قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / شیخ عبدالکریم حائری مانع از سیاسی شدن حوزه شد/ فرجام مشروطیت باعث انزوای روحانیت شد
ولایت تکثرپذیر مراجع و ولایت تکثرناپذیر فقیه

بررسی تحول رابطه روحانیون با قدرت بعد از مشروطه با عبد‌الوهاب فراتی؛

شیخ عبدالکریم حائری مانع از سیاسی شدن حوزه شد/ فرجام مشروطیت باعث انزوای روحانیت شد

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: مرحوم حائری با ملایمت رفتار می‌کرد و همواره اصحاب و پیروان خود را به صبر و سکون و احتراز از هرگونه فتنه و غوغا دعوت کرده و در امور عرفی و سیاسی مداخله نمی‌کرد. منتقدان روحانیون احتمالا دریافته بودند که اگر روزگاری روحانیان از انزوا خارج شوند، قطعا با تجربه جدیدی به صحنه باز خواهند گشت که دیگر تکرار تجربه مشروطه نخواهد بود.

شبکه اجتهاد: با عبدالوهاب فراتی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه نویسنده کتاب روحانیت و سیاست درباره رابطه روحانیون و قدرت به گفت‌وگو نشستیم.

پذیرش سمت‌های دولتی توسط روحانیون، ‌پدیده جدیدی است که در سه دهه اخیر رخ داده است. در این زمینه توضیح می‌دهید چه اتفاقی افتاد که روحانیون وارد عرصه اجرا شده‌اند؟

فراتی: گذشته از پیامدهای خواسته یا ناخواسته چنین حضوری، این تجربه محصول چرخش فکری بسیاری از روحانیان از اندیشه گذشته و حتی معاصرشان درباب تعامل با سیاست است.

برخی فقیهان معتقد بودند اصولا عصر غیبت زمانه تقیه است. فقها با توجه به این استدلال معتقد بودند ‌حتی در جایی که برای تقیه دلیلی وجود ندارد، به لحاظ تقییه زمانی، لازم است از هرگونه تلاش در تاسیس نظام سیاسی و اجرای احکام اجتماعی اسلام پرهیز کرده و به زندگی تقیه‌آمیز در حکومت جائر اکتفا کرد.

این ایده به تعطیلی حکومت در سال‌های پیش از ظهور حضرت حجت(عج) می‌انجامید و ایده‌ای قدرتمند بود که در متن حوزه‌های علمیه ریشه دوانده بود و سال‌های طول کشید تا عصر غیبت از کلیت تقیه زمانی خارج شده و سکوت در قبال تعدی‌های نظام سیاسی جائر به دیانت اسلامی،‌حرام اعلام شود.

امام خمینی(ره) حرمت تقیه را اعلام کرد و خود،‌ پرچم‌دار مبارزه علیه سلطنت پهلوی شد، این حرمت با مانع دیگری روبه‌رو بود و‌ آن اینکه به تعبیر آیت‌الله‌بروجردی (ره): «اگر رژیم پهلوی را سرنگون کنیم، نمی‌توانیم به جای او کشور را اداره کنیم». البته خود امام خمینی (ره) نیر در سال ۱۳۴۸، هنگامی که از ولایت فقیه یا حکومت اسلامی سخن می‌گفت، به نوعی دیگر بر گفته آیت‌الله‌بروجردی (ره) تاکید می‌کرد و معتقد بود که برنامه درسی و تعلیماتی حوزه‌های علمیه آن روز ناتوان‌تر از آن است که بتواند عاملانی برای دولت اسلامی تربیت کند.

اما امام امیدوارانه تاکید داشتند وقتی موفق شدید دستگاه جائر را سرنگون کنید، یقینا از عهده اداره حکومت و رهبری توده‌های مردم بر خواهید آمد. مراد او از توانستن، چیزی فراتر از علاقه عملی‌اش به امر حکومت‌داری بود؛ اما به حامیان خود این امید را می‌داد که اگر تاسیس حکومت اسلامی (به عنوان ذی‌المقدمه) مسیری جزو وقوع انقلاب سیاسی ندارد، در فردای پیروزی، خود می‌توانید دولتی نوبنیاد تاسیس کرده و طبعا آن را اداره کنید.

این چرخش که مقاومت بسیاری از حامیان آن دو ایده یاد‌شده را در هم می‌شکست، توانسته بود پس از سال‌ها انتظار، روحانیان را در امور اجتماعی که در ادبیات فقیهان به «امور نوعیه» تعبیر می‌شد، بدین‌گونه درگیر سازد. تغییر نگاه به حکومت روحانیت را درگیر حکومت کرد، نشانه‌های سیاسی نص همواره مانع از آن می‌شود که روحانیت در حاشیه بماند.

*روحانیت آگاه‌ترین نیروی مستقل غیر دولتی به حساب می‌آمد

روحانیت متاثر از این نشانه‌ها، وجودی سیاسی دارد و دائما در موقعیت‌های مختلف تاریخی،‌به اشکال متفاوت، در سیاست مشارکت می‌جویدو درباره مسائل حوزه سیاست احساس مسئولیت می‌کند.

فراتی: شاید همین خصیصه مسئولیت‌پذیری روحانیون باشد که معمولا آنان را به عنوان اولین پایگاه جامعه مدنی، اولین ضد‌قدرت و به قول میرزاآقاخان طایفه نیمه زنده ملایان و بیدارترین قشر جامعه مطرح می‌کند. روحانیت شیعی که تا جنگ جهانی اول، به تعبیر نیکی کدی، آگاه‌ترین و مستقل‌ترین نیروی غیردولتی به حساب می‌آمد، در فرجام مشروطیت و به ویژه با به قدرت رسیدن دولت رضاخانی،‌ به انزوا فرو رفت و سیاستی دیگر برای ایفای نقش سیاسی خود برگزید.

روحانیت،‌در دوره رضاخان ‌در وضعیتی قرار گرفت که مایکل فیشر از آن به «حمله و دفاع» تعبیر می‌کند. دفاع از آنچه به آرامی در فرایند مدرنیزاسیون از بین می‌رفت و حمله به آنچه بیرون از حوزه رخ می‌داد و به شکل گنوسی یا قره با جهان خارج آشکار می‌شد.

*شیخ عبدالکریم حائری مانع از سیاسی شدن حوزه شد

از دیگر عواملی که موجب شد روحانیت سیاسی شود را رفت‌وآمد احمد شاه و رضا‌خان به قم و نیز مهاجرت علمای تبعیدی عراق به این شهر و سایر اتفاقی که در آن دوره روی داد. این عوامل باعث شد روحانیون را بیش از گذشته با مسائل سیاسی درگیر سازد.

‌وجود شیخ عبدالکریم حائری مانع از سیاسی شدن حوزه شد. مشی حائری در قبال حوادث آن دوره،‌ همانند فتاوای شرعی‌اش، احتیاط‌ آمیز بود و همچنان که کمتر با قرآن استخاره می‌زد و بیشتر تامل می‌کرد، به قول شریف‌رازی روشی برگزید «تا هم شاکیان اقناع شده و هم دولتیان خوشحال شوند.» حتی علی‌اصغر حکمت،‌از دولتمردان رضا‌شاه، وجود حائری و امثال او را از بخت و اقبال رضا‌شاه می‌دانست؛ زیرا حائری با ملایمت رفتار می‌کرد و همواره اصحاب و پیروان خود را به صبر و سکون و احتراز از هرگونه فتنه و غوغا دعوت کرده و در امور عرفی و سیاسی مداخله نمی‌کرد. منتقدان روحانیون احتمالا دریافته بودند که اگر روزگاری روحانیان از انزوا خارج شوند، قطعا با تجربه جدیدی به صحنه باز خواهند گشت که دیگر تکرار تجربه مشروطه نخواهد بود.

*روحانیون مشروطه را با استبداد متفاوت‌ نمی‌دانستند

روحانیون عامل اساسی در ایجاد نهضت مشروطه بودند چرا در نهایت مشروطیت چنین سرانجامی پیدا کرد؟

فراتی: مشروطه در نگاه روحانیت آن دوره،‌ «نظامی بود که تفاوتی با استبداد و دیکتاتوری و دموکراسی نداشت؛ مگر در فریبندگی الفاظ و حیله‌گری قانون‌گذارها» حتی، مشروعه کردنش نمی‌توانست ماهیت «حیله‌گرانه» غربی و دنیوی آن را تقلیل دهد. به ویژه آنکه روحانیت در فرجام مشروطه،‌بیشترین لطمات را متحمل شده و با کاهش منزلت اجتماعی‌اش، مجبور به فرورفتن در انزوا شده بود. طبیعی به نظر می‌رسید که خروج تدریجی روحانیان از انزوا، الزاما به معنای بازگشت به ایده مشروطیت نباشد و احتمالا در نگاه جدید خود به سیاست، از نظریه‌ای الگو‌برداری می‌کند که در دانش سنتی، خفته بود و تاکنون با مفاهیم جدید بیان نشده بود. بنا به همین تحلیل و دریافت بود که برخی روشن‌فکران آن دوره، مستقیما سراغ ولایت فقیه رفتند و این مسئله را علم کردند که روحانیان با دعوی ولایت بر امور سیاسی،‌این‌بار مقتدرانه‌تر از نهضت مشروطه به صحنه باز می‌گردند و منشا خطرهای بیشتری برای دولت تجددگرای پهلوی دوم می‌شوند. این در حالی بود که هیچ‌یک از روحانیان در آن دوره، ادعای ولایت فقیه بر امور سیاسی نکرده بود و نه چیزی گفته و نه چیزی نوشته بود. هنوز نظریه آیت‌الله حائری مبنی بر ولایت فقیه بر امور حسبیه سیطره داشته و فقه بیشتر خصلت فردی و عبادی داشت.

هیچ سندی وجود ندارد که دلالت کند روحانیت حوزه علمیه قم در اوایل دهه بیست. به طرح ابتدایی ولایت سیاسی فقها تمایلی داشته است. احتمالا روشن‌فکری با انکا بر حافظه تاریخ خود، از لا‌به‌لای مجادلات فقهی مشروطه،‌به چنین دلالت نا‌گفته‌ای از سوی روحانیت این دوره رسیده بود. با این همه ‌گرچه روحانیان دعوی ولایت بر امور سیاسی را پذیرفتند،‌این‌بار از حکومت اسلامی در چار‌چوب مرزهای ملی دفاع کردند تا با آنچه هجوم بیگانگان و تهاجم غربیان به دین و آیین مذهبی خوانده می‌شد، مقابله کنند. نگاه جدید روحانیان به حکومت دینی،‌حاکی از فاصله گرفتن آنان از عصر حائری و نیز نشان از تقلایشان برای خروج از انزوا و حساس شدن به مسائل پیرامونی بود. رساله‌هایی مثل کشف‌الاسرار نوشته امام خمینی(ره)،‌ راهنمای حقایق نوشته فدائیان اسلام که طی سال‌های ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۹، به بهانه پاسخ به اسرار هزارساله نوشته حکمی‌زاده یا شیعی‌گری نوشته احمد کسروی، به نگارش در‌‌آمدند، بیانگر منشور و اصول حکومت اسلایم و اندیشه سیاسی فقها در چهارچوب حکومت و نه امور حسبیه بود.

*انقلاب اسلامی فرزند مشروع مشروطه بود

ایجاد حکومتی بر مبنای اصول شریعت اسلامی که بتواند با تهاجم همه جانبه غرب به جامعه مسلمانان ایران مقابله کند و نگهبان و حامی ارزش‌های دینی مردم ایران باشد. این حکومت اسلامی چه قالب و محتوایی داشته باشد، چندان در اولویت نبود. آنچه اهمیت و اولویت داشت، این بود که این نظریه، نظریه بدیلی برای نظریه مشروطه بود.

در مشروطه،‌ معمولا روحانیت به دولت مشروطه نگاه مثبتی داشت؛ اما آن را متصف به قید «اسلامی» نمی‌کرد یا اگر در قبال آن موضعی منفی می‌گرفت، بدل آن را حکومت اسلامی قرار نمی‌داد. در حالی که در دهه بیست، رساله‌هایی که در این‌باره به نگارش درآمد، به گونه‌ای تلاش می‌کرد تا ابعاد و اصول حکومت اسلامی را بیان کند. با این همه ‌گفت‌وگو‌های روحانیان درباره حکومت اسلامی،‌ ناتمام ماند و بیشتر امام خمینی(ره) در هر فرصتی به طرح مبانی فقهی و سیاسی خود می‌کرد،‌ کسی این قبیل گفت‌وگو‌ها را دنبال نمی‌کرد. ایشان همان کسی بود که پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعید به عراق و نیز در ادامه گفت‌وگوهای فقهی خود در قم، به تفصیل به طرح نظریه حکومت اسلامی در قالب ولایت سیاسی فقها پرداخت و تاثیر بسیاری در سرنوشت روحانیت ایران نهاد. امام با عبور از نظریه ولایت فقها بر امور حسبیه، ‌رسما و به دور از دسترس روحانی‌های سنتی قم،‌ با نظریه استادش حائری مخالفت کرد.

امام با چرخشی از نظریه میرزای نائینی که روزگاری در همین شهر نجف کتاب تنبیه الامه و تنزیه‌المله را به دفاع از مشروطه دینی نوشته بود،‌ عملا از نظریه سیاسی اخیر شیعه روی‌گردان شد و به دفاع از ولایت سیاسی فقیهان در ساختاری جدید،‌ غیر از سلطنت،‌ پرداخت. امام خمینی(ره) در ولایت فقیه علنا تاکید کرد: «باید حاکمیت رسما به فقیه تعلق گیرد؛ نه به کسانی که به علت جهل به قانون اسلام مجبورند از فقها تبعیت کنند.» ایشان گرچه در این اثر،‌ بر خلاف تاریخ حوزه علمیه عصر حائری و بروجردی،‌ روحانیان را به دخالت در امور و مقدرات کشور تشویق کرد،‌بیان نفرمود که مراد او از نحوه و گستره این دخالت چیست. مسلم این بود که چنین حکومتی بدون ولایت، ‌نه نظارت فقیه، ‌معنا نمی‌یابد.‌ آنچه به کتاب ولایت فقیه برجستگی می‌داد و آن را از کشف‌الاسرار متمایز می‌ساخت،‌ وارد عرصه شدن فقیه و پذیرش تصدی بر امور بود.

با این همه ‌ جایگاه روحانیان،‌ غیر از ولی‌فقیه که معمولا روحانی عالی رتبه‌ای است، در چنین ساختاری مبهم بود. به ویژه آنکه بانی این دولت،‌ یعنی امام خمینی(ره) علاقه‌ای به تصاحب قدرت نداشت و به دولتی تمکین‌گر از دیدگاه‌ها فقیه جامع‌الشرایط بسنده کرده بود. شاید یکی از دلایلی که ایشان چندان به جایگاه روحانیان در ساختار پیشنهادی خود نپرداخت،‌ این بود که برنامه و نظام درسی و تعلیماتی حوزه‌های آن روز را ناتوان‌تر از آن می‌دید که بتواند عاملانی برای اداره دولت تربیت کند. شما به حوزه‌های علمیه نگاه کنید. افراد مهمل و بیکاره و تنبل و بی‌همتی را می‌بینید که فقط مسئله می‌گویند و دعا می‌کنند و کاری جز این آن‌ها ساخته نیست. باید افکار آن‌ها را اصلاح کنیم و تکلیف خود را با آن‌ها معلوم کنیم؛‌ چون این‌ها مانع اصلاحات نهضت‌ ما هستند و دست ما را بسته‌اند. روزی مرحوم آقای بروجردی،‌ مرحوم آقای حجت،‌ مرحوم آقای صدر، مرحوم آقای خوانساری (رضوان الله علیهم) برای مذاکره در یک امر سیاسی در منزل ما جمع شده بودند. به آنان عرض کردم که شما قبل از هر کار،‌ تکلیف این مقدس نماها را روشن کنید. با وجود آن‌ها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده و یک نفر هم محکم دست‌های شما را گرفته باشد. اگر بخواهید کاری انجام بدهید و حکومتی بگیرید،‌ محلس را قبضه کنید. باید قبل از هر چیز فکری برای آنها بکنید. با این همه ‌مفاد گفت‌وگوهای نظری امام خمینی(ره) درباره ولایت سیاسی فقیهان و لزوم جانشینی آن با نظام شاهنشاهی،‌ روحانیت فاقد تئوری سیاسی را به این نظریه مسلح کرد تا در برابر گروه‌های رقیب،‌ به ویژه مارکسیست‌ها، از خود دفاع کند.

محتوای این اثر،‌ برخلاف آنچه در دهه بیست و سی باب شد، نه تنها علاقه‌ای به دور زدن مرجعیت دینی نداشت، ‌بلکه از الگویی دفاع می‌کرد که فقیهی جامع‌الشرایط در کانون آن قرار داشت و به نوعی، ‌خواهان مشارکت متن حوزه و نه کرانه‌هایی از آن،‌ در امر سیاست بود. بعد از مرجعیت امام در حوزه علمیه، حوزه امکان برگشت نداشت، درگیر شدن امام خمینی(ره) دربافت و هرم مرجعیت دینی،‌ به ناگزیر، تمامی روحانیان را به سیاست حساس کرد و آنان را در موقعیتی قرار داد که هرگز قادر به بازگشت به وضعیت دهه سی نبودند.

در غیاب امام خمینی(ره) تب سیاسی در قم فروکش کرد و در ظاهر،‌ حوزه علمیه این شهر،‌ آرام و یکنواخت به نظر می‌رسید؛ اما از درون،‌ مرزبندی‌ها و غیریت‌سازی‌های متعددی بر اساس آنچه امام خمینی(ره) در نجف اشرف می‌گفت، صورت می‌گرفت و روحانیان را ناخواسته از درون متکثر می‌کرد. این می‌توانست حوزه را از اقتدار سنتی‌ها، ‌خارج کند و نزاع کرانه با متن را به نزاع متن‌ها مبدل سازد. از این دوره به بعد، ‌شاهد سه جریان متغیر و متداخل، ولی مشخص، ‌بین روحانیان هستیم پرنفوذترین جریان، ‌علما و روحانیان محتاط و غیرسیاسی بودند. اعضای این جریان با رهبری آیت‌الله‌ نجفی ‌مرعشی (ره)، اعتقاد داشتند که روحانیان باید از کار سیاسی دوری گزیند و به مسائل معنوی،‌تبلیغ دین خدا، تحصیل در حوزه‌ها و آموزش علمای نسل آینده بپردازد. جریان دوم از آن روحانی‌های میانه‌رو بود که در عین مخالفت با برخی اقدامات و مظاهر فساد دولت پهلوی، حاضر به ورود به مبارزه‌ای تند نبودند. این جریان را در قم،‌ آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی و مهم‌تر از همه آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری رهبری می‌کردند. مهم‌ترین ویژگی میانه‌روها این بود که خواستار سرنگونی سلطنت نبودند و بر اجرای کامل قانون اساسی مشروطه تاکید می‌کردند. سومین جریان را می‌توان روحانی‌های انقلابی نامید که پس از تبعید امام خمینی(ره)،‌شبکه‌ای غیر رسمی و مخفی به راه انداختند. اعضای این جریان، ‌برخلاف جریان دوم،‌ هیچ‌گونه ارتباط و تماسی با حکومت نداشتند. رهبر این جریان،‌ آشکارا،‌ از حکومت پهلوی انتقاد می‌کرد و روحانیون و مردم را به سرنگونی آن فرا‌می‌خواند. مهم‌تر آنکه امام به روحانیان خطاب می‌کرد: وقتی موفق شدید دستگاه جائر را سرنگون کنید،‌ یقینا از عهده اداره حکومت و رهبری توده‌های مردم بر‌خواهید آمد. طرح حکومت و اداره و قوانین لازم برای آن آماده است… احتیاجی نیست بعد از تشکیل حکومت بنشینید و قانون وضع کنید؛ همه چیز آماده و مهیاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics