا الا لأب و الجد، علی البکر غیر البالغ فاما من عداهما فلا ولایه له». جلد ۲ ص۵۶۳

و یا در باب کتاب المبسوط می‌گوید:

فلا یظن ظانّ و یشبته علی من یقف علی کتابه المبسوط ان جمیع ما قاله فیه و اختاره مذهب اصحابنا بل معظمه مذهب المخالفین و فروعهم اختار رحمه الله منها ما قوی عنده فی الحال الحاضره و لم یعاود النظر فیه، فلیلحظ ما قلناه بعین التدبر و التدین دون التقلید لقدیم الزمان.. جلد ۲. ص۳۶۵

از حیث دانش تاریخ مردم، به داده‌ای جالب از مرحوم ابن ادریس بر می‌خوریم:

وی در صفحه‌‌ی ۶۷۸ در جلد ۲، به ارتباط دوستانه‌‌ی خود با یکی از علمای شافعی اشاره می‌کند:

و قد کتب الیّ بعض الفقهاء الشافعیه و کان بینی و بینه مؤانسه و مکاتبه، هل یقع الطلاق الثلاث عندکم؟ و ما القول فی ذلک عند فقهاء اهل البیت علیهم السلام؟

فاجبته اما مذهب اهل البیت فانهم یرون ان الطلاق الثلاث بلفظ واحد فی مجلس واحد و حاله واحده من دون تخلل المراجعه لایقع منه الا واحده و من طلّق امرأته تطلیقه واحده و کانت مدخولا بها، کان له مراجعتها بغیر خلاف بین المسلمین…. و تا چندین صفحه درباره‌‌ی ابطال طلاق ثلاثه در مجلس واحد صحبت می‌کند. البته در این سخن نامی از آن عالم شافعی و محل اقامت او نمی‌گوید ولی همین که وی با اعتقادات خاص خودش نسبت به غیر امامیان که در جای جای کتاب السرائر مطرح کرده است، با علمای عامه موانست و مکاتبت داشته است، بسیار شگفت انگیز است.

در باب مسائل کلامی نیز ابن ادریس نظرات خاصی دارد. برای مثال وی در باب ردّ الشمس می‌گوید:

یکره الصلاه فی کل ارض خسف، و لهذا کره امیر المومنین علیه السلام الصلاه فی ارض بابل فلما عبر الفرات الی الجانب الغربی و فاته لاجل ذلک اول الوقت ردت له الشمس الی موضعها فی اول الوقت، و صلی باصحابه صلاه العصر، و لایحل ان یعتقد ان الشمس غابت، و دخل اللیل و خرج وقت العصر بالکلیه و ما صلی الفریضه علیه السلام لان هذا من معتقده جهل بعصمته علیه السلام لانه یکون مخلا بالواجب المضیق علیه و هذا لایقوله من عرف امامته و اعتقد عصمته علیه السلام. جلد ۱. صفحه‌‌ی ۲۶۵

هم چنین در باب کتابت رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید:

والذی یقتضیه مذهبنا، ان الحاکم یجب ان یکون عالما بالکتابه و النبی علیه السلام عندنا، کان یحسن الکتابه بعد النبوه و انما لم یحسنها قبل البعثه.جلد۲. صفحه‌‌ی ۱۶۶

وی هم چنین در باب معرفی برخی از بزرگان شیعه مانند ابن ابی عقیل و ابن جنید، نظرات قابل توجهی دارد. در ترجمه‌‌ی آنان چنین می‌گوید:

الحسن بن ابی عقیل العمانی فی کتابه کتاب المتمسک بحبل آل الرسول و هذا الرجل وجه من وجوه اصحابنا، ثقه، فقیه، متکلم، کثیرا کان یثنی علیه شیخنا المفید و کتابه کتاب حسن کبیر، هو عندی قد ذکره شیخنا ابوجعفر فی الفهرست و اثنی علیه.

ابوعلی محمد بن احمد بن الجنید الکاتب الاسکافی و هذا الرجل، جلیل القدر، کبیر المنزله، صنّف و اکثر ذکره فی کتابه مختصر الاحمدی للفقه المحمدی و انما قیل له الاسکافی منسوب الی اسکاف و هی مدینه النهروانات و بنوالجنید متقدموها قدیما، من ایام کسری و حین ملک المسلمون العراق فی ایام عمر بن الخطاب فاقرهم عمر علی تقدم المواضع و الجنید هو الذی عمل الشاذروان علی النهروانات فی ایام کسری، و بقیته الی الیوم مشاهده موجوده و المدینه یقال لها اسکاف بنی الجنید. قد ذکره المرتضی رحمه الله فی جمل العلم و العمل الذی اختار فیه و حقق و عقد و جمل اصول الدیانات و اصول الشرعیات. جلد۱. ص۴۲۹-۴۳۰

موارد مذکور، فقط شمه‌ای از مطالب ارزشمند کتاب السرائر و البته نمی‌از دریای بیکران کتب فقاهتی شیعه است که افق‌های بسیار مهمی را پیش روی محققان تاریخ فقه و فقاهت روشن می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics