اختصاصی شبکه اجتهاد: کنگره بینالمللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تحت اشراف آیتالله مکارم شیرازی دامت برکاته باهدف بازخوانی نقش ائمه اطهار علیهمالسلام و علمای شیعه در ایجاد و گسترش علوم اسلامی با جذب بیش از ۱۲۰۰ مقاله و رونمایی از پنجاه عنوان کتاب با حضور علما، اندیشمندان و فرهیختگان جهان، در مرکز همایشهای رسول اعظم صلیالله علیه و آله و سلم در مدرسه امام کاظم علیهالسلام واقع در شهر مقدس قم برگزار شد. این کنگره در طول دو روز در تاریخ ۲۰ و ۲۱ اردیبهشت برگزار شد. در روز دوم کنگره، آیتالله شیخ جعفر سبحانی در رابطه با نقش شیعه در توسعه فقه مقارن به سخنرانی پرداخت. در زیر به بخشهایی از سخنان ایشان اشاره میشود.
شیعه باید خود را معرفی کند
ملتهای زنده همیشه خود را معرفی میکنند. در انتظار نمینشینند که دیگران آنها را معرفی کنند و الا اگر خود ما خودمان را معرفی نکنیم، مسلماً در حق خود ستم کردهایم. مسئله این است که خدمات شیعه تا حدی پنهان مانده و این مسئله جای شک ندارد. شیعه و سنی نسبت به علوم اسلامی، خدمات ارزندهای انجام دادهاند اما خدمات شیعه در جهان، آنچنانکه هست، روشن نشده است. این اختصاص به عصر حاضر ندارد. در اعصار گذشته هم همین مسئله اختفا بوده است. نجاشی در کتاب رجالش میگوید شریف مرتضی به من امر کرد که گاهی میگویند شما شیعیان نه سلفی دارید و نه کتابی دارید. شما در این زمینه کتابی بنویسید تا خود را معرفی کنیم. رجال نجاشی درواقع کتاب رجال نیست بلکه یک فهرستی از مولِّفین و مولَّفات است. حتی گاهی برای فردی صدها تألیف بیان میکند. معلوم میشود این اختفا در قرن چهارم هم بوده است. البته این اختفا اخیراً هم ادامه داشت؛ اما جرجی زیدان اخیراً کتابی به نام آداب اللغه العربیه نوشته که این مرد مسیحی حق شیعه را نادیده گرفته و اصل تصنیف را انکار میکند و بعد میگوید اگر هم بوده از بین رفته است. حالا این شخص قاصر است یا مقصر حرف دیگری است.
ما نتوانستهایم در این مدت خود را معرفی کنیم و لذا در همان زمان، سه بزرگوار جمع شدند که بر این نکته جوابی بدهند. مرحوم آیتالله سید حسن صدر با نوشتن کتاب تأسیس الشیعه لفنون الاسلام، گوشهای از این اشکال را جواب داده است. بعداً قرار شد که مرحوم آقابزرگ تهرانی، الذریعه را بنویسد و مولَفات شیعه را معرفی کند و آیتالله کاشف الغطاء نیز قرار شد نقدی بر ادبیات این کتاب بنویسد و اشکالات تاریخی این کتاب را بیان کند. البته این سه بزرگوار در اوایل قرن چهاردهم، این خدمت را انجام دادهاند. من الآن خوشحالم که چنین کنگرهای با این عظمت، در معرفی خدمات شیعه، انجامگرفته است. مسلماً باید آثار این کنگره، منتشر شود؛ یعنی تنها منحصر به این نقطه نباشد.
نقش شیعه در توسعه فقه مقارن
اما دور الشیعه فی الفقه المقارن چیست؟ موضوع بحث من همین است. همگی میدانیم الشریعه الاسلام، همعقیده است که مربوط به کلام است و هم شریعت است که مربوط به فقه است. فقه هم انواع و اقسامی دارد که یکی از انواع آن شناخت خلاف علما است. حتی مسئله علم به خلاف بهقدری مهم است که میگویند اعلمهم بالفقه اعلمهم بالخلاف. از همان قرن چهاردهم این مسئله وارد فقه اسلام شده و اختلاف و انظار مختلف علما را در کتابی جمع کنند. از برادران اهل سنت، ده کتاب را نام میبریم. اولین کتابی که نوشتهاند، اختلاف الفقها تألیف طبری است. بعداً ابن منذر نیسابوری سه کتاب نوشته است. همچنین چنین تألیفهایی در زمانهای متعدد توسط اهل سنت نوشتهشده و اختلافات فقها را آوردهاند اما نوشتههای آنها بر دو گونه است. گاهی فقط اختلاف و اقوال را مطرح میکنند اما در اقوال قضاوت نمیکنند و گاهی در اختلافات، قضاوت هم میکنند. نام این بحث، فقه مقارن است.
مرحوم آیتالله حکیم اعلی مقامه در کتاب الاصول العامه للفقه المقارن، میگوید، خلاف آن علمی است که در آن قضاوت بشود اما فقه مقارن همان است که فقط نقل خلاف شود. البته در اصطلاح مشاحه ای نداریم و به نظرم کلام مرحوم حکیم را عکس کنیم بهتر است. از علمای بزرگی که قبلاً بودهاند اطلاعی نداریم. کتاب ابن ابی عقیل متوفای ۳۴۰ در اختیار ما نیست. کتاب تهذیب الشریعه ابن جنید در ۲۰ جلد در اختیار ما نیست؛ اما اول کسی که اختلافات فقها را نوشته است، مرحوم شیخ مفید است که الاعلام فیما اتفق الامامیه من الاصول را نوشته است. بعد از ایشان، فرد دومی که مسائل خلاف را با داوری نوشته است، شاگرد ایشان مرحوم سید مرتضی است که در سال ۳۵۵ متولدشده و در سال ۴۳۶ وفات نموده است. ایشان کتابی به نام الانتصار دارد که ۳۴۴ مسئله را مطرح کرده و به این نتیجه رسیده که در ۲۵۲ مسئله اتفاق آراء است اما در ۸۲ مسئله دیگر، هماهنگی نیست. در حقیقت قدمی بهسوی تقریب است. هم میتواند آرای مختلف و هم آرای متحد را بیان کرد. ایشان کتاب دیگری نیز به نام الخلاف فی الفقه دارد که نجاشی میگوید این کتاب شرح مسائل خلاف است و متأسفانه این کتاب در دست ما نیست. فرد سومی که در این زمینه تألیفاتی دارد، مرحوم شیخ طوسی است. ایشان کتاب خلاف را نوشته است که در اختیار همگان است. اگر کتاب مرحوم مرتضی در اختیار ما باشد و با این کتاب مقایسه کنیم، میزان استفاده شیخ از کتاب استادش برای ما معلوم میشود. مرحوم آیتالله بروجردی اولین کسی است که خلاف شیخ طوسی را بهزحمت پیدا کرد و چاپ کرد. امانت شیخ طوسی، در نقل ائمه اربعه، مورد تائید علمای اهل سنت است. مرحوم سید رضی هم کتابی در این زمینه دارد که به نظر میرسد حاشیه بر کتاب خلاف برادرش سید مرتضی باشد.
منتهی المطلب و تذکره العلما، از غنائم ایام است
از این کتب که بگذریم دو کتاب دیگر وجود دارد که مستدلتر است و باید این کتب را از غنائم ایام شمرد. یکی منتهی المطلب فی تحقیق المذهب تألیف علامه حلی است که اخیراً در ۱۶ جلد چاپشده است؛ اما متأسفانه تا آخر فقه نرسیده است. کتاب دیگر، کتاب مبارت تذکره الفقها ی علامه حلی است که اخیراً در بیست جلد چاپشده و بسیار کتاب ارزشمندی است. اگر ما بخواهیم تقریب فقهی را انجام دهیم، بهترین کتاب، تذکره العلمای علامه حلی است که تا اول کتاب النکاح است و در این کتاب ایشان، آراء را آورده و برای هر قولی استدلال کرده و دلیل امامیه را هم میآورد. اینها خدماتی هستند از نظر فقه مقارن که شیعه در طول این زمان انجام داده است. البته کتابهای دیگری هم هست که به دلیل ضیق وقت به همین مقدار اکتفا میکنم؛ اما تصور نکنیم که فقه مقارن به همین صورت است. یک وضع دیگری هم فقه مقارن دارد که برای ما کمتر مطرح است و آن همان کتابهایی است که شیعه درباره آیات الاحکام نوشتهاند. کنز العرفان فی فقه القرآن که آیات الاحکام را آورده و آراء فقهای اهل سنت و شیعه را میآورد. این هم یک نوع فقه مقارنی است اما نه بهصورت اول بلکه بهصورت کوچکتر؛ اما کتاب زبده البیان فی آیات القرآن که تألیف مرحوم محقق اردبیلی است و آیات الاحکام را از طهارت تا دیات را میآورد و قول محدثین را نقل میکند و نظر خودش را نیز بیان میکند. این نوع خدمات شیعه، پنهان بوده است. ما باید خود را معرفی کنیم تا بدانیم که همگی برای آنکه این جمعیت را به کمال برسانیم، همگی توانستهایم خدمت کنیم. البته آیات الاحکامی که شیعه مینویسد با آیات الاحکام اهل سنت فرق دارد. آنها از ابتدای قرآن شروع میکنند و تا آخر پیش میروند اما شیعیان، آیات یک باب فقهی را در یکجا جمع میکنند.
روشی دیگر در تألیف فقه مقارن
در اینجا روش سومی برای فقه مقارن نیز وجود دارد که علمای شیعه توانستهاند انجام بدهند و آن قواعد فقهیه است. مرحوم شهید در کتاب القواعد و الفوائد به این مسئله پرداخته است. ایشان در این کتاب، آرای علمای اهل سنت و شیعه را میآورد و نقد علمی میکند. مرحوم شهید ثانی در کتاب تمهید القواعد، دویست قاعده را به همین شکل بحث کرده است. پس ما سه نوع روش در فقه مقارن داریم. آیا همینجا توقف شده است؟ خیر بحمدالله هر دو گروه در قرن چهاردهم و پانزدهم به روش چهارمی دستیافتهاند. در مصر برای اولین بار، موسوعه ی فقهیه جمال عبدالناصر چاپشده که در آنجا آراء شیعه هم از کتاب تحریر الاحکام علامه حلی، آورده شده است. قدم دومی که علمای اهل سنت در فقه مقارن برداشتهاند موسوعه ی کویتیه است که اخیراً در ۴۲ جلد چاپشده است اما متأسفانه کمالی که در فقه عبد الناصر هست در این کتاب نیست. علمای شیعه نیز سه قدم در فقه مقارن برداشتهاند.
اولین قدم مؤسس محترم این کنگره، آیتالله مکارم شیرازی مجموعه فقه مقارن را شروع کردهاند و یک جلد از آن منتشر شده است و انشالله توفیق یابند که این جمعی که فقه مقارن را شروع کردهاند تا آخر ادامه دهند.
اما قدم دومی که برداشتهشده زیر نظر مقام معظم رهبری، آیتالله هاشمی شاهرودی یک موسوعه دارد.
سوم هم دارالفکر قم، نویسندهی محترم جناب انصاری، یک موسوعه فقهی دارد که بر اساس مدخل پیش میروند. اینها قدمهایی است که هر دو فرقه برداشتهاند؛ اما فوایدی که بر این فقه مقارن مترتب است، در درجه اول اگر فقه را فقه مقارن کنیم، خوشبختانه استاد بزرگ ما مرحوم آیتالله بروجردی در قم به یک معنا، پایهگذار فقه مقارن شد و سیر تاریخی مسئله را روشن میکند که این مسئله چه بوده و از کجا شروعشده و الآن به کجا رسیده است.
من خاطرم هست که در یک مسئله اصولی که آیا عام بعد از تخصیص مجاز است یا حقیقت، تاریخچه مسئله را گشته بود و فرمود اولین بار این مسئله در عراق در سال ۳۰۳ عنوانشده است؛ بنابراین تاریخچه مسئله را بهتر میفهمیم و ثانیاً ارحج الاقوال را دست پیدا میکنیم. انسان وقتی آراء و اقوال را دید، ارجح و اقوی را اختیار میکند. بعضی از محققین میگویند تصادف آراء مانند تصادف دو سیم مثبت و منفی است. همانطور که از تصادم دو سیم، نور میجهد، در تضارب آراء نیز حقیقت روشن میشود؛ اما فایده سوم فقه مقارن این است که مذاهب را به هم نزدیکتر میکند. این تباعدی که در نظر هست برداشته میشود؛ یعنی تقریب بین المسلمین، با شعار نمیشود مگر اینکه حقیقت روشن بشود و ببینند اگر فقیه شیعی یک رأی دارد، غالباً این آراء یک ملازمه در مذهب دیگر هم دارد؛ اما اثر چهارم را از مرحوم بروجردی به خاطر دارم که مسائلی که از ائمه علیهمالسلام، سؤال میشده، از علمای دیگر هم سؤال میشد. گاهی در روایات ما اجمال است اما اگر آراء آن زمان را بفهمیم، روایات ما روشن میشود. اجمال روایات بهوسیلهی مراجعه به آراء دیگران برطرف میشود و این از آثار سازنده فقه مقارن است.