قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / حجاب فقهی، شاخص عفت نیست/ لزوم تقویت تعبد در رعایت حجاب
شرط مرد بودن برای مرجع تقلید شدن از کجا آمده است؟

حجت‌الاسلام مهدی شجریان:

حجاب فقهی، شاخص عفت نیست/ لزوم تقویت تعبد در رعایت حجاب

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه یکی از بهترین راه‌ها برای کاهش بدحجابی، تقویت تعبد شرعی در افراد است، گفت: شاخص عفاف پیچیده است و به این راحتی مشخص‌ نمی‌شود زیرا عفاف مقوله‌ای درونی است از این رو حجاب، تنها شاخص برای عفت نیست.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام مهدی شجریان؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در نشست «عفاف اخلاقی با حجاب فقهی چه نسبتی دارد؟» با بیان اینکه آنچه در متون فقهی آمده است واژه ستر است زیرا واژه حجاب را در لسان فقها نداریم، گفت: ستر هم به دو معنای ستر ناظری و ستر در نماز به کار رفته است که ستر ناظری، برای پوشاندن زن از نامحرم است. بر زنان واجب است که در برابر نامحرم همه بدن خود را بپوشانند و فقط کفین و وجه مستثنی شده است. متن سخنان این پژوهشگر و مدرس حوزه به نقل از ایکنا به شرح زیر است:

مقصود از عفاف اخلاقی هم از سوی برخی از فقها به مطلق ترک حرام معنا شده است مثلا شکستن بی دلیل نماز هم مصداق عفت است ولی مقصود بنده معنای اخلاقی عفاف است که مفهومی پیشادینی است و قبل از اسلام هم وجود داشته است و عقل مستقل بشر به لزوم آن حکم می‌کند ولو اینکه فرد هر دینی داشته باشد یا دین هم نداشته باشد ولی به ارزش‌های انسانی پایبند باشد.

عفاف یعنی اینکه عقل انسان او را از افراط و تفریط در پاسخ به شهوات به صورت مطلق بازدارد و حد و مرز برای آن ایجاد کند، یعنی صرفا بحث شهوت جنسی مطرح نیست. در روایات فراوان داریم که حفظ بطن و فرج در کنار همدیگر آمده است. عفت خاص هم مربوط به خویشتنداری در تمایلات جنسی است. کسی ممکن است دین نداشته باشد ولی به علت عقلی، به مرزبندی روابط جنسی معتقد است.

علمای اخلاق عفاف را ملکه و یا حالت می‌دانند؛ نفس انسان وقتی فضائل اخلاقی را به صورت سهولت انجام دهد در او به ملکه تبدیل ‌می‌شود. حالت هم زمانی است که انسان فضائل اخلاقی را انجام می‌دهد ولی هنوز به درجه سهولت نرسیده است. در هر صورت عفت یک کیفیت نفسانی است چه آن را ملکه و یا حالت بدانیم و موضوع دانش اخلاق هم رذایل و فضایل نفسانی است.

حجاب از جنس عمل بیرونی و انضباط رفتاری است ولی عفت اولا کیفیت و فضیلت نفسانی و امری درونی است. بنابراین اولین تفاوت بین این دو، تفاوت در مفهوم و ماهیت است. تفاوت دیگر تفاوت در دایره مکلفین است؛ یعنی دایره مکلفین به عفاف دایره بزرگ و دایره مکلفین به حجاب، کوچک و محدود است.

از نظر فقهی حجاب، استثنائات فراوان دارد ولی از نظر اخلاقی، عفاف، استثنا ندارد و ‌‌‌نمی‌توان در موردی گفت که عفاف در جایی فضیلت نیست ولی حجاب در مواردی استثنا شده است. از این رو عفاف حتی در برخی مقاربت‌های جنسی باید رعایت شود.

در حجاب فقهی، محارم سببی و نسبی و رضاعی مسثتثنا شده است؛ با یک عقد محرمیت چند دسته از طرفین زن و مرد با همدیگر محرم می‌شوند یا در محارم دیگر همینطور. یکی دیگر از استثنائات حجاب در فقه، کنیزان هستند و فقها گفته‌اند حجاب بر کنیزان واجب نبوده است و برهنگی سر آنان سیره مستمره بوده است و متدینین وقتی می‌دیدند که کنیزان در جامعه حجاب بر سر ندارند برافروخته نمی‌شدند و این سخن مورد تایید قرآن، روایات و فقهای اهل سنت و بسیاری از علمای شیعه است گرچه برخی از علمای شیعه مخالف هستند. البته بحث مفسده اگر در میان باشد به حکم ثانوی اشکال دارد و شارع مقدس چون بالذات برهنگی سر کنیزان را عامل مفسده نمی‌دانسته است آن را مستثنی کرده است.

زنان غیرمسلمان برای بی‌حجابی عقاب نمی‌شوند!

یکی دیگر از استثنائات، زنان غیرمسلمان هستند و نگاه به موی آنان و بخش‌هایی از بدن که عادتا بیرون می‌گذارند خالی از اشکال است و حتی برخی از فقها مانند محقق داماد گفته‌اند که حجاب هم بر این زنان واجب نیست و این زنان به خاطر عدم پوشش عقاب و عذاب نخواهند شد. استدلال ایشان جالب است، می‌گوید اینکه ممکن است انسان با دیدن مو و بدن زن غیرمسلمان دچار تحریک شهوانی شود و حرمت این مسئله به لحاظ ثانوی است که البته حرام است وگرنه بالذات حرام نیست.

طبق آیه ۶۰ سوره نور یکی دیگر از موار استثناء، القواعد من النساء؛ یعنی زنان نشسته است یعنی زنانی که دیگر امیدی به نکاح ندارند و جاذبه جنسی در آنان منتفی است؛ فقها گفته‌اند طرفینی است یعنی نه خود آنان جاذبه جنسی دارند و نه دیگران نسبت به آنان احساس جنسی دارند و بر این زنان باکی نیست که لباس خود را کم کنند یعنی ‌‌می‌توانند روسری خود را بردارند و حتی برخی از فقها گفته‌اند غیر از خمار ‌‌می‌توانند لباس‌های دیگر خود را هم کم کنند ولی شرط آن این است که اهل خودنمایی و تبرج نباشند.

استثناء حجاب در برابر بردگان

مورد استثنای دیگر حجاب، حجاب بانوان در برابر بردگان است یعنی زنان ‌‌می‌توانند در برابر بردگانشان، بدون حجاب باشند؛ البته این حکم بین فقها مسلم نیست ولی برخی مانند آیت‌الله شبیری زنجانی این استثنا را قائل است و آیات شریفه هم ظهور در این مسئله دارد زیرا آیات حجاب، ۱۲ استثنا ذکر کرده است که با تعبیر «او ما ملکت ایمانهن» آمده است. شخصی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت زنان وقتی می‌خواهند سوار مرکب شوند دست روی شانه بردگان می‌گذارند و امام فرمودند که اشکالی ندارد یعنی حتی لمس هم بدون اشکال است که شهید مطهری از این استثناء در مباحث خود استفاده می‌کنند. بنابراین حجاب استثنائات فراوانی دارد ولی عفاف اخلاقی استثناء ندارد.

مسئله دیگر تشخیص حجاب و عفاف بر اساس شاخصه‌ها است یعنی اگر زنی مقداری از پوشش را رعایت کرد با حجاب است و اگر رعایت نکرد بی‌حجاب است ولی شاخص عفاف پیچیده است و به این راحتی مشخص‌ نمی‌شود زیرا عفاف مقوله‌ای درونی است.

حجاب فقهی شاخص عفاف نیست

در مقوله عفاف مانند حجاب یک شاخص کمی معین سراغ نداریم؛ در مقوله عفاف با مسئله فرهنگ‌پیچ مواجهیم یعنی تعیین مصادیق رفتارهای عفیفانه به شدت وابسته به فرهنگی است که افراد در آن زندگی می‌کنند مثلا در صد سال قبل، باز بودن چهره زنان و استفاده از عطر و نداشتن پوشیه مصداق بی‌عفتی بود یا حتی سخن‌گفتن زنان در برابر نامحرم بی‌عفتی شناخته می‌شد ولی امروزه حتی در جوامع اسلامی زنان متدین ما هم با صورت باز در جامعه حاضر می‌شوند و مقداری آراستگی هم شاید داشته باشند. در عشایر بخشی از زنان، موهای خود را تا حدودی بیرون می‌گذارند در عین حال اهل نماز و عبادت هستند و شاید مادر شهید و حافظ قرآن هم باشند ولی اینها هم مصداق بی‌عفتی حساب‌ نمی‌شود بنابراین حجاب فقهی، شاخص عفت نیست.

البته یکسری رفتارها در هر عرفی، غیرعفیفانه است برهنگی در هر عرفی غیرعفیفانه است؛ کشف حجاب‌ها هم که عمدتا با تبرج همراه است قطعا غیر عفیفانه است ولی اینطور هم نیست تا مقداری از موی زنی بیرون بود او را به غیرعفیف متهم کنیم و به شدت وابسته به فرهنگ هر جامعه است. البته ذکر این نکته هم لازم است که بدحجابی و بیرون بودن مو و … زمینه را برای بی‌عفتی ایجاد می‌کند ولی این به معنای آن نیست که بخواهیم همه احکام حجاب فقهی را بر عفاف بار کنیم و باید میان این دو تعبیر تمایز قائل شویم یعنی گاهی به یک بانویی که مقداری از موهایش بیرون است می‌گوییم این رفتار شما ممکن است سبب بی‌عفتی شود ولی گاهی می‌گوییم چون تو موهایت بیرون است عفیف نیستی. این نوع رفتارها سبب تشدید دوقطبی بین افراد با حجاب و بی‌حجاب ‌می‌شود و این اتفاق نباید رخ دهد.

تفاوت دیگر بین عفاف و حجاب در مصادیق بیرونی و خارجی است؛ مثلا معمولا در قم عبور از حجاب فقهی، عمدتا غیرعفیفانه تلقی ‌می‌شود یا در کربلا و برخی شهرهای مذهبی دیگر هم اینطور است ولی گاهی اوقات رفتار عفیفانه وجود دارد ولی حجاب نیست و گاهی حجاب وجود دارد ولی رفتار عفیفانه نیست بنابراین بین عفاف و حجاب تساوی وجود ندارد.

تفاوت دیگر هم در توجیه مسئله حجاب است زیرا ما با چالش مواجهیم یعنی ادله‌ای که برای حجاب می‌آوریم مخاطب را اقناع نمی‌کند، زیرا ادله ما ادله توجیه عفاف است نه توجیه حجاب یعنی نکات مثبت عفاف را خرج حجاب می‌کنیم.

فواید حجاب فقهی، فردی، خانوادگی و اجتماعی است یعنی حجاب فقهی سبب ‌می‌شود تا زن در محیط بیرون از امنیت و آرامش بیشتری برخوردار ‌می‌شود و نفع آن به خانواده و تحکیم می‌رسد و با تقویت خانواده، جامعه هم محکمتر خواهد شد و دشمن از طریق مسائل جنسی ‌‌‌نمی‌تواند در جامعه نفوذ کند. حال سؤال این است که این فواید، فواید حجاب به تنهایی است، یا فواید حجاب است از آن جهت که عفاف را تامین می‌کند؟ به نظر بنده دومی درست است. به تعبیری این فواید، فواید عفاف است و ثانیا فایده حجاب.

بنابراین از منظر برخی زنان، عبور از حجاب فقهی به معنای بی‌عفتی نیست. حال برای چنین مواردی چه کنیم؟

لزوم تقویت تعبد

به نظر بنده توجیه این گروه راهی جز گفتمان تعبد ندارد زیرا اساسا فقه ما برپایه تعبد شکل گرفته است یعنی برای تعبد شرعی و رعایت حدود الهی باید حجاب رعایت شود وگرنه کم‌حجابی لزوما به معنای بی‌عفتی نیست.

برخی می‌گویند جامعه مدرن و فضای مدرنیته سبب شده است تا نتوان روی تعبد کار کرد ولی معتقدم اگر اینطور باشد لوازم دیگر عفت و حجاب را هم باید کنار بگذاریم؛ مثلا اگر خانواده‌ای، فرزند پسری را از آسایشگاه بگیرند در اینجا، همسر خانواده به این پسر نامحرم است لذا قطعا باید حجاب را رعایت کند با اینکه در اینجا بحث مفسده جنسی به هیچ عنوان مطرح نیست و این پسر، زن خانه را به مثابه مادر خود می‌داند لذا در اینجا هم رعایت حجاب به خاطر بحث تعبد است. بنابراین باید به تقابل با این اقتضای جهان مدرن برویم.

تاکید می‌کنم اگر نسبت به تعبد بی‌تفاوت باشیم و آن را ناممکن بدانیم کم‌کم نماز و روزه و … را هم باید کنار گذاشت زیرا عمده احکام فقهی و شرعی، تعبدی هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics